eitaa logo
برش‌ ها
408 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
455 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
زمستان سردی بود می خواستیم رد یک را بزنیم. هر چه تقلا می کردم زمان ورود و خروج را نمی توانستم در بیاورم. کار را سپردم به آقا مهدی. مسئول شب بودم. هر وقت شب می زدم کجایی؟ می گفت: در خانه . از این خون سردی اش لجم می گرفت. امیدی به موفقیتش نداشتم؛ اما صبح خیلی خوشحال و قبراق آمد و گفت: طرف ساعت سه و نیم شب از خانه زده بیرون. گفتم مگر دیدی اش؟ گفت: نه. پس از اصرار هایم گفت: به هر کدام از لنگه های در، یک عدد زده بودم و آنها را با نخ سیاه به هم وصل کرده بودم. هر دو ساعت یک بار به آن سر می زدم. ساعت سه و نیم که رفتم دیدم نخ پاره شده. یکی دو شب هم همین کار را کرد. زمان دقیقش در آمد و رفتیم سر وقتش. راوی مصطفی خداوردی کتاب شهید مهدی زین الدین، نویسنده: مهدی قربانی، ناشر: انتشارت حماسه یاران، تاریخ نشر: اول- ۱۳۹۳ ؛ صفحه ۱۷٫