eitaa logo
برش‌ ها
383 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
350 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
پاسداشت 714 شهید شانزدهم اسفند ماه شهید محمدجواد آخوندی فرمانده گردان یدالله تیپ امام صادق (ع) (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید عیسی خدری قائم مقام فرمانده گردان ۴۰۹ حضرت ابوالفضل (ع) لشکر ۴۱ ثارالله (استان سیستان و • بلوچستان، شهرستان زهک، روستای محمد شاه کرم) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید حجت نظری فرمانده گردان حضرت اباالفضل (ع) (استان گیلان، شهرستان فومن) (۱۳۶۵ ه.ش) جانشین ستاد لشکر 41 ثار الله کرمان ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
سال نمای زندگی شهید محمد گرامی عضو شورای فرماندهی سپاه کرمان و جانشین رئیس ستاد لشکر ۴۱ ثار الله ۱۳۴۱؛ (اول فروردین) ولادت در کرمان ۱۳۴۸؛ شروع تحصیلات ابتدایی در مدرسه فرودوسی ۱۳۵۲؛ انتقال به مدرسه جیحون از کلاس پنجم ابتدایی ۱۳۵۳؛ ادامه تحصیل در مقطع راهنمایی در مدرسه فردوسی ۱۳۵۵؛ ادامه تحصیل در مقطع متوسطه در شریعتی (شاپور سابق) ۱۳۵۷؛ شرکت در تظاهرات خیابانی از سال سوم دبیرستان و اقدام به تعطیل کردن کلاس ها ۱۳۵۷؛ (۲۴ مهر) شرکت د رتجمع مسجد جامع کرمان و زخمی شدن به وسیله چماق داران رژیم پهلوی ۱۳۵۷؛ (آذر) برگزاری مراسم استقبال از زندانیان سیاسی و در جریان گذاشتن آن با مردم ۱۳۵۷؛ تلاش برای خنثی سازی تلاش های منافقین در دبیرستان بعد ا زپیروزی انقلاب ۱۳۵۸؛ ترتیب دادن یک ملاقات خصوصی برای دیدار اعضای انجمن اسلامی برای دیدار با امام خمینی (ره) ۱۳۵۸؛ شروع فعالیت در جهاد سازندگی رابر ۱۳۵۹؛ (تیر) اقدام به عضویت در سپاه پاسداران ۱۳۵۹؛ (۲۵ مرداد) ورود رسمی به مجموعه سپاه پاسداران و شرکت در اردوی یک هفته ای ۱۳۵۹؛ (۳۱ شهریور) اعزام به فرودگاه کرمان جهت حفظ امنیت آنجا به مدت ۱۵ روز ۱۳۵۹؛ (مهر) شرکت در دوره آموزش پرسنلی به مدت یک هفته و اشتغال رسمی در سپاه ماهان به عنوان مسئول پرسنلی ۱۳۵۹؛ انتخاب به عنوان جانشین فرماندهی سپاه ماهان و بعد از دو هفته به فرماندهی سپاه ماهان به مدت سه سال ۱۳۶۱؛ ازدواج با خانم مهری ایازی ۱۳۶۲؛ انتصاب به سمت مسئول تحقیق و بررسی سپاه ناحیه کرمان ۱۳۶۳؛ تولد اولین فرزند ۱۳۶۳؛ تأسیس حسینه سپاه ثار الله با ظرفیت ۱۵ هزار نفر ۱۳۶۴؛ راه اندازی کانون نشر حجاب با همکاری شهدای چون شهید مغفوری ۱۳۶۴؛ (بهمن) شرکت در عملیات والفجر هشت با سمت جانشین مسئول ستاد لشکر ۱۳۶۵؛ (دی) شرکت در عملیات کربلای چهار و پنج با سمت مسئول ستاد خط. ۱۳۶۵؛ (۱۶ اسفند) شهادت در منطقه عملیاتی شلمچه؛ هنگامی که برای تحویل خط جهت انجام عملیات کربلای هشت به لشکر دیگر در پنج ضلعی شملچه حضور داشت. مزار: گلزار شهدای کرمان ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇) @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
پاسداشت 714 شهید شانزدهم اسفند ماه شهید محمدجواد آخوندی فرمانده گردان یدالله تیپ امام صادق (ع) (استان خراسان جنوبی، شهرستان بیرجند) (۱۳۶۲ ه.ش) شهید عیسی خدری قائم مقام فرمانده گردان ۴۰۹ حضرت ابوالفضل (ع) لشکر ۴۱ ثارالله (استان سیستان و • بلوچستان، شهرستان زهک، روستای محمد شاه کرم) (۱۳۶۵ ه.ش) شهید حجت نظری فرمانده گردان حضرت اباالفضل (ع) (استان گیلان، شهرستان فومن) (۱۳۶۵ ه.ش) جانشین ستاد لشکر 41 ثار الله کرمان ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
🔻احترام به پدر و مادر در سیره 🌦محمد نسبت به ش کمال محبت و احترام را داشت. وقتی پدرش از دنیا رفته بود، خیلی گریه می کرد. می گفت: من رفیقم را از دست داده ام. 🔻ادامه در پست های بعدی 1 و 2👇👇👇 ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
💠برش اول: 🔅وقتی فرمانده سپاه ماهان بود، مادرش بیمار شده بود و نیاز به مراقبت های پزشکی داشت. مادر را روی دوش خود سوار می کرد و از این اتاق به آن اتاق در بیمارستان می رفت. پرستارها باور نمی کردند که این جوانی که این طور مادرش را از این به اتاق می برد، فرمانده سپاه ماهان است. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
💠برش دوم: 🔹محمد آزمونی داشت که برایش سرنوشت ساز بود. به همین خاطر یک هفته مرخصی گرفت تا خوب بخواند. اتفاقا این ایام مصادف شد با عود بیماری قبلی مادرش که نیاز به بستری داشت. محمد همه اولویت هایش را کنار گذاشت. مرخصی دوباره گرفت و مادرش را مرتب تا یک ماه و نیم به بیمارستان می برد. وقتی هم بستری شد خودش پیشش می ماند و کارهایش را انجام می داد. 🔸وقتی هم مرخص شد، ویلچری گرفت و مدام او را به فضای سبز می برد. می گفت: اگر قرار باشد مادرم بستری باشد، تا هستم اجازه نمی دهم شما کارهایش را انجام دهید. صندلی می گرفت و مادر را روی آن می نشاند و از پله های بیمارستان بالا می برد. گاهی با حسرت می گفتم: یعنی می شود فرزندم علی نیز مثل تو به من رسیدگی کند. محمد می گفت: اگر فرزندت را مؤمن تربیت کنی بقیه مسائل حل است. ▫️راوی: ناصر ابوالحسنی و مهری ایازی(همسر شهید) 📚 ؛ خاطرات شهید محمد گرامی؛ نویسنده: الهه بهشتی. ناشر: لشکر 41 ثار الله. نوبت چاپ: اول-1376؛ صفحه 53 و 74-75. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢فرار از غیبت در سیره ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir
🔺شبهای قدر شهید گرامی! 🔹 که می شد، هر روز که می گذشت حالت محمد بیشتر عوض می شد. چهره اش نورانی تر تبسمش عمیق تر و نگاهش چنان عملی پیدا می کرد که گاهی من نمی توانستم در آنها خیره شوم. 🔸وقتی به شب احیاء و شهادت مولای متقیان نزدیک می شدیم، حاجی دیگر هیچ جا نمی رفت. با هیچ کس حتی با من صحبت نمی کرد. در اتاق در بسته می ماند؛ خودش بود و خدایش و انگار خانه پر می شد از معنویت حاجی. 🌀خیلی دلم می خواست او را ببینم که پشت در بسته چه می کند؛ چه حالی دارد. 🍁یک بار کار مهمی پیش آمد. دو دل بودم که به او بگویم یا نه؟ در اتاق را باز کنم یا نکنم؟ بالاخره در را باز کردم و گفتم: «محمد آقا!». ⚡️رو به قبله نشسته بود سر جانمازش. مطمئن بودم ساعت ها پیش نمازش را خوانده؛ زیر لب ذکر می گفت و اصلاً مژه نمی زد. نگاهش رو به پنجره باز، به سمت آسمان بود. ☄باز صدا زدم و کارم را گفتم. نه یک بار، دو سه بار؛ اما او اصلا متوجه حضور من نشد. حتی کمترین تکانی نخورد. ▪️در را بستم از حقارت دنیا گریه ام گرفت. از دست خودم عصبانی بودم. عهد کردم که هرگز به هیچ بهانه ای خلوت او را به هم نزنم. ◽️راوی: مهری ایازی(همسر شهید) 📚کتاب دل دریایی ؛ خاطرات شهید محمد گرامی؛ صفحه ۷۰. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir