🔺 به یاد امام حسین (ع)
▫️آقای نداوی، از مسئولین گردان:
🔹 در گرماگرم عملیات مرصاد، نیروهایی که پشت منافقین هلی برن شده بودند، سه روز بود که آب و غذا نداشتند و امیدی هم به رسیدن کمک نبود. هوای گرم تابستان نیروها را تشنه کرده بود و مجروحان ناله میکردند. در همین اوضاع کمال را دیدم.
🔸 نگاهم که به او افتاد دیدم زبانش مثل استخوان سفید شده لبهایش خشک و چشمانش خیلی ضعیف شده بود.
▪️گفت: آقای نداوی آب نداری؟
▫️گفتم: "نه! باید صبر کنید."
▪️گفت: تحمل میکنم.
🌀 بعضی از رزمندگان عراقی از وضعیت موجود ناراحت بودند و پشت بیسیم با دادوفریاد به فرماندهان شکایت میکردند.
▪️کمال لهجه عراقی را متوجه نمیشد گفت: "آقای نداوی، اینها چهشان شده است؟
▫️گفتم: از تشنگی و گرسنگی اذیت شدهاند و دارند به فرماندهان شکایت میکنند.
⚡️وقتی متوجه رفتار آنان شد با صدای بلند همه را خطاب قرار داد و گفت: «خجالت نمیکشید؟ از خدا خجالت نمیکشید؟ ما امروز با این تشنگی و گرسنگی با امام حسین (ع) همدردی میکنیم. شما امام حسین (ع) را نمیشناسید؟! امروز حسینی هستیم، امروز #امام_حسین (ع) را من شناختم. باید حسینگونه باشیم امروز امام حسین با این حالت شهید شدند و زخمی شدند و بچهها شهید شدند. چرا اینطوری میکنید؟"
💢سخنان تأثیرگذارش همه را آرام کرد. حرفش که تمام شد با ناراحتی بلند شد و چندقدمی از ما فاصله گرفت. هنوز چندمتری دور نشده بود که چند تیر به او اصابت کرد و همان جا روی زمین افتاد و شهید شد.
#شهید_کمال_کورسل
#شهادت_طلبی
📚#کتاب_کمال_کورسل، نوشته سید محمدصادق حسینی مقدم، ۷۰-۶۹.
🇮🇷@boreshha🇵🇸
🌍http://www.boreshha.ir