#داستان
وقتی فرزند زرافه متولد میشود، روی خاک است و مادر بالای سر او همانند يک برج بلند ایستاده است.
در این حین مادر زرافه چهكار ميكند؟
میتونید حدس بزنید؟
يک لگد محكم به بچه ميزند!
بچه نمیداند كه تازه دنيا آمده، فكر ميكند كيست كه اينطور محكم به او لگد ميزند!
بچه زرافه تا درد را احساس كند، مادر لگد دوم را ميزند. بچه اگر كاری نكند، لگد سوم را هم میخورد.
بچه زرافه شروع میكند به بلند شدن و روی پايش ايستادن، در همين حين كه او تلاش میكند روی پايش بايستد، مادر لگد سوم را ميزند. بچه میافتد و اينيار بلند شده و شروع به دويدن میكند! و بعد مادر میرود و بچه را به آغوش میكشد و میبوسد.
میدانيد چرا زرافه اين كار را میكند؟
چون گوشت بچه زرافه، بسيار تازه و نرم است، لذا طعمه خوبيست برای شيرها و ديگر درندگان.
زرافهٔ مادر نمیتواند بچه را همانجا رها كرده و برود برايش غذا تهيه كند.
لذا يک لگد میزند تا كودک را بلند كرده و مجبور به بلند شدن كند، لگد دوم را میزند كه به خاطرش بياورد دوباره بلند شود.
زندگی مثل زرافه مادر است،
گاهی لگدهای محكمی ميزند،
شكست میخوريم، دوباره بايد بلند شويم.
هميشه يادمان باشد، فقط زندگی نكنيم، بلكه سعی كنيم در زندگی رشد كنيم و بزرگ شویم.
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#داستان
پادشاهی با وزیر و سرداران و نزدیکانش به شکار می رفت...
همین که آن ها به میان دشت رسیدند پادشاه به یکی از همراهانش به نام جاهد گفت:
جاهد حاضری با من مسابقه اسب سواری بدهی؟
جاهد پذیرفت و لحظه ای بعد اسب هایشان را چهار نعل به جلو تاختند تا از همراهانشان دور شدند.
در این هنگام پادشاه به جاهد گفت: هدف من اسب سواری نبود، می خواستم رازی را با تو در میان بگذارم، فقط یادت باشد که نباید این راز را با کسی در میان بگذاری!!
جاهد گفت: به من اطمینان داشته باش ای پادشاه.!
پادشاه گفت: من حس می کنم برادرم می خواهد مرا نابود کند و به جای من بنشیند.
از تو می خواهم شبانه روز مواظب او باشی و کوچکترین حرکتش را به من خبر بدهی.
جاهد گفت: اطاعت می کنم سرور من.
دو سه ماه گذشت و سر انجام یک روز جاهد همه چیز را برای برادر پادشاه گفت و از او خواست مواظب خودش باشد...
برادر پادشاه از جاهد تشکر کرد و پس از مدتی پادشاه مرد و برادرش به جای او نشست...
جاهد بسیار خوشحال شد و یقین کرد که پادشاه جدید مقام مهمی به او می دهد.
اما پادشاه جدید در همان نخستین روز حکومت، جاهد را خواست و دستور کشتن او را داد.!
جاهد وحشت زده گفت: ای پادشاه من که گناهی ندارم، من به تو خدمت بزرگی کردم و راز مهمی را برایت گفتم.!
پادشاه جدید گفت: تو گناه بزرگی کردهای و آن فاش کردن راز برادرم است، من به کسی که یک راز را فاش کند، نمیتوانم اطمینان کنم و یقین دارم تو روزی رازهای مرا هم فاش می کنی
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#شکر_نعمت
یکی از بیمارىهاى خطرناک، مرضى بىصداست که هیچگونه علامتى نداشته و ندارد، اما مىتواند آسیب شدیدى به شما وارد نماید! این بیماری، مرض «عادىشدنِ نعمت» است. این بیمارى چند نشانه دارد:
▪️این که نعمتهاى فراوانى داشته باشى، اما آنها را نعمت ندانى، و هیچگونه احساس (شکرگزارى) در قبالش نداشته باشى، گویى این که حقى کسب شده !
▪️این که وارد خانه شوى و همهى اعضاى خانواده در سلامتى بسر برند، اما «شکر خدا» را به جاى نیاورى !
▪️به بازار بروی و خرید کنی و به خانه برگردى، بدون این که قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشى، و این امر را عادى و حق خودت در زندگى بپندارى.
▪️هر روز در کمال صحت و سلامتى از خواب برخیزى در حالى که از چیزى نگران و ناراحت نباشى، اما خدا را سپاس نگویى !
خدایا مراقبم باش اینگونه نشوم.
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
📚 #حکایت
✍ملانصرالدین و اشرافی فکرخوان
یک روز وسط چهاراه، ملانصرالدین یک اشرافی تنومند را دید که اسبش رابسوی او می راند. مرد گفت:« ملا،راه کاخ از کدام طرف است؟»
ملانصرالدین پرسید:« از کجا فهمیدید که من ملا هستم.»
مرد اشرافی که عادت داشت هر کسی را که بنظرش باسواد می آمد بجای آقا، ملا صدا بزند نخواست این را به ملانصرالدین بگوید.پس لاف زد که «از کجا می دانم؟ خوب من فکر خوان هستم.»
ملا گفت:« از ملاقاتتان خوشوقتم. در جواب سوالتان، فکرم را بخوان و همان مسیر را برو.»
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
🖤🥀
نه زائری، نه چراغی، نه بارگاه و ضریحی
مجسم است غم و غربت و غریبیات آقا..
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای عزیز ما
آقای اباعبدالله
ما دوستت داریم
#شب_جمعه_شب_زیارتی
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
💯 بهبود دیابت در زیر ۲ ماه 💯
⛔️خبر دارین در هر ۸ ثانیه یک نفر بر اثر دیابت فوت میکنه⛔️
📌بهبود مشکلات آقایان📌
❌ ۷۸ درصد طلاق ها بخاطر مشکلات اقایان❌
کلینیک آقای جواد زاده
آقایون برای بهبود مشکلات خود حتما به کانال زیر مراجعه کنند👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4262920983Cb55c119328
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله:
🔸️هرکس دوست دارد خدا تمام خوبیها را نصیبش کند بعد از من ولایت علی علیهالسلام را قبول کند و با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باشد.
🔹مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَجْمَعَ اللَّهُ لَهُ الْخَيْرَ كُلَّهُ فَلْيُوَالِ عَلِيّاً بَعْدِي وَ لْيُوَالِ أَوْلِيَاءَهُ وَ لْيُعَادِ أَعْدَاءَهُ.
📚 الامالی شیخ صدوق، ص۴۷۴.
❤️ ۱۰ روز تا برترین عید خدا ✨
✋نشر دهیم
#به_عشق_علی
#به_نیت_فرج ...
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚خدایا مارو وادار کن خدمت کنیم به امام زمان علیه السلام..
#امام_زمان
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#داستانک
ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ ﺩﺭﻭﯾﺸﯽ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ...
ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﮔﻨﺎﻫﯽ ﻧﯿﺴﺖ...
ﺳﭙﺲ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺁﺯﺍﺩ ﮐﺮﺩ.
ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ ﺣﺎﺟﺘﯽ ﺑﺨﻮﺍﻩ...
ﺩﺭﻭﯾﺶ ﮔﻔﺖ:
ﻭﻗﺘﯽ ﺧﺪﺍﯾﯽ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯽﮐﻨﺪ،
ﺗﺎ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﻨﺪ ﺭﻫﺎ ﮐﻨﯽ،
ﻧﺎﻣﺮﺩﯾﺴﺖ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺣﺎﺟﺖ
ﺑﻄﻠﺒﻢ...!
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
📖راه حلی برای گناه نکردن
جواني نزد عالمي آمد و از او پرسيد: من جوان هستم اما نميتوانم خود را از نگاه كردن به دختران منع كنم، چاره ام چيست؟ عالم كوزهاي پر از شير به او داد و به او توصيه كرد كه كوزه را به سلامت به جاي معيني ببرد و هيچ چيز از كوزه نريزد...
به يكي از طلبههايش هم گفت او را همراهي كند و اگر شير را ريخت جلوي همهي مردم او را كتك بزند. جوان نيز شير را به سلامت به مقصد رساند. و هيچ چيز از آن نريخت. وقتي عالم از او پرسيد چند دختر را در سر راهت ديدي؟ جوان جواب داد: هيچ، فقط به فكر آن بودم كه شير را نريزم كه مبادا در جلوي مردم كتك بخورم و در نزد مردم خوار وخفيف شوم.
عالم هم گفت: حكايت انسان مؤمن هم همین است مومن هميشه خداوند را ناظر بر كارهايش ميبيند و از حساب روز قيامت و بیآبرویی در مقابل مردم در صحرای محشر و عذاب جهنم بیم دارد
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
📘#حکایت
ﻋﺎﺷﻘﯽ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧه ﯾﺎﺭﺵ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺯﺩ. ﻣﻌﺸﻮﻕ ﮔﻔﺖ: ﮐﯿﺴﺖ؟
ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻔﺖ: »ﻣﻦ« ﻫﺴﺘﻢ...
ﻣﻌﺸﻮﻕ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭ, ﻫﻨﻮﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﻭﺭﻭﺩ ﺧﺎﻣﺎﻥ ﻭ ﻧﺎﭘُﺨﺘﮕﺎﻥ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺮﺳﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ...
ﺗﻮ ﺧﺎﻡ ﻫﺴﺘﯽ...
ﺑﺎﯾﺪ ﻣﺪﺗﯽ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺑﺴﻮﺯﯼ ﺗﺎ ﭘﺨﺘﻪ ﺷﻮﯼ ﻫﻨﻮﺯ ﺁﻣﺎﺩﮔﯽ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ...
ﻋﺎﺷﻖ ﺑﯿﭽﺎﺭﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﻭ ﯾﮑﺴﺎﻝ ﺩﺭ ﺁﺗﺶ ﺩﻭﺭﯼ ﻭ ﺟﺪﺍﯾﯽ ﺳﻮﺧﺖ...
ﭘﺲ ﺍﺯ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﻧه ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺍﺩﺏ ﺩﺭ ﺯﺩ... ﻣﺮﺍﻗﺐ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺳﺨﻦ ﺑﯽ ﺍﺩﺑﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻧﯿﺎﯾﺪ.
ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺍﺩﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻣﻌﺸﻮﻕ ﮔﻔﺖ: ﮐﯿﺴﺖ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺯﻧﺪ؟
ﻋﺎﺷﻖ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺩﻟﺒﺮ ﺩﻝ ﺭبا ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ...
ﺗﻮﯾﯽ, ﺗﻮ...
ﻣﻌﺸﻮﻕ ﺩﺭ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻮ ﻭ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺩﺭﻭﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﯿﺎ
ﺣﺎﻻ ﯾﮏ (ﻣﻦ) ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺩﻭ (ﻣﻦ)ﺩﺭ ﺧﺎﻧﺔ ﻋﺸﻖ ﺟﺎ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ. ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺳﺮ ﻧﺦ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺩﻭ ﺷﺎﺧﻪ ﺑﺎﺷﺪ ﺩﺭ ﺳﻮﺯﻥ ﻧﻤﯽ ﺭﻭﺩ...
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#تلنگر
یاد بگیرید برای دیگران «مرز» تعیین کنید؛
انسانِ خوب بودن به معنای تحمّلِ همه چیز نیست...👌🌱
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
📔#حکایت_و_پند
از یک گورکن پرسیدند: تو که با قبر و مرده و جنازه سرو کار داشتی عجیب ترین چیزی که دیدی چی بود؟
گورکن گفت: پنجاه ساله گور میکنم، مرده غسل میدم، اجساد زیادی را کفن کردم و زیر خاک دفن کردم، ولی عجیب ترین چیزی که دیدم خودم هستم.
پنجاه ساله با همه چیزایی که دیدم هنوز باور نکردم من هم یه روز میمیرم.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت بندگی 😍❤️
شبتون قشنگ
دلتون پر از نور
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
اعمال شب و روز عرفه
❌ انتشار حداکثری
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا مولای
یا اباعبدالله الحسین ♥️
؎۩سَلامْ ميدَهَمُ و دِلْخُوشَمْ كِه فَرمُوديدْ
؎۩هَر آنکِه دَر دِلِ خُودْ یادِ ماسْت، زَائِرِ ماست…!
#دوریتمرامیکشدحسینجان
#اللهمالرزقناکربلا 🤲
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
💎 توصیهای برای روز عرفه
🔻امام صادق عليهالسلام:
تَخَيَّر لِنَفسِكَ مِنَ الدُّعاءِ ما أحبَبتَ واجْتَهِد ، فإنَّهُ (يَومَ عَرَفَة) يَومُ دُعاءٍ و مَسألَةٍ
❇️ هر چه میخواهى براى خود دعا بخوان و بكوش كه روز عرفه روز دعا و درخواست است.
📚 التهذيب الأحكام، ج ۵، ص ۱۸۲
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan