eitaa logo
💥 قرارگاه بصیرتی شهید مهدی کوچک زاده
1.8هزار دنبال‌کننده
52.1هزار عکس
34هزار ویدیو
212 فایل
از ۹ آذر ۱۳۹۴ در فضای مجازی هستیم.. #ایتا #سروش_پلاس #هورسا #تلگرام #اینستاگرام #روبیکا جهت تبادل بین کانال ها : @Yacin7 کانال دوم ما در #ایتا ( قرارگاه ورزشی ) @Vshmk33 کانال سوم ما در #ایتا ( قرارگاه جوانه ها ) @Jshmk33
مشاهده در ایتا
دانلود
⭕️ :  💠يا عَليُّ لاتُشاوِر جَبانا فَإنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيكَ المَخرَجَ و لاتُشاوِرِ البَخيلَ فَإنَّهُ يَقصُرُ بِكَ عَن غايَتِكَ ولاتُشاوِر حَريصا فَإنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَها. 🔷اى على! با ترسو مشورت مكن، زيرا راه حلّ مشكل را بر تو تنگ مى كند؛ و با بخيل مشورت مكن، زيرا تو را از هدف باز مى دارد؛ و با حريص مشورت مكن، زيرا آزمندى را در نظرت زينت مى دهد. 📕علل الشرائع، ص ۵۵۹ 👇👇👇
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه در دین ایجاد شده بود که (ع) برای مبارزه با آن قیام کرد؟ (بخش اول) 💠 در طول مدّتى که خلافت را غصب کردند، و به ناحق بر مسند قدرت تکیه زدند، در دین ایجاد کرده و سنّت پیامبر (ص) را میراندند؛ چرا که در گرو احیاى بدعت ها و محو سنّت هاى پیامبر اسلام (ص) بود. ذیلاً نمونه هایى از این بدعت ها ذکر میگردد: 🔷در شخصیّت افراد، بر محور ثروت و فرزندان دور مى زد. هر کس پول بیشتر و فرزندان فزون‌ترى داشت، شخصیّتش در نگاه مردم مهم تر بود. در آیه ۳۷ سوره سبأ، ضمن بى اعتبارى این ملاک، را جایگزین آن کرد. مى فرماید: «وَ مَا أَمْوَالُکُمْ وَ لاَ أَوْلاَدُکُمْ بِالَّتِى تُقَرِّبُکُمْ عِنْدَنَا زُلْفَى إِلاَّ مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحاً فَأُوْلَئِکَ لَهُمْ جَزَاءُ الضِّعْفِ بِمَا عَمِلُوا وَ هُمْ فِى الْغُرُفَاتِ آمِنُونَ؛ و هرگز شما را نزد ما مقرّب نمى سازد، جز کسانى که بیاورند و انجام دهند، که براى آنان در برابر کارهایى که انجام داده اند پاداش مضاعف است؛ و آنها در غرفه هاى [بهشتى] در [نهایت] امنیت خواهد بود». 🔷و نیز در آیه ۱۳ سوره حجرات میفرماید: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللهِ أَتْقَاکُمْ؛ گرامی‌ ترین شما در نزد خداوند، شماست». بدین ترتیب، را از ثروت و فرزند، به و و عمل صالح تغییر داد. یعنى هر کس تقواى بیشتر داشته باشد به خداوند نزدیک تر است، هر چند اصلا فرزندى نداشته و فقیرترین فرد جامعه باشد؛ و کسى که تقواى کمترى داشته باشد از خداوند دورتر است هر چند داراى فرزندان فراوان و ثروت زیادى باشد. در پى این تغییر ملاک، ابوسفیان ها و ابولهب ها و ابوجهل ها جاى خود را به سلمان ها و ابوذرها و مقدادها دادند، و در پى آن، مردم در برابر ثروتمندان به خاطر پول و ثروتشان تواضع نمى کردند. 🔷امّا با (ص) دوباره معیارها دستخوش تغییر و تحوّل شد، و در عصر به حال سابق برگشت، و ثروتمندان و صاحبان فرزندان و نیروى انسانى بیشتر، هر چند بویى از تقوا نبرده بودند، جاى انسان هاى متقى را گرفته، و به عنوان شخصیّت هاى اسلامى معرفى شدند. در ، پیشقراولان و کسانى که زودتر از همه اسلام را پذیرفته بودند کنار گذاشته شده، و آزادشدگان دست پیامبر (ص) و فرزندانشان (طلقاء و ابنا طلقاء) که اسلام را به اجبار و فشار محیط، و نه از روى میل و علاقه و اشتیاق، پذیرفته بودند سر کار آمدند. [۱]  🔷در جنگ صفین تعداد فراوانى از صحابه پیامبر (ص) در سپاه امام على (ع)، و تنها افراد بسیار معدودى از صحابه خود فروخته در اردوگاه معاویه بودند. [۲] دستگاه که اساس آن تقوا و ایمان بنا نبود، بلکه شالوده آن بر اساس مطامع دنیوى ریخته شده بود، کسانى که شیطنت بیشتر، قساوت قلب شدیدتر، دین فروشى زیادترى داشتند را به خود جذب مى کرد. (ع) براى از بین بردن این بدعتها و احیاى آن سنّت ها قیام کرد. ... پی‌نوشت‌ها: [۱] افراد فاسق و ظالمى، چون ولید بن عقبة بن ابى معیط را والى کوفه، و عبدالله غامر بن کریز را والى بصره، و عبدالله بن ابى سرح را والى مصر، و مروان بن حکم را مشاور عالى خویش کرد. مطابق آنچه که در کتاب الاستیعاب، ص ۶۹۰ و الاغانى، ج ۶، ص ۳۵۶ آمده، ابوسفیان خود نیز به این نکته اعتراف کرد، آنجا که گفته است: «از آن هنگام که خلافت به دست دو طایفه تیم و عدى (قبیله ابوبکر و عمر) افتاد، من نیز در آن طمع کردم». (عاشورا، ص ۱۲۰) [۲] طبق روایتى ۳۰۰ تن از صحابه پیامبر (ص) که در بیعت رضوان و گروهى از آنها از بدریون بودند، با امام على (ع) در جنگ صفین همکارى مى کردند، که از این جمع ۶۳ نفر در آن میدان شهید شدند. (پیام امام امیرالمؤمنین، ج ۷، ص ۸۳) 📕اهداف قیام حسینى‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، ص ۴۸ منبع: وبسایت راسخون ۱) 👇👇👇
💥☄💥☄💥☄💥☄💥 ☄ ⭕️چه در دین ایجاد شده بود که (ع) برای مبارزه با آن قیام کرد؟ (بخش سوم) 🔷 ، عصر بود، و نمونه بارز آن تبعیض بین زن و مرد بود، تا آنجا که نه تنها زنان از بسیارى از حقوق فردى و اجتماعى نظیر ارث محروم بودند، بلکه گاه حقّ حیات نداشته، و در بعضى از قبایل ملک مرد محسوب مى شدند! با بعثت پیامبر اکرم (ص) تبعیض ها رو به افول نهاد، امّا پس از رحلت آن حضرت دوباره تبعیض ها شروع شد، و در دوران به اوج خود رسید. تبعیض ها در این دوران مخصوصاً در تقسیم بیت المال و واگذارى پست ها غوغا کرد. علاّمه امینى (ره) آمار تکان دهنده اى از حیف و میل هاى انجام شده در بیان کرده است. [۱]  🔷 (ص) را شعار خویش قرار داده بود و مى فرمود: «أُمِرْتُ لاَِعْدِلَ بَیْنَکُمُ؛ مأمورم در میان شما را اجرا کنم»، [۲] و جانشین بر حق و بلافصل آن حضرت، (ع) نیز حاضر نشد، بیش از دیگران، حتّى به مقدار کم، به برادر نیازمندش عقیل از بیت المال کمک کند. [۳] امّا در عصر و ریخت و پاش هاى شگفت آورى به چشم مى خورد. معاویه چهارصد هزار درهم از بیت المال مسلمین را به سمرة بن جندب مى دهد، تا یک حدیث در مذمّت امام على (ع) بسازد، 🔷و او حدیثى مى سازد که آیه شریفه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاةِ اللهِ وَاللهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ»، [۴] در مورد (ع) نیست، بلکه در شأن ابن ملجم نازل شده، و آیه شریفه: «و مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَ یُشْهِدُ اللهَ عَلَى مَا فِى قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ * وَ إِذَا تَوَلَّى سَعَى فِى الاَْرْضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا... »، [۵] در مورد امیرالمؤمنین (ع) نازل شده است، [۶] در حالى که این آیه مطابق سخن مفسّران درباره «اخنس بن شریق» نازل شده، او منافق بود و در عصر رسول خدا (ص) دست به جنایاتى زد. [۷]  (ع) بر علیه قیام کرد تا اینگونه بدعت‌ها و تبعیض‌ها را برچیده و را جایگزین آن کند. ... پی‌نوشت‌ها [۱] به نمونه هایى از بذل و بى حساب توجّه فرمایید: الف) مبلغ پانصد هزار دینار (مثقال طلا) از غنایم آفریقا و یکصد هزار درهم (نقره) از بیت المال به مروان بن حکم بخشید، که مورد اعتراض زید بن ارقم کلیددار بیت المال قرار گرفت. ب) مبلغ دویست هزار نیز به ابوسفیان بخشید. ج) مبلغ یکصد هزار دینار از غنایم جنگ دیگرى در آفریقا به برادر رضاعیش عبدالله بن ابى سرح بخشید. د) مبلغ سیصد هزار درهم به حارث بن حکم برادر مروان بن حکم بخشید. (شرح بیشتر را در کتاب الغدیر، ج ۸، ص ۲۵۷ تا ۲۸۶ مطالعه فرمایید). [۲] شورا، آیه ۱۵؛ البتّه جمله مذکور به شکل روایت نیز از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است. به کتاب مکاتیب الرسول، ج ۲، ص ۳۳۸ مراجعه شود. [۳] نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴ [۴] سوره بقره، آیه ۲۰۷؛ ترجمه: «و بعضى از مردم (با ایمان و فداکار، همچون ع در «لیلة المبیت» به هنگام خُفتن در جایگاه پیغمبر ص) جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند؛ و خداوند نسبت به همه بندگان مهربان است». [۵] سوره بقره، آیه ۲۰۴ و ۲۰۵؛ ترجمه: «بعضى از مردم گفتارشان در زندگى دنیا مایه اعجاب تو مى شود، (در ظاهر اظهار محبت شدید مى کنند) و خدا را بر آنچه در دل دارند گواه مى گیرند، در حالى که آنان سرسخت ترین دشمنانند. (نشانه آنها، این است که) هنگامى که روى بر مى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند) در راه فساد در زمین تلاش مى کنند». [۶] شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۴، ص ۷۳ [۷] رجوع کنید به: تفسیر فخر رازى، روح المعانى، الدر المنثور، مجمع البیان و تفسیر نمونه (ذیل تفسیر آیات فوق). 📕اهداف قیام حسینى‏، آیت الله العظمى ناصر مکارم شیرازى، ص ۴۸ منبع: وبسایت راسخون ۳ ) 👇👇👇
⭕️ صلی الله عليه و آله:  💠إذا اَحَبَّ أحَدُكُم أن يُحَدِّثَ رَبَّهُ فَلْيَقرَأ القُرآنَ. 🔷هرگاه فردى از شما دوست داشته باشد كه با پروردگارش سخن بگويد، بخواند. 📕ميزان الحكمه، ح ۱۶۴۹۷ https://eitaa.com/bshmk33
☀️☄☀️☄☀️☄☀️☄☀️ ☄ ⭕️با توجه به ، چه عاقبتی دارند؟ 🔷آيه ۶۱ سوره آل عمران، که به معروف است، به شاخه اى از ، يعنى دروغ بستن به پيامبر گرامى اسلام (ص) اشاره می کند، و با از سوی خداوند، مى فرمايد: «فَمَنْ حاجَّكَ فيهِ مِنْ بَعْدِ ما جائَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ أَبْنائَنا وَ أَبْنائَكُمْ وَ نِسآئَنا وَ نِسائَكُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبينَ؛ هرگاه بعد از علم و دانشى كه [درباره مسيح] به تو رسيده [باز] كسانى با تو به محاجّه و ستيز بر مى خيزند به آنها بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت مى كنيم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خويش را دعوت مى نماييم، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت مى كنيم شما هم از نفوس خود، آنگاه مباهله مى كنيم، و را بر قرار مى دهيم». 🔷 در اصل از ماده بهل (بر وزن سهل) به معنى رها كردن است. «مباهله» در تفاسير به این معنى است كه دو گروه بر سر يك امر مذهبى در برابر هم قرار گيرند و هر كدام درباره ديگرى نفرين كند، نفرين هر كدام مؤثر واقع شد دليل حقانيت او است، همانگونه كه در صدر اسلام در ميان پيامبر اسلام (ص) و مسيحيان نجران واقع شد، هنگامى كه پيامبر (ص) به همراه اهل بيتش (امام على و حضرت فاطمه و امام حسن و امام حسين عليهم السلام) به ميعادگاه «مباهله» آمدند، و آثار اجابت دعا را در چهره آنان ديدند، مسيحيان نجران عقب نشينى كردند و با پيغمبر اكرم (ص) از در مصالحه در آمدند. [۱] تعبير  «فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ؛ را بر قرار مى دهيم»، است كه را بازگو مى كند. [۲] پی نوشت: [۱] بحث آن به طور مشروح در تفسير نمونه، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الإسلامية، چاپ اول، ج ‏۲، ص ۵۷۸، ذیل آیه ۶۱ سوره آل‏ عمران آمده است. [۲] اخلاق در قرآن‏، مكارم شيرازى، ناصر، تهيه و تنظيم: جمعى از فضلاء، مدرسة الامام على بن ابى طالب (ع)،‏ چاپ اول‏، ج ۳، ص ۲۲۶ منبع: وبسایت آیت الله مکارم (بخش آئین رحمت) https://eitaa.com/bshmk33
‌ نگاه به نامحرم ⚠️ گناه ، اثر دارد ؛ دیر یا زود ⚠️ امام_باقر عليه السلام فرمودند : روزی جوانى در با زنى رو در رو شد . جوان ، در حالى كه زن به سوى او مى آمد ، به او نگاه كرد . وقتى زن از كنار جوان گذشت ، جوان ، همان طور که راه مى رفت ، وارد كوچه ای شد و از پشت سر به آن زن مى نگريست . ناگهان صورتش به استخوانی كه از ديوار بیرون زده بود ، خورد و شكاف برداشت . وقتى زن رفت ، جوان متوجّه شد خون بر سينه و لباسش مى ريزد . با خود گفت : به خدا قسم ، نزد صلى الله عليه و آله خواهم رفت و داستان را به ايشان خواهم گفت . سپس نزد ایشان آمد . پیامبر خدا از او پرسيدند : اين چه وضعى است؟ جوان ، داستان را گفت . آن گاه ، جبرئيل عليه السلام نازل شد و اين آيه را آورد : « قُل لِلْمُؤْمِنينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکي‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبيرٌ بِما يَصْنَعُونَ * به مردان با ايمان بگو : ديده فرو نهند و پاك دامنى ورزند كه اين ، براى آنان ، پاكيزه تر است؛ زيرا خدا به آنچه مى كنند ، آگاه است . » 📖 سوره نور ، آیه ۳۰ 📚منبع : كافی ، ج ۵ ، ص ۵۲۱ https://eitaa.com/bshmk33
🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳🏴🏳 🏴 ⭕️ (س) نزد (ص) از چه جایگاه و منزلتى بر خوردار بودند؟ 🔷 (س) (ص) فیض بخشى است که خداوند متعال به وجود او، شماتت دشمنان پیامبر را، که آن حضرت را بى نسل و فرزند توصیف مى کردند، پاسخ داده و را نازل فرموده است: «انّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ...». ، نزد پیامبر (ص) داشت، تا آنجا که درباره او فرمود: «فاطمة بَضعةٌ مِنّى، فَمن اَغضبها فقد اَغْضَبنى؛ پاره تن من است، هر که او را به خشم آورد، مرا به خشم آورده است». [۱] میدانیم که به خشم آوردن پیامبر (ص)، موجب آزار اوست و هر که او را بیازارد، عذابى دردناک در انتظارش است، چرا که خداوند در آیه ۶۱ سوره توبه فرموده است: «آنان که را آزار مى دهند، براى آنان است». 🔷در روایتى دیگر است که آن حضرت، خشم و رضاى او را موجب خشم و رضاى خداوند دانسته و فرموده است: «اى فاطمه! خداوند به خاطر خشم تو خشم مى گیرد و با رضاى تو راضى مى شود». [۲] این، براى (س) است، که خشم و رضاى او، معیار خشم و رضاى خداوند به حساب آمده و این بر او دلالت مى کند. خداوند چون عادل است و حکیم، جز بر کافر و گنهکار غضب نمى کند و جز از مؤمن و مطیع، راضى نمى شود. در سایه این کرامت، در زبان (ص) گشت و آن حضرت فرمود: اى فاطمه! آیا نمى خواهى سرور زنان جهان و سرور زنان مؤمن و سرور زنان این امت باشى؟» [۳] 🔷با آن که (س) است و گناه نمى کند، لیکن پیامبر نیست، چون میان عصمت و نبوت تلازمى نیست. حضرت مریم (س) نیز به تصریح قرآن کریم معصوم بود: «إِنَّ اللهَ اصْطَفاکِ وَطَهَّرَکِ وَاصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمِینَ» [آل عمران، ۴۲]، اما پیامبر نبود. خبر دادن از پاکى مریم (س) پس از برگزیدگى او، بر پاکى او از گناهان و مخالفت او با آیین شرک که در زمان او حاکم بود دلالت مى کند. اما این که پیامبر نبود، روشن است و نیازى به بیان نیست، پس (ص) نیز است و همچون مریم پاک، معصوم است و پیامبر نیست. پی نوشت: [۱] فتح البارى (شرح صحیح بخارى)، ج ۷، ص ۸۴؛ صحیح بخارى، ج ۶، ص ۴۹۱، (باب علامات النبوه) و ج ۸، ص ۱۱۰، (باب المغازى) [۲] مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۵۵؛ مجمع الزواید، ج ۹، ص ۲۰۳ [۳] همان، ص ۱۵۶ 📕سیماى عقاید شیعه، آیت الله جعفر سبحانی، مترجم: جواد محدّثی، نشر مشعر، چاپ دارالحدیث، بهار ۱۳۸۶، ص ۲۴۴ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) https://Eitaa.com/bshmk33
🌸☄🌸☄🌸☄🌸☄🌸 ☄ ⭕️امام علی (ع) (ص) را چگونه بیان می فرماید؟ 🔷 (ع) در بخشی از خطبه اول ، اشاره به چهار نکته مى فرماید: نخست، مسأله و بخشى از و آن حضرت و نشانه هاى نبوّت او. دوّم، وضع دنیا در زمان قیام آن حضرت از نظر انحرافات دینى و اعتقادى و نجات آنها از این ظلمات متراکم، به وسیله نور محمّدى (ص). سوّم، رحلت پیامبر از دار دنیا. چهارم، که از آن حضرت باقى مانده، یعنى . در قسمت اوّل مى فرماید: «اِلى اَنْ بَعَثَ اللهُ سُبْحانَهُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لاِنْجازِ عِدَتِهِ وَ اِتْمامِ نُبُوَّتِهِ؛ قرن ها گذشت و روزگاران سپری شد] تا این که خداوند سبحان، (ص) را براى وفاى به عهد خود و کامل کردن نبوّتش برانگیخت و مبعوث کرد». سپس اشاره به بخشى از آن حضرت کرده، مى فرماید: «مَاْخُوذاً عَلَى الْنَبییّنَ میثاقُهُ؛ این در حالى بود، که از پیمان درباره او گرفته شده بود [که به او ایمان بیاورند و بشارت ظهورش را به پیروان خویش بدهند]»؛ ««مَشْهُورَةً سِماتُهُ، کَریماً میلادُهُ؛ در حالى که و بود». این تعبیر ممکن است اشاره به کرامت و عظمت پدر و مادر و اجداد او باشد و یا برکاتى که او براى جهانیان فراهم گشت، چه اینکه مطابق نقل تواریخ، همزمان با تولّد آن حضرت بتها در خانه کعبه فرو ریختند، آتشکده فارس خاموش شد، دریاچه ساوه که مورد پرستش گروهى بود خشکید و قسمتى از قصر شاهان جبّار در هم شکست و فرو ریخت و همه اینها بیانگر آغاز عصر جدیدى در مسیر و مبارزه با شرک بود. 🔷سپس مى افزاید: «وَ اَهْلُ الاَرْضِ یَومَئِذ مِلَل مُتَفَرِّقَة وَ اَهْواء مَنْتَشِرَة وَ طَرائِقُ مُتَشَتِّتة؛ در آن روز ، داراى مذاهب پراکنده و افکار و خواسته هاى ضدّ و نقیض و راه ها و عقاید پراکنده بودند». «بَیْنَ مُشَبِّه للهِ بِخَلْقِهِ اَوْ مُلْحِد فِى اسْمِهِ اَوْ مُشیر اِلى غَیْرِهِ؛ گروهى خدا را به مخلوقاتش تشبیه مى کردند و گروهى نام او را بر بتها مى نهادند یا به غیر او اشاره و دعوت مى کردند». «ملحد» از مادّه «لحد» بر وزن مَهْد به معناى حفره اى است که در یک طرف قرار گرفته است و به همین جهت به حفره اى که در یک جانب قرار گرفته است لحد مى گویند، سپس به هر کارى که از حدّ وسط منحرف به سوى افراط و تفریط شده، الحاد گفته مى شود و شرک و بت پرستى را نیز به همین جهت الحاد مى گویند و منظور از جمله بالا «مُلْحِد فِى اسْمِهِ» همان است که در بالا اشاره شد که نام خدا را بر بتها مى نهادند؛ مثلا به یکى از بتها اللات و به دیگرى العزّى و به سوّمى منات مى گفتند که به ترتیب از الله و العزیز و المنّان منشتق شده است و یا این که منظور آن است که صفاتى براى خدا همچون صفات مخلوقات قائل مى شدند و اسم او را دقیقاً بر مسمّى تطبیق نمى کردند. جمع میان هر دو تفسیر نیز ممکن است. سپس مى افزاید: «پس خداوند آنها را به وسیله آن حضرت از رهایى بخشید و با ، آنان را از نجات داد». 🔷بعد به فراز دیگرى از این بحث پرداخته، مى فرماید: «سپس خداوند سبحان لقاى خویش را براى پیامبر (ص) انتخاب کرد، و آنچه را نزد خود داشت براى او پسندید و او را با رحلت و انتقال از دار دنیا به سراى آخرت، گرامى داشت و از گرفتارى در چنگال مشکلات نجات بخشید»؛ «آرى در نهایت احترام او را قبض روح کرد، درود خدا بر او و آلش باد»؛ «او هم آنچه را انبیاى پیشین براى امّت خود به یادگار گذارده بودند در میان شما به جاى نهاد»، «زیرا آنها هرگز را بى سرپرست و بى آن که راه روشنى در پیش پایشان بنهند و پرچمى برافراشته، نزد آنها بگذارند رها نمى کردند!». بدیهى است منظور امام (ع) از تعبیر بالا همان چیزى است که در آمده است که طبق این روایت متواتر، (ص) فرمود: «من از میان شما مى روم و در میان شما به یادگار مى گذارم: و که اگر به این دو تمسّک جویید، هرگز گمراه نخواهید شد و این دو از یکدیگر جدا نمى شوند تا در کنار نزد من آیند». به هر حال نسبت به منحصر به حال حیاتشان نبوده است و بدون شک، نگران آینده آنها نیز بوده اند، بیش از آنچه پدر به هنگام وفات، نگران فرزندان خردسال خویش است؛ به همین دلیل نمى توان باور کرد که آنها را بدون برنامه روشن و سرپرست و وصیّى، رها سازند و زحمات یک عمر خویش را براى هدایت آنان بر باد دهد.  📕پيام امام اميرالمومنين (ع)، ناصر مكارم شيرازى، دارالكتب الاسلاميه‏، ۱۳۸۷ش‏، ج ۱، ص ۲۲۸ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) https://Eitaa.com/bshmk33
⭕️ صلی الله عليه و آله :  💠دُعاءُ الوالِدِ لِوَلَدِهِ كَدُعاءِ النَّبِيِّ لاُِمَّتِهِ. 🔷دعاى پدر و مادر براى فرزند، مانند دعاى پيامبر براى امّت خويش است. 📕مشكاة الأنوار، ص ۲۸۲، ح ۸۵۳ https://Eitaa.com/bshmk33
🌺✨ شما هرگز نمى توانيد همه مردم را از اموال خود بهره مند سازيد، پس با آنان با گشاده رويى و خوشرويى تمام برخورد كنيد. إنَّكُم لَن تَسَعُوا النّاسَ بأموالِكُم، فالْقُوهُم بِطَلاقةِ الوَجهِ و حُسْنِ البِشرِ [ صلى الله عليه و آله ] 📚 الكافی ج۲ ص۱۰۳ ‌‌https://Eitaa.com/bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (ع) در خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه، پيامبر (ص) چه تأثيراتی بر جامعه «جاهليّت» آن زمان گذاشتند؟ 🔹امام علی (ع) در خطبه ۱۵۱ «نهج البلاغه» پس از حمد و ثنای الهی به سراغ شهادت بر يكتايى خدا و رسالت پيغمبر اكرم (ص) مى رود و مى فرمايد: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ؛ گواهى مى دهم جز خداوندِ يكتا معبودى نيست و شهادت مى دهم كه (ص)، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست». بسيارى از شارحان «نهج البلاغه»، كلمات «نجيبه» و «صفوته» را به يك معنا تفسير كرده [به معناى منتخب و برگزيده] و تأكيدِ يكديگر دانسته اند؛ ولى با توجه به اين كه «نجيب» به معناى «نفيس» و پرارزش است. تفاوتى ميان اين دو واژه وجود دارد كه اوّلى در واقع، زمينه ساز دوّمى است؛ زيرا هنگامى كه چيزى نفيس و پرارزش شد به هنگام انتخاب، آن را بر مى گزينند. 🔹در ادامه آن حضرت به دو وصف ديگر اشاره كرده، مى فرمايد: «لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ، وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ؛ در و برترى همتا ندارد و فقدانِ او قابل جبران نيست». به يقين چيزى كه در فضيلت همتا ندارد، هنگامى كه از دست برود جانشينى نخواهد داشت. در هفتمين و آخرين وصف به آثار وجودى آن حضرت در شرايط عصر جاهليّت اشاره كرده، مى فرمايد: «أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ، وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ؛ به بركت وجود او شهرهايى كه غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افكارِ مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلى بر آنها چيره شده بود روشن گشت»، و در ادامه مى افزايد: «وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ، وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ؛ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ! ؛ در زمانى كه مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى كردند، در دوران غيبتِ اولياى الهى، قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در كفر و بى دينى جان مى سپردند». 🔹اين اوصاف هفتگانه كه در عبارات كوتاهى درباره بيان شده، ترسيم گويايى از آن زمان است. گمراهى و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقير دانشمندان، نداشتن رهبر و سرانجام، بى ايمان از دنيا رفتن. گمراهى آنها چنان تاريك و ظلمانى بود كه به جنايات خود افتخار مى كردند، كشتن و زنده به گور كردن فرزندان، نشانه غيرت، و غارتگرى دليل شجاعت شمرده مى شد. جهل و خرافات، آنچنان بر جامعه آنها سايه افكنده بود كه خدايانشان را با دست خود مى ساختند؛ گاه از سنگ و چوب و گاه از مواد غذايى و سپس در زمان قحطى همانها را مى خوردند. قساوت و سنگدلى آنچنان بود كه كينه ها را از نسلى به نسلى منتقل مى ساختند و خونريزى و آدمكشى براى آنها يك امر ساده بود، و همچنين مفاسد ديگر. در اين زمان مى توان به عظمت خدمات (ص) و در آن محيط تاريك و ظلمانى پى برد، كه در مدت كوتاهى از آن قومِ وحشى و خرافى و جاهل، قومى متمدّن و عالم و آگاه ساخت. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel https://Eitaa.com/bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پیامبر اکرم (ص) مرجعیّت علمى پس از خویش را چه کسانى معرّفى کرده اند؟ 🔹اینکه پس از رحلت پیامبر (ص)، آیا در علیهم السلام تجسم و تبلور یافته بود یا در دیگران؟ و آیا وظیفه هر مسلمان در هر زمان و قرن، تمسک به ائمه اهل بیت علیهم السلام به عنوان یکى از است، یا تمسک به دیگران؟ این بحث، همیشه تازه و شایسته تأمل است. با چشم پوشى از اینکه پیامبر اکرم (ص) در ، (ع) و اهل بیت او را براى رهبرى و حکومت تعیین کرد، در روزى که مسلمانان سایبانى جز گرماى خورشید نداشتند، و ولایت او را پس از توحید و معاد، اصل سوم قرار داد، می گوییم: رسول خدا (ص) همواره در میان غافلان و جاهلان هشدار می داد و دعوت به تمسک به کتاب و عترت می کرد. این صراحت دارد در اینکه مرجعیت علمى، افزون بر رهبرى سیاسى، منحصر به علیهم السلام است و مسلمانان باید در حوادث و پیشامد هاى دینى و هر آنچه به دینشان مربوط می شود، به آنان روى آورند. براى آنکه بعضى از سخنان پیامبر (ص) در این زمینه روشن شود، برخى از احادیث را مى آوریم: 💠حدیث ثقلین 🔹مؤلفان صحاح و مسندها از «پیامبر اکرم (ص)» روایت کرده اند که فرمود: «اى مردم! من در میان شما دو چیز باقى گذاشتم که اگر به آن روى آورید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم». در جاى دیگر فرمود: «من در میان شما چیزى بر جاى نهادم که اگر به آن تمسک بجویید گمراه نمی شوید: کتابِ خدا، رشته اى کشیده شده از آسمان به زمین، و عترتم اهل بیتم؛ و این دو از هم جدا نمى شوند، تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگرید پس از من با این دو چگونه رفتار مى کنید». و نقل هاى دیگرى نزدیک به اینها. این سخن را بارها (ص) فرمود: در بازگشت از طائف، روز عرفه در حجة الوداع، روز ، بر فراز منبرش در مدینه، در اتاق خودش در ایام بیمارى در حالى که اتاق پر از جمعیت بود. 🔹در صحت این حدیث هیچ کس جز جاهل یا معاند شک نمى کند. این حدیث با سندهاى مختلف از زبان بیست و چند صحابى نقل شده است. [۱] دقت در این حدیث، عصمت عترت پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مى رساند، چرا که با قرین شده و اینکه از هم جدا نمى شوند. روشن است که قرآن، کتابى است که از هیچ سو باطل به آن راه ندارد، چگونه ممکن است قرین ها و همتاهاى قرآن، در سخن و حکم و داورى و تأیید، به خطا روند؟ جدایى ناپذیرى قرآن و عترت تا روز قیامت، گواه عصمت اهل بیت در سخنان و روایت هایشان است. به علاوه، این حدیث، کسى را که به عترت تمسک جوید گمراه نمى شمرد. پس اگر آنان از خطا و خلاف معصوم نباشند، چگونه متمسک به آنان گمراه نمى شود؟ 💠حدیث سفینه 🔹محدثان از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده اند که فرمود: «مَثَلِ اهل بیت من در امتم، همچون مثلِ کشتى نوح است، هر که بر آن سوار شود نجات یابد و هر که عقب بماند هلاک شود». [۲] آن حضرت، خاندان خود را به کشتى نوح تشبیه کرده، در این که هرکه در دین به آنان روى آورد و اصول و فروع دین را از آنان بیاموزد، از عذاب دوزخ رها می شود و هرکه تخلّف کند، همچون کسى خواهد بود که در طوفان نوح به کوه پناه برد تا از عذاب الهى ایمن شود، با این تفاوت که او در آب غرق شد و این در آتش فرو مى رود. وقتى که شأن و منزلت عالمان اهل بیت چنین باشد، پس به کجا مى روید؟ ابن حجر مى گوید: وجه تشبیه آنان به کشتى آن است که هرکس آنان را دوست بدارد و بزرگ بشمارد و به شکرانه نعمت الهى، از روش عالمان این خاندان پیروى کند، از ظلمت مخالفت ها مى رهد و هر که تخلف کند در دریاى ناسپاسى نعمت ها غرق میشود و در دشت هاى طغیان هلاک می گردد. پی نوشت: [۱] همین بس که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» با نشر کتابى همه منابع این حدیث را آورده است. از جمله: صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۲؛ سنن ترمذى، ج ۲، ص ۲۰۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۷، ۲۶ و ۵۹ و ج ۴، ص ۳۶۶ و ۳۷۱ و ج ۵، ص ۱۸۲ و ۱۸۹؛ میر حامد حسین هندى نیز اسناد این حدیث و سخن بزرگان را درباره آن در ۶ جلد از کتاب عظیم خود (عبقات) آورده است. [۲]ر.ک: غایة المرام، بحرانى، ص ۴۱۷ ـ ۴۳۴؛ المراجعات، نامه ۸، حواشى احقاق الحق، ج ۹. 📕سیماى عقاید شیعه، آیت الله جعفر سبحانی، مترجم: جواد محدّثی، نشر مشعر، چ دارالحدیث، ۱۳۸۶ش، ص ۲۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پیامبر (ص) حکم بغض و دشمنی نسبت امام علی (ع) را چگونه بیان فرموده اند؟ 🔹با مراجعه به روایات اهل سنّت پى مى بریم که (ص) عموم مردم را از بغض و عداوت و دشمنى با (ع) منع کرده است. اینک به ذکر برخى از روایات اشاره مى کنیم: ۱) ابو رافع مى گوید: رسول خدا (ص) (ع) را به عنوان امیر بر یمن فرستاد، با آن حضرت، شخصى از قبیله اسلم به نام عمرو بن شاس اسلمى حرکت کرد. عمرو از یمن بازگشت؛ در حالى که على (ع) را مذمّت نموده و شکایت مى کرد. رسول خدا (ص) کسى را به سوى او فرستاد و فرمود: ساکت شو اى عمرو! آیا از (ع) ظلمى در حکم یا لغزشى در تقسیم مشاهده کردى؟ او گفت: هرگز. حضرت فرمود: پس براى چه، مطلبى را مى گویى که به من رسیده است؟ او گفت: جلوى بغضم را نمى توانم بگیرم. حضرت چنان غضبناک شد که نتوانست جلوى خود را بگیرد به حدّى که غضب در چهره او نمایان شد، آن گاه فرمود: «من أبغضه فقد أبغضنی و من أبغضنی فقد أبغض الله، و من أحبّه فقد أحبّنی، و من أحبّنی فقد أحبّ الله تعالی؛ [۱] هر کس (ع) را دشمن بدارد، به طور حتم مرا دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بدارد، به طور حتم خدا را دشمن داشته است؛ و هر کس (ع) را دوست بدارد به طور حتم مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد به طور حتم خدا را دوست داشته است». 🔹۲) رسول خدا (ص ) فرمود: «یا علیّ! أنت سیّد فی الدنیا، سیّد فی الآخرة، حبیبک حبیبى و حبیبی حبیب الله و عدوّک عدوّی، و عدوّی عدوّ الله، والویل لمن أبغضک بعدی؛ [۲] اى تو آقاى در دنیا و آقاى در آخرتى، دوستدار تو دوستدار من است، و دوستدار من دوستدار خداست و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست و واى بر کسى که بعد از من تو را دشمن بدارد». ۳) و نیز فرمود: «یا علیّ! طوبى لمن أحبّک و صدق فیک و ویل لمن أبغضک و کذب فیک؛ [۳] اى ! خوشا به حال کسى که تو را دوست داشته و در مورد تو راست بگوید. و واى بر کسى که تو را دشمن داشته و در مورد تو دروغ بگوید». 🔹۴) همچنین به سند صحیح از (ص) نقل شده که بعد از حدیث غدیر و ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرمود: «اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه ...؛ [۴] بار خدایا! دوست بدار هر کس که (ع) را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس که على (ع) را دشمن دارد...». ۵) و نیز فرمود: «عادى الله من عادى علیّاً؛ [۵] خدا دشمن بدارد کسى را که را دشمن بدارد». ۶) ابن عساکر از محمّد بن منصور نقل کرده که گفت: ما نزد احمد بن حنبل بودیم که شخصى به او گفت: اى اباعبدالله! چه مى گویى درباره حدیثى که روایت مى شود که (ع) فرمود: من تقسیم کننده آتشم؟ او گفت: چه چیز باعث شده که این حدیث را انکار مى کنید؟ آیا براى ما روایت نشده که پیامبر (ص) خطاب به (ع) فرمود: «لا یحبّک إلاّ مؤمن و لا یبغضک إلاّ منافق؛ دوست ندارد تو را مگر مؤمن و دشمن ندارد تو را مگر منافق»؛ ما گفتیم: آرى. احمد گفت: پس مؤمن کجاست؟ گفتند: در بهشت. گفت: و منافق کجاست؟ گفتند: در آتش. احمد گفت: پس (ع) تقسیم کننده آتش است. [۶] پی نوشت‌ها؛ [۱] مجمع‌الزوائد، ج۹، ص۱۷۴، ح۱۴۷۳۷ [۲] مستدرک‌حاکم، ج۳، ص۱۳۸، ح۴۶۴۰ [۳] مستدرک‌حاکم، ج۳، ص۱۳۵، ح۴۶۵۷؛ مسند ابى یعلى، ج۲، ص۲۵۹، ح۱۵۹۹ [۴] سنن‌ابن‌ماجه، ج۱، ص۴۳، ح۱۱۶؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۴۰۱، ح ۱۸۵۰۶؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۱۸، ح ۴۵۷۶ [۵] کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۱، ح۳۲۸۹۹ [۶] تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۱، ح ۸۸۳۲؛ طبقات الحنابله، ج ۱، ص ۳۲۰ 📕سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد جمکران، چ پنجم، ص ۱۴۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️کدام یک از آیات قرآن به «آيه حكمت» معروف است و در شأن چه كسی نازل شده است؟ 🔹در آيه ۲۶۹ سوره «بقره» مى خوانيم: «يُؤتِى الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كثيراً؛ خداوند و را به هركس بخواهد [و شايسته باشد] مى دهد و به هر كس دانش داده شود خير فراوانى داده شده است». حاكم حسكانى در «شواهد التنزيل» از ربيع بن خيثم نقل مى كند كه نام (عليه السلام) را نزد او بردند، گفت: «لَمْ اَرِهِم يَجِدُونَ عَلَيْهِ فى حُكْمِهِ وَ اللهُ تَعالى يَقُول وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كَثيراَ؛ نديدم كسى از مردم بتواند ايرادى بر حكم و داورى آن حضرت بگيرد و خداوند متعال مى گويد كسى كه دانشى به او داده شده است خير فراوانى به او داده شده است». [۱] 🔹در همان كتاب چند حديث ديگر به همين معنى يا نزديك به آن نقل شده است. در ضمن از ابن عباس نيز نقل مى كند كه (ص) فرمود: «مَن اَرادَ اَن يَنْظُرَ اِلى اِبْراهِيْمَ فى حِلْمِهِ وَ اِلى نُوْحِ فى حِكْمَتِهِ وَ اِلى يُوسُفَ فى اِجْتِماعِهِ فَلْيَنْظُر اِلى عَلىِّ بْنِ اَبى طالِب؛ كسى كه مى خواهد به ابراهيم در حلمش، و به نوح در حكمتش، و به يوسف در مردم داريش بنگرد؛ نگاه به (ع) كند». [۲] 🔹و در جاى ديگر از ابى العمراء نقل مى كند كه: ما نزد پيامبر (ص) بوديم، (ع) به سوى ما آمد، رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَنْظُرَ اِلى آدَمَ فى عِلْمِهِ وَ نُوح فى فَهْمِهِ وَ اِبْراهيمَ فى خُلَّتِهِ فَلْيَنْظُر اِلى عَلِىِّ بْن اَبيطالب؛ كسى كه خشنود مى شود كه به آدم (ع) در علمش نگاه كند و به نوح (ع) در فهمش و به ابراهيم در مقام خليل اللّهی اش پس نگاه به (ع) كند [كه همه اين صفات در او جمع است]». [۳] و نيز از عبدالله بن عباس نقل مى كند كه نزد رسول خدا (ص) بودم، درباره (ع) از او سؤال شد فرمود: «قُسِّمتِ الْحِكْمَةُ عَشَرَةِ اَجْزاءَ فَاُعْطِىَ عَلى تِسْعَةُ اَجْزاءَ وَ اُعْطِىَ النّاسُ جُزْءً واحِداً؛ و به ده قسمت تقسيم شده، نه قسمت آن به (ع) داده شده و يك قسمت آن به همه مردم». [۴] 🔹اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه در امت اسلامى بعد از (ص) كسى در علم‌ و دانش و حكمت، به پاى (ع) نمى رسد، و از آنجا كه مهم‌ترين ركن امامت، علم و حكمت است، لايق ترين فرد براى و بعد از پيامبر گرامى اسلام (ص) او بوده است. در صحيح ترمذى نيز آمده است كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: «اَنَا دارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِىٌّ بابُها؛ من خانه دانشم و (ع) درب آن خانه است». [۵] مسلّم است كه هر كسى بخواهد وارد خانه اى شود بايد از در وارد گردد، همانگونه كه قرآن مجيد نيز دستور داده است: «وَ أتُوا الْبُيُوتَ مِنْ اَبْوابِها؛ و از در خانه ها وارد شويد». [بقره، ۱۸۹] بنابراين هر كس مى خواهد به خزائن علم و دانش پيامبر اسلام (ص) راه يابد، بايد از (ع) آغاز كند و كليد اين گنجينه را از او بطلبد. پی نوشت‌ها؛ [۱] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حسكانى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چ اول، ج ‏۱، ص ۱۳۸، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۵۰ [۲] همان، ص ۱۳۷، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۴۷ [۳] همان، ص ۱۰۰، [سوره بقره، آيه ۳۱]، ح ۱۱۶ [۴] همان، ص ۱۳۵، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۴۶ [۵] الجامع الصحيح سنن الترمذي، محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذی السلمی، دار إحياء التراث العربی، بی تا، ج ۵، ص ۶۳۷، كتاب المناقب، باب مناقب على بن ابيطالب، ح ۳۷۲۳ 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، چ ششم، ج ۹، ص ۲۷۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️از ديدگاه امام علی (ع) در خطبه ۱۵۱ نهج البلاغه، پيامبر (ص) چه تأثيراتی بر جامعه جاهليّت آن زمان گذاشتند؟ 🔹 (ع) در خطبه ۱۵۱ «نهج البلاغه» پس از حمد و ثنای الهی به سراغ شهادت بر يكتايى خدا و رسالت (ص) مى رود و مى فرمايد: «وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلهَ إِلَّا اللهُ، وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، وَ نَجِيبُهُ وَ صَفْوَتُهُ؛ گواهى مى دهم جز خداوندِ يكتا معبودى نيست و شهادت مى دهم كه (ص)، بنده و فرستاده و برگزيده و انتخاب شده اوست». بسيارى از شارحان «نهج البلاغه»، كلمات «نجيبه» و «صفوته» را به يك معنا تفسير كرده [به معناى منتخب و برگزيده] و تأكيدِ يكديگر دانسته اند؛ ولى با توجه به اين كه «نجيب» به معناى «نفيس» و پرارزش است. تفاوتى ميان اين دو واژه وجود دارد، كه اوّلى در واقع، زمينه ساز دوّمى است؛ زيرا هنگامى كه چيزى نفيس و پرارزش شد به هنگام انتخاب، آن را بر مى گزينند. 🔹در ادامه آن حضرت به دو وصف ديگر اشاره كرده، مى فرمايد: «لَا يُؤَازَى فَضْلُهُ، وَ لَا يُجْبَرُ فَقْدُهُ؛ در فضل و برترى همتا ندارد و فقدانِ او قابل جبران نيست». به يقين چيزى كه در فضيلت همتا ندارد، هنگامى كه از دست برود جانشينى نخواهد داشت. در هفتمين و آخرين وصف به آثار وجودى آن حضرت در شرايط عصر جاهليّت اشاره كرده، مى فرمايد: «أَضَاءَتْ بِهِ الْبِلَادُ بَعْدَ الضَّلَالَةِ الْمُظْلِمَةِ، وَ الْجَهَالَةِ الْغَالِبَةِ، وَ الْجَفْوَةِ الْجَافِيَةِ؛ به بركت وجود او شهرهايى كه غرق در ضلالت و ظلمت بود و جهل بر افكارِ مردمش غلبه داشت و قساوت و سنگدلى بر آنها چيره شده بود روشن گشت»، و در ادامه مى افزايد: «وَ النَّاسُ يَسْتَحِلُّونَ الْحَرِيمَ، وَ يَسْتَذِلُّونَ الْحَكِيمَ؛ يَحْيَوْنَ عَلَى فَتْرَةٍ، وَ يَمُوتُونَ عَلَى كَفْرَةٍ!؛ در زمانى كه مردم حرام را حلال مى شمردند، دانشمندان را تحقير مى كردند، در دوران غيبتِ اولياى الهى، قدم به عرصه حيات مى گذاشتند و در كفر و بى دينى جان مى سپردند». 🔹اين اوصاف هفتگانه كه در عبارات كوتاهى درباره عصر جاهليّت بيان شده، ترسيم گويايى از آن زمان است. گمراهى و جهل و قساوت، حلال شمردن حرام و تحقير دانشمندان، نداشتن رهبر و سرانجام، بى ايمان از دنيا رفتن. گمراهى آنها چنان تاريك و ظلمانى بود كه به جنايات خود افتخار مى كردند، كشتن و زنده به گور كردن فرزندان، نشانه غيرت، و غارتگرى دليل شجاعت شمرده مى شد. جهل و خرافات، آنچنان بر جامعه آنها سايه افكنده بود كه خدايانشان را با دست خود مى ساختند؛ گاه از سنگ و چوب و گاه از مواد غذايى و سپس در زمان قحطى همانها را مى خوردند. قساوت و سنگدلى آنچنان بود كه كينه ها را از نسلى به نسلى منتقل مى ساختند و خونريزى و آدمكشى براى آنها يك امر ساده بود، و همچنين مفاسد ديگر. در اين زمان مى توان به عظمت خدمات (ص) و اهميّت رسالتِ ایشان در آن محيط تاريك و ظلمانى پى برد، كه در مدت كوتاهى از آن قومِ وحشى و خرافى و جاهل، قومى متمدّن و عالم و آگاه ساخت. 📕پيام امام اميرالمؤمنين (ع)‏، مكارم شيرازى، ناصر، دار الكتب الاسلاميه‏، چ اول‏، ج ۶، ص ۲۰ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پیامبر اکرم (ص) مرجعیّت علمى پس از خویش را چه کسانى معرّفى کرده اند؟ 🔹اینکه پس از رحلت پیامبر (ص)، آیا در علیهم السلام تجسم و تبلور یافته بود یا در دیگران؟ و آیا وظیفه هر مسلمان در هر زمان و قرن، تمسک به ائمه اهل بیت علیهم السلام به عنوان یکى از است، یا تمسک به دیگران؟ این بحث، همیشه تازه و شایسته تأمل است. با چشم پوشى از اینکه پیامبر اکرم (ص) در ، (ع) و اهل بیت او را براى رهبرى و حکومت تعیین کرد، در روزى که مسلمانان سایبانى جز گرماى خورشید نداشتند، و ولایت او را پس از توحید و معاد، اصل سوم قرار داد، می گوییم: رسول خدا (ص) همواره در میان غافلان و جاهلان هشدار می داد و دعوت به تمسک به کتاب و عترت می کرد. این صراحت دارد در اینکه مرجعیت علمى، افزون بر رهبرى سیاسى، منحصر به علیهم السلام است و مسلمانان باید در حوادث و پیشامد هاى دینى و هر آنچه به دینشان مربوط می شود، به آنان روى آورند. براى آنکه بعضى از سخنان پیامبر (ص) در این زمینه روشن شود، برخى از احادیث را مى آوریم: 💠حدیث ثقلین 🔹مؤلفان صحاح و مسندها از «پیامبر اکرم (ص)» روایت کرده اند که فرمود: «اى مردم! من در میان شما دو چیز باقى گذاشتم که اگر به آن روى آورید هرگز گمراه نمی شوید: کتاب خدا و عترتم اهل بیتم». در جاى دیگر فرمود: «من در میان شما چیزى بر جاى نهادم که اگر به آن تمسک بجویید گمراه نمی شوید: کتابِ خدا، رشته اى کشیده شده از آسمان به زمین، و عترتم اهل بیتم؛ و این دو از هم جدا نمى شوند، تا کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، پس بنگرید پس از من با این دو چگونه رفتار مى کنید». و نقل هاى دیگرى نزدیک به اینها. این سخن را بارها (ص) فرمود: در بازگشت از طائف، روز عرفه در حجة الوداع، روز ، بر فراز منبرش در مدینه، در اتاق خودش در ایام بیمارى در حالى که اتاق پر از جمعیت بود. 🔹در صحت این حدیث هیچ کس جز جاهل یا معاند شک نمى کند. این حدیث با سندهاى مختلف از زبان بیست و چند صحابى نقل شده است. [۱] دقت در این حدیث، عصمت عترت پاک پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را مى رساند، چرا که با قرین شده و اینکه از هم جدا نمى شوند. روشن است که قرآن، کتابى است که از هیچ سو باطل به آن راه ندارد، چگونه ممکن است قرین ها و همتاهاى قرآن، در سخن و حکم و داورى و تأیید، به خطا روند؟ جدایى ناپذیرى قرآن و عترت تا روز قیامت، گواه عصمت اهل بیت در سخنان و روایت هایشان است. به علاوه، این حدیث، کسى را که به عترت تمسک جوید گمراه نمى شمرد. پس اگر آنان از خطا و خلاف معصوم نباشند، چگونه متمسک به آنان گمراه نمى شود؟ 💠حدیث سفینه 🔹محدثان از پیامبر اکرم (ص) روایت کرده اند که فرمود: «مَثَلِ اهل بیت من در امتم، همچون مثلِ کشتى نوح است، هر که بر آن سوار شود نجات یابد و هر که عقب بماند هلاک شود». [۲] آن حضرت، خاندان خود را به کشتى نوح تشبیه کرده، در این که هرکه در دین به آنان روى آورد و اصول و فروع دین را از آنان بیاموزد، از عذاب دوزخ رها می شود و هرکه تخلّف کند، همچون کسى خواهد بود که در طوفان نوح به کوه پناه برد تا از عذاب الهى ایمن شود، با این تفاوت که او در آب غرق شد و این در آتش فرو مى رود. وقتى که شأن و منزلت عالمان اهل بیت چنین باشد، پس به کجا مى روید؟ ابن حجر مى گوید: وجه تشبیه آنان به کشتى آن است که هرکس آنان را دوست بدارد و بزرگ بشمارد و به شکرانه نعمت الهى، از روش عالمان این خاندان پیروى کند، از ظلمت مخالفت ها مى رهد و هر که تخلف کند در دریاى ناسپاسى نعمت ها غرق میشود و در دشت هاى طغیان هلاک می گردد. پی نوشت: [۱] همین بس که «دارالتقریب بین المذاهب الاسلامیه» با نشر کتابى همه منابع این حدیث را آورده است. از جمله: صحیح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۲؛ سنن ترمذى، ج ۲، ص ۲۰۷؛ مسند احمد، ج ۳، ص ۱۷، ۲۶ و ۵۹ و ج ۴، ص ۳۶۶ و ۳۷۱ و ج ۵، ص ۱۸۲ و ۱۸۹؛ میر حامد حسین هندى نیز اسناد این حدیث و سخن بزرگان را درباره آن در ۶ جلد از کتاب عظیم خود (عبقات) آورده است. [۲]ر.ک: غایة المرام، بحرانى، ص ۴۱۷ ـ ۴۳۴؛ المراجعات، نامه ۸، حواشى احقاق الحق، ج ۹. 📕سیماى عقاید شیعه، آیت الله جعفر سبحانی، مترجم: جواد محدّثی، نشر مشعر، چ دارالحدیث، ۱۳۸۶ش، ص ۲۲۳ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️پیامبر (ص) حکم بغض و دشمنی نسبت امام علی (ع) را چگونه بیان فرموده اند؟ 🔹با مراجعه به روایات اهل سنّت پى مى بریم که (ص) عموم مردم را از بغض و عداوت و دشمنى با (ع) منع کرده است. اینک به ذکر برخى از روایات اشاره مى کنیم: ۱) ابو رافع مى گوید: رسول خدا (ص) (ع) را به عنوان امیر بر یمن فرستاد، با آن حضرت، شخصى از قبیله اسلم به نام عمرو بن شاس اسلمى حرکت کرد. عمرو از یمن بازگشت؛ در حالى که على (ع) را مذمّت نموده و شکایت مى کرد. رسول خدا (ص) کسى را به سوى او فرستاد و فرمود: ساکت شو اى عمرو! آیا از (ع) ظلمى در حکم یا لغزشى در تقسیم مشاهده کردى؟ او گفت: هرگز. حضرت فرمود: پس براى چه، مطلبى را مى گویى که به من رسیده است؟ او گفت: جلوى بغضم را نمى توانم بگیرم. حضرت چنان غضبناک شد که نتوانست جلوى خود را بگیرد به حدّى که غضب در چهره او نمایان شد، آن گاه فرمود: «من أبغضه فقد أبغضنی و من أبغضنی فقد أبغض الله، و من أحبّه فقد أحبّنی، و من أحبّنی فقد أحبّ الله تعالی؛ [۱] هر کس (ع) را دشمن بدارد، به طور حتم مرا دشمن داشته و هر کس مرا دشمن بدارد، به طور حتم خدا را دشمن داشته است؛ و هر کس (ع) را دوست بدارد به طور حتم مرا دوست داشته است و هر کس مرا دوست بدارد به طور حتم خدا را دوست داشته است». 🔹۲) رسول خدا (ص ) فرمود: «یا علیّ! أنت سیّد فی الدنیا، سیّد فی الآخرة، حبیبک حبیبى و حبیبی حبیب الله و عدوّک عدوّی، و عدوّی عدوّ الله، والویل لمن أبغضک بعدی؛ [۲] اى تو آقاى در دنیا و آقاى در آخرتى، دوستدار تو دوستدار من است، و دوستدار من دوستدار خداست و دشمن تو دشمن من است و دشمن من دشمن خداست و واى بر کسى که بعد از من تو را دشمن بدارد». ۳) و نیز فرمود: «یا علیّ! طوبى لمن أحبّک و صدق فیک و ویل لمن أبغضک و کذب فیک؛ [۳] اى ! خوشا به حال کسى که تو را دوست داشته و در مورد تو راست بگوید. و واى بر کسى که تو را دشمن داشته و در مورد تو دروغ بگوید». 🔹۴) همچنین به سند صحیح از (ص) نقل شده که بعد از حدیث غدیر و ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین امام علی (ع) فرمود: «اللّهمّ وال من والاه، و عاد من عاداه ...؛ [۴] بار خدایا! دوست بدار هر کس که (ع) را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس که على (ع) را دشمن دارد...». ۵) و نیز فرمود: «عادى الله من عادى علیّاً؛ [۵] خدا دشمن بدارد کسى را که را دشمن بدارد». ۶) ابن عساکر از محمّد بن منصور نقل کرده که گفت: ما نزد احمد بن حنبل بودیم که شخصى به او گفت: اى اباعبدالله! چه مى گویى درباره حدیثى که روایت مى شود که (ع) فرمود: من تقسیم کننده آتشم؟ او گفت: چه چیز باعث شده که این حدیث را انکار مى کنید؟ آیا براى ما روایت نشده که پیامبر (ص) خطاب به (ع) فرمود: «لا یحبّک إلاّ مؤمن و لا یبغضک إلاّ منافق؛ دوست ندارد تو را مگر مؤمن و دشمن ندارد تو را مگر منافق»؛ ما گفتیم: آرى. احمد گفت: پس مؤمن کجاست؟ گفتند: در بهشت. گفت: و منافق کجاست؟ گفتند: در آتش. احمد گفت: پس (ع) تقسیم کننده آتش است. [۶] پی نوشت‌ها؛ [۱] مجمع‌الزوائد، ج۹، ص۱۷۴، ح۱۴۷۳۷ [۲] مستدرک‌حاکم، ج۳، ص۱۳۸، ح۴۶۴۰ [۳] مستدرک‌حاکم، ج۳، ص۱۳۵، ح۴۶۵۷؛ مسند ابى یعلى، ج۲، ص۲۵۹، ح۱۵۹۹ [۴] سنن‌ابن‌ماجه، ج۱، ص۴۳، ح۱۱۶؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۴۰۱، ح ۱۸۵۰۶؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۱۱۸، ح ۴۵۷۶ [۵] کنزالعمال، ج۱۱، ص۶۰۱، ح۳۲۸۹۹ [۶] تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۳۰۱، ح ۸۸۳۲؛ طبقات الحنابله، ج ۱، ص ۳۲۰ 📕سلفی گری و پاسخ به شبهات، علی اصغر رضوانی، انتشارات مسجد جمکران، چ پنجم، ص ۱۴۷ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️کدام یک از آیات قرآن به «آيه حكمت» معروف است و در شأن چه كسی نازل شده است؟ 🔹در آيه ۲۶۹ سوره «بقره» مى خوانيم: «يُؤتِى الْحِكْمَةَ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كثيراً؛ خداوند و را به هركس بخواهد [و شايسته باشد] مى دهد و به هر كس دانش داده شود خير فراوانى داده شده است». حاكم حسكانى در «شواهد التنزيل» از ربيع بن خيثم نقل مى كند كه نام (عليه السلام) را نزد او بردند، گفت: «لَمْ اَرِهِم يَجِدُونَ عَلَيْهِ فى حُكْمِهِ وَ اللهُ تَعالى يَقُول وَ مَنْ يُؤتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ اوتِىَ خَيْراً كَثيراَ؛ نديدم كسى از مردم بتواند ايرادى بر حكم و داورى آن حضرت بگيرد و خداوند متعال مى گويد كسى كه دانشى به او داده شده است خير فراوانى به او داده شده است». [۱] 🔹در همان كتاب چند حديث ديگر به همين معنى يا نزديك به آن نقل شده است. در ضمن از ابن عباس نيز نقل مى كند كه (ص) فرمود: «مَن اَرادَ اَن يَنْظُرَ اِلى اِبْراهِيْمَ فى حِلْمِهِ وَ اِلى نُوْحِ فى حِكْمَتِهِ وَ اِلى يُوسُفَ فى اِجْتِماعِهِ فَلْيَنْظُر اِلى عَلىِّ بْنِ اَبى طالِب؛ كسى كه مى خواهد به ابراهيم در حلمش، و به نوح در حكمتش، و به يوسف در مردم داريش بنگرد؛ نگاه به (ع) كند». [۲] 🔹و در جاى ديگر از ابى العمراء نقل مى كند كه: ما نزد پيامبر (ص) بوديم، (ع) به سوى ما آمد، رسول خدا (ص) فرمود: «مَنْ سَرَّهُ اَنْ يَنْظُرَ اِلى آدَمَ فى عِلْمِهِ وَ نُوح فى فَهْمِهِ وَ اِبْراهيمَ فى خُلَّتِهِ فَلْيَنْظُر اِلى عَلِىِّ بْن اَبيطالب؛ كسى كه خشنود مى شود كه به آدم (ع) در علمش نگاه كند و به نوح (ع) در فهمش و به ابراهيم در مقام خليل اللّهی اش پس نگاه به (ع) كند [كه همه اين صفات در او جمع است]». [۳] و نيز از عبدالله بن عباس نقل مى كند كه نزد رسول خدا (ص) بودم، درباره (ع) از او سؤال شد فرمود: «قُسِّمتِ الْحِكْمَةُ عَشَرَةِ اَجْزاءَ فَاُعْطِىَ عَلى تِسْعَةُ اَجْزاءَ وَ اُعْطِىَ النّاسُ جُزْءً واحِداً؛ و به ده قسمت تقسيم شده، نه قسمت آن به (ع) داده شده و يك قسمت آن به همه مردم». [۴] 🔹اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه در امت اسلامى بعد از (ص) كسى در علم‌ و دانش و حكمت، به پاى (ع) نمى رسد، و از آنجا كه مهم‌ترين ركن امامت، علم و حكمت است، لايق ترين فرد براى و بعد از پيامبر گرامى اسلام (ص) او بوده است. در صحيح ترمذى نيز آمده است كه پيامبر اكرم (ص) فرمود: «اَنَا دارُ الْحِكْمَةِ وَ عَلِىٌّ بابُها؛ من خانه دانشم و (ع) درب آن خانه است». [۵] مسلّم است كه هر كسى بخواهد وارد خانه اى شود بايد از در وارد گردد، همانگونه كه قرآن مجيد نيز دستور داده است: «وَ أتُوا الْبُيُوتَ مِنْ اَبْوابِها؛ و از در خانه ها وارد شويد». [بقره، ۱۸۹] بنابراين هر كس مى خواهد به خزائن علم و دانش پيامبر اسلام (ص) راه يابد، بايد از (ع) آغاز كند و كليد اين گنجينه را از او بطلبد. پی نوشت‌ها؛ [۱] شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، حسكانى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چ اول، ج ‏۱، ص ۱۳۸، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۵۰ [۲] همان، ص ۱۳۷، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۴۷ [۳] همان، ص ۱۰۰، [سوره بقره، آيه ۳۱]، ح ۱۱۶ [۴] همان، ص ۱۳۵، [سوره بقره، آيه ۲۶۹]، ح ۱۴۶ [۵] الجامع الصحيح سنن الترمذي، محمد بن عيسى أبو عيسى الترمذی السلمی، دار إحياء التراث العربی، بی تا، ج ۵، ص ۶۳۷، كتاب المناقب، باب مناقب على بن ابيطالب، ح ۳۷۲۳ 📕پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۶ش، چ ششم، ج ۹، ص ۲۷۱ منبع: وبسایت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (بخش آئین رحمت) @tabyinchannel@Bshmk33
✨🔹✨🔹✨🔹✨🔹✨ ✨ ⭕️معنای ‌اباعبدالله 🔹در ، اين گونه رسم بوده و هست كه معمولا هر شخص دارای يك و يك يا چند می باشد؛ (عليهم‌ السّلام) نيز اين گونه رسمی داشتند و هنگام نامگذاری خود، «لقب» و «کنیه» نیز برای آنان انتخاب می‌کردند. (عليه السلام) درباره اينكه چرا هر يک از «فرزندان اهل بيت» (عليهم السلام) دارای خاص بوده اند می فرمايد: «انّا لَنُكَنّي اُولادَنا فی صِغَرِهِم مَخافَةَ النَبزَ اَن يُلحَقَ بهم» [۱] (ما برای در كودكی قرار می دهيم، از ترس اينكه مبادا در بزرگی دچار لقب های ناخوشايند گردند. 🔹درباره اينكه چرا به عنوان برای‌ (عليه السلام) انتخاب شده، در روايتی آمده است كه اين كنيه را روز هفتم ولادت حضرت، (صلی الله علیه و آله)، برای ایشان انتخاب کرد، به اين صورت كه پيامبر او را در دامان خود نهاد و فرمود: ای چه بسيار گران است بر من كشته شدن تو». [۲] در کتب تاریخ نيز آمده است كه (عليه السلام) بعداً نام يكی از فرزندان خود را عبدالله گذاشتند كه ظاهراً همان (عليه السلام) می باشد كه در كربلا به شهادت رسيد. [۳] البته برای علت نام گذاری (عليه السلام) به وجوهی ديگر ذكر كرده‌اند كه به دو نمونه از آن اشاره می شود: 💠الف: در مرسوم است كه هر كس دارای‌ باشد، در مقام مبالغه، وی را پدر آن صفت می نامند؛ مثلا كسی كه دارای صفت بخشش باشد او را «ابو جواد» می‌گويند. (عليه السلام) نيز به دليل اينكه در مقام‌ امتيازی خاص داشته و در و مافوق انسان های ديگر قرار داشته است، او را خوانده اند، چنانكه خود آن بزرگوار هنگامی كه از اسب بر روی زمين افتاد، فرمود: «رضاً بقضائِك، تسليماً لِاَمرِك...» [۴] 💠ب. اگر (عليه السلام) در آنگونه نكرده بود و در ميدان سربازی حق تعالی ثابت قدم نمی‌بود، از روی زمين رخت بربسته و مردم به برمی گشتند، لذا هر كسی بعد از آن حضرت خداوند را پرستش نمايد و پيروی از (صلی الله علیه و آله) و (عليهم السّلام) را سيره خود قرار دهد، همه به‌ بركت‌ وجود مقدس (عليه السلام) و ايثار اوست «لولاه ماعُبِدَالله و لولاهُ ما عُرِفَ الله». بنابراين ايشان در حقيقت «پدر همه بندگان خداست»، زيرا به معنای است و او براساس آنچه گفتيم بهترين و عالی‌ترين مربی است. [۵] 🔹 (عليه السلام) علاوه بر كنيه دارای القاب متعددی نيز بوده است، از جمله: الرشيد ـ الطيب‌ ـ الوفی ـ السيد ـ الزكی ـ المبارك ـ التابع لمرضاة الله‌ ـ سيد الشهداء. [۶] پی نوشت‌ها؛ [۱] زندگانی‌امام‌حسن‌مجتبی (سيد هاشم رسولی محلاتی) ص۸؛ حياة امام الحسن، ج۱، ص۶۵؛ [۲] منتهی الامال، ج۱، ص۵۲۳؛ [۳] الارشاد (شيخ مفيد) ج۲ص۱۳۵؛ [۴] مقتل الحسين (مقرم) ص۳۵۷؛ [۵] شرح‌ زيارت‌ عاشورا (علی‌اصغر عزيزی‌ تهرانی) ص۳۴؛ [۶] بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۳۷ منبع: وبسایت‌ مرکز مطالعات و پاسخ‌گویی‌ به‌ شبهات حوزه‌ علمیه‌ قم @tabyinchannel @Bshmk33