eitaa logo
برش‌ ها
413 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
499 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته،کاربردی، و به استناد کتابهای چاپ شده روایت می کنیم تا بتوان آن را با دل زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
24.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌اعجوبۀ عرفان دفاع مقدس ➕ صوت وصیت‌نامۀ عجیب عارف "۱۲ ساله" با صدای خود شهید! ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
41.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 مستند کوتاه | مزد اخلاص ✏️ روایت حضور رهبر انقلاب اسلامی در منزل سردار شهید همدانی 🗓 ۱۶مهر، سالروز شهادت سردار شهید حسین همدانی 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هنرمند یمنی و تصویری که با قلبش ، بدون استفاده از چشم از سید حسن نصرالله میکشد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬قسمتی از فرمایشات عالم ربانی حضرت استاد سید حسین یعقوبی قائنی ( رحمةالله علیه) 🎙عنوان : «مقام شهادت» ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
23.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطره فرمانده شهید کرکی از خوابی که در جنگ‌۳۳ روزه دید و عنایت حضرت زهرا و حضرت زینب سلام الله علیها ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺خام بدم، پخته شدم سوختم! ☄مجید می گفت:«آدم ها سه دسته اند:یک. خام دو. پخته سه. سوخته. خام ها که هیچ. پخته ها هم عقل معیشت دارند و دنبال کار و زندگی حلال اند. سوخته ها عاشق اند. چیزهای بالاتری می بیینند و می سوزند توی همان عشق». خودش هم در همین عشق سوخته بود. 📚مجموعه یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی ، نویسنده: افروز مهدیان ناشر: روایت فتح نوبت چاپ: اول: ۱۳۹۴؛ خاطره شماره 53. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
17.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
| تبعیت از شهید 🔖 اگر دیدیم یک کسی شهید شد شجاعتمان بیشتر شد حالمان قوی‌تر شد معلوم است این شهید با ما رابطه برقرار کرده است. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیکر مطهر سردار شهید حاج عباس نیلفروشان در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت سرلشکر سلامی از صحبت های آخرشان با شهید نیلفروشان فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم تشییع شهید نیلفروشان در اصفهان: 🔹وقتی به او ماموریت فرمانده سپاه در لبنان واگذار شد، به او گفتیم که باید پرچم شهید زاهدی را به دوش بگیری و شاهکار جهاد را در آنجا نشان دهی بدون اینکه هیچ تغییری در سیمایش ظاهر شود با آرامش دل انگیز پذیرفت 🔹به من گفت که این آخرین ماموریت من در سپاه است، بعد از آخرین وداع گفت که اینبار شهید می‌شوم. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺اگه معرفت داری! ▫️حمیدداودآبادی: 💢وقتی پیکر مصطفی را آوردند بهشت زهرا، موقع دفن، نادر محمدی با خودکارش گوشه کفن چیزی نوشت. موقع برگشت ازش پرسیدم چی نوشتی؟ اول از جواب دادن سرباز زد، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت:« گوشه ی کفن مصطفی نوشتم اگه خیلی معرفت داری کاری کن تا هرچی زودتر منم بیام پهلوی تو و داداشم حمید». 🔹زمستان 62 وقتی عملیات خیبر تمام شد و شهدای عملیات را آوردند، دیدم عکس پرچم جمهوری اسلامی سردر خانه شان نصب شده و وسط پرچم عکس نادر به چشم می خورد. درست یک سال و چند ماه بعد از نوشتن روی کفن مصطفی. 🔸وقتی می خواستند نادر را دفن کنند، دیدم کیوان گوشه کفن برادرش چیزی نوشت. بعد از دفن ازش پرسیدم چی نوشتی؟ گفت: «منم همون کاری رو انجام دادم که نادر کرد و رفت. روی کفنش نوشتم اگه خیلی معرفت داری کاری کن منم بیام پیش تو و داداشمون حمید». 🔺ادامه در مطلب بعد👇 ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺ادامه مطلب قبل👆 🔅چند رو بعد قرار بود دوباره عازم جبهه شویم، زهرا خانم؛ مادر کیوان آمد در خانه مان و اشک من و مادرم ار درآورد. گفت: «قبل از اینکه خبر حمید را بیاورند، خواب دیدم که دارم با پارچه ای یکی از پنجره های غبار گرفته خانه را تمیز می کنم. 🌱قبل از آوردن خبر نادر هم، خواب دیدم که پنجره گردگرفته دوم را با پارچه ای تمیز می کنم. دیشب هم خواب دیدم که دارم پنجره سوم را تمیز می کنم. تورو خدا نگذار کیوان باهات بیاد جبهه. من دیگه طاقت داغ سوم را ندارم». 🌷آخر شب رفتم جلوی در خانه کیوان و شوخی و جدی بهش گفتم که جبهه با تو نمیام جبهه. خندید و با تمسخر گفت: «نمی یایی؟ خب فکر کردی رئیس جبهه ای؟ یعنی اگه تونیایی، من نمی تونم برم جبهه؟». 🍁موقع رفتن زهرا خانم گفت: «کیوان را می سپارمش به تو». گفتم: «نه زهرا خانوم .... بسپرش دست خدا، من که کاره ای نیستم» و رفتیم. تیر ماه 65 هم نادر نشان داد که بی معرفت نیست و کیوان را برد پیش خودش. 📚کتاب دیدم که جانم می رود، حمیدداودآبادی،صفحه 234-231. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یحیی سنوار: بزرگترین هدیه‌ای که اشغالگران می‌توانند به من بدهند این است که من را ترور کنند. ✂️برش‌ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir