خرداد سال ۶۱ بود. امتحانات سال آخر دبیرستان شروع شده بود. محمد رضا قبل از آن چند بار با پدر درباره اعزام به جبهه صحبت کرده بود.
پدر اجازه را مشروط به اتمام دوره دبیرستان کرده بود.
یک روز قبل از ظهر آمد خانه. مشغول جمع کردن وسایلش شد.
گفتم: محمد! جایی می خواهی بروی؟
عازم جبهه بود.
گقت: اگر تا امروز صبر کردم، به خاطر احترام و رضایت شما بود؛ اما امام پیام دادند جبهه رفتن نیازی به اجازه پدر ندارد.
ظهر با پدرش خداحافظی کرد و آن قدر برای ما دلیل آورد تا رضایت ما را هم کسب کند.
او امتحان دنیایی را رها کرد تا به امتحان الهی برسد.
#شهید_محمد_رضا_تورجی
#سیره_خانوادگی_شهدا
#اطاعت_از_پدر_و_مادر
راوی: مادر شهید
#کتاب_یا_زهرا سلام الله علیها؛ زندگی نامه و خاطرات شهید محمد رضا تورجی زاده، نویسنده: گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، ناشر: امینیان، نوبت چاپ: ششم- آذر ۱۳۸۹؛ صفحه ۴۳ و ۴۲.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/