17.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ_تصویری | تبعیت از شهید
🔖 اگر دیدیم یک کسی شهید شد شجاعتمان بیشتر شد حالمان قویتر شد معلوم است این شهید با ما رابطه برقرار کرده است.
#معارف_شهادت
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۶ مهر ۱۴۰۳
7.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیکر مطهر سردار شهید حاج عباس نیلفروشان در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد.
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۶ مهر ۱۴۰۳
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥روایت سرلشکر سلامی از صحبت های آخرشان با شهید نیلفروشان
فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مراسم تشییع شهید نیلفروشان در اصفهان:
🔹وقتی به او ماموریت فرمانده سپاه در لبنان واگذار شد، به او گفتیم که باید پرچم شهید زاهدی را به دوش بگیری و شاهکار جهاد را در آنجا نشان دهی بدون اینکه هیچ تغییری در سیمایش ظاهر شود با آرامش دل انگیز پذیرفت
🔹به من گفت که این آخرین ماموریت من در سپاه است، بعد از آخرین وداع گفت که اینبار شهید میشوم.
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۶ مهر ۱۴۰۳
🔺اگه معرفت داری!
▫️حمیدداودآبادی:
💢وقتی پیکر مصطفی را آوردند بهشت زهرا، موقع دفن، نادر محمدی با خودکارش گوشه کفن چیزی نوشت. موقع برگشت ازش پرسیدم چی نوشتی؟ اول از جواب دادن سرباز زد، اما وقتی اصرار مرا دید، گفت:« گوشه ی کفن مصطفی نوشتم اگه خیلی معرفت داری کاری کن تا هرچی زودتر منم بیام پهلوی تو و داداشم حمید».
🔹زمستان 62 وقتی عملیات خیبر تمام شد و شهدای عملیات را آوردند، دیدم عکس پرچم جمهوری اسلامی سردر خانه شان نصب شده و وسط پرچم عکس نادر به چشم می خورد. درست یک سال و چند ماه بعد از نوشتن روی کفن مصطفی.
🔸وقتی می خواستند نادر را دفن کنند، دیدم کیوان گوشه کفن برادرش چیزی نوشت. بعد از دفن ازش پرسیدم چی نوشتی؟ گفت: «منم همون کاری رو انجام دادم که نادر کرد و رفت. روی کفنش نوشتم اگه خیلی معرفت داری کاری کن منم بیام پیش تو و داداشمون حمید».
🔺ادامه در مطلب بعد👇
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۶ مهر ۱۴۰۳
🔺ادامه مطلب قبل👆
🔅چند رو بعد قرار بود دوباره عازم جبهه شویم، زهرا خانم؛ مادر کیوان آمد در خانه مان و اشک من و مادرم ار درآورد. گفت: «قبل از اینکه خبر حمید را بیاورند، خواب دیدم که دارم با پارچه ای یکی از پنجره های غبار گرفته خانه را تمیز می کنم.
🌱قبل از آوردن خبر نادر هم، خواب دیدم که پنجره گردگرفته دوم را با پارچه ای تمیز می کنم. دیشب هم خواب دیدم که دارم پنجره سوم را تمیز می کنم. تورو خدا نگذار کیوان باهات بیاد جبهه. من دیگه طاقت داغ سوم را ندارم».
🌷آخر شب رفتم جلوی در خانه کیوان و شوخی و جدی بهش گفتم که جبهه با تو نمیام جبهه. خندید و با تمسخر گفت: «نمی یایی؟ خب فکر کردی رئیس جبهه ای؟ یعنی اگه تونیایی، من نمی تونم برم جبهه؟».
🍁موقع رفتن زهرا خانم گفت: «کیوان را می سپارمش به تو». گفتم: «نه زهرا خانوم .... بسپرش دست خدا، من که کاره ای نیستم» و رفتیم. تیر ماه 65 هم نادر نشان داد که بی معرفت نیست و کیوان را برد پیش خودش.
#شهید_مصطفی_کاظم_زاده
#شهید_نادر_محمدی
#شهید_کیوان_محمدی
#الهامات_و_عنایات
📚کتاب دیدم که جانم می رود، حمیدداودآبادی،صفحه 234-231.
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۶ مهر ۱۴۰۳
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یحیی سنوار: بزرگترین هدیهای که اشغالگران میتوانند به من بدهند این است که من را ترور کنند.
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۶ مهر ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺برات بگم یا مهدی؟؟
#شهید_علمدار
#امام_زمان
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۷ مهر ۱۴۰۳
15.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 فرماندهای که مراقبِ خانواده مجرمین بود!
🔺به مناسبت ایام شهادت مسیح سیستانوبلوچستان، سردار #شهید_نورعلی_شوشتری
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۷ مهر ۱۴۰۳
🔺نگاهی به سیره اقتصادی شهید شوشتری
🌷دست به خیری و انفاق به روش غیر مستقیم
🌱برش اول | برش دوم
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۷ مهر ۱۴۰۳
برش ها
🔺نگاهی به سیره اقتصادی شهید شوشتری 🌷دست به خیری و انفاق به روش غیر مستقیم 🌱برش اول | برش دوم ✂️بر
▫️برش اول:
🔰رضا خمر؛ همکار شهید:
🔹اگر پولی برای کمک به دیگران میداد، طوری بود که فرد مقابل ناراحت نشود.
🔸در مسیر رفتن به مأموریت پیرمرد نابینایی پنج شیشه عسل کنار جاده گذاشته بود و میفروخت. آقای شوشتری گفت: «برو ببین عسلهایش چطور است؟»
▪️ سری به عسلها زدم و گفتم: «عسل مرغوبی نیست».
▫️حاجآقا پرسید: «شیشهای چند میدهد؟». گفتم: «پنج هزار تومان».
🌀خودشان پیاده شدند و هر پنج شیشه عسل رو برداشتند قیمت آنها بیست و پنج هزار تومان میشد؛ ولی حاجآقا به پیرمرد صدهزار تومان داد.
⚡️ پیرمرد گفت: «آقا! این پول زیاده». ایشان هم جواب دادند: «این هدیهای از طرف من برای توست».
🔺برش دوم👇
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۷ مهر ۱۴۰۳
🔺برش اول👆
▫️برش دوم:
🔰طیبه سرولایتی؛ همسر شهید:
🍁بهار هر سال، روستا میرفتیم و روغن حیوانی میخریدیم. روزی با یک دبه روغن که اطرافش کثیف بود، وارد خانه شد. پرسیدم: «این روغن رو از کی گرفتی؟ اصلاً از این روغن استفاده نمیکنم». گفت: «خودم میخورم».
☄ آن قدر به فقرا اهمیت میداد که حتی حاضر نبود بهخاطر کثیفی دبه روغن از خرید آن امتناع کند؛ مبادا دل نیازمندی را بشکند.
#شهید_نورعلی_شوشتری
#سیره_اقتصادی_شهدا
#دست_به_خیری
📚کتاب نیمه پنهان ماه، جلد ۳۰، صحفه ۹۲-۹۱.
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۷ مهر ۱۴۰۳
8.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 لحظات منتشر نشده از دیدار مجاهد قهرمان فرمانده شهید «یحیی السنوار» با رهبر انقلاب
✂️برشها - پایگاه جامع سیره شهدا
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir
۲۸ مهر ۱۴۰۳