eitaa logo
برگزیده اشعار مداحی
230 دنبال‌کننده
91 عکس
100 ویدیو
19 فایل
با سلام خدمت همه ی عزیزان، با نظرات وپیشنهادات سازنده ی خود، حقیر را یاری فرمایید @MA1313
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مدینه سوز دیگر ساز کن در بروی داغ داران باز کن اهل یثرب خون فشانید از دو عین من خبر آوردم از قتل حسین مادر عباس با قلب کباب داد یک یک آل عصمت را جواب گفت ای یاران سئوالم از شماست دختر مظلومه ام زینب کجاست دید نا گه بانویی با قد خم گفت مادر دخرت زینب منم من سیه پوش گل یاس توام داغ دار از بهر عباس توام جان مادر داغ پیرم کرده است درد و غم از عمر سیرم کرده است عمر زینب بارها بر سر رسید تا کنار قبر پیغمبر رسید ناله کرد و گفت با صوتی حزین السّلام ای رحمه للعالمین روضه محاوره ای : وقتی خبر رسیدن کاروان به مدینه رسید همه منتظر بودن ببینن خانم ام البنین مادر چهار شهید با خانم زینب مادر دو شهید با چه حالی بهم میرسن ، وقتی همدیگه رو دیدن دست به گردن هم انداختن شروع کردن به گریه کردن زانوانشون سست شد رو زمین نشستن ، خانم ام البنین سوال کرد زینب جان از مولام حسین بگو ، فرمود منو معافم کن ، اسرار کرد ، فرمود همینقدر بدان حسینو بین دونهر آب لب تشنه شهید کرد ، گفت مگه عباسم نبود با بودن عباس کی جرأت کرد به حسین نزدیک بشه ، یه وقت دید خانم زینب صدا زد نمک به زخمم نزن آخه عباس رفت برا بچه های حسین آب بیاره سه هزار نفر نگهبان شریعه بهش حمله کردن ، اول دستاشو قطع کردن ، با عمود آهنین به فرقش زدن یه وقت دید ام البنین داره خاکها رو بر میداره به سر میریزه و صدا میزنه حسین جان بشیر بن جذلم می گوید: چون (با کاروان اسرا از شام) به نزدیک مدینه رسیدیم، امام علی بن الحسین علیه السلام پیاده شد، خیمه‌ای بر پا کرد و زنان خاندان را پیاده فرمود آن‌گاه فرمود:« ای بشیر، خدا پدرت را بیامرزد که شاعر بود. تو نیز شعر می‌گویی؟» گفتم:«آری، ای پسر پیغمبر! من هم شاعر هستم فرمود:« به مدینه برو و خبر شهادت اباعبدالله را به اطلاع مردم برسان. بشیر میگه من بر اسبم سوار شدم و با شتاب وارد مدینه شدم. چون به مسجد رسول خدا رسیدم، گریه‌کنان این اشعار را خواندم:« ای مردم مدینه! دیگر در مدینه نمانید، چون حسین کشته شد. از شهادت اوست که اشک چشم من چون باران فرو می ریزد. بدن حسین در زمین کربلا به خون آغشته شد و سر مقدس او را بالای نیزه ها در شهرها گرداندند.» سپس گفتم:« ای اهل مدینه، اینک علی بن الحسین علیه السلام با عمه ها و خواهرانش نزدیک شما و پشت دیوار شهر شماست. من فرستاده او هستم. زنان مدینه بیرون ریختند و فریاد واویلا سر دادند. پس از رحلت پیامبر خدا، هرگز آن همه گریه کننده و عزادار ندیده بودم. مردم مدینه مرا رها کردند و با شتاب از مدینه بیرون رفتند. من با اسب خویش تاختم و خود را به آنجا رساندم. دیدم مردم در همه‌‌ی راه ها ایستاده اند. از اسب پیاده شدم، از میان ازدحام جمعیت گذشتم و خود را به خیمه امام رساندم. امام درون خیمه بود. پس از چند لحظه از خیمه بیرون آمد و با دستمالی که در دست داشت اشک چشمانش را پاک کرد. از پی او خادمی آمد، چهار پایه ای آورد و بر زمین گذاشت و امام زین العابدین بر آن نشست. ولی نمی توانست از ریختن اشک خودداری کند. صدای گریه از هر جانب برخاسته بود. ناله زنان و کنیزان بلند شده بود. مردم از هر طرف به امام تسلیت می گفتند و تمام فضا، یکپارچه گریه و ناله بود. در این هنگام امام سجاد علیه السلام با دست خود اشاره کرد که ساکت شوند، آن گاه خطبه‌ای خواند. وقتی وارد شهر شدن زینب کبرى(علیها السلام) خود را به مسجد پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) رساند و در حالى که دو طرفِ درِ مسجد را گرفته بود، خطاب به رسول خدا(صلى اللهعلیه وآله) مى گوید: «یا جَدّاه اِنّی ناعِیهٌ اِلَیْکَ اخِی الْحُسَیْنَ»؛ (اى جدّا! من خبرمرگ برادرم حسین را براى تو آورده ام). زینب پیوسته گریه مى کرد و اشک و آهش تمامى نداشت. و هر بار که به برادرزاده اش على بن الحسین(علیه السلام) مى نگریست، اندوهش تازه و غمش افزوده مى شد. سکینه نیز فریاد زد: (اى جدّا! از مصایبى که بر ما گذشت به تو شکایت مى کنم. به خدا سوگند، من سنگ دل تر، جفا کارتر و خشن تر از یزیدندیدم و هیچ کافر و مشرکى را بدتر از او سراغ ندارم! او با چوبدستى اش به دندان پدرم مى زد و مى گفت: ضربه ها چگونه است اى حسین!)؛ «...فَلَقَدْ کانَ یَقْرَعُ ثَغْرَ اَبی بِمِخْصَرَتِهِ وَ هُوَ یَقُولُ: کَیْفَ رَاَیْتَ الْضَّرْبَ یا حُسَیْنُ». منابع: لهوف سید بن طاووس، ص 233. https://eitaa.com/brgzida 🌴🏴🌴🏴🌴🏴
🕊﷽🕊 .... به سبک ساده و دلنشین برای . السلام (ص) (ع) (عج) (ع) (ص ) (ع) مکه ومدینه ✴️ ◾️ ◾️ س ✅ ♻️ _حضرت_ رقیه_ عزا_در_عزا_شد (،س) حضرت_اباالفضل_العباس_ (علیه السلام دیدار در خرابه ⚫️ ( 5) ⚫️ ⚫️گریز به امام حسن ع ⚫️گریز به حضرت علی اکبر ع زینب_صدا_میزد مدح_حضرت_رقیه سلام الله علیها (2) نجوای پایانی با (عج) بانوای . 🕊 ◾️ (۲) ختم مادر غریبان مادر(2) فاطمه زهرا (س) #شب_قدر #نوحه_سنتی_شب_قدر
منم زینب به درگاهت رسیدم رسول حق! به جز محنت ندیدم از این جا رفته ام من با حسینم ولی برگشته ام بی نور عینم الا ای جد مظلوم و غریبم به دشت کربلا غم شد نصیبم دگر بعد از حسین من بی حبیبم کنارت در مدینه بی شکیبم کنار قبر تو در گفتگویم شهید از کینه شد در روبرویم بدیدم ای پیمبر اربا اربا علی اکبر عزیز ام لیلا بدیدم مادری در التهاب است برای اصغرش گریان رباب است بدیدم پاره حنجر اصغرش شد جگرخون از غم او مادرش شد بدیدم کربلا از آل هاشم شهید کین شد عبدالله و قاسم بدیدم بر زمین جسم شهیدان همه اهل حرم در آه و افغان بدیدم پرپر از کینه گل یاس بیفتاده زمین دستان عباس بدیدم جان عباسم فدا شد ز ظلم و کینه فرق او دوتا شد بدیدم که حسینم گشته تنها تن خونین میان جمع اعدا بدیدم نور عین من فتاده سرش بر روی خاک غم نهاده بدیدم که سوی مقتل دویدند ز مولا پرده ی حرمت دریدند بدیدم شمر دون خنجر کشیده سر مظلوم عالم را بریده پس از او زد عدو آتش به خیمه سر نور دو عینم روی نیزه عدوی بی حیا زخمم نمک زد مرا و کودکانش را کتک زد پس از نور دو عین رفتم اسیری به کوفه کرده ام جَدّا امیری سفارتخانه ام شد شام و کوفه سر پاکش روی نی زد شکوفه پر از رنج و محن شام بلا بود برایم بدتر از کرب و بلا بود غریبی تو و حیدر عیان شد که جایم مجلس نامحرمان شد سر پاکش درون تشت زر بود کنارش ساجدینش دیده تر بود بدیدم که حسین دم زد ز محبوب یزید بی حیا زد بر لبش چوب https://eitaa.com/brgzida