eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.5هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
❣ 💖 زندگی با ایشان ، راحتی نبود ! بود ، ولی به سختی اش می ارزید ! خیلی وقت نمی کرد که در خانه کنار من و بچه هایش باشد ، ولی همان وقت کمی هم که پیش ما بود ، وجودش به ما می داد ! اش ، اش و اش !👌 💖 یک روز صبح دیدم پایین شلوارش را تا کرده زده بالا ، آستین هایش را هم ! پرسیدم : حاج آقا! چرا این طوری کرده ای ؟ رفت طرف . گفت : 💞 به خاطر و برای به شما ! رفت توی آشپزخانه و گرفت و بعد هم شروع کرد به جمع و جور کردن ! رفتم که نگذارم ، در را رویم بست و گفت : ! بروید بیرون ! نشوید ! پشت در می کردم : حاج آقا ! شما رو به خدا بیا بیرون ! من می شوم ! می کشم ! شما را به خدا بیا بیرون !😰 💖 می گفت : چیزی نیست . الان تمام می شود ، می آیم بیرون ! آشپزخانه را مرتب کرد ، ظرف ها را چید سرجایشان ، روی اجاق گاز را مرتب کرد ، بعد شلنگ انداخت و کف آشپزخانه را شست ! آشپزخانه مثل دسته ی شده بود .😊 🌷 شهید صیاد شیرازی 🌷 ❣ @chaadorihhaaa
"هیس!💕💕💕ا وقتی می شنوی ميگن اُمـُّــــل وقتی می شنوی ميگن كچـــل وقتی می شنوی ميگن چــادر نشين وقتی می شنوی ميگن كلاغ سيـاه هيـــس! سكوت بهترين جوابـه سكوت نشونـه توست سكوت نشونـه توست سكوت نشونـه توست 🆔@modafean_hejjab که بیاید نگاهش به آن بانوست..... به همان فرشته ای که فکر میکردی امل است...‼️ .... فرشته نجیبی را میبیند که برای یک لحظه نگاه مهدی، خود را یک عمر پوشاند از هوسبازانی که تو برای نگاهشان له له میزدی.... مهدی(عج) نگاهش به آن بانوست..... به همان فرشته ای که فکر میکردی امل است...‼️ . پ.ن کوچولو🌹! :) ◀◀حجاب، چرااا؟؟؟ در واقع برای حمایت و تامین احترام زن است ◀یه زن دوست نداره وقتی که وارد جامعه می شه نگاه های جنسی و شهوت آلود بهش بشه زن مسلمان معتقده که رابطه جنسی و جاذبه های جنسی فقط برای یک نفر هستش و آن هم آدمه💕 وقتی دو نفر با هم صحبت میکنند، به جنسیت همدیگه هم توجه دارن، زن مسلمان میخواد وقتی که وارد جامعه می شه تمام توجه دیگران به او، توجه به انسانیتش باشه، نه جنسیت جاذبه ی جنسی زن و مرد برای هم دیگه و تو خونه ست بیرون از خونه همه ی ما انسان هستیم، نه زن و مرد نباید جوری بیاییم بیرون که مردانگی یا زنانگی ما برجسته بشه بلکه باید شخصیت و انسانیت ما مطرح باشه 🆔@modafean_hejjab ◀زن داره تا مورد قرار بگیره (یعنی نگاه توهین آمیز بهش نشه و اونو ابزار نبینن) در جوامعی که زنها برهنه هستند و جاذبه های جنسی شون بیشتر به چشم مردها میاد، در اون جامعه هم امنیت زنها کمتره (یعنی خشونت جنسی علیه زن بیشتر میشه) و هم به او توهین میشه؛ چون دارن بهش میگن که من به خودتو کار ندارم که، من به قیافت و اندامت و...کار دارم. یک زن با حجاب خود میگه که میخوام به عنوان یک به من توجه بشه، نه فقط به من. . ◀حجاب یعنی ارزش زن به زیبایی و اندامش نیست اگه ارزش یک زن تو جامعه فقط قیافه و ... باشه این زیبایی برای یک دوره محدوده اگه احترام به زن بخاطر زیباییش و زنانگیش باشه، این احترام تا وقتیه که اون زیبایی رو داره. هرچی این زیبایی کمتر بشه اون احترام هم کم میشه لذا این خانم باید همش تلاش کنه و به مردها نشون بده که من هنوز هستم، به من توجه کنید حجاب میگه که اصل زیبایی،شخصیت و متانت یک زن است نه صرفا ظاهر `حجاب وسیله ای است تا نشان دهید وسیله نیستید. . . @chaadorihhaaa
🌺 تجربه #غدی_فرانسیس بانوی #مستندساز #مسیحی #لبنانی از تجربه #حجاب_اجباری در #حرم_امام_رضا (ع) ✅ واقعا چرا از #آرامش حجاب برای #زنان و #دختران مان نگفته ایم ✅ چرا با #هنر با #فرهنگسازی کاری نکرده ایم #زن ما بجای آنکه با #ذائقه_سازی احساس محدودیت از #حجاب کند، خود را با حجاب همچون #ملکه و #فرشته ای تصور کند که بخاطر حجابش با #وقار و #طمانینه قدم برمیدارد.. چرا فورا برای هر ناهنجاری به برخورد خشونت آمیز و برخوردهای #انتظامی و #امنیتی و راحت ترین راه متوسل می‌شویم. @chaadorihhaaa
🌺 بگذار دیگران از جانب تو #آسوده باشند.. این بزرگترین #خبر_خوب برای توست.. 😊 #امام_سجاد #رفتار #اخلاق #شخصیت #مهربان #آرامش #آسودگی #آسایش #خیر #شر #برده #زیبا #زندگی @chaadorihhaaa
از چۍ بگم••• نمۍدونم از چۍ بگم  از خوݩ  رفتݩ تا الاݩ راحت سرمونو روۍ باݪش بذاریم یا از گریہ هاۍ مظݪوماݩہ ۍ بچه هاۍ   از سوختݩ  پشت در  یا از  هر عقیده اۍ ڪہ داشتہ باشیم اونایۍ ڪہ بہ خاطر  از همہ چیزشوݩ گذشتن اونایۍڪہ جوݩ دادن تا الان ماها  داشتہ باشیم اونایۍڪہ همہ چیزشونو براۍ  دادݩ  براۍ ما قابݪہ احترامݩ هر عقیده اۍڪہ داشتہ باشۍ : یاد  و   (علیه السلام )ڪہ میفتۍ اشڪ از چشمات جارۍ میشه••• پس بیا فڪر ڪݩ امام حسیݩ واسہ چۍ شهید شد  چرا چـادر  پشت در سوخت وݪۍ از سرش نیفتاد••• چرا  رفتݩ و  شدݩ ؟ به خاطر اینڪہ  باقۍ بمونہ  حاݪا☝️ یادت ݩره با  دارۍ پا رو   ڪیا میذارۍ••• ◉✿[✏ @chaadorihhaaa]✿◉     ═══✼🍃🌹🍃✼═══
🌺چہ گردوخاڪۍبه پاڪرده ای با چاڋرت ☺ در زمانه ای ڪه خیلۍازدختران👩فڪر میڪنندهرچه خودنمایۍ💃 وآرایش 💅 غلیظ تر محبوبیت بیشتر ...😏 ✅ اما☝️ تو آراستہ ای حال و هواۍ این شهر را ... با بوۍ #حجاب 🌹 با بوۍ #عفاف 🌹 با بوۍ #نجابت 🌹 با بوۍ #آرامش 🌹 با بوۍ ... چــــــــــاڋر خاڪۍ مادر♥️ تو دانستۍ ڪه محبوبیت نزد #خدا⚜ با ارزش تر از محبوبیت نزد خلق خداست ...😊 دعاۍخیر مادر پشتوانه ۍ زندگۍات خواهرم ☺🌹 #ریحانہ_بهشتۍ ☘ #چاڋرانہ 🕊 ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══✼🌸✼═══
#تݪــنگـــراݩہ_امــــــروز ⚠️ ✅بعضیا زندگیشونو براے #آرامش دیگران میدن ...🌹 🚫بعضیام با #خودنمایۍآرامش دیگرانو میگیرن ...⚡️😔 ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
•♡ #ریحانہ_بانو ♡• 💢گفتند می رود #دانشگاه دیگر عوض می شود. ⇜گفتند از سرش می افتد. ⇜گفتند تفکراتش تغییر می کند. ⇜گفتند دیدش بازتر می شود. ⇜گفتند دوست و #رفیق روش تاثیر میذارد. 💢البته بماند که خیلی چیزها هم از سرم افتاد😉 #حرمتش را تازه در دانشگاه فهمیدم 🔸وقتی استادی با #احترام بامن صحبت می کرد. 🔹 وقتی #آقایان کلاس، برای صحبت ها و رفتارشان درمقابل من #حدومرز قائل می شدند☺️ 🔸وقتی نگاه ها به من👀 رنگ تفاوت و #تحسین گرفت 🔹وقتی بجای #تو، شما خطاب شدم😎 🔸وقتی بین #شوخی های بی سر و ته دختران و پسرانِ به اصطلاح روشنفکر😏 همکلاسی، جایی میان انها برای من نبود❌ 🔹وقتی وجودم سرشار از #آرامش و امنیّت😌 هست و کسی نگاه چپ به من نمی کند🚫 🔸وقتی... 💢آری من از آنهایی ام که خیلی چیزها #هرگز از سرم نمی افتد. مثلا همین #چــــادر😍 💢برای چادر سر کردن کافیست #عاشق باشی‌.عاشق حضرت مادر💞 بانـــو🌸🍃 #بگذار_به_چادرت_پیله_کنند #به_پروانه_شدنت_می_ارزد ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
•♡ ♡• 💢گفتند می رود دیگر عوض می شود. ⇜گفتند از سرش می افتد. ⇜گفتند تفکراتش تغییر می کند. ⇜گفتند دیدش بازتر می شود. ⇜گفتند دوست و روش تاثیر میذارد. 💢البته بماند که خیلی چیزها هم از سرم افتاد😉 را تازه در دانشگاه فهمیدم 🔸وقتی استادی با بامن صحبت می کرد. 🔹 وقتی کلاس، برای صحبت ها و رفتارشان درمقابل من قائل می شدند☺️ 🔸وقتی نگاه ها به من👀 رنگ تفاوت و گرفت 🔹وقتی بجای ، شما خطاب شدم😎 🔸وقتی بین های بی سر و ته دختران و پسرانِ به اصطلاح روشنفکر😏 همکلاسی، جایی میان انها برای من نبود❌ 🔹وقتی وجودم سرشار از و امنیّت😌 هست و کسی نگاه چپ به من نمی کند🚫 🔸وقتی... 💢آری من از آنهایی ام که خیلی چیزها از سرم نمی افتد. مثلا همین 😍 💢برای چادر سر کردن کافیست باشی‌.عاشق حضرت مادر💞 بانـــو🌸🍃 ❖═▩ஜ••🍃🌹🍃••ஜ▩═ ▪️[ @chaadorihhaaa]▪️ ┄┅═✧❁🖤❁✧═┅┄
زل زده بودم به آسمـــــــــــــــــان ودرتلاطـــم رنــــــ🌈ــــــــگ های آن غرق شده بودم، گاهی آبی ممتـــــ💙ــــــــد چون دریا، و گاهی پُراز ماهیان سفــــــــ☁ـــــــیدپنبه ایی... اصلا انگارنام آسمـــــــــــان را از آرامـــــــــــــش گرفته اند، که تماشایش مرا درآرامش ابدی غوطه ور می کند، آسمان بزرگ ترین نعمت خداست برای روحـــــ ناآرام من.... 🦋 🦋(@chaadorihhaaa)🦋
. 🍃 . نفس عمیقی میڪشم و از سالن بیرون می آیم : بلاخره دادم . از آزمونم تقریبا راضی بودم ... سوار تاڪسی می شوم ڪه گوشی ام زنگ می خورد با دیدن اسم مامان لبخندی میزنم و تماس را وصل میڪنم : الو سلام . _سلام همتا ، خوبی مادر ‌، آزمونت چیشد ، ڪی میای خونه !؟؟ _مامان یه نفس عمیق بڪش ، الحمدالله شما خوبی بابا و هانا خوبن! آزمونمو خوب دادم و راضی بودم ، فعلا دارم میرم خونه ے خان جون ناهار درست ڪردهـ . _خداروشڪـر دخترم ، خسته نباشی ، باشه برو مواظب خودت باشیا ، خواستی بیای زنگ بزن بابا بیاد دنبالت . _چشم مامان جان ڪاری نداری!؟ _نه برو خداحافظ . خدانگهداری میگویم و قطع میڪنم . ڪرایه را حـساب می ڪنم و وارد حیاط میشوم در را پشت سَرم میبندم. _سلااام . بابا بزرگ شیر آب را می بندد و به سمت من می آید : سلام دخترم چطور بود خوب دادی . _اره خداروشڪر راضی بودم . _خداروشڪر بیا تو ڪه خان جون سنگ تموم گذاشته . بلافاصله بعد از حرفش وارد خانه میشویم . خان جون با دیدن من از امتحان میپرسد ڪه خیالش را راحت میڪنم و میگویم ڪه آزمونم را عالی داده ام . برای عوض ڪردن لباس به اتاقم میروم . لباسم را تعویض میڪنم و به پذیرایی برمیگردم تا حسابی از خجالت معده ام در بیام . . . •| و باز هم وجودت به من میدهد ڪنارم بمان ڪه بی تـو من نخواهم به جایی رسید ... مخـاطب خاص همیشگـی ام |• .یڪ هفته ای از ڪنڪورم میگذشت و منتظر بودم تا نتایجش بیاید . استرس عجیبی داشتم و دائم ذڪر میگفتم ... دو روزی میشد ڪه از ڪرج برگشته بودم . نمیدونم اما یه دلشورهـ ے عجیبی داشتم ، همش مضطرب و نگران بودم . مشغول دیدن عڪسای ڪتاب داستان هانا بودم ڪه صدای زنگ بلند شد و پشت بندش صدای مامان : همتااا درو باز ڪن . بی حوصله از روی تخت بلند شدم و از اتاق خارج شدم ، به طرف آیفون رفتم با دیدن دنیا و فاطمه در را باز کردم و آیفون را گذاشتم و در ورودی را باز ڪردم با دیدن چهرهـ ے ناراحـت دنیا و فاطمه دلم یڪ جوری شد آب دهانم را قورت دادم : سلام . هر دو همزمان سرشان را بلند کردن : علیڪ .ڪنار رفتم و وارد خانه شدن بعد از احوالپرسی با مادرم به طرف مبل ها رفتند و نشستند ... _چرا ناراحتید . دنیا آهی ڪشید و گفت : نتایج ڪنڪور اومد. نگران گفتم : خـــــببببب ! ادامه ے حرفش را فاطمه گرفت : هیچی دیگه ، ما قبول شدیم ام اما .. داشتم ڪم ڪم آب میرفتم ڪه بلند گفتم : عه یڪیتون حرف بزنهه دیگه جون به لبم ڪردید چرا پاس میدید بهم !!!؟ دنیا نگاهی به فاطمه انداخت . جیغی ڪشیدم ڪه مامان از آشپزخانه بیرون آمد و گفت : ای بابا چیه همتااا ، چرا جیغ میکشی !؟ همانطور ڪه بلند میشوم میگویم : جون به لبم کردن مامان نمیگن نتیجه ڪنکورم چیشدهـ . لپ تابم را از روی میز تحریرم برداشتم و به پذیرایی برگشتم لپ تابم را باز کردم و دنبال اسمم گشتم . _قبول نشدی همتا تووو! قلبم گرفت نگاهی به دنیا انداختم : چییی! _قبول نشدی همتا ، دنیا راست میگه . بی توجه به حرفاشون دنبال اسمم گشتم ڪه با دیدن فامیلی ام خشڪم زد قبول شدم ... باورم نمیشه قبول شدم . نگاهی به فاطمه و دنیا انداختم : میڪشمتون ! به طرفشان رفتم ڪه هر دو جیع بلندی ڪشیدن و فرار ڪردن . _باز چتونه ! نگاهی به مامان انداختم و با ذوق گفتم : مامان قبول شدم اونم تو یه دانشگاه دولتی .... مادرم با ذوق به سمتم آمد و گفت : الهی قربونت بشم مامان ، خداروشڪر ... در آغوشم میکشد و بوسه ای روی سرم میڪارد . نگاهی به دنیا و فاطمه می اندازم : به حساب شما دوتا هم میرسم . هر دو بلند میخندند و برای تبریک جلو میایند و خواهرانه در آغوشم میڪشد .. ✍🏻نویسنده:میم‌تاج‌افروز °•❀ @chaadorihhaaa ←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→