eitaa logo
داستان های عبرت انگیز
2.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
1هزار ویدیو
2 فایل
🔎اگر داستان عبرت انگیزی در زندگی شما اتفاق افتاده برای ما بفرستید، منتشر می کنیم شاید یه نفر نجات پیدا کرد. لینک پیام به ادمین https://harfeto.timefriend.net/17156321536646 تبلیغات 👇 https://eitaa.com/tablighat_arzan3
مشاهده در ایتا
دانلود
دعای افتتاح سماواتی 1 1.mp3
21.55M
. کانال داستان های عبرت انگیز👇 @cafedastan
136 قسمت 2 قسمت 2 قسمت 1 1.mp3
1.08M
بسیار زیبا حتما گوش کنید استاد سید مهدی میرباقری کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
نوروز از نگاه امام جعفر صادق (علیه‌السلام) 🔻امام صادق عليه‌السلام: ما مِن يَومِ نَيروزٍ إلاّ و نَحنُ نَتَوقَّعُ فِيهِ الفَرَجَ لأِنَّهُ مِن أيّامِنا و أيّامِ شِيعَتِنا 🌸 هيچ نوروزى نيست مگر آن كه ما در آن روز منتظر فرج [ظهور قائم آل محمّد صلي‌الله‌عليه‌وآله] هستيم؛ چراكه از روزهاى ما و شيعيان ماست. 📚 مستدرك الوسائل، ج ۶، ص ۳۵۲ ‌ کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
🌷 دعای ماه مبارک‌ رمضان کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🔸قلبی که قرآن حفظ کند 🔹زبانی که قرآن تلاوت کند 🔸چشمی که قرآن ببیند 🔹گوشی که قرآن بـشنود 🔸انسانی که قرآن را عمل ‌کند 🔹مـعلمی که قرآن بیاموزد 🔸شاگردی که قرآن یادبـگیـرد 🌹همه نورانی می‌شوند. می‌دانی چرا؟ چون قرآن نور است و هرچیزی هم که با قرآن هم‌نشین شد نورانی می‌شود. 🌹کمال هم‌نشین در من اثر کرد ... ✨✨ الّلهمّ نوّر قلوبنا باالقرآن✨✨ کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
💎 راهکارهای زندگی موفق در جز کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
6.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا روزه میگیری؟! شهید بهشتی جواب میدهد... کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
نقل می کنند در زمان آیت الله خوانساری فردی خدمت ایشان می رسد و عرض می کند که: برادری دارم که گنهکار، هر گناهی که شما فکرش را بکنید انجام داده است و خالفی نیست که نکرده باشد ... پدر مادر و برادر خواهر از دست او عاصی و ناراحت شده ایم ... می خواهم اگر اجازه بدهید او را خدمت شما بیاوریم، نصیحتی به او بفرمایید انشالله که تأثیر گذار باشد . آیت الله خوانساری فرمودند: با این اوصاف نصیحت من هم کارساز نیست ... تنها یک راه را می شناسم که اگر در مسیر این راه قرار گرفت و تأثیری در او داشت بیاوریدش نزد من که من هم نصیحتی برای او داشته باشم و اگر این راه جواب نداد که دیگر رهایش کنید، اصلاح نمی شود. او را به کربلا ببرید، اگر در حرم امام حسین گریه کرد، یعنی اینکه در درون او هنوز نوری وجود دارد و قابل اصلاح و نصیحت پذیر است وگرنه که هیچ. این فرد تعریف می کند که ما این برادرمان را با هزار ترفند و بهانه که بیا تو مراقب ما باش و ... به کربلا بردیم ... بین راه که هیچ حسی نداشت ... اصلا این چیزها را قبول نداشت ما و زائرها رو مسخره می کرد... وقتی نزدیک صحن و حرم حضرت شدیم دیدم که او سرش را پایین انداخت و وقتی وارد حرم امام حسین شدیم، گریه که هیچ، ضجه می زد... بعد در حرم توبه واقعی کرد و درستکار شد. بعدها جریان را به آیت الله خوانساری نقل کردند: ایشان فرمودند: به چیز دیگری نیاز نیست نور امام حسین در قلب آن جوان کار خودش را کرده است! کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
32.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عظمت حضرت خدیجه سلام الله علیها نکات بسیار مهم و ناب و ناشنیده از حضرت خدیجه. پاسخ به برخی شبهات و شایعات درباره حضرت خدیجه حجت‌الاسلام کاشانی کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan
📚حسودی روزگاری در سرزمینی، زنى بود بسیار حسود، همسایه‌اى داشت به نام خواجه سلمان كه مردى ثروتمند و بسیار شریف و محترم بود، زن بر خواجه رشك مى‌برد و مى‌كوشید كه اندكى از نعمتهاى آن مرد شریف را كم كند و نیک نامى او را از میان ببرد؛ ولى كارى از پیش نمى‌برد و خواجه به حال خود باقى بود. عاقبت روزى تصمیم گرفت، كه خواجه را مسموم كند، حلوایى پخت و در آن زهرى بسیار ریخت و صبحگاهان بر سر راه خواجه ایستاد؛ هنگامى كه خواجه از خانه خارج شد، حلوا را در نانى نهاده، نزد خواجه آورد و گفت: خیراتى است. خواجه، حلوا را بستاند و چون عجله داشت، از آن نخورده به راه افتاد و به سوى مقصدى از شهر خارج شد. در راه به دو جوان برخورد كه خسته و مانده و گرسنه بودند، خواجه را بر آن دو، شفقت آمد، نان وحلوا را به آنها داد؛ آن دو آن را با خشنودى فراوان، از خواجه گرفتند و خوردند و فى‌الحال مردند. خبر به حاكم شهر رسید و خواجه را دستگیر كرد، هنگامى كه از وى بازجویى شد، خواجه داستان را گفت. حاكم كسى را به سراغ زن فرستاد، زن را حاضر كردند، چون چشم زن به آن دو جنازه افتاد، شیون و زارى آغاز كرد و فریاد و فغان راه انداخت؛ معلوم شد كه آن دو تن، یكى فرزند او، و دیگرى برادر او بوده است. خود آن زن هم از شدت تأثر و جزع پس از یكى دو روز مرد. این حسود بدبخت، گور خود را با دست خود كند و دو جوان رعنایش را فداى حسد خویش كرد. کانال داستان های عبرت انگیز👇👇 @cafedastan