eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
‌• حجاب هم است و هم . زن این را از عمق جان و کُنه خود درمی‌یابد که اگر مرد او را تنها برای شهوت خویش بجوید و به جهت کامجویی از جسمش دوست بدارد به حقیقت زن بی‌اعتنایی کرده و انسانیت او را حقیر دانسته است. زن این را درک میکند که خودش بسیار زیباتر و غنی‌تر از جسمش هست چرا که این "من" زن (یا به عبارت بهتر "ذات" زن) هست که دارنده و نگهبان جسم است نه جسم زن. این ذات زن است که تن او را اداره می‌کند. ذات زن است که به سلامت و زیبایی جسمش می‌اندیشد. پس زن با خود درک می‌کند که اگر در حد جسمش دیده شود، تنها بر بخش کوچکی از گوهر وجود او تمرکز شده و هر انسانی این را توهین به خود به حساب می‌آورد. آنگاه زن به این می‌افتد که چگونه مرد را از جسم زیبا به ذات زیباترش منتقل کند تا او را فقط برای یک روکش زیبا دوست نداشته باشد بلکه ابتدا گوهر گرانقدر او را ببیند و درمقابلش تعظیم و احترام کند، سپس اگر زن قابل دانست او را به حریم مادی خویش نیز راه ‌دهد. شاهدیم که وی تنها راه و البته آسوده‌ترین راهی که می‌یابد، آنچیزی است که ظاهر است... پس حجاب، شیوه‌ای است و ؛ حال به نظر شما اگر در جاهایی از جهان از این راهکار ساده صرف‌ نظر می‌کنند و به جای آن به کارهای پرهزینه‌ای (مثل وضع قوانین بیشمار و تعیین مجریان فراوان جهت رسیدگی و آموزشهای مفصل جنسی در مدارس و...) روی می‌آورند چه نقصی در کار آنهاست؟! @chaadorihhaaa
تقویت 🔹دو عامل، عقل را به‌شدت تضعیف می‌کند: خشم و شهوت. 🔸در علم اخلاق و به‌تجربه ثابت شده که هریک از این دو هرقدر قوی شوند، به‌‌همان اندازه عقل ضعیف می‌شود؛ تاآنجاکه ممکن است هنگام اوج‌گیری غضب، اعمال ناشایسته‌ای را انجام بدهد و حتی مرتکب قتل شود. 🔸در اوج نیز عقل کاسته شده و ممکن است رفتاری از او سربزند یا سخنانی بگوید که در اوضاع عادی از آن‌ها شرم دارد. 👈حجاب کامل مانع تضعیف عقل در شخص و رونق عقل‌‌مداری در جامعه می‌شود. از ثمرات تقویت عقل، رواج پایبندی به دلایل گفته‌شده در پذیرش دلایل حجاب است. ◉✿[✏@chaadorihhaaa] ✿◉
👇 چت با نامحرم هست که خواهر مسلمان با برادر چت میکنند. در مورد یک خانم و یک آقای متدین میگویم نه کسانی که در قلبشان ، آنها تکلیفشان مشخص است..... توی متدین که همسر داری واقعا چطور میتوانی با یک نامحرم سخن بگویی؟ میتوانی بذر گناه را بپاشی؟ چطور به یک نامحرم استیکر خنده یا گریه یا... میفرستی؟😕 که بچه داری چطور شرم نمیکنی و با کس دیگری چت میکنی؟ آیا اگر نیت بدی هم نداشته باشی عاقبت یا باعث انحراف آن جوان میشوی یا در زمانی که غافل هستی چت هایت میتواند به راحتی به خودت لطمه وارد کند؟ برادرم چطور شرم نمیکنی علی رغم خودت زن داری با شخص دیگری چت کنی😕 شرم نداری؟ میخواهی با دختر مردم بازی کنی؟ خواهر و برادرم چه از اسلام یاد گرفته ای؟ کدام دستور اسلام را عمل کرده ای؟ میکنی نمازت را بخوانی کافیست درحالی که از سمت دیگر زندگی یک زوج دیندار را خراب کنی؟ آیا شوهرت دوست دارد که ببیند تو با کس دیگری چت میکنی؟ آیا زنت راضی است از چت هایت؟ احدی مستثنی نیست همه باید مواظب خود باشیم مبادا بگویی من خیلی باتقوا هستم😒 بگویی فلانی با تقواست و برداشت اشتباهی نمیکند😒 وی یعنی حرف های خصوصی یک زن و مرد نامحرم چه حرف خصوصی ؟ ای خواهرم گول ظاهر و حرفای هیچ کس رو نخور و مطمئن باش نمیتونی از کسی رو بشناسی چه زیادن گرگهایی که خودشون رو در لباس دینداری و حرف های قلمبه سلبمه قایم برادرم مبادا گول بخوری و بگی فلان یک شخص دیندار هست و بهش اعتماد کنی ضربه ای که خواهر مسلمان میخوره تو میخوری.... مجازی رو فقط بخاطر کسب علم نه خوش گذرانی و چت😕 من بهت گفتم ولی واقعا آیا تو هم میشی؟!😔 📌 ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
تلنـگــــــــر 🔔🔔 ♦️رفتند تا بمانیم! اینکه استاد پناهیان گفتند: شاید بزرگترین اثری که برای ما دارد،این است که ما را به وا می دارند! فکر... فکر... فکر... فکر اینکه قربانی کردند را! و قربانی کرد آن ها را... این که شهیدی آلبوم عکس های خود را از بین میبرد که نکند حالا ،اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود😔... و یا شهیدی را پرت کند در کانال !که در فکرش تشییع با شکوهی برای خودش متصور شد! ... و شهیدی که حاضر شدند! در جمع سربازان سینه خیز بروند... در بسیجی ها آب بخورند... و ... درس است! برای خدا شدن آسان نیست! چون نباید قدرت داشتن، داشت... نباید دیده شدن داشت... و برای ما سخت است قربانی کردن چون برای ما تقرب به خداوند از لذت های کم ارزش دنیــا است... حالا ما چه کار ها که نکردیم برای ⁉️ و از آن سو به ما بیچارگان میخندند😊! و شاید اشک 😭میریزند؛که در ماندیم!و لباس را از تن در نیاوردیم... در ماندیم... به قول : و هنوز گیر یه قرون و دو زار این دنیاییم که یکی بیاد نگاهمون کنه... شهدا میخشکوندند! که یوسف زهرا نگاشون کرد... جان به هر حال قرار است که بشود👌... پس چه خوب است که قربانـی بشود... شادی روح همه شهدا صلوات 🌹 ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
♦️رفتند تا بمانیم! اینکه استاد پناهیان گفتند: شاید بزرگترین اثری که برای ما دارد،این است که ما را به وا می دارند! فکر... فکر... فکر... فکر اینکه قربانی کردند را! و قربانی کرد آن ها را... این که شهیدی آلبوم عکس های خود را از بین میبرد که نکند حالا ،اسمش بر سر زبان ها بیفتد و دیده شود😔... و یا شهیدی را پرت کند در کانال !که در فکرش تشییع با شکوهی برای خودش متصور شد! ... و شهیدی که حاضر شدند! در جمع سربازان سینه خیز بروند... در بسیجی ها آب بخورند... و ... درس است! برای خدا شدن آسان نیست! چون : نباید قدرت داشتن، داشت... نباید دیده شدن داشت... و برای ما سخت است قربانی کردن چون برای ما تقرب به خداوند از لذت های کم ارزش دنیــا است... حالا ما چه کار ها که نکردیم برای ⁉️ و از آن سو به ما بیچارگان میخندند😊! و شاید اشک 😭میریزند؛که در ماندیم!و لباس را از تن در نیاوردیم... در ماندیم... به قول : و هنوز گیر یه قرون و دو زار این دنیاییم که یکی بیاد نگاهمون کنه... شهدا میخشکوندند! که یوسف زهرا نگاشون کرد... {جان به هر حال قرار است که بشود👌... پس چه خوب است که قربانـی بشود... ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
چـــادرےهـــا |•°🌸
. 🍃 #همتا_ے_مـن #قسمت_بیست_هفتم(بخش‌سوم) . با فاطمہ بہ سمت جایگاهے ڪه قرار بود حاج حسین یڪتا روایتگ
. 🍃 (بخش‌چهارم) . بعد از صحبتای حاجی همگی به سمت اتوبوس رفتیم نگاه آخرم را به خاکها دوختم و زیر لب زمزمه کردم : کمکم کنید . سوار اتوبوس میشوم و کنار فاطمه مینشینم ... _خواهرا مقصد بعدیمون طلائیه هستش ... نمیدونستم طلائیه چجور جایی هست فقط منتظر بودم ببینم چه حسی داره چه حال و هوایی داره ... _همتا؟ به سمت فاطمه برمیگردم:جانم کمی نزدیک می آید : نمیخوای به تصمیم احسان فکر کنی؟ نگاهم را از بیرون میگیرم و به فاطمه خیره میشوم: هیس؛میخوام تو این سفر فقط به حال و هوا و آرامشی که اینجا بهم میده فکر کنم ... چیزی نگفت و برگشت سمت دخترک ... من هم به بیرون خیره شدم ... بعد از یک ساعت به محل مورد نظر رسیدیم ... وقتی از اتوبوس پیاده شدم نمیدونم چیشد که زانو زدم صدای ناله میشنیدم .. فاطمه و چند تا از بچه ها اومدن سمتم : یاحسین ؛چیشدییی؟؟؟ نگاه اشک آلودم را به خاکها دوختم تشنم شده بود اما نمیتونستم بگم آب میخوام نمیدونم چرا یهوویی این شکلی شدم ... همیشه خان جون میگفت خوردی زمین یه یاعلی بگو و بلند شو .. زیر لب یاعلی گفتم و بلند شدم بغضم شکست و اشکانم سرازیر شد ... فاطمه قصد کرد به سمتم بیاید که بهار جلویش را گرفت و زیر لب چیزی گفت فاطمه نگاه نگرانش را نثار چشمان اشک آلودم کرد .... چند قدمی راه نرفته بودم که زانوهایم زانو زدند .. اشکانم را با پشت دست پاک کردم خدایاااا من‌چم شدههه این صدای چیهههه؟؟ بابا بزرگ میگفت طلائیه جایی هست كه شهدا حسينی‌وار جنگيدن چقدر بوي حنجره هاي سوخته می آید و چقدر دستها تشنه وفايند.... وفایی که من بی وفایی کردم ... خدایااااااا این صدای ناله از کجا میاددد؟؟؟ مُشتی خاک برداشتم و روی سرم ریختم خاک بر سر من کنن که فقط باعث شرمندگی ام .... معلوم نیست چند بار دل امام زمان رو شکستممم ... چقدر آقارو ناراحت کردممم ... چقدررر شرمنده شهدا شدممم .... دستم را روی سرم میگذارم هیچ وقت فکر نمیکردم یه روزی همچین حالی بشممم ... اونم برای شهداااا ... هیچ وقت نمیکردم یه روزی بیامم طلائیه ... یادمه دختر خالم برای ازدواجش اومد اینجااا گفت من طلا نمیخوام اما حال و هوای طلائیه رو میخواممم .. ميگن حاج همت از همين نقطه آسمونی شده عاشقي كه در پي ليلاي شهادت در بيابانهاي زخم خورده طلائيه مجنون شد. من امروز اومدم اینجا بی نهایت در امتداد عشق جست‌وجو کنم .. اومدم بگممم منم همتای جدیدددد ... که خودتون بهم کمک‌کردید .... آره اینجا خاکش طلاستتتتت ... دوستش دارممم آرامششو دوست دارم . ممنونم که دعوتم کردید بیام ممنونم که اجازه دادید وارد حریمتون بشم ✍🏻نویسنده:میم‌تاج‌افروز °•❀ @chaadorihhaaa ←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→