وقتی به کارا و رفتارا و حرفای اطرافیانم فکر میکنم باخودم میگم:
+واقعا من به پای اینا سوختم؟
واقعا اینا برام مهم بودن؟
خاک توسر من که دنبال اینا بودم!
خاک توسر من که انقدر دوسشون داشتم!
اما درحال حاضر ازچشمم افتادن!
هرلحظه دلیل حال بد منن !
مگه من مفتکی حال خوبمو بدست میارم؟
بعد تصمیم میگیرم که بزارمشون کنار...
البته این تصمیمم قطعیه!
امیدوارم قلبم سکوت کنه !!!
#توییت
@CafeYadgiry🤍🖤
وابستگی به کسایی که هروقت حالت بد بوده میرفتی و باهاشون میزدی جزو مزخرف ترین حس آدماست!
مخصوصا وقتی داری میترکی!
برای تو طنزه !
برای تو حرفای بچگونه است!
افکار بچگونه ست!
برای من این حالم و دلیل این حالم خیلی مهمه!!!!
#توییت
@CafeYadgiry🖤🤍
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_291 اخم غلیظی کردم که گفت: _آرامو هنوزم میخامش ! مرد باش و بکش کنار !
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_292
انگشت اشارمو فرو کردم به سینش و دندون قروچه ای کردم:
+حیف که نمیخام بخاطر توئه پست وبی ارزش ، زندگیمو خراب کنم!
وگرنه همینجا به گ*وه خوردن مینداختمت!
خواستم برم که گفت:
_آرام چرا نگفته بهت ؟
چرا نگفته یمدت بامن بوده؟
چرا بهت نگفته که اولین نفری که عاشقش شد من بودم؟
من بودم آقا حامد !
من !
پس الان این حق من بود که زندگی آروم و با آرامشی رو با آرام شروع میکردم نه تو !
خیلی بی معرفتید !
جفتتون !
اون از آرام که دلمو مث شیشه توی دستش انداخت زمین و هزار تیکه کرد و رفت!
اینم از تو !
از تو توقعی نداشتم!
اما از آرام چرا !
توقع داشتم که وقتی بچه من تو شکمشه نره سراغ یکی دیگه!
+چ..چی؟؟؟
پوزخندی زد و دستاشو به نرده ها گرفت :
_من بچه خودمو کشتم چون نمیخاستم زیر دست یه مادر بی رحم و عوضی بزرگ بشه !
هرچند مقصر من نبودم..
وبازهم خوده آرام باعث و بانی فوت اون بچه بیچاره شد!
اما مردن اون بچه ؛ همچین بد هم نبود براتو !
+منظورت چیه عوضی !!؟ درست حرف بزن !!!!!
_الان فهمیدی آرام اون دختری که همیشه تو ذهنت تصور میکردی نیست !
بی مرامه..
خیلی هم بی مرامه !
سیگارشو توی جاسیگاری خفه کرد و یدونه دیگه از پاکت درآورد ...
گوشه لبش گذاشت و روشنش کرد!
_عکسارو میبینی؟
اونموقع جفتمون عاشق هم بودیم!
اما فردای همون روز کات کردیم !
هرکی رفت پی زندگی خودش !
اما مگه من تونستم دل بکنم ازش؟
تموم لح..
+بسه !!
سمت در حیاط قدم برداشتم ..!
حالم بدترازین نمیشد !
حتی به خواب و بیدار بودنم هم شک کرده بودم!
توی اوج سرما و باد سرد ؛ بدنم درحال سوختن بود!
من نباید چرت و پرتای پسره رو قبول میکردم !
اما مگه میشد نشنیده گرفت؟
آسمون رنگ غم گرفته بود و دلش پر بود!
اما اونقدر فکرم درگیر بود که متوجه بارش بارون نشده بودم!
نمیخواستم باور کنم !
آرام همچین دختری نبود!
اما چرا وقتی فهمید بارداره ذوقی نشون ندآد؟
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_293
#فلش_بک_بهحال
باصدای زنگ آیفون از قله افکارم پرت شدم ...
درو برای رادین باز کردم که بعداز چنددیقه وارد خونه شد..
_کار دارم زود بگو باید برم !
+سلام ! بشین !
نگاه بدی انداخت و با اکراه نشست...
خواستم برم آشپزخونه که با حالت کلافگی گفت:
_چیزی نمیخورم میای حرف بزنی یا نه؟
+اوکی ! آروم !!!!!
نشستم روبروش که شروع کرد !:
_درخواست طلاق آرام رو اوکی کردم... ابلاغیه میاد که تشیف بیاری دادگاه و طلاقشو بدی !
وای به حالت حامد!!
وای به حالت اگه بخوای سر طلاق دادنت عذابش بدی !
دیگه اونوقت مراعات خانوادتم نمیکنم!
با کوبیده شدن در متوجه رفتتش شدم!
حتی فرصت حرف زدن هم نداد !
حق هم داشت!
گند زده بودم بدجور !
سرمو تو دستام گرفتم ک صورتم خیس شد!
چقدر غم داشتم ؟
چقدر مشکل داشتم؟
غم و مشکلایی که خودم درست کرده بودم برای خودم و آرام !
چیکار کرده بودم با زندگیم؟!
با چه عقلی حرفای اون الدنگ دراز رو باور کردم؟
ازکجا معلوم که حقیقت بود؟
شاید پارازیتی بود برای جدایی بین من و آرام !
کلافه صورتمو پاک کردم !
گریه کردم بودم؟
نه !
مگه مرد گریه میکنه؟
هع...!
متنفر بودم ازین حرف !
نمیدونستم باید کدوم راهو پیش بگیرم تا به بن بست نخوره !
میشد دل آرام رو دوباره بدست آورد؟
بخدا که نه!
روی حیا و عفتش حساس بود و بس!
روی خانوادش!
روی خط قرمزهاش!
که من همشو رد کرده بودم!
بیحال دراز کشیدم و عکسایی که روی میز بود ، همه رو پرت کردم رو زمین!
نمیشد دست بردارم از حرفای اون عوضی!
از لبخند های محو و عمیق آرام میشد فهمید که درکنار ارسلان چقدر شاد بوده و بهش خوش میگذشته!
آره خب!!
هیچی مثل عشق اول نمیشه!
یعنی الان دلش پیش اون پست فطرته؟؟
- هیچ گلی نمیتونه خودشو بو کنه
هیچ کتابی نمیتونه خودشو بخونه
هیچ پروانهای نمیتونه بالهای خودشو ببینه
و خب تو هم مشکلت همینه!
نمیتونی خودتو ببینی که چقدر قشنگی ... 🤌🏻🦋.
#انگیزشی #پروف
@CafeYadgiry🚶
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای این خوده منم:)
وقتی رمان میخونمممم:🤣
#فان
@CafeYadgiry🤦♂
"نحنُ أحنّ مِن أن نَردّ الأذى بالأذى..."
ما مهربانتر از آنیم که رنجیدن را
با رنجاندن تلافی کنیم...🌱:)))
#آیه_گرافی
@CafeYadgiry😻