eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
.°• 👑 سلامتي اون دختری که با چادرے بودنش چشم نامحرماش کور میکنه سلامتي اون دختری که با چادرے بودنش افتخاره جامعه مون هست سلامتي اون دختری که با چادرے بودنش دل امام زمانش نمیشڪونه سلامتي اون دختری که با چادرے بودنش تا چشمش به نامحرم میفته مسیرش تغییر میده سلامتي اون دختری که با چادرے بودنش حتے مورد مسخره هم قرار میگیره چادرش نمیفته جونشون گذاشتن تا چادرت خاڪے نشہ شادے روح شهدا صلوات🌸 @ChAadoriHHAAa🦋
💠💠💠💠💠💠💠 به قول مادر شهید مشلب: پسرم زیبا بود اما سیرت زیباتری داشت . فلسفه ی دوستی و رفاقت با شهدا شناخت شیوه ی زندگی اونا و ارتباط معنوی با اونا هست نه چیز دیگه ای ❌ باید مراقب بود بیشتر از این شرمنده ی شهدا نشیم ... اگر واقعا می خواییم شهیدی بهمون نظر کنه و تو زندگی دستمان رو بگیرند باید از ظواهر شون هر چند زیبا بگذریم و باطنش توجه کنیم به هدفشان همون باطن و هدفی که خدا پسندید 😊🌷🍃 . . 🍃[ @chaadorihhaaa]🍃 ┄┅═✧❁🌷❁✧═┅┄
🌸🍃.... . . . 🍃 . می گفت:   یادگار حضرت زهرا(س) است.. ✨🍃 و ایمان یک زن وقتی کامل می شود← که حجاب و حیا را به خوبی (خصوصا در مقابل نامحرم) در رفتار و عملش رعایت کند . . . . 👤  🌷  😢 . . . 🌙 ✍ 🌸💕 🌿 🌱 . ‌✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
Mhshid: ❤️🍃.... . . فضا حال و هوای سنگینے دارد. یعنی باید خداحافظے کنم؟ از خاکی که روزی قدمهاب پاک آسمانے آن را نوازش کرده... با پشت دست اشکهایم را پاک میکنم. دوربین را مقابل صورتم میگیرم و شما را میبینم، اکیپے از ۱۴ تا ۵۰ ساله در آن در تلاطم بودند، جنب و جوش عاشقے.... و من در خیال صدایتان میزنم. _آهای .... برای گرفتن یک عکس از چهره های معصومتان چقدر باید هزینه کنم؟.... و نگاه های مهربان شما که همگے فریاد میزنند: هیچ... هزینه ای نیست! فقط حرمت ما را حفظ کن... حجب را بخر، حیا را به تن کن. نگاهت را بدزد از نامحرم.... آرام میگویم : یک..دو..سه... صدای فلش و ثبت و لبخند خیالے شما لبخندی که میدهد شاید لبهای شما با سیب حرم ارباب رابطه ی عاشق و معشوق داشته.... دلم به خداحافظے راه نمیدهد، بے اراده یک دستم را بالا می آورم تا... اما یکی از شما را تصور میکنم که‌ نگه غمگینش را به دستم میدوزد... _با ما هم خداحافظی میکنے؟! خداحافظے چرا؟؟... تو هم میخوای بعد رفتنت ما رو فراموش کنے؟؟.. خواهرم تو بی وفا نباش! دستم را پایین می آورم و به هق هق میفتم؛ احساس میکنم چیزی در من شکست. ... نگاه که میکنم دیگر شما را نمیبینم.... بال و پر هستند و خاکے که زمانے روی آن سجده میکردند عرش میشود برای ... .‌‌.. کاش کمکم کنید که پاک بمانم.... شما را قسم به سربندهای خونی تان... کمکم کنید... . برگرفته از رمان📚 نوشته ✍ . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
چـــادرےهـــا |•°🌸
🌸🍃.. #پروفایل #راهیان_نور #چادرانہ . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
🌸🍃 .... . . بسمه تعالی... زیر لب به خود غر میزند که چرا قبول کرد به این سفر بیاید...😫 مگر همیشه کسانی را که به اینگونه مسافرت ها میرفتند تمسخر نمیکرد...😏 باز هم به خود غر میزند...😣 _درد بگیری دختر... نونت کم بود، آبت کم بود چادر سر کردنت توی این گرما چی بود؟؟!!!😣 همانطور که غر میزند و روی رمل های فکه راه میرود چشمش کاروانی را میگیرد... به صورت گروهی در زیر سایه بانی نشسته اند... راوی برایشان صحبت میکند... دختر قصه ما فاصله اش زیاد است و صدا را نمیشود... با دیدن ان سایه بان قدم تند میکند تا از شر این گرمای جان سوز نجات پیدا کند...😌 آرام گوشه ای مینشیند و ناخوداگاه حواسش به صحبت های راوی جمع میشود... روای دارد از شهدا میگوید... شهدا... :) برای دختر قصه ما این واژه غریب بود...🙁 او از اینگونه جمع ها فراری بود اما حال بدون اجبار کسی حواسش جمع حرف های راوی است... راویی که خود این جنگ را با دیدگانش نظاره گر بوده... واقعیت را میگفت... . به خودش می آید... صورتش را اشک های مروارید مانندش پوشانده...😢 برایش عجیب است... او برای چه گریه کرد؟!!! او برای که گریه کرد؟!!! اصلا چه کسی او را به این محفل و جمع کشانده است؟!!! جواب سوالاتی که در ذهنش رژه میرود برایش گنگ است... چشمان اشک آلودش را ناخوداگاه به سمت چپ می چرخاند و با تابلویی مواجه می شود که بر روی ان نوشته شده بود: . _شرهانی یعنی تفحص، نه تفحص شهدا. تفحص خودت، وجودت، زندگیت، شرهانی را باید لمس کرد...✋ . بغض گلویش را بست...🥺 انگار همین تلنگر برایش کافی بود... انگار همین تلنگر ضربه ای که باید میزد را زد...😭 بدون آنکه خودش بخواهد، در همان گوشه، با همان بغضی که به گلویش چنگ زده بود شهدا را مورد خطاب قرار میدهد... گریه میکند...😭 درد دل می کند ...💔 کمک می خواهد...😔 شدت اشک هایش هر لحظه بیشتر میشد...😭 انگار واقعا شرهانی را لمس کرده است... :) انگار تفحصش را شروع کرده است... :) بعد از ساعت ها گریستن آرام میگیرد... :) از همیشه آرام تر... :) چشمانش را میبندد... :) لبخندی از جنس ارامش بر لبانش نقش بست... 😌 حس پرنده ای را داشت که از قفس آزاد شده... هبچ وقت فکرنمیکرد روزی فقط در چند ساعت آنهمه تغییر درش ایجادشود... آن هم با نوشته ای برروی یک تابلو... حال جواب سوالاتش را که در ذهنش مدام مثل بوم رنگ تکرار میشدند و از اول به آخر و از اخر به اول می آمدند را پیدا کرده است... جواب همه آنها یک کلمه است؛ شهدا... . نوشته : ✍ . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
💠💠💠💠💠💠💠💠💠 .. .. . . چہ‌آرزوهاےقَشنگےمےڪَردندوَچِقد‌زیبا‌اِجابت‌مےشد ... 🌸حاج‌احمد آرزو ڪرده بود : بدست شقےترین انسانهاے روے زمین یعنے اسرائیلےها ڪشتہ بشم  و حالا دست اونهاست ... 🌸حاج همت از خدا خواستہ بود : مثل مولایم بدون سر وارد بهشت بشم ترڪش خمپاره سرش رو برد ... 🌸شهید برونسے همیشہ مےگفت : دوست دارم مثل حضرت زهرا گمنام باشم  سالها پیڪرش مفقود بود ... 🌸آقامهدی باڪری مےگفت از خدا خواستم : بدنم حتے یڪ وجب از خاڪ زمین رو اشغال نڪنہ  آب دجلہ او رو براے همیشہ با خودش برد ... 🌸حاج آقا ابوترابے در مسیر پیاده روے مشهد مےگفت آرزو دارم : در جاده عشق (مشهد) از دنیا برم تو همون مسیر خدا بردش و روز شهادت امام رضا در جوار امام رضا دفن شد ... 👇👇👇👇👇👇👇 🔰 حاج‌حُسین‌یِڪتا : میخواستَن ؛ میشُد ... میخوایم ! نِمیشہ ... چہ‌ڪار‌ڪَردیم بااین‌دِلها ...😔 🌺 ازخُداوندبِخوایم ! دِلامون‌را براےاِمام‌زَمان(عج)،شِش‌دانگ‌سَند‌بِزنہ ... وبَراےاین‌ڪاریاریمون‌ڪُنہ... ڪہ‌دَست‌وپاوگوش‌وچَشم‌وزَبان‌جُزبَراے‌رِضاےحَضرت‌حُجت(عج)بہ‌حَرڪت‌درنَیاد !✨ 🌺ڪہ‌اَگہ‌خُداوندراضےباشہ... عاشق‌مامیشہ... وَعاقِبتمون‌خَتم‌بہ‌شَهادت🕊😔 🌷ان شاءاللہ . . پی نوشت: اردو راهیان نور ۹۸ . . التِماس‌دُعاےشَہــــــادت . ✍ ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
. :👤 [هَر کی آرِزو داشتِه باشِه خِیلی خِدمَت کُنه میشِه...! یِه گُوشِه دِلِت پا بِدِه؛ بَغَلِت کَردَند...! ما بِه چِشم اینارُو اَز این مَدَد بِگیرید مَدَد گِرفتَن اَز رَسمِه دَست بِذار رُو خاکِ قَبر بِگو: " ! بِه حَقِ این شَهید یِه نِگاه بهِ ما بُکُن...! ] 🌱 🧕|| @chaadorihhaaa
❤️🍃.... . . زن در اسلام زنده ، سازنده ، و رزمنده است ... بہ شرطی کہ لباس رزمش لباس عفتش باشد .❤ :  🌹 . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃❤️❃ ═══ 
🌸🍃.. . |°• ❤️📸 •°| | | | ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
🔸ما مدعيان صف اول بودیم😔✋ 🔸از آخر مجلس را چیدند 🔻کانال شهدایی متفاوت🔻 🇮🇷ڪلیڪ ڪنی شهـید میشی😅👇🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/4274126848C1c9c736147
❤️🍃... . . جعفر جنگروی تعریف می‌کرد که : یکبار پس از هیت نشسته‌ بودیم داشتیم با بچه ها حرف میزدیم... ابراهیم توی اتاق دیگه تنها نشسته بود و توی حال خودش بود. . وقتی بچه ها رفتن اومدم پیش ابراهیم هنوز متوجه حضور من نشده بود... با تعجب دیدم هر چند لحظه یکبار سوزنی را به صورتش و پشت پلک چشمش میزنه! یکدفعه گفتم : چیکار میکنی داش ابرام؟! انگار تازه متوجه من شده باشه از جا پرید و از حال خودش خارج شد... بعد مکثی کرد و گفت : هیچی هیچی چیزی نیست! گفتم : به جون ابرام ولت نمیکنم باید بگی برای چی سوزن زدی تو صورتت! . مکثی کرد و خیلی آرام مثل آدم هایی که بغض کرده اند گفت : (سزای چشمی که به نا محرم بیفته همینه)..!😔 . آن زمان نمیفهمیدم که ابراهیم چیکار میکنه و این حرفش چه معنی داره ولی بعد ها وقتی تاریخ زندگی بزرگان رو میخوندم دیدم اون ها برای جلوگیری از آلوده شدن به گناه چنین تنبیه هایی برای خودشون داشته اند.🤔 . . 🛑 بعد ما به راحتی در فضای مجازی هر چیزی رو نگاه می کنیم هرکاری رو انجام میدیم بدون اینکه ذره به کار هامون فکر کنیم و احساس عذاب وجدان خودمون رو خاموش کردیم و اصلا خیالمون نیست که کجای کاریم و شهدا کجا هستن 😞 کاش بشه ذره از شهدا یاد بگیریم و کمی حیا و کمی کنترل نفس داشتیم... :) . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
کلیپ گفتگو با دختر رپری که محجبه شد و موسیقی را کنارگذاشت 🙏با احترام دوستانتون رو به کانال دعوت بفرمایید. http://eitaa.com/joinchat/2353987596Caf1aa2f66e