eitaa logo
نوروساینس و فلسفه ذهن
1.8هزار دنبال‌کننده
360 عکس
129 ویدیو
29 فایل
این کانال در راستای دانش افزایی شما در حوزه انسان شناسی نوین ایجاد شده است.... باشد که خداوند متعال و اهل بیت علیهم السلام در این مسیر دستمان را بگیرند.... ارتباط با مدیر کانال: @aialimadad_1400
مشاهده در ایتا
دانلود
گفتگوی رادیویی با دو تن از اساتید فلسفه ذهن و درباره _فلسفه‌ذهن توضیح برخی این برنامه در چهار بخش هست: که بخش اول و دوم آن مربوط به بحث حاضر است، وبخش سوم و چهار که درباره و ( نظریه استاد همتی درباره ذهن) است که به تناسب بحث بارگزاری می‌شود. تذکر:بخش1 تا دقیقه 15 تیتراژ برنامه است. 🔰🔰🔰🔰
📌 دکتر آرنولد در بخشی از نامه خود به پدر مِرسن و در نقد دکارتی، به "مکان‏مندی" احساس درد اشاره می‏کند. به بیان او اگر ما یک جوهر مجرّد و غیر ممتد هستیم، چگونه می‏توانیم درد را در نقطه خاصّی از بدن احساس کنیم؟ وقوع احساسات و سایر حالات ذهنی در جوهر مجرّد و مجزا (آن‌گونه که دوئالیسم کلاسیک می‌گفت)، نمی‏تواند در یک موضع مکانی خاص از بدن تجربه شود. 💨 البته تلاش کرده بود بوسیله (روح حیوانی) و از طریق رگ‏های بزرگ (شریان‏ها)، ارتباط نفس با بخش‏های مختلف بدن را توضیح دهد. طبق نظر وی، روح حیوانی - که یک بخار رقیق یا جسم لطیف است - از طریق رگ‏های فراوانی که غدّه صنوبری را احاطه کرده، بدان وارد می‏شود. همچنین شریان‏های مذکور، عامل انتقال روح حیوانی از غدّه صنوبری به اعضاء و جوارح مختلف بدن هستند. (Descartes, 1649, The Passions of the Souls,) 🥊 اما تبیین دکارت - گذشته از اشکالات متعدّد حاصل از کشفیات علم تجربی درباره کارکرد نواحی مختلف مغز - در توضیح مکان‏مندی احساس درد هم چندان موفّق ظاهر نشد. نهایت دستاورد تبیین دکارت – با اغماض از اشکالات علمی تجربی – این بود که علائم عصبی مرتبط با احساسات، از اعضاء مختلف بدن به غدّه صنوبری مغز منتقل شود و بالعکس. اما چرا نفس مجرّد – بعنوان یک جوهر فرافیزیکی و غیرمکان‏مند – احساس درد را در نقطه خاصّی از بدن (انگشت شصت پا) تجربه می‏کند؟ مرکز احساسات باید غدّه صنوبری و بالتبع نفس مجرّد باشد و این‏ها هیچ‏کدام در مکان انگشت پا واقع نشده‏اند. 🥁 بعدها یکی از وجوه امتیاز تئوری خویش را همین تبیین مکان‌مندی معرفی کرد. به هرحال اگر بدن نیز مرتبه‌ای از نفس باشد و با آن یک ترکیب اتحادی هایلومورفیستی را شکل بدهد، تبیین محل ادراک احساسات بدنی نیز با دشواری‌های کمتری روبه‌رو خواهد بود. 🎹 کما این‌که دیدگاه برون‌گرا - بعنوان پرطرفدارترین تئوری دو دهه اخیر در اردوگاه برای تبیین - نیز بازنمایی ویژگی آسیب بافتی در انگشت پا را عامل احساس پدیداریِ درد معرفی می‌کند و تبیین مکان‌مندی احساسات بدنی را از مزایای تئوری خویش می‌داند. مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را این‌جا ببینید: @PhilMind ______________ کانال نوروساینس و فلسفه ذهن 🆔@Brain_Mind
22.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🖌️🎨 یکی از برهان‌های معاصر برای رد با استفاده از (تجربه‌های درونی اول شخص)، برهان معرفت از است که مشهورترین مثال آن آزمایش فکری مِری است. 🧠 مری همه چیز درمورد و سیستم مغزی درک آنها را میداند ولی خود تا به حال هیچ تجربه‌ای از رنگ نداشته. اما روزی ناگهان . . . ترجمه: از انجمن مغز و فلسفهٔ ذهن دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی @Mindphilosa🔭 _&&______ @Brain_Mind
9.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🧩 آزمون فکری که جکسون علیه مطرح کرده در ویدیو توضیح داده شده است. 🎨 این برهان دو تقریر و نتیجه دارد: ۱. تقریر معرفت‌شناختی که می‌گوید مری قبل از مشاهده سیب رنگی، همه گزاره‌های حاکی از واقعیات مربوط به رنگ را نمی‌داند. پس نوعی معرفت درباره این واقعیات وجود دارد که معرفتی غیرفیزیکی است (و در نتیجه‌گیری‌ای رقیق‌تر، معرفتی غیر سوم‌شخص است و از طریق مطالعه ابجکتیو همبسته‌های نورونی و فعالیت‌های مغزی حاصل نمی‌شود). ۲. تقریر هستی‌شناختی که می‌گوید واقعیاتی در ادراک بصری رنگ وجود دارد که مری پیش از مشاهده سیب قرمز نمی‌دانست. پس واقعیاتی در این‌باره وجود دارد که فیزیکی نیستند. . 🎗تقریر اول فقط ادعایی معرفت‌شناختی است. جکسون البته تقریر دوم را اراده می‌کرد که بعدها نیز از آن دست کشید. هرچند همچنان طرفداران زیادی دارد. بنظر می‌رسد تفاوتی مهم در اینجا وجود دارد؛ یک فیزیکالیست می‌تواند بگوید مری قبلاً از منظر سوم‌شخص و مودالیته بصری، و بعدها از منظر اول‌شخص و مودالیته درون‌نگری آن رخدادهای مغزش را ادراک می‌کند. @PhilMind __&&&_____ @Brain_Mind
19.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟥 دکتر پیم ون لومل - متخصص قلب و عروق دانشگاه اوترخت هلند - در این گفتگو👆 (سال ۲۰۱۹) درباره تحقیقی که بر روی بیماران تجربه‌کننده انجام داده و در مجله معتبر لنست بچاپ رسیده، توضیح می‌دهد. 🟧 بسیاری از این افراد در حال و فعالیت مغزی صفر (خط صاف EEG)، داشته و بعضا اتفاقاتی ابجکتیو در اتاق عمل و ... را گزارش کرده‌اند. 🟨 گزارشاتی که گاه بلافاصله پس از احیاء و در اولین ارتباط با کادر پزشکی بیان شده و احتمال ساختگی‌بودن همه آن‌ها (با توجه به تنوع تیم‌های پزشکی و تکثر جغرافیایی)، بسیار پایین است. 🟩 غالب تئوری‌های فیزیکالیستی درباره ، فعالیت نورونی را مبنا و محور قرار می‌دهند؛ خواه مستقیما (در نظریات و و ...) و خواه غیرمستقیم (در نظریات و ...). حتی دیدگاه‌های کارکردگرایانه که هسته مرکزی سیستم (مغز باشد یا تراشه الکتریکی یا ...) را بی‌اهمیت می‌دانند و نیز دیدگاه‌های بازنمودگرایانه، ورودی دیتا به سیستم را نیاز دارند. 🟦 این مسئله، مطالعات NDE را کم‌کم بسمت بخشی از منازعه نظری بین و سوق داده است. @PhilMind
درباره‌ی دربارگی یا : 🌕 این ادعا را در نظر بگیرید: «هوای امروز در شمال کشور، بارانی است». من می‌توانم حالات ذهنی مختلفی نسبت به ادعای مذکور داشته باشم. ممکن است "باور داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "امید داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "ترس داشته باشیم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. یا "تردید داشته باشم" که هوای امروز شمال، بارانی‌ست. و ... 🌕 باورها، امیدها، ترس‌ها، تردیدها، میل‌ها و ... حالاتی ذهنی هستند که در ادبیات به نام (propositional attitudes) شناخته می‌شوند؛ زیرا دربردارنده یک گرایش خاص ذهنی ما بسوی یک محتوا/گزاره خاص هستند. 🌕 حال یک گرایش گزاره‌ای خاص، مثلا "باور" به این جملات را در نظر بگیرید: باور به این‌که «فلسفه، مادر علوم است». و باور به این‌که «پذیرش یک دیدگاه علمی بدون توجه به مبانی و پیامدهای فلسفی آن، ساده‌انگاری رایجی است». و باور به این‌که «فلسفه در مراکز آکادمیک علوم شناختی ایران، مهجور است». هر باوری و از جمله این‌ها که ذکر شد، "بازنمودی" هستند؛ یعنی رویدادها یا اموری را از جهان بازنمایی (represent) می‌کنند. 🌕 در واقع تمامی گرایشات گزاره‌ای، حالاتی بازنمودی‌اند. فیلسوفان ذهن به این بازنمودگرایی یا دربارگی، حیث التفاتی می‌گویند. حالاتی ذهنی که محتوای آن‌ها، درباره اموری از جهان است، یا آن امور را بازنمایی می‌کند (این امور می‌توانند انتزاعی یا حتی توهمی هم باشند). حیث التفاتی بدین معنا یک اصطلاح خاص تکنیکال به شمار می‌رود و ارتباطی با یا چیزی شبیه آن ندارد. 🌕 () یا () در ۲۵ سال اخیر، پرطرفدارترین تئوری برای تبیین / بوده است. در این دیدگاه، حالات پدیداری (مانند غم و شادی و درد و ...) نیز علاوه بر گرایشات گزاره‌ای، یک محتوای خاص را بازنمایی می‌کنند و حس پدیداری سابجکتیو، حاصل یا معادل این بازنمایی است. بدین ترتیب تمامی حالات ذهنی، حالاتی التفاتی خواهند بود و به حیث التفاتی تحویل برده می‌شود. در نتیجه، هر نظریه‌ای که درباره حیث التفاتی داشته باشید، برای تبیین مسئله هم بکار می‌رود. 🌕 فرض کنید من یک حس و حال پدیداری از مشاهده چمنزار سرسبز روبروی خویش دارم. حالت پدیداری من، ویژگی فیزیکی رنگ و شکل چمنزار روبرویم را بازنمایی می‌کند که آن را محتوای بازنمودی یا ویژگی C می‌نامیم. طبق نسخه بازنمودگرایی تقلیل‌گرا، ادراک سبزی چمنزار، همان ویژگی بازنمایی‌کردنِ ویژگی C (به شیوه‌ای خاص) است. یا ویژگی پدیداری درد، همان ویژگی بازنمایی‌کردنِ آسیبِ بافتی بدن (به شیوه‌ای خاص) است. و ... @PhilMind
📚 📒کتاب «ما نفسیم یا بدن؟» نوشته ریچارد سوئین‌برن با ترجمه دکتر مهدی ذاکری و توسط انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و در ۲۳۳ صفحه بچاپ رسید. 📗سوئین‌برن بعنوان یکی از چهره‌های معاصر، در این کتاب سعی در ارائه استدلال‌های فلسفی جدیدی به سود جوهر نفس مجرد دارد که توسط برخی یافته‌های علوم اعصاب معاصر پشتیبانی شود. 📕نویسنده پس از بیان برخی مقدمات در فصل اول، فصل دوم را به « و دوگانه‌انگاری ویژگی‌ها» اختصاص داده. مترجم در پیوست سودمندی در انتهای این فصل، دیدگاه سینوی و صدرائی در این موضوع را نیز اضافه کرده است. 📘فصل سوم به نظریات درباره پرداخته و فصل چهارم با عنوان «استدلال دکارت برای نفس»، شکل گرفته است. مترجم در این‌جا نیز چند پیوست درباره استدلال به سود در از طریق اینهمانی شخصی، و نیز برتری استدلال تصورپذیری بر استدلال دکارتی و ... افزوده است. 📙فصل پنجم به علم و اطلاع درونی ما از خودمان می‌پردازد و فصل ششم به تعامل نفس و بدن. در این‌جا پیوست مترجم در نقد دفاع سوئین‌برن از استدلال به سود جوهری قابل توجه است. فصل آخر (هفتم) به این پرسش اختصاص دارد که آیا علم می‌تواند نفس را تبیین کند؟ @PhilMind 🌸🌸🌸 🌐 کانال «نوروساینس و فلسفه ذهن»: https://eitaa.com/joinchat/2311520387Cb4166965da 🆔@Brain_Mind