هدایت شده از فلسفه ذهن
💠 میر سید شریف در حواشی حکمۀ العین به این نکته توجّه میداد که هر یک از نفس و بدن در دیدگاه #دوئالیسم کلاسیک، تحت یک جنس جداگانه قرار میگیرند (یکی جوهر مجرّد و دیگری جوهر مادی) و در نتیجه وقوع ترکیب و اتحاد حقیقی بین آنها امکان ندارد.
💠 #صدرالمتألهین در پاسخ به اشکال فوق، بر این نکته خاص خویش تأکید میکند که نفس را نمیتوان از ابتدا و در حین پیدایش، مجرّد محض دانست؛ بلکه از آنجا که صورت جسم طبیعی است و همراه با بدن، یک نوع مادّی تشکیل میدهد، حدوثی مادّی و وجودی مادّی دارد.
💠 طبق دیدگاه صدرا تعلّق و تصرّف در بدن، امری ذاتی برای نفس است (چرا که نحوه وجود نفس اینچنین است) و نه امری عارضی برای آن.
حال آنکه طبق نظر بوعلی، تعلّق به بدن و تصرّف در آن، امری عارض بر ذات نفس مجرد بود. مؤسس #حکمت_متعالیه تأکید دارد که عرضی دانستن این صفت، با تعریف و تصویر ارسطویی نفس بعنوان صورت جسم طبیعی، منافات جدّی دارد.
💠 ضمن اینکه جوهر مجرد الذّات، ابتدائاً و ذاتاً تعلّقی به مادّه و بدن ندارد و محال است که «امر ذاتی» بعداً (در اثر ارتباط با بدن) زائل شود و چیزی که در ذات جوهر مجرد نبوده، بر آن عارض گردد.
💠 به بیان ملاصدرا:
« #بدن [و نه جسد] در تحقّق خویش، محتاج وجود مطلق نفس است و #نفس نیز از حیث تعیّن وجود شخصی و شکلگیری هویّت نفسیاش، محتاج بدن میباشد.» (اسفار اربعه، ج8، ص382)
💠 حال آنکه به تعبیر او، نظر بوعلی به این میانجامد که نسبت #نفس_مجرد با بدن مادّی، همانند نسبت سنگ در کنار انسان (بدون هیچگونه ارتباط ذاتی و الزامی) باشد. صدرالمتألّهین تأکید دارد که ابزاریّت بدن برای نفس، مانند ابزاریّت ارّه برای نجّار و کشتی برای ناخدا نیست که اگر بخواهد، آن را بهکار گیرد و اگر نخواهد، واگذارد. (ن.ک: همان، صص384-383)
💠 در نتیجه #ملاصدرا برای نفس انسانی در بدو پیدایش، حقیقتی صرفاً مادّی قائل شد که البته در میانه راه، به نوعی #تجرّد ناقص (#تجرد_مثالی) میانجامد.
روشن است که این تصویر از #نفس_ناطقه، کاملاً بر خلاف نظر #بوعلی میباشد. دوئالیسم سینوی، #تجرد_نفس را در همان لحظه #حدوث_نفس، تامّ و کامل میدانست و نفس را در زمره عقول مفارق قرار میداد.
شأن و رتبتی که طبق دیدگاه صدرایی، پس از #حرکت_جوهری و کسب کمالات وجودی، در حیات پس از #مرگ برای نفس حاصل میشود.
💠 در این دیدگاه، نفس دارای درجاتی است که ابتدا از مادّیترین مرتبه شروع میشود و تکوّن مییابد. به بیان دیگر حدوث نفس، صرفاً مادّی و جسمانی است که تدریجاً و در طول زمان با حرکت جوهری خویش، واجد جنبه مجرّد و کمالات ذومراتب آن میشود.
@PhilMind
#چالش_دوگانه_انگاری_دکارتی
#مکانمندی_درد
📌 دکتر آرنولد در بخشی از نامه خود به پدر مِرسن و در نقد #دوئالیسم دکارتی، به "مکانمندی" احساس درد اشاره میکند.
به بیان او اگر ما یک جوهر مجرّد و غیر ممتد هستیم، چگونه میتوانیم درد را در نقطه خاصّی از بدن احساس کنیم؟ وقوع احساسات و سایر حالات ذهنی در جوهر مجرّد و مجزا (آنگونه که دوئالیسم کلاسیک میگفت)، نمیتواند در یک موضع مکانی خاص از بدن تجربه شود.
💨 البته #دکارت تلاش کرده بود بوسیله #روح_بخاری (روح حیوانی) و از طریق رگهای بزرگ (شریانها)، ارتباط نفس با بخشهای مختلف بدن را توضیح دهد.
طبق نظر وی، روح حیوانی - که یک بخار رقیق یا جسم لطیف است - از طریق رگهای فراوانی که غدّه صنوبری را احاطه کرده، بدان وارد میشود. همچنین شریانهای مذکور، عامل انتقال روح حیوانی از غدّه صنوبری به اعضاء و جوارح مختلف بدن هستند. (Descartes, 1649, The Passions of the Souls,)
🥊 اما تبیین دکارت - گذشته از اشکالات متعدّد حاصل از کشفیات علم تجربی درباره کارکرد نواحی مختلف مغز - در توضیح مکانمندی احساس درد هم چندان موفّق ظاهر نشد.
نهایت دستاورد تبیین دکارت – با اغماض از اشکالات علمی تجربی – این بود که علائم عصبی مرتبط با احساسات، از اعضاء مختلف بدن به غدّه صنوبری مغز منتقل شود و بالعکس.
اما چرا نفس مجرّد – بعنوان یک جوهر فرافیزیکی و غیرمکانمند – احساس درد را در نقطه خاصّی از بدن (انگشت شصت پا) تجربه میکند؟ مرکز احساسات باید غدّه صنوبری و بالتبع نفس مجرّد باشد و اینها هیچکدام در مکان انگشت پا واقع نشدهاند.
🥁 بعدها #ملاصدرا یکی از وجوه امتیاز تئوری خویش را همین تبیین مکانمندی #احساسات_بدنی معرفی کرد. به هرحال اگر بدن نیز مرتبهای از نفس باشد و با آن یک ترکیب اتحادی هایلومورفیستی را شکل بدهد، تبیین #مکان_مندی محل ادراک احساسات بدنی نیز با دشواریهای کمتری روبهرو خواهد بود.
🎹 کما اینکه دیدگاه #بازنمودگرایی برونگرا - بعنوان پرطرفدارترین تئوری دو دهه اخیر در اردوگاه #فیزیکالیسم برای تبیین #آگاهی - نیز بازنمایی ویژگی آسیب بافتی در انگشت پا را عامل احساس پدیداریِ درد معرفی میکند و تبیین مکانمندی احساسات بدنی را از مزایای تئوری خویش میداند.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
______________
کانال نوروساینس و فلسفه ذهن
🆔@Brain_Mind
هدایت شده از فلسفه ذهن
49.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥قطع کردن دو نیمکره #مغز برای درمان صرع، آغازی بر یکی از اکتشافات مهم #علوم_اعصاب درباره تقسیمپذیری کارکردها و دوئیت افکار و حتی شخصیت یک فرد واحد بود.
🔥این اتفاق مهم - که در ویدیوی فوق توضیح داده شده - چالشی جدی پیش روی دیدگاه تجردانگار درباره #روح انسان میگذارد؛ جوهر مجردی که بنا به تعریف بسیاری از نظریهپردازان #تجرد_نفس، ماهیتی بسیط و فاقد اجزاء دارد.
🔥این که - بدلیل قطع ارتباط دو نیمکره مغز - دست چپ شخص کاری انجام میدهد که او شفاها اظهار بیاطلاعی میکند، یا جهانبینی متضادی را در اظهار زبانی و سپس در اشاره یدی دارد، یا ...، بنوعی با بساطت روح مجرد که تمام قوا و کارکردهای ذهنی را بنحوی تجزیهناپذیر در وحدت خود مندمج ساخته، در تعارض قرار میگیرد و تبیینی سازگار با این یافتهها را از اردوگاه #دوئالیسم طلب میکند.
🔥کما اینکه مورد دوقلوهای بهم چسبیده با مغزهای در هم آمیخته - که در ویدیوی فوق آمده - نیز بنحوی دیگر آموزه وحدت و بساطت نفس را با اشتراک و افتراق قوای ذهنی این دوقلوها به چالش میکشد.
@PhilMind
19.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟥 دکتر پیم ون لومل - متخصص قلب و عروق دانشگاه اوترخت هلند - در این گفتگو👆 (سال ۲۰۱۹) درباره تحقیقی که بر روی بیماران تجربهکننده #NDE انجام داده و در مجله معتبر لنست بچاپ رسیده، توضیح میدهد.
🟧 بسیاری از این افراد در حال #ایست_قلبی و فعالیت مغزی صفر (خط صاف EEG)، #تجربه_نزدیک_به_مرگ داشته و بعضا اتفاقاتی ابجکتیو در اتاق عمل و ... را گزارش کردهاند.
🟨 گزارشاتی که گاه بلافاصله پس از احیاء و در اولین ارتباط با کادر پزشکی بیان شده و احتمال ساختگیبودن همه آنها (با توجه به تنوع تیمهای پزشکی و تکثر جغرافیایی)، بسیار پایین است.
🟩 غالب تئوریهای فیزیکالیستی درباره #آگاهی، فعالیت نورونی را مبنا و محور قرار میدهند؛ خواه مستقیما (در نظریات #اینهمانی و #نوظهورگرایی و ...) و خواه غیرمستقیم (در نظریات #بازنمودگرایی و ...).
حتی دیدگاههای کارکردگرایانه که هسته مرکزی سیستم (مغز باشد یا تراشه الکتریکی یا ...) را بیاهمیت میدانند و نیز دیدگاههای بازنمودگرایانه، ورودی دیتا به سیستم را نیاز دارند.
🟦 این مسئله، مطالعات NDE را کمکم بسمت بخشی از منازعه نظری بین #فیزیکالیسم و #دوئالیسم سوق داده است.
@PhilMind
👆👆👆
🌀تعامل علّی ذهن و بدن در نظریه دوئالیسم و راهکار حکمت متعالیه (۱)
✅ در فلسفه ذهن دوئالیسم یا دوگانهانگاری ذهن (نفس) و بدن، با رنه دکارت شناخته میشود، اگرچه سابقهای به طول یونان باستان و «فیدون» افلاطون دارد.
این نظریه بر آن است که ذهن غیر از بدن بوده و دو جوهرِ از بنیاد متفاوت (یکی فیزیکی و دیگر متافیزیکی) در جهان موجود است. (ادیانی، ۱۳۸۱: ۱۷۸) بنابر این نظریه اگرچه ذهن و بدن کاملاً مجزا هستند اما در عین حال با یکدیگر تعامل نیز دارند.
هنگامی که با یک پدیده حسی مواجه می شویم، اندام حسی به واسطه عصبهای مربوطه، داده های حسی را به مغز منتقل کرده و مغز آن را به جوهری دیگر (ذهن) که غیر فیزیکی است ارسال میکند. (ریونزکرافت، ۱۳۹۸: ۱۹) در مقابل ذهن هنگامی که فعلی مانند نوشیدن را اراده می کند، طی دستوری به مغز، اعصاب و اندام مرتبط را به حرکت وا می دارد.
❎ [اشکال الیزابت]
الیزابت (شاهزاده بوهمیا)، با زیر سوال بردن نحوه تعامل ذهن متافیزیکی و بدن فیزیکی، سعی در کنار گذاشتن دوگانه انگاری جوهری داشته است. او در یکی از نامه های خود به دکارت چنین مینویسد:
«نفس آدمی چگونه می تواند... افعال ارادی را در بدن پدید بیاورد؟... به نظر میرسد هرگونه ایجاد حرکتی از طریق تحریک شیء متحرک رخ میدهد که این تحریک یا به این شیوه است که محرک، متحرک را هل میدهد یا به واسطه ویژگیها و شکل خاص سطح بیرونی محرک است. در حالت نخست، برخورد فیزیکی لازم است و در حالت دوم امتداد ضرورت دارد. [حالت اول منتفی است چون ذهن متافیزیکی است و حالت دوم نیز ممکن نخواهد بود چون] شما امتداد را به کلی از مفهوم نفس کنار نهاده اید که در این صورت، تعامل (یعنی برخورد فیزیکی) [میان امر مادی یعنی بدن] با امر غیر مادی [یعنی ذهن] به نظر من ناسازگار است.» (shapiro,2007: 62)
✅ به این ترتیب رابطه نفس و بدن در نظریه دوئالیسم دچار یک اشکال آشکار است مبنی بر اینکه دوئالیستها تصویر شفافی از این رابطه ارائه نمیدهند و از چگونگی ارتباط و تعامل علّی میان دو موجود کاملاً متفاوت و نامسانخ سخن به میان نیاوردهاند.
✳️[نظریه حکمت متعالیه]
ملاصدرا بر اساس دو اصل بنیادین حکمت متعالیه یعنی اصالت وجود و تشکیک در وجود، رابطه نفس و بدن را طوری تنظیم کرده است که هیچ خلأ یا مرزی میان آن دو وجود ندارد تا به واسطه آن امکان تاثیر و تاثر میان دو موجود فیزیکی و متافیزیکی از بین برود.
✅ وی نفس را موجودی ذومراتب معرفی میکند که از پایینترین مراتب مادیت آغاز شده و تا بالاترین مرتبه تجرد عقلانی کشیده می شود. در نگاه صدرا اگرچه بدن و مرتبه تجرد تام (در انسانهای نادر) یا تجرد مثالی (در اکثر انسانها) دو نقطه ابتدا و انتهای حد وجودی انسان را ترسیم میکند، اما وی میان این دو نقطه مراتب کثیری را ترسیم کرده است که واسطه میان آنهاست.
✅ این مراتب تشکیکیِ متصل که واسطه بدن و بالاترین نقطه نفس قرار گرفتهاند، نه مجرد تاماند و نه مادی محض، بلکه همواره مراتبی از تجرد و مادیت را برخوردارند. هر چه مرتبهای به نفس نزدیکتر باشد تجردش بیشتر و مادیتش کمتر است و هر چه به بدن نزدیک تر باشد از تجرد کمتر و مادیت بیشتری برخوردار است. (عبودیت، ۱۳۹۵، ج۳: ۳۰۸)
این حقیقت سبب میشود یک موجود تماما متافیزیکی از تاثیر مستقیم بر موجود تماما فیزیکی بینیاز شود و حرکات و تاثیرات خود را بر مراتبی بگذارد که سنخیت بیشتری با او دارند و به راحتی امکان تاثیر پذیری را فراهم آورند.
✅ به این ترتیب حکمت متعالیه با کمک اصول بنیادین خود به راحتی قادر به حل رابطه و تعامل علّی میان نفس و بدن است در حالیکه فیلسوفانی همچون دکارت در پاسخ به پرسش الیزابت دچار مشکل شدهاند. (عبودیت، همان)
📕 ایان ریونزکرافت، ۱۳۹۸، فلسفه ذهن؛ یک راهنمای مقدماتی، ترجمه شیخرضایی، انتشارات صراط.
📗 یونس ادیانی، ۱۳۸۱، فلسفه ذهن و معنی، انتشارات نقش جهان.
📙 عبدالرسول عبودیت، ۱۳۹۵، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، سمت.
📘 The correspondence between Princess
Elisabeth of Bohemia and Rene
Descartes, Edited and translated by
Lisa Shapiro, The University of
Chicago press.
🖋 محمدمهدی رفیعی
#دوئالیسم #تعامل_ذهن_و_بدن
🖥@ZehnShenakht
👆👆👆
✳️اگر در صدد دفاع از راهکار حکمت متعالیه باشیم؛ میتوان گفت:
قوای (مراتب)[۲] نیمه مادی ـ مجرد نفس دادهای مادی را دریافت و آن را به دادهای مجرد بدل می سازند و اصلاً کار قوای نفس همین بازسازی اطلاعات و مجرد ساختن آن است. (و یا به عکس دادهای مجرد را به فرمانی مادی تبدیل می کند)
✳️به دیگر بیان قوه مربوطه نفس، دادههای مادی مغز را دریافت کرده و این دادهها که در قالب کد ها و رمزهایی مادیاند، به صورتی مجرد بدل کرده و به نفس می رساند. (برای درک بهتر می توان کامپیوتری را فرض کرد که اعداد صفر و یک را دریافت کرده و تصویر منظرهای مشخص را به نمایش میگذارد.)
✳️بدیهی است که این تقریر بر اساس تشکیک در وجود و پذیرش امکان موجودی مادی ـ مجرد قابل ارائه است.
✳️اکنون اگر تقریر فوق را ارتقا داده و بسط دهیم خواهیم یافت که حقیقت نفس در حکمت صدرایی در عین ذومراتب بودن، واحد است. از این رو نفس در مرتبهای مجرد و در مرتبهای مادی است و همه مراتب نیمه مجرد ـ مادی که همان قوای نفس باشند، عین نفساند. [۳]
✳️با این حساب می توان گفت نفس در مرتبه بدن؛ دادههای حسی را توسط اندام بدن جمع آوری کرده و به مغز و سپس به قوهای نیمه مادی ـ مجرد ارسال میکند. در این هنگام نفس در مرتبه همان قوه دادههای مادی را به صورتهایی مجرد بدل میسازد و سپس به مرتبه ذات خود منتقل میکند. (همان مرتبهای که دکارت از آن به نفس تعبیر میکند)
پس نفس طی چند مرحله انفعال مادی خود را به ادراک مجرد بدل ساخته است.
✳️حال آنکه بنابر تقریر دکارت، نفس چون مجرد محض بوده و بدن نیز موجودی مادی محض است و هیچ واسطه ای میان آنها وجود ندارد، بدن بعد از دریافت اطلاعات حسی امکان انتقال آن را به نفس نخواهد داشت، چرا که از طرفی نفس مرتبهای مادی برای دریافت اطلاعات ندارد، و از طرف دیگر بدن چون خود مادی است و مرتبه مجردی ندارد، امکان مجرد سازی دادهها را نخواهد داشت.
✳️در صورتی که بنا بر تقریر فوق نفس دارای قوهای مادی ـ مجرد است، لذا از آن جهت که مادی است اطلاعات مغز را دریافت کرده، سپس به صورت مجرد بدل می سازد (بازسازی میکند) و بعد از آن جهت که مجرد است به مرتبه بالاتر ارسال میکند.
🕯در پایان تذکر این نکات لازم است که:
1️⃣ نگارنده هیچ یک از مطالب فوق را به صدرالمتالهین و یا دیگر فیلسوفان حکمت متعالیه نسبت نداده است، بلکه صرفاً بر اساس مبانی این مکتب سعی در ارائه راهکاری برای حل اشکال الیزابت داشته است.
2️⃣ ارزیابی راهکار ارائه شده و نیز راهکارهای ممکن دیگر؛ میتوانند موضوع پژوهشهای بعدی قرارگیرند.
[۱] در طول این نوشتار مراد از نیمه مادی ـ مجرد، موجودی است دارای مراتبی از تجرد و مادیت، به عبارتی از جهت یا جهاتی مجرد و از جهت یا جهاتی دیگر مادی است.
[۲] در حکمت صدرایی مراد از مراتب نفس همان قوای نفس است. (عبودیت، ۱۳۹۵، ج۳: ۲۱۳)
[۳] النفس فی وحدتها کل القوی. (صدرالمتالهین، ۱۴۴۰، ج۸: ۱۹۳)
📗صدرالمتالهین، ۱۴۴۰، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة، طلیعه نور.
📕عبودیت، ۱۳۹۵، درآمدی به نظام حکمت صدرایی، سمت.
🖋 محمدمهدی رفیعی
#دوئالیسم #تعامل_ذهن_و_بدن
☪️@ZehnShenakht
📚#معرفی_منابع
📒کتاب «ما نفسیم یا بدن؟» نوشته ریچارد سوئینبرن با ترجمه دکتر مهدی ذاکری و توسط انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و در ۲۳۳ صفحه بچاپ رسید.
📗سوئینبرن بعنوان یکی از چهرههای #دوئالیسم معاصر، در این کتاب سعی در ارائه استدلالهای فلسفی جدیدی به سود جوهر نفس مجرد دارد که توسط برخی یافتههای علوم اعصاب معاصر پشتیبانی شود.
📕نویسنده پس از بیان برخی مقدمات در فصل اول، فصل دوم را به «#فیزیکالیسم و دوگانهانگاری ویژگیها» اختصاص داده. مترجم در پیوست سودمندی در انتهای این فصل، دیدگاه سینوی و صدرائی در این موضوع را نیز اضافه کرده است.
📘فصل سوم به نظریات درباره #اینهمانی_شخصی پرداخته و فصل چهارم با عنوان «استدلال دکارت برای نفس»، شکل گرفته است.
مترجم در اینجا نیز چند پیوست درباره استدلال به سود #تجرد_نفس در #فلسفه_اسلامی از طریق اینهمانی شخصی، و نیز برتری استدلال تصورپذیری #ابن_سینا بر استدلال دکارتی و ... افزوده است.
📙فصل پنجم به علم و اطلاع درونی ما از خودمان میپردازد و فصل ششم به تعامل نفس و بدن.
در اینجا پیوست مترجم در نقد دفاع سوئینبرن از استدلال #دکارت به سود #دوگانهانگاری جوهری قابل توجه است.
فصل آخر (هفتم) به این پرسش اختصاص دارد که آیا علم میتواند نفس را تبیین کند؟
@PhilMind
🌸🌸🌸
🌐 کانال «نوروساینس و فلسفه ذهن»:
https://eitaa.com/joinchat/2311520387Cb4166965da
🆔@Brain_Mind