eitaa logo
برش‌ ها
386 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
340 ویدیو
36 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
می دانستم ابراهیم عاشق #حضرت_زهرا (س) و مجالس منتسب به ایشان است. یک شب به اصرار بردمش جلسه معروف به #عید_الزهرا (س) شب #نهم_ربیع . فکر می کردم ابراهیم از حضور در این جمع خوشحال باشد. مداح جلسه به خیال خودش برای شادی دل حضرت زهرا (س)، حرف های زشتی به زبان می آورد. اواسط جلسه بود که ابراهیم دیگر طاقتش طاق شد. به من اشاره ای کرد و باهم بیرون رفتیم. خیلی به هم ریخته بود. خطاب به من با عصبانیت دستش را تکان می داد و گفت: «توی این مجالس #خدا پیدا نمی شود. همیشه جایی برو که حرف خدا و اهل بیت (ع) باشد». این جمله را چند بار تکرار کرد. بعدها که نظر علما را درباره این مجالس و #ضرورت_حفظ_وحدت دیدم، به دقت نظر ابراهیم بیشتر پی بردم. #شهید_ابراهیم_هادی #سیره_فرهنگی_شهدا #مبارزه_با_انحرافات_هیئات_مذهبی #مراسم_عید_الزهرا (س) #خاطرات_مناسبتی (شب نهم ربیع) #کتاب_سلام_بر_ابراهیم ؛ زندگی نامه و خاطرات شهید ابراهیم هادی؛ نویسنده و ناشر: گروه فرهنگی و نشر شهید ابراهیم هادی؛ نوبت چاپ: یکصد و سی و ششم (هشتادم ناشر) -۱۳۹۶؛ جلد اول، صفحه 162. @boreshha 🌍http://www.boreshha.ir/
هدایت شده از روی خط شهادت
کتاب گویای سلام بر ابراهیم در قالب این کتاب صوتی ده از خاطرات مذکور در کتاب است. کتاب "سلام بر ابراهیم" حاوی زندگینامه و خاطرات پهلوان شهید بی مزار ابراهیم هادی است. این کتاب بدلیل شخصیت والا و کاریزمای خاص ابراهیم هادی از جذاب ترین و پرتیراژترین کتابهای نوشته شده در وصف شهدای دفاع مقدس هست، سبک کتاب بصورت داستان ها و خاطرات مجزا از زبان دوستان و آشنایان نوشته شده است. 📺مرجع صوت و تصویر فرهنگ جهاد و شهادت 👇 @khateshahadat
🔺روش هدایتگری شهید ابراهیم هادی! 🔹نشسته بودیم داخل اتاق مهمان داشتیم. صدایی از داخل کوچه آمد. ابراهیم سریع از پنجره نگاه کرد. شخصی موتور شوهر خواهر او را برداشته و در حال فرار بود! 💢بگیرش… دزد… دزد! بعد هم سریع دوید دم در. یکی از بچه ها ی محل لگدی به موتور زد. دزد با موتور نقش بر زمین شد! تکه آهن روی زمین دست دزد را برید و خون جاری شد. 🌦چهره دزد پر از ترس و اضطراب بود. درد می کشید که ابراهیم رسید. موتور را برداشت و روشن کرد و گفت: سریع سوار شو! ♻️رفتند درمانگاه، با همان موتور. دستش را پانسمان کردند. بعد هم باهم رفتند مسجد! بعد از نماز کنارش نشست؛ چرا دزدی می کنی!؟ آخه پول حرام که … 🔸دزد گریه می کرد. بعد به حرف آمد: همه این ها را می دانم. بیکارم، زن و بچه دارم، از شهرستان آمده ام. مجبور شدم. 🔻ابراهیم فکری کرد. رفت پیش یکی از نماز گزار ها ، با او صحبت کرد. خوشحال شد و برگشت و گفت: خدا را شکر، شغلی مناسب برایت فراهم شد. 🔅از فردا برو سرکار. این پول را هم بگیر، از خدا بخواه کمکت کند. همیشه به دنبال حلال باش. مال حرام زندگی را به آتش می کشد. پول حلال کم هم باشد برکت دارد. ▫️راوی: عباس هادی 📚، جلد اول، صفحه ۷۵. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir