eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.1هزار دنبال‌کننده
870 عکس
233 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂
مشاهده در ایتا
دانلود
چطور مفهومی درس بخونیم 🧐 ¹:به معنای واقعی درس بخونید،یعنی از خلاصه نویسی یادداشت برداری و از هایلایت برای نکات مهم استفاده کنید .✈️. ²:خودتان معلم شوید و انچه را یاد گرفتید به دیگران توضیح دهید یا صدایتان را ضبط کنید .🌸. ³:مکان مناسب و راحتی برای مطالعه خود تهیه کنید .. ⁴:تمرکز از مهم ترین فاکتورها برای ایجاد یادگیری عمیق هستش عواملی که حواستون رو پرت میکنه از خودتون دور کنید .😉. ⁵:مثل هر کار دیگه ای هم درس خواندن هم به هدف نیاز داره،اول هدف گذاری بلند مدت داشته باشید 💛📋. ⁶:مطالبی که باید برای یک ازمون بخونید رو به بخش های متخلف تقسیم کنید . 🍓 @CafeYadgiry 🏐
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_331 خیره شده بودم بهش و جون از بدنم رفته بود .! +د...داوود !!! دستمو ب
•{🖤🤍}•• ‌ _یعنی چی که حالش خوب نیست ! به قرآن مجید اگه بلایی سرش بیاد ، دودمانتو به باد میدم منیژه !! -آقا رحم کنید به بچه هام ! به خدا کاری از دست من برنمیاد ! بیماری قلبی دارن ! وضع قلبشون اصلا خوب نیست ! اگه دوباره ازهوش برن ، ممکنه بچشون هم .. _هییش !!! اخم کوچیکی کردم و تکونی خوردم .. حرف‌های زنه برام دردناک بود و از خواب عمیق، بیدارم کرد ! ارسلان حرفش رو قطع کرد و اومد سمتم ! حالت تهوع بدی داشتم و سردرد امونمو بریده بود ! _داری میمیری ولی دست ازین کارات برنمیداری!! زبونم بند اومده بود و انگار تموم دهنم پر بود و راه گلوم بسته شده بود ! بیخیال جواب دادنش شدم و چشمامو بیحال بستم.! پوف کلافه ای کشید که صدای رومخش دراومد : _برو منیژه ! اون دختره یتیم رو هم از عمارت من پرتش کن بیرون ! نبینمش !! با یادآوری ماهک سریع نشستم رو تخت و توجهی به درد بدنم نکردم !!! +صبر کن ! ارسلان کلافه برگشت که چشم دوختم بهش ! +یه تار مو از سر اون دختر کم بشه با من طرفی ! اخم غلیظی کرد .. _منیژه بیرون ! +دو...دوباره بگم؟ منیژه دستاشو به هم قفل کرده بود و مثل بید میلرزید !! ارسلان سمتم خیز برداشت و اومد کنارم !! خم شد کنار گوشم و لب زد: _دلت تنگ شده برای شکنجه؟ ایندفه به بچت هم رحم نمیکنم ها !! پوزخندی زدم و نزدیکش شدم .. +توهم فکر نکنم دلت بخواد همه از گندکاریآت باخبر بشن !؟ قاچاق دخترو .. قتل های زنجیره ای و ... بازم بگم ؟ البته .. نیشخندمو پررنگ تر کردم ! +نیازی به گفتن هم نیس ! هرکی بایه بار نشست و برخاست باتو ؛ متوجه ذات کثیفت میشه ! عصبی بود و از شدت حرص نفساش تند شده بود! قرمزی صورتش لبخندی رو لبم آورد که کفری داد زد: _منیژه ! دختره رو بیارش اینجا ! -چشم آقا ! منیژه توی یک ثانیه از اتاق رفت که ارسلان برگشت سمتم ! نزدیک‌شدنش ، تک تک سلولام رو قلقک میداد ! ترسیده بودم ! اما مگه میتونستم پوزخندمو از گوشه لبم پاک کنم؟! تمام عصبانیتش ختم میشد به همین پوزخند ! فاصله مون دوسانت هم نبود ! _ فعلا کاری بهت ندارم آرام ! اما اینو بدون ! بخوای غلط اضافه کنی ، به قرآن بهت رحم نمیکنم ! چشممو روی تموم احساسات و آرزوهام میبندم ! اگه میبینی کاری بهت ندارم فقط بخاطر بچه ایه که تو شکمته! فکرنکنم دلت بخواد که بچت بمیره؟ دندونامو روهم فشردم تا بغضم نشکنه ! چی میگفت؟ با احساسات یه مادر بازی میکرد؟
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_332 #آرام _یعنی چی که حالش خوب نیست ! به قرآن مجید اگه بلایی سرش بیاد ،
•{🖤🤍}•• ‌ لبخندی زد و سری تکون داد: _هوم؟! دلت میخواد؟ +خیلی پست و عوضی هستی ! خواست چیزی بگه که با باز شدن در به طور وحشتناکی ، ارسلان خودشو کشید عقب .. _طویله ست مگه ! -ببخشید آقا ! این دختره راه نمیاد ! با دیدن وضعیت ماهک ؛ لحظه ای قلبم از کار افتاد! خونسردی ارسلان خونم رو به جوش آورده بود! +دستت بشکنه ارسلان ! با پرت شدن ماهک جلوی پام توسط ارسلان ، به خودم اومدم ! نگاه خیره ای انداختن و درو قفل کردن و رفتن ! کشوندمش سمت تخت که به سختی دراز کشید! +ماهک ؟ دختر صدامو میشنوی؟ سری با درد تکون داد که دستمو قفل شکمم کردم ! درد دلم بیش از حد بود و توان حرف زدنو ازم گرفته بود! ماهک رو باید چکار میکردم؟ خیره شدم بهش ! زیر جفت چشماش کبود شده بود و کنارلبش براثر ضربه ، پاره شده بود و خون میومد ! موهاش دورش ریخته بود و روسریش باز بود! روی صورتش رد انگشتای مردونه و قدرتمند ارسلان پیدا بود! حالا صورت زیبا و سفیدش ، به بدترین شکل ممکن شده بود! دستمو روی سرش گذاشتم که آخی زیر لب گفت ! +ماهک ؟ ماهک خوبی؟ جاییت درد میکنه؟ خودش رو به بغل گرفت و گفت: _خ..خانوم ...د..دیدید گفتم م...میفهمه ! ه...هنوزم و...ولم نمیکنه ! م..میخاد م..منو بکشه !! وای خ..خانوم... اگه ب..بلایی سر مام.. +هییش ! آروم باش ماهک ! هیچ غلطی نمیتونه بکنه ! هقی زد که کنارش دراز کشیدم ! +ماهک آروم باش ! هیش ! تو به مامانت ...به بابات ! فکر کن !! یکم دیگه صبوری کنی ، میتونی بری پیششون ! مث قبل ! دستمو روی دستش گذاشتم که تو خودش جمع شد .. میدونستم درد زیادی رو داره تحمل میکنه ! اما کاری از دستم برنمیومد ! تنها لعنت فرستادن به خودم و ارسلان !!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صرفا جهت اطلاع؛ یه نوعی از خیانت هست بهش میگن خیانت به خانواده، اینطوریه که خانوادت هزینه کرده ولی تو همیشه آنلاینی، یعنی هنوز وقت هست ولی حاضر نیستی شروع کنی؛ ( به خودت به آیندت به زحمتای خانوادت خیانت نکن) !💜 @CafeYadgiry🌼
لیست آرزو‌هـٰای بهشتی🍓 : ◌‹اون آهنگی ك خیلی وقته دنبالشی و ازش اسمی نداری یهو یه جا پیدا کنی🍔🌸⿻. ◌‹هر چیزی که میخای همون موقعی برات اتفاق بیوفته که ذوقش رو داری📃💛⿻. ◌‹یهو از خواب بپری و ببینی هنوز چند ساعت وقت داری بخوابی👩🏻‍🌾🧡⿻.. ◌‹با یکی انقدر بهت خوش بگذره که گذرزمان رو حس نکنی🍓☁️⿻. ◌‹یهو سرت رو برگردونی و ببینی اونی که دوسش داره داره بهت لبخند میزنه🍐💕⿻. ◌‹درسته این آرزو‌ها کوچیکه ولی به نظرم ارزششون واقعا بالاس🚿🫐⿻. @CafeYadgiry🥺💙
بک‌گراندی‌که‌عاشقشم:🥺👻 @CafeYadgiry🫂
موقع‌درس‌خوندن‌بـاید‌چی‌کنارمون‌بـاشه💗🗑 . - چند تا برگه چک نویس🌱👌🏼⿻ ؛ - دفتر خلاصه نویسی💛🫧⿻ ؛ - کتاب هـٰای‌ درسی⛈🎒⿻ ؛ - کتاب کمک درسی یا کتابکار؛🌸😻⿻ ؛ - چند تا مداد و خودکار🧡🍦⿻ ؛ @CafeYadgiry🥺🫂
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جمله ای که خونواده موقع بیرون رفتن همیشه میگن بتون چیه؟😂🗿 @CafeYadgiry🥺💘