#چالش_دوگانه_انگاری_دکارتی
#مکانمندی_درد
📌 دکتر آرنولد در بخشی از نامه خود به پدر مِرسن و در نقد #دوئالیسم دکارتی، به "مکانمندی" احساس درد اشاره میکند.
به بیان او اگر ما یک جوهر مجرّد و غیر ممتد هستیم، چگونه میتوانیم درد را در نقطه خاصّی از بدن احساس کنیم؟ وقوع احساسات و سایر حالات ذهنی در جوهر مجرّد و مجزا (آنگونه که دوئالیسم کلاسیک میگفت)، نمیتواند در یک موضع مکانی خاص از بدن تجربه شود.
💨 البته #دکارت تلاش کرده بود بوسیله #روح_بخاری (روح حیوانی) و از طریق رگهای بزرگ (شریانها)، ارتباط نفس با بخشهای مختلف بدن را توضیح دهد.
طبق نظر وی، روح حیوانی - که یک بخار رقیق یا جسم لطیف است - از طریق رگهای فراوانی که غدّه صنوبری را احاطه کرده، بدان وارد میشود. همچنین شریانهای مذکور، عامل انتقال روح حیوانی از غدّه صنوبری به اعضاء و جوارح مختلف بدن هستند. (Descartes, 1649, The Passions of the Souls,)
🥊 اما تبیین دکارت - گذشته از اشکالات متعدّد حاصل از کشفیات علم تجربی درباره کارکرد نواحی مختلف مغز - در توضیح مکانمندی احساس درد هم چندان موفّق ظاهر نشد.
نهایت دستاورد تبیین دکارت – با اغماض از اشکالات علمی تجربی – این بود که علائم عصبی مرتبط با احساسات، از اعضاء مختلف بدن به غدّه صنوبری مغز منتقل شود و بالعکس.
اما چرا نفس مجرّد – بعنوان یک جوهر فرافیزیکی و غیرمکانمند – احساس درد را در نقطه خاصّی از بدن (انگشت شصت پا) تجربه میکند؟ مرکز احساسات باید غدّه صنوبری و بالتبع نفس مجرّد باشد و اینها هیچکدام در مکان انگشت پا واقع نشدهاند.
🥁 بعدها #ملاصدرا یکی از وجوه امتیاز تئوری خویش را همین تبیین مکانمندی #احساسات_بدنی معرفی کرد. به هرحال اگر بدن نیز مرتبهای از نفس باشد و با آن یک ترکیب اتحادی هایلومورفیستی را شکل بدهد، تبیین #مکان_مندی محل ادراک احساسات بدنی نیز با دشواریهای کمتری روبهرو خواهد بود.
🎹 کما اینکه دیدگاه #بازنمودگرایی برونگرا - بعنوان پرطرفدارترین تئوری دو دهه اخیر در اردوگاه #فیزیکالیسم برای تبیین #آگاهی - نیز بازنمایی ویژگی آسیب بافتی در انگشت پا را عامل احساس پدیداریِ درد معرفی میکند و تبیین مکانمندی احساسات بدنی را از مزایای تئوری خویش میداند.
مهمترین مباحث فلسفی درباره ذهن/نفس و علوم شناختی را اینجا ببینید:
@PhilMind
______________
کانال نوروساینس و فلسفه ذهن
🆔@Brain_Mind