eitaa logo
🌷به یاد شهدا🌷
681 دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.6هزار ویدیو
21 فایل
امروزفضیلت زنده نگهداشتن یادوخاطره ی #شهدا کمتراز #شهادت نیست. کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است. ارتباط باخادم الشهدا👇 @Mehrabani1364 🔽تبادل داریم
مشاهده در ایتا
دانلود
🕰 لبخند زد. –پس شب می‌بینمتون. از حرفش غصه دار شدم. سرم را تکان دادم و از اتاق بیرون آمدم."آخه چه دیدنی اینجور دیدنها نباشه خیلی بهتره. خواستگاری که برای فرو ریختن تمام آرزوهای یه دختره." وارد باشگاه که شدم صدای بلندموسیقی سر‌سام آور بود. سراغ ستاره را گرفتم.خانمی مرا راهنمایی کرد. از داخل راه رو باریکی گذشتیم تا وارد اتاق بزرگی شدیم. اینجا پر از سکوت بود و عطرخاصی فضا را پر کرده بود. خانم همراهم دری را باز کرد و سرش را داخل اتاق کرد و پرسید: –ستاره خانم بیمار داری؟ صدای ستاره شنیده شد که گفت: –الان تموم میشه. اُسوه جون امده؟ خانم سرش را به طرفم چرخاند. –اسمتون اُسوه هست؟ سرم را به علامت مثبت تکان دادم. –بله، بیاد داخل؟ –آره بگو بیاد. خانم رو به من کرد و با لبخند دندان نمایی گفت: –می‌تونید برید داخل. من مات چیزهایی بودم که از خودش آویزان کرده بود. حتی به دندانش هم رحم نکرده بود.تقریبا از همه‌ جایش چیزی آویزان کرده بود. دلم برای گوشهایش سوخت، یاد ویترین‌های طلا فروشی افتادم. انواع و اقسام گوشواره‌ها از گوشش آویزان بود. حلقه‌ایی، آبشاری، میخی و...حتی به دماغش را هم جا نینداخته بود. احساس درد در بینی‌ام کردم و ناخداگاه دستی به بینی‌ام کشیدم. ستاره دستکش یک‌بار مصرفش را از دستش خارج کرد و به سطل زباله انداخت و با لبخند به طرفم آمد و خوش‌آمد گویی کرد. تا به حال بی‌حجاب ندیده بودمش. خیلی زیباتر بود. بلوز و شلوار قشنگی تنش بود و روپوش سفیدی رویش پوشیده بود که دگمه‌هایش باز بودند. موهایش را گیس بافت بافته بود. اشاره کرد روی صندلی بنشینم. –دقیقا کجای گردنت درد میکنه؟ من که کلا یادم رفته بود که قبلا گفته بودم برای درد گردنم می‌خواهم ماساژ انجام دهم. پرسیدم: –گردنم؟ مبهوت نگاهم کرد. –خودت دیروز گفتی. –با مِن ومِن گفتم: –حتما باید جاییمون درد داشته باشه تا ماساژ انجام بدیم؟ خندید. –نه، پرسیدم چون قبل از ماساژ باید خانم دکتر معاینه کنه، بعد ببینیم چیکار میشه کرد. اصلا شاید با ماساژ دردت بیشتر بشه. همینجوری که نمیشه. با چشم‌های گرد شده پرسیدم: –دکتر؟ اینجا مگه باشگاه نیست؟ –چرا، مگه باشگاهها دکتر ندارن؟ اینجا یه مجتمع هستش که همه‌ چی داره. –چه جالب. خانمی که پشت پرده روی تخت بود لباس پوشیده بیرون آمد و خداحافظی کرد. روی دیوار تابلوی بزرگی توجهم را جلب کرد. یک حدیث از امام رضا (ع) در مورد ماساژ نوشته شده بود.نگاهم را از تابلو به ستاره دوختم. وقتی دیدم منتظر نگاهم می‌کند کمی دستپاچه شدم. –راستش ستاره جون من می‌خواستم یه موضوعی رو بهت بگم، اصلا نمی‌دونم چرا سر از اینجا در‌آوردم. کنارم روی صندلی نشست. –چه موضوعی؟ دستهایم را در هم قلاب کردم. کمی صدایم لرزش پیدا کرد. –بابت اون روز که شما من رو با اون پسره دیدید. ترسیدم فکر بد کنید، اون پسره خواستگارمه فقط یه مشکلی... حرفم را برید. –اینقدر خودت رو اذیت نکن عزیزم. نیازی به توضیح نیست. اینقدر استرس برای چیه؟ خیالت از بابت من راحت باشه، بعد دستم را گرفت و به طرف تخت برد. –کفشهات رو دربیار تا یه ماساژ کف پا برات انجام بدم، تمام استرست از بین بره.ابروهایم را بالا دادم و فقط نگاهش کردم.روی تخت نشاندم و گفت: –چرا فکر کردی من هر چی می‌بینم میرم به این و اون میگم؟ این چند روز با این فکرها چقدر به خودت استرس وارد کردی. به فکر خودت نیستی به این پوست بدبختت فکر کن. زدی خرابش کردی که...بعد خندید و همانطور که اسپری روغن را برمی‌داشت به کفشم اشاره کرد. –زود باش دیگه، میخوام حق همسایه گری رو در حقت تموم کنم.با خجالت گفتم: –ببخشید مزاحم شدم، نه دیگه زحمت نکشید من...اخم تصنعی کرد. –اتفاقا الان وقتم خالیه بیمار ندارم. آخر وقته، مزاحم نیستی. –بیمار؟ –آره دیگه، ما به مراجعه کننده‌ها می‌گیم بیمار، البته درست نیستا...بالاخره کفشها و جورابهایم را درآوردم و دراز کشیدم.ستاره زیر لب دعایی خواند و شروع به ماساژ دادن کف پایم کرد. شنیده بودم ماساژ معجزه می‌کند ولی نه در این حد. –تا حالا ماساژ انجام ندادی؟ –نه، واقعا عالیه. –حالا یه بار برای کل بدنت بیا تا اثرش رو ببینی. –واقعا درست میگید خیلی آرام بخشه. –اصلا ماساژ معجزس، اون تابلو رو ببین چی نوشته، همین امام رضا(ع) فرمودند: "اگر مرده ای در اثر ماساژ دادن زنده شده ، من انکار نمیکنم."اصلامی‌دونستی خوندن این حدیث باعث شد من برم ماساژ یاد بگیرم؟ –واقعا؟ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ 🎥 افغان‌هراسی پروژه این‌ روزهای ضدانقلاب از حدود یک ماه قبل شاهد آن هستیم که اخبار کذبی با موضوع مهاجرین افغانستانی و با هدف تحریک عواطف و احساسات طرفین ایرانی و افغانستانی در فضای مجازی منتشر می‌شود؛ پروژه‌ای که به محور عملیاتی دشمن علیه دو ملت ایران و افغانستان بدل شده است.
🔸از ناحيه هاي مختلف زخمي شده بود و بالاجبار درخانه مانده بود ، امّا با آن حال وقت نماز به خواهرهايش مي گفت تا زير پهلوهايش را بگيرند و به او كمك كنند تا وضو بگيرد، من به ايشان مي گفتم كه حسين جان، شما الآن تمام سر و بدنت خوني است و اون مي گفت كه خدا با همين خون هم نماز من را قبول مي كند. 🔹وقتي ميخواست با همان حالتي كه زخمي بودند به جبهه برود به او گفتم كه الآن كه زخمي شدي نرو تا حالت بهتر شود، گفت : كه من نمي خواستم اين قضيه را به شما بگويم، حدود سه سال است كه من فرمانده هستم، نمي خواستم به شمابگویم و شما هم به كسي نگوئيد . 🔸نمیخوام از خودم تعریف کرده باشم اگر الآن من به جبهه نروم، كساني را كه تجربه كمتري دارند جايگزين من مي كنند كه اگر كارشان را خوب بلد نباشند افرادي كه زير نظر آنهاست را نمي توانند خوب هدايت كنند و جان بچه ها به خطر مي افتد. 🔹حالا ممكن است من چند روز ديرتر به جبهه بروم كه ممكن است در همين جا تصادف كنم و بميرم، پس بهتر است مرگ انسان به شهادت باشد، مادر جان احترام شما واجب است ولي خدا و پيامبر بالاتر از همه چيزها هستند و رضاي خدا مهم تر است و خلاصه با كلام خود ما را راضي نمودند و راهي جبهه شدند. ✍️به روایت مادربزرگوارشهید 📎فرماندهٔ گروهان حر گردان امام حسین(ع) 🌷 ●ولادت :۱۳۴۲ قم ●شهادت : ۱۳۶۶/۱/۲۲ شلمچه ، عملیات کربلای۸ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
16.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ ❌ شایعه اظهارات علم الهدی در خصوص ثواب رابطه جنسی زنان ایرانی با مردان عراقی!!!! ✅ پاسخ ♦️ کلیپی که در فضای مجازی منتشر می‌شود، برشی مغرضانه و تقطیع شده از ویدئوی مصاحبه ایشان در رد این شایعات ساختگی است، نه بیان و تایید آن..! ایشان چند مورد از شایعاتی که درموردشان منتشر شده را ذکر می‌کنند از جمله همین شایعه‌ی مباشرت جنسی ، سپس عده‌ای مغرض همین تکذیبیه را با برش و تقطیع دوباره به اسم ایشان منتشر کرده‌اند!! ♦️ابتدا فیلم تقطیع شده و سپس فیلم‌ کامل سخنان ایشان را در بالا ببینید👆 ⚠️دوستان عزیز هوشیار باشیم تهمت و دروغ گناه کبیره و حرام است و در فضای مجازی هر ادعایی را تا از صحت آن اطمینان حاصل نکردیم، بازنشر نکنیم. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❇️ پاسخ به یک شبهه درباره اعلان شهادت شهید اصلانی و شهید دارایی 💭یکی از شبهاتی که شبکه های معاند پس از شهادت حجج اسلام والمسلمین اصلانی و دارایی منتشر کرده اند، این شبهه است که «آیا اگر فرد عادی کشته می شد هم شهید اعلام می شد یا چون آخوند بودند شهید اعلام شدند؟... ‌ ‌ ◻️ بله اگر فرد عادی هم به قصد زیارت حرکت کرده و به دست دشمن اسلام و اهل بیت علیهم السلام کشته شود، در حکم شهید است. همانگونه که: زائران عادی مکه و کربلا که به دست وهابی ها و تکفیری های مزدور آمریکا کشته شدند، شهید محسوب و در گلزار شهدا خاک شدند. شهدای عملیات تروریستی مجلس، شهدای حسینیه رهپویان وصال شیراز و ... نیز شهید محسوب شدند و از این جهت فرقی بین روحانی و غیر روحانی، فقیر و غنی وجود ندارد. برای روشن شدن موضوع، نکاتی پیرامون حکم شهید عرض می شود؛ هرچند اصل مطلب نوشته شده برای تخریب روحانیت تنظیم گردیده است.👇 https://hawzahnews.com/xbGmF 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*ما زنده به آنیم که آرام نگیریم* *موجیم که آسودگی ما عدم ماست* 🔈 *نشرحداکثری 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ✅ به یاد ✍️ شهادت خواستنی است؛ دادنی نیست. بخوای راست بگی راست بخوای می‌ری ... آنی می‌ری ... 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
﷽ درآمدهای در کجا مصرف شده است؟ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
ای کریم خاندان اهل بیت آفتاب آسمان اهل بیت اولین فرزند زهرا و علی شادی و لبخند زهرا و علی 🌺 ✨🌺 ✨🌺 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ سوال ⁉️ چرا کسی که از دین اسلام برگشته و مرتد شده است را اعدام می کنند؟ 🎙 استاد محمدی شاهرودی 🔗 https://btid.org/fa/video/186580 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ● بشارتی عجیب، بسیار مهم و قابل تأمل از حاج قاسم سلیمانی به حاج مهدی سلحشور... 😌 🌷 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ❌ تولید گردوغبار در مرز ایران و عراق 🔹با ورود گرد‌و‌غبار در پایتخت شایعه‌ای پخش شد که عراقی‌ها از عمد در حال تولید گرد‌و‌‎غبار در مرز ایران هستند. عده‌ای دیگر هم با ویدیویی ادعا کردند که دستگاه‌های تولید ریزگرد با همکاری چین برای فراری‌دادن مردم خوزستان به کار گرفته شده است. 🔹اما بررسی این فیلم نشان می‌دهد که این تکه فیلم بخشی از گزارش یک برنامه پرتغالی‌زبان است که در سال ۲۰۱۹ پخش شده است. با این دستگاه کشاورزان در حال پاشیدن خاک بر روی زمین‌‌های کشاورزی خود هستند تا از کودهای شیمیایی کمتری استفاده کنند و محصول ارگانیک تولید کنند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
●بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد و آموزش ها و ماموریت هایش فشرده. هر چه یاد می گرفت به من هم یاد می داد. بار اولی که اسلحه اش را آورد خانه، صدایم کرد که بیا بشین. ریز و درشت و زیر و زبرش را مثل استادی ماهر نشانم داد، نحوه دست گرفتن، ماشه کشی و ... ●دفاع شخصی را هم از عبدالله یادگرفتم. به همین ها اکتفا نکرد. جمعه ها با چند تا از دوستانش می رفتیم خارج از شهر و تمرین می کردیم، همه فنون رزمی و حفاظت، حتی راپل و چتربازی. ●از سپاه انصار نامه زده بودند که اگر نیایید درجه هایتان را بگیرید توبیخ می شوید. یک سری کارهای قانونی داشت. نامه را دید ولی باز هم نرفت. تا اینکه بعد از شهادتش رفتم دنبال کارهای ترفیع درجه اش. با شهادتش شد ستوان دوم. ●نمی دانم عبدالله رفیقم بود یا برادر، یا رفیقی که از برادر نزدیکتر است. فقط این را می دانم که توی این دنیای به این بزرگی هیچ کس برای من عبدالله نمی شود. ✍️ راوی: برادرشهید 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 ✍️سخنرانی استاد عالی 🎬موضوع: غیرت ناموسی یا سوء ظن ‼️ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
یقین‌بدان‌که‌حجاب‌ صحیح‌‌،خوبی‌ها‌رابه‌ سمت‌تو و‌بدی‌هارادر خلاف‌جهتت‌روان‌میکند‌! ◑ ━━━━━ ▣ ━━━━━ ◐ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🕰 –اهوم. یه کسایی میان اینجا که گاهی از درد گریه میکنن، ولی با چند جلسه ماساژ که دکتر براشون تجویز میکنه، حالشون خیلی بهتر میشه. سیستم گردش خونشون تنظیم میشه و همین باعث میشه خیلی از مشکلاتشون حل بشه. حال خوش اونها خیلی بهم روحیه میده. –کار تو هم سخته‌ها. بالاخره قدرت بدنی میخواد. –آره خب، ولی چون کارم رو دوست دارم اذیت نمیشم. اگر خواستی چند جلسه بیا اینجا تا ماساژ صورت رو بهت یاد بدم، تا روی صورت خودت انجام بدی و تاثیرش رو ببینی. –من که از خدامه، اگه مزاحمتون نباشم خیلی دوست دارم. –نه بابا چه مزاحمتی. آن روز کلی با هم حرف زدیم و دوستیمان عمیق‌تر شد. جلوی در خانه که رسیدم مادر را دیدم که چند نایلون میوه در دستش بود و در کیفش دنبال کلید می‌گشت. نایلونها را از دستش گرفتم و پرسیدم: –چقدر خرید کردید؟ اخمی کرد. –الان مهمونا میان هنوز هیچی آماده نیست. –هنوز کلی وقت هست تا غروب آفتاب مامان، نگران نباشید. مادر در را باز کرد. –اگه من می‌خواستم مثل تو بی‌خیال باشم که زندگیم رو هوا بود. –من کجام بیخیاله مامان. اونا گفتن نزدیک غروب میان. اصلا می‌گفتید من سر راهم میوه می‌گرفتم. –تو خوبش رو نمی‌گیری. تو تنها کاری که می‌کنی اینه که خرج رو دست ما بزاری بعدشم بگی از طرف خوشم نیومد. جدیدا هم شب می‌خوابی صبح نظرت عوض میشه. "فکر کنم مامان خیلی هزینه کرده که اینقدر فشار بهش امده و این حرفها رو میزنه. " مادر وقتی سکوت مرا دید. چادرش را از سرش کشید و روی مبل انداخت. –اُسوه اگه باهاش صحبت کردی و جوابت منفی بود من می‌دونم و تو. پسره به این خوبی تو چرا میگی ... –مامان جان اینقدر حرص نخورید. بالاخره منم ازدواج می‌کنم از دستم راحت می‌شید. حالا این نشد یکی دیگه... مادر با حرص روی مبل نشست. –یعنی چی این نه؟ ما رو مسخره کردی؟ اگه نمی‌خوای کلا ازدواج کنی چرا مردم رو سر‌کار گذاشتی؟ کاش می‌شنیدی مادرش چه تعریفهایی از پسرش می‌کرد. روی مبل نشستم و زانوهایم را بغل گرفتم. –خب شما هم از من تعریف می‌کردید، کم نمیاوردید. مادر دستش را در هوا چرخاند. –از چی تو تعریف کنم؟ از این لج بازیت؟ از حرف گوش نکردنات. از این که صلاح بزرگترت اصلا برات مهم نیست. اگه تو حرف گوش کن بودی ده سال پیش ازدواج کرده بودی و الان بچه‌ام داشتی.مادر دوباره عصبانی بود، اگر حرفی میزدم عصبی‌تر میشد و ممکن بود دلخوری پیش بیاید. از دستش ناراحت شدم و بغض کردم. امیر محسن از اتاق من بیرون آمد و همانطور که دستانش را جلو گرفته بود تا به جایی برخورد نکند گفت: –چه خبر شده؟ وقتی امینه ازدواج کرد مادر به امیر محسن گفت به زودی اُسوه هم ازدواج میکند و این اتاق مال تو می‌شود. ولی این به زودی پانزده سال طول کشیده و من هنوز هم هستم و یک جورهایی اتاق او را تصاحب کرده‌ام. امیر محسن گاهی مطالعاتش را در اتاق من انجام میدهد ولی موقع خواب مادر برایش در سالن جا می‌اندازد. بلند شدم و گفتم: –هیچی‌، مامان میخواد به زور من رو شوهر بده. با حرفم مادر پوزخندی زد و به اتاق رفت. امیر محسن به کانتر آشپزخانه تکیه داد و دستی به میوه‌هایی که من روی کانتر گذاشته بودم کشید و گفت: –اوه، اوه، چه ریخت و پاشی، بعد سرش را به طرفم چرخاند و لب زد. –بهش حق بده دیگه، کنارش ایستادم و آرام گفتم: –امیر محسن، تو دیگه چرا، من که قبلا برات جریان رو توضیح دادم. طرف من رو نمیخواد نمی‌تونم که به زور خودم رو... –خب بقیه که نمیدونن قضیه چیه. فکر کردی به همین راحتیاست، بگی نه، همه چی تموم؟ باید دلیل قانع کننده تحویل خانوادت بدی. –خب میگی چیکار کنم؟ شانه‌ایی بالا انداخت. –من که میگم همه چی رو بگو، خلاص. زمزمه‌وار گفتم: آخه پس کارم چی، شرکت، می‌پره که... برای شستن میوه‌ها سبدی از کابینت بیرون آوردم. –امیر محسن، من امشب بعد از رفتن مهمونها میرم خونه‌ی امینه، فردام از همونجا میرم سرکار تا مامان یه کم آروم بشه. چون میدونم بعد از رفتن مهمونا که بفهمه همه‌چی تموم شده حسابی شاکی میشه. دوباره میاد یه چیزی میگه یه وقت نمی‌تونم خودم رو کنترل کنم جوابش رو میدم دعوامون میشه. نباشم بهتره. –دوباره فرار رو بر قرار ترجیح دادی؟ –چاره‌ایی ندارم. اصلا اگر خودمم بخوام نمیشه راستش رو بگم. بزار همه فکر کنن من اون رو نخواستم. به غرورم بر میخوره همه بفهمن اون من رو نخواسته، حالا دلیلش هر چی میخواد باشه. امیر‌محسن دستش را روی‌نایلونها کشید و گفت: –سیب نخریده؟ –چرا خریده، نایلون سیب دست مامان بود گذاشته اونور. بعد یک سیب برایش شستم و به دستش دادم. –اگه گفتی سیبش قرمزه یا زرد؟ سیب را لمس کرد و بویید و گفت: –زرده. –از کجا فهمیدی؟ –از بویی که داره. سیبها بوهاشون متفاوته 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
-📲🖤- السلام‌علیڪ‌یا‌امیر‌المؤمنیݩ‌علے‌ابݩ‌ابے‌طالب میگم هاا نماز صبح امروز آخریݩ صبحے بود ڪه آقا سرِ پا برگشتݩ....😔💔 @byadshohada
جهاد_تبیین 5️⃣5️⃣ 🔆 سانسور تشییع امام خمینی در فیلم «از کرخه تا راین» توسط فیلیمو ! ‌‌✂️ سایت فیلیمو به شکلی کاملاً حرفه‌ای و زیرکانه صحنه‌های انقلابی فیلم «از کرخه تا راین» ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا را سانسور و حذف کرده است. ✍️ این اقدام شک‌برانگیز، سانسور سکانسی پیرامون ارتحال و تشییع امام خمینی است که صحنه‌هایی بسیار تأثیرگذار در فیلم شکل می‌گیرد، این سکانس چند دقیقه‌ای متاسفانه توسط فیلیمو به صورت کامل حذف شده است و دلیل خاصی هم برای این سانسور عنوان نشده است. حتی زیرنویس‌های فیلم هم که بسیار روشنگر و انقلابی است، سانسور شده است. ✍️ این رویکرد برای این سایت پخش محتوا که می‌بایست در مسیر آزادی بیان و منع سانسور حرکت کند، عجیب و غیرمنتظره است.لازم به ذکر است که نسخه اصلی «از کرخه تا راین» ۹۳ دقیقه است اما نسخه‌ای که در فیلیمو بارگذاری شده، ۸۸ دقیقه است. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
هر کسی که یک بار ایشان را میدید شیفته اش میشد. چرا که برخوردش سراسر احترام ومهربانی بود. برای پدر و مادرش احترام بسیاری قائل بود. هروقت به بهشت زهرا(س) می رفت مادرش را کول می کرد و تا مزار شهدا می برد.شهید عبادیان زندگی خیلی ساده ای داشت. پدرم می گفت : «محمد آقا اینقدر آقا و خوب است که اگر روزی سه بار کفش هایش را جفت کنی، کم است.» اگر بعد از من می خواهید راه بنده راادامه دهید و روح من از شما راضی باشد همیشه در خط اسلام و ولایت فقیه که همان خط اسلام است حرکت کنید. وهمیشه در این راه کوشا باشید... 📎معاون پشتیبانی‌و‌تدارکات لشگر۲۷محمدرسول‌الله (ص) 🌷 ●ولادت : ۱۳۲۹/۱/۳۰ بهشهر ، مازندران ●شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۲۴ شلمچه ، عملیات کربلای۵ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
24.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥انتقاد حجت الاسلام عالی از نقش صداوسیما و برنامه هایی چون دورهمی و خندوانه در عادی سازی گناه همین چند سال قبل این رفتارها اینقدر عادی بود؟ 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
🇮🇷 در شب‌های قدر برای ایران دعا کنید 🙏بیایید در این ماه مبارک و در شب های قدر برای نجات مردم کشورمان از شر شیاطین انس (انسان) هم دعا کنیم. ⁉️آیا می دانستید ایرانی ها ۱۸۰ برابر مردم سایر کشورها، مورد تهاجم اعتقادی و روانی در شبکه های اجتماعی قرار دارند؟ ⬇️ کلیپ زیر را ببینید و برای مصون ماندن هموطنان مان از شر این وسوسه گران خناس، دعا کنید‌. 📺https://eftekhar1357.ir/?p=1815
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔥 *پاسخ مستقیم به یک انتقاد*👇🏻 ❌ *امر به معروف را به حجاب تقلیل ندهید!؟* ❌ *چرا بیشتر گیر میدن به بیحجابی؟* *اگه شماهم براتون سواله و انتقاد دارید و مشکل دارید با این قضیه،پاسخ رو ببینید👆* (کلیپ دوقسمتی و کوتاهه) قسمت ۱
🌷به یاد شهدا🌷
#عبور‌زمان‌بیدارت‌می‌کند🕰 #نویسنده_لیلا‌فتحی‌پور #پارت24 –اهوم. یه کسایی میان اینجا که گاهی از درد گ
میوه‌ها را شستم و در ظرف میوه گذاشتم. همه‌ی کارهای مربوط به پذیرایی را انجام دادم و لباس مناسبی پوشیدم و منتظر آمدن مهمانها شدم. گوشی‌ام زنگ خورد. صدف بود. نشسته بود مثلا برای من حرف و نقشه آماده کرده بود که چه حرفهایی به راستین بگویم. بعد از تمام شدن تلفن به سالن آمدم تا نظر امیر محسن را هم بدانم. ولی وقت نشد مهمانها آمدند.با صدای زنگ آیفن مادر از اتاق بیرون آمد و به حالت قهر به طرف آیفن رفت.مادر می‌خواست مرا تحت فشار قرار بدهد تا جواب مثبت بدهم. کاش از ماجرا خبر داشت. بعد از این که چند دقیقه کنار مهمانها نشستم. به همراه راستین برای سرهم کردن دروغی تلخ به اتاق رفتیم. هر دو غرق فکر روبروی هم نشسته بودیم.گاهی نگاهش می‌کردم ولی او سرش پایینغرق فکر بود. "خدایا آخه چی میشد اگه اینجوری نمیشد؟ اصلا اگه می‌خواست این ازدواج سر نگیره چرا شروع شدحداقل به جای این یه آدم بی‌ریخت درب و داغون می‌فرستادی دلم نمی‌سوخت. نمیشد نه؟ آره میدونم نمیشد اون موقع قشنگ عذاب نمی‌کشیدم."سرش را بلند کرد و چشمانم را غافلگیر کرد. نگاهم را به زمین دوختم. بالاخره سکوت را شکست. –میگم می‌خواهید به مادرم بگم چند دقیقه به بهانه‌ی راضی کردن شما بیاد تو اتاق؟ توجیهش می‌کنم که شما روتون نمیشه دلیل مخالفتون رو به من بگید. بعد وقتی با هم حرف زدید همون مسئله که شما کس دیگه‌ایی رو دوست دارید رو بهش بگید. با اخم نگاهش کردم. –شما فقط به فکر خودتونید‌ها به این فکر نمی‌کنید کارتون راه افتاد اونوقت من جواب خانواده خودم رو چی بدم؟ –خب به مادرم بگید که می‌خواهید به خانوادتون بگید دلیل جواب منفیتون معتاد بودن منه، اینجوری نه سیخ می‌سوزه نه کباب. من مطمئنم مادرم اونقدر شما رو دوست داره حتما قبول میکنه. "کاش یه جو از اون احساسات مادرت به تو هم سرایت کرده بود. سنگدلِ متکبر" یاد تلفن و به اصطلاح نقشه‌ی صدف افتادم. گفته بود هر حرفی زد بگویم به شرطی قبول می‌کنم که او هم دلیل این کارهایش را بگوید. سرفه‌ایی کردم و گفتم: –من با مادرتون چیکار دارم خودتون همین دروغ‌هارو براش از زبون من سر هم کنید دیگه. او هم اخم کرد. –مادرم تا از زبون خودتون نشنوه کوتا نمیاد. –چرا؟ یعنی سابقتون اینقدر پیشش خرابه؟ –ربطی نداره، یه مسئله‌ایی هست که... –اتفاقا می‌خواستم بگم تا شما نگید قضیه چیه منم به مادرتون حرفی نمیزنم. با چشم‌های گرد شده نگاهم کرد. –این یه مسئله‌ی شخصیه نمیشه... –عه، جالبه، اونوقت این حرفهایی که من میخوام به مادرتون بزنم شخصی نیست؟ پوزخندی زد. –اون حرفها که حقیقت نداره، نکنه خودتونم باورتون شده؟ در ضمن در عوضش من بهتون کار... –کار بابت اینه که این همه مدت وقت من و خانوادم رو گرفتین و سر کارمون گذاشتین. دیگه قرار نبود دروغ ببافم. نفسش را محکم بیرون داد و از جایش بلند شد. دستی به موهایش کشید و دوباره نشست. –قول می‌دید که بین خودمون باشه؟ –قول میدم که به گوش مادرتون از طرف من نرسه. گیج شده بود. –این چه جور قول دادنه؟ –مدلش مختص منه. سرش را تکان داد و شروع به حرف زدن کرد. بدون ملاحظه، از عشقش به دختری گفت که قبلا در شرکت حسابدار بوده و تصمیم داشت با او ازدواج کند، از خیانتش گفت و این که چهار ماه از هم دور بودند و خیلی برایش سخت گذشته است. –راستش دقیقا همون روز که می‌خواستیم بیاییم خواستگاری شما، پری‌ناز بهم زنگ زد. گریه کرد، گفت که بدون من نمی‌تونه زندگی کنه، گفت می‌خواد برگرده شرکت، عذر خواهی کرد و گفت همش لج‌بازی بوده، برای این که توجهه من رو جلب کنه. اولش تحویلش نگرفتم ولی بعد با پیامهایی که داد یه جورایی فهمیدم اون طور که من در موردش فکر می‌کردم نبوده. حالا می‌خوام اول قضیه‌ی شما منتفی بشه بعد کم‌کم مادرم رو برای رودر رو شدن با پری‌ناز آماده کنم. آخه مادرمم دل خوشی از پری‌ناز نداره. حس حسادت عجیبی سرتاسر وجودم را گرفته بود. از این که اینقدر راحت در مورد عشقش حرف زد دلم شکست. کاش مشکلش هر چیزی بود جز این موضوع. بلند شدم. نگاهی به پنجره انداختم. "خدایا واقعا این موشکها رو از کجا میاری؟ یه جوری آدم رو میزنی که دیگه باید با کارتک جمع بشم." خیلی جدی گفتم: –واقعا نوبره که تو این مراسم باید این حرفها رو بشنوم. بهتره دیگه بریم پیش بقیه. هراسان نگاهم کرد. –خودتون گفتید که بگم. مگه همین الان شرط نذاشتین. به طرف در راه افتادم. –شما همون حرفهایی که خودتون گفتین رو از طرف من به مادرتون بگید قبول میکنن. "به من چه، تو میخوای بری پیش عشقت من دروغ بگم؟" از اتاق بیرون آمدم و جلوتر از او روی مبل تک نفره نشستم. مادرش وقتی اخم مرا دید سوالی نگاهم کرد و با لبخند زورکی گفت؛ –خب عزیزم حرفاتون به کجا کشید؟ طلبکار گفتم: –برای آقا راستین توضیح دادم بهتون میگند بیچاره مادر راستین دیگر حرفی نزد و به چند دقیقه نرسید که رفتند. برای رهایی از غرغرهای مادر به اتاقم پناه بردم. 🌷 @byadshohada 🌷
﷽ 🚫شایعه گوشت های قرمز منجمد شده خر ، سگ ، گراز مریض از چین و روسیه به ایران دوستان نخورید مواظب ساندویچ فروشان باشید ❇️پاسخ 📌تکذیب واردات گوشت حرام به کشور سازمان دامپزشکی: 🔹فیلمی که در فضای مجازی منتشر شده است، از کشتار حرام و غیربهداشتی مربوط به سال ۱۳۹۸ است. 🔹نه تنها چنین محموله‌ای به هیچ عنوان وارد کشورمان ایران نشده است بلکه اساسا سازمان دامپزشکی کشور اجازه واردات لاشه منجمد را به داخل کشور نمی‌دهد. 🔹به مردم اطمینان خاطر می‌دهیم که در صورت خرید گوشت از مراکز تحت نظارت دامپزشکی و توجه به برچسب و مهر بهداشتی دامپزشکی ضرب شده بر روی لاشه گوشت دریافتی آن‌ها (هم به لحاظ شرعی و هم به لحاظ بهداشتی) هیچ خطری سلامت آنها را تهدید نمی‌کند. 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆
❌هدف خود قالیباف نبود! 🔷ماجرای رفتن دختر آقای قالیباف و شوهرش به ترکیه، باب ماهیگیری از آب گل آلود را برای عده ای فرصت طلب باز کرد. ⁉️بنظر شما چرا باید بعضی از هموطنان برای خرید یک کالا به ترکیه بروند؟ پاسخ: برای اینکه ارزان تر بخرند و گرنه در کشور خودمان فروشگاه هایی هستند که انواع کالاهای خارجی را عرضه می کنند، کالاهایی که شاید در ترکیه هم پیدا نشود. ‼️اکنون به این فکر کنید؛ آیا واقعا این خبر صحت دارد که هدف دختر آقای قالیباف از سفر به ترکیه خرید سیسمونی بوده؟ واقعا خانواده ی آقای قالیباف در شرایطی قرار دارند که برای مثلا ۱۰ میلیون صرفه جویی در هزینه ها، راهی ترکیه شوند؟ ❎پاسخ مشخص است و خود آنها هم اعلام کرده اند هرگز برای خرید سیسمونی به ترکیه نرفته بودند، بلکه علت سفرشان همان چیزی بوده که علت سفر بسیاری دیگر از مردم به ترکیه است. ⚠️البته رفتن به ترکیه گرچه نه غیر قانونی است و نه غیر شرعی اما در شرایطی که در کشورمان افرادی هستند که نیازمند کمک مالی هستند، هیچ جایگاهی ندارد. ⁉️ولی بنظر شما اینکه رفتن دختر یکی از مسئولان نظام با شوهرش به یک سفر چند روزه ترکیه آنهم با هزینه شخصی، تبدیل به موضوع اصلی برخی رسانه ها می شود و سعی می کنند با دستمایه قرار دادن آن، تصور فساد مسئولان را به جامعه ی ما القا کنند، با چه هدفی است؟! آیا واقعاً چنین چیزی دلیل کافی بر فساد یک مسئول است؟ 🔰این ماجرا در دل خود پیام های جالبی دارد که می توانید آنها را در لینک زیر ببینید ➡️https://eftekhar1357.ir/?p=3061 🌷 @byadshohada 🌷 با ما با شهدا بمانید 👆👆👆