فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله:
🔸هرکس یکی از فضائل علی بن ابیطالب علیهماالسلام را بنویسد
مادامی که اثری از آن نوشته باقی باشد فرشتهها برایش استغفار میکنند.
و هرکس یکی از فضائل او را بشنود خدا گناهان گوش او را میآمرزد.
و هرکس به نوشتهای درباره فضائل او نگاه کند خدا گناهان چشمش را میآمرزد.
🔹️مَنْ كَتَبَ فَضِيلَةً مِنْ فَضَائِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ لَمْ تَزَلِ الْمَلَائِكَةُ تَسْتَغْفِرُ لَهُ مَا بَقِيَ لِتِلْكَ الْكِتَابَةِ رَسْمٌ
وَ مَنِ اسْتَمَعَ إِلَى فَضِيلَةٍ مِنْ فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالاسْتِمَاعِ
وَ مَنْ نَظَرَ إِلَى كِتَابَةٍ فِي فَضَائِلِهِ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ الذُّنُوبَ الَّتِي اكْتَسَبَهَا بِالنَّظَرِ
📚 الامالی شیخ صدوق، ص۱۳۸.
❤️ ۷ روز تا برترین عید خدا ✨
✋نشر دهیم
#به_عشق_علی
#به_نیت_فرج ...
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردم به خود آیید که مهدی غریب است...
_عجل الله
#امام_زمان
#لَـیِّنقَـلبیلِوَلِیِّاَمرِک 🍃
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
📕#حکایت
بهلول هارون را در حمام دید
و گفت: به من یک دینار بدهکاری ، طلب خود را می خواهم.
هارون گفت: اجازه بده از حمام خارج شوم
من که این جا عریانم و چیزی ندارم بدهم
بهلول گفت: در روز قیامت هم این چنین عریان و بی چیز خواهی بود
پس طلب دنیا را تا زنده ای بده که حمام آخرت گرم است و دستت خالی...
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
با هزاران وسیله خدا روزی میرساند
سلطانى بر سر سفره خود نشسته و غذا مىخورد. مرغى از هوا آمد و ميان سفره نشست و مرغ بريانكردهای را كه جلوی سلطان گذارده بودند، برداشت و رفت.
سلطان متغير شد، با اركان و لشكرش سوار شدند كه آن مرغ را صيد و شكار كنند.
دنبال مرغ رفتند تا ميان صحرا رسيدند. يک مرتبه ديدند آن مرغ پشت كوهى رفت.
سلطان با وزرا و لشكرش بالاى كوه رفتند و ديدند پشت كوه مردى را به چهار ميخ كشيدند و آن مرغ بر سر آن مرد نشسته و گوشتها را با منقار و چنگال خود پاره مىكند و به دهان آن مرد مىگذارد تا وقتى كه سير شد. پس برخاست و رفت و منقارش را پر از آب كرد و آورد و در دهان آن مرد ريخت و پرواز كرد و رفت.
سلطان با همراهانش بالاى سر آن مرد آمدند و دستوپايش را گشودند و از حالت او پرسيدند.
مرد گفت:
من مرد تاجرى بودم، جمعى از دزدان بر سر من ريختند و مالالتجاره و اموال مرا بردند و مرا به اين حالت اينجا بستند. اين مرغ روزى دو مرتبه به همين حالت مىآيد، چيزى براى من مىآورد و مرا سير مىكند و مىرود.
سلطان از شنیدن این وضع شروع به گریه کرد و گفت:
در صورتی که خداوند ضامن روزی بندگان است و برای آنها حتی در چنین موقعیتی میرساند، پس حاجت به این زحمت و تکلف سلطنت و تحمل آن همه گناه راجع به حقوق مردم و حرص بیجا داشتن برای چیست؟
ترک سلطنت كرد و رفت در گوشهاى مشغول عبادت شد تا از دنيا رفت.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
فرمان دل
هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه بهسوي ارگ و قصر خود روانه ميشد.
درراه پيرمردي ديد که بار سنگيني از هيزم بر پشت حمل ميکند لنگلنگان قدم برميداشت و نفسنفس صدا ميداد.
پادشاه به پيرمرد نزديک شد و گفت: مردک مگر تو گاري نداري که بار به اين سنگيني ميبري. هرکسي را بهر کاري ساختهاند. گاري براي بار بردن و سلطان براي فرمان دادن و رعيت براي فرمان بردن.
پيرمرد خندهاي کرد و گفت: اعليحضرت! اينگونه هم که فکر ميکني فرمان در دستتو نيست. به آنطرف جاده نگاه کن. چه ميبيني؟
پادشاه: پيرمردي که بار هيزم بر گاري دارد و بهسوي شهر روانه است.
پيرمرد: ميداني آن مرد، اولادش از من افزونتر است ولي فقرش از من بيشتر است؟
پادشاه: باور ندارم، از قرائن برميآيد فقر تو بيشتر باشد زيرا او گاري دارد و تو نداري و بر فزوني اولاد بايد تحقيق کرد.
پيرمرد: اعليحضرت! آن گاري مال من و آن مرد همنوع من است. او گاري نداشت و هر شب گريهي کودکانش مرا آزار ميداد چون فقرش از من بيشتر بود گاري خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هديه دهد.
بار سنگين هيزم، با صداي خندهي کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک ميشود. آنچه به من فرمان ميراند خنده کودکان است و آنچه تو فرمان ميراني گريه کودکان است.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#تلنگر
🔸اشتباهه که میگن حرف باد هواس
با یه سری حرفا میشه یه زندگی رو نابود کرد
با یسریاش هم میشه یه زندگی رو از نو ساخت
حواسمون باشه چی میگیم...
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚قدمی برای غدیر...
🎙حجت الاسلام استاد مهدی دانشمند
💖غدیر عهدی با مهدی
#عید_غدیر💚
#عید_ولایت🤝
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
هدایت شده از محجوبه
.
🌟 ۵ تکنیک اساسی در یادگیری مکالمه انگلیسی
یه بار بیا مکالمه رو یاد بگیر و یه عمر راحت باش 🦋
🔸 اگر میخوای تو هم راحت به انگلیسی صحبت کنی بدو بیا 👇
https://eitaa.com/53924807/82
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️امیرالمومنین علیه السلام:
🔸️من تقسیمکننده بهشت و جهنم هستم؛ دوستانم را وارد بهشت میکنم و دشمنان را وارد جهنم میکنم.
🔹 أنَا قَسيمُ الجَنَّةِ وَ الّنارِ؛ ادخِلُ أولِيائِيَ الجَنَّةَ، و ادخِلُ أعدائِيَ النّار
📚 بصائرالدرجات ص۴۱۵.
❤️ ۶ روز تا برترین عید خدا ✨
✋نشر دهیم
#به_عشق_علی
#به_نیت_فرج ...
#غدیر_عهدی_با_مهدی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀 صبح و شب به صاحب و آقامون
❤️«امام زمان علیه السلام»❤️
سلام کنیم
🍀السلام علیک یا صاحب الزمان🌼
✓ استادعالی
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#داستان
صاحب اسب و باديهنشين
مردي، اسب اصيل و بسيار زيبايي داشت که توجه هر بينندهاي را به خود جلب ميکرد.
همه آرزوي تملک آن را داشتند.
باديهنشين ثروتمندي پيشنهاد کرد که اسب را با دو شتر معاوضه کند، اما مرد موافقت نکرد. حتي حاضر نبود اسب خود را با تمام شترهاي مرد باديهنشين تعويض کند.
باديهنشين با خود فکر کرد: حالا که او حاضر نيست اسب خود را با تمام دارايي من معاوضه کند، بايد به فکر حيلهاي باشم.
روزي خود را به شکل يک گدا درآورد و درحاليکه تظاهر به بيماري ميکرد، در حاشيه جادهاي دراز کشيد.
او ميدانست که مرد با اسب خود ازآنجا عبور ميکند. همين اتفاق هم افتاد.
مرد با ديدن آن گداي رنجور، سرشار از همدردي، از اسب خود پياده شد بهطرف مرد بيمار و فقير رفت و پيشنهاد کرد که او را نزد يک پزشک ببرد.
مرد گدا نالهکنان جواب داد: من فقيرتر از آن هستم که بتوانم راه بروم. روزهاست که چيزي نخوردهام و نميتوانم از جا بلند شوم. ديگر قدرت ندارم.
مرد به او کمک کرد که سوار اسب شود.
بهمحض اينکه مرد گدا روي زين نشست، پاهاي خود را به پهلوهاي اسب زد و بهسرعت دور شد.
مرد متوجه شد که گول باديهنشين را خورده است.
فرياد زد: صبر کن! ميخواهم چيزي به تو بگويم.
باديهنشين که کنجکاو شده بود، کمي دورتر ايستاد.
مرد گفت: تو اسب مرا دزديدي. ديگر کاري از دست من برنميآيد، اما فقط کمي وجدان داشته باش و يک خواهش مرا برآورده کن. براي هيچکس تعريف نکن که چگونه مرا گول زدي.
باديهنشين تمسخر کنان فرياد زد: چرا بايد اين کار را انجام دهم؟
مرد گفت: چون ممکن است، زماني بيمار درماندهاي کنار جادهاي افتاده باشد. اگر همه اين جريان را بشنوند، ديگرکسي به او کمک نخواهد کرد.
باديهنشين شرمنده شد. بازگشت و بدون اينکه حرفي بزند، اسب اصيل را به صاحب واقعي آن پس داد.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
📘#حکایت
فیلسوفی ستمدیده برای دادخواهی نزد پادشاهی رفت و هر چه التماس کرد، موثر نشد. ناچار بر قدم های پادشاه افتاد و دادخواهی را تکرار نمود. شاه خشنود شد و حاجت او را برآورده ساخت. جمعی به ملامت فیلسوف لب گشودند و او را سرزنش کردند که از مانند تو حکیم و شخصیت بزرگی، این چنین کاری سزاوار نبود.
او در جواب گفت: شما نمی دانید که گوش پادشاه ، در پایش بود؛ از این جهت، مرا چاره ای جز این نبود!
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#حکایت
تابه کوچک
دو مرد در کنار درياچهاي مشغول ماهيگيري بودند.
يکي از آنها ماهيگير باتجربه و ماهري بود اما ديگري ماهيگيري نميدانست.
هر بار که مرد باتجربه يک ماهي بزرگ ميگرفت، آن را در ظرف يخي که در کنار دستش بود ميانداخت تا ماهيها تازه بمانند، اما ديگري بهمحض گرفتن يک ماهي بزرگ آن را به دريا پرتاب ميکرد.
ماهيگير باتجربه از اينکه ميديد آن مرد چگونه ماهي را از دست ميدهد بسيار متعجب بود. لذا پس از مدتي از او پرسيد: چرا ماهيهاي به اين بزرگي را به دريا پرت ميکني؟
مرد جواب داد: آخر تابه من کوچک است.
نتيجهي اخلاقي:
گاهي ما نيز همانند همان مرد، شانسهاي بزرگ، شغلهاي بزرگ، روياهاي بزرگ و فرصتهاي بزرگي را که خداوند به ما ارزاني ميدارد را قبول نميکنيم.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#تلنگر
با ارزشترین چیز در زندگی
این نیست که چه چیزهایی را داریم؛
بلکه این است که چه کسانی را داریم...🌱
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ مراعات حق الناس حتی به اندازه برداشتن یک آب وضو از زاینده رود
🔹 نقل داستانی از احوالات آیت الله سید محمد باقر درچه ای توسط حجت الاسلام و المسلمین انصاریان
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
#حکایت
شخصی نزد سقراط آمد و گفت: میدانی راجع به شاگردت چه شنیده ام؟
سقراط پاسخ داد: لحظه ای صبر کن
آیا کاملا مطمئنی که آنچه که می خواهی بگویی حقیقت دارد؟ مرد: نه، فقط در موردش شنیده ام
سقراط: آیا خبرخوبی است؟ مرد پاسخ داد: نه، برعکس.
سقراط: آیا آنچه که می خواهی بگویی، برایم سودمند است؟ مرد: نه واقعا
سقراط: اگر می خواهی به من چیزی را بگویی که نه حقیقت دارد، نه خبر خوبی است و نه حتی سودمند است، پس چرا اصلا آن را به من می گویی؟
مراقب نقل قولهایمان باشیم.
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به وقت بندگی 😍❤️
شبتون قشنگ
دلتون پر از نور
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚هر کاری از دستتون بر میاد برای عید بزرگغدیر بکنید..
👈امام زمان در غدیر مطرح شد..
❌کلیپ فوق العاده عالی پیشنهاد میشه حتما ببینید به به نیت فرج و در حد توان نشر دهید.
💖غدیر عهدی با مهدی
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan
دست برسینه،سلامی بفرستیم،ز دور
اینچنین در حرمت زائر نامحسوسیم
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَباعَبْدِالله
#صبحتون_حسینی
کانال داستان های عبرت انگیز👇
@cafedastan