eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
😔 زود اشك هايش را پاك كرد و به همسرش خيره شد كه جلوى درب ايستاده بود... - چرا چشم هايت قرمز شده حورا؟ - چيزى نيست، براى اين بى خوابى هاست. - فرصت براى خواب هست، بلند شو كه اذان نزديك است. - روى چشم، صبحانه چند دقيقه ديگر آماده ست، زينب را گذاشته ام كنار ديگ كه آتش را مراقب باشد - حيدر كجاست؟ - توى . خواب است، ديشب تا ديروقت هيزم جمع كرد، بگذار بخوابد. - قبل از اذان بيدارش ميكنم. 🍃 با عجله جارو را برداشت و جلوى چادر را جارو زد... زمان گذشت و صداى قدم هاى جاده بين صداى اذان صبح گم شد. با لهجه عربى محلى اش زوار را بيدار كرد، " " " ياعلى "، "صلاة". زوار نماز را كه خواندند، نشستند سر سفره ى موكب. پاهاى زينب و حيدر از خستگى بى رمق بود اما سفره ها را خودشان انداختند و جمع كردند و موكب را جارو زدند... 👣 زوار كفش ها را پوشيدند و بعضى "شكرا" گويان و بعضى بدون حرف زدند به دل جاده. ابوحيدر نفس راحتى كشيد و رفت به خيمه ى ، بچه ها باز خوابشان برده بود. - چرا گريه ميكنى حورا؟ - آقا هنوز چند روز به اربعين مانده، ديگر هيچ چيز در خانه نداريم. - داريم! خرماها! خرما كه داريم؟ - بله آقا اما قدر يك سينى.😔 - خدا را شكر، آماده شان كن. 🌞 صبح فردا ابوحيدر سينى خرماها را روى سر گذاشت و وسط نشست. اشك ميريخت، زبان گرفته بود... - آقا تمام شد، روسياهم، شرمنده ام غير از اين، ديگر هيچ چيز ندارم. اهل خانه ام فدايتان...😭 اشك، روى گونه ى حورا و زينب و حيدر ميچكيد... ها داشت تمام ميشد. موكب خالى ابوحيدر بوى گرفته بود، نهمين فرزند (ع)، آخرين خرماى سينى را برداشت...🌸😭 @chaadorihhaaa
◣ 🔹نزدیڪ سال نو بود، مثل هر سالۍ کہ سالِ جدید رو در ڪنار شروع مےڪردیم راهۍ جنوب شدیم، پدرم گـفت: تحویل امسال رو تو باشیم، یڪ ساعتے بہ شروع سال جدید مونده بود، آهستہ و آرام بر رمل هاے فڪہ قدم گذاشتم تابلو نوشتہ اے ڪہ بر رمل هاے نرم فڪہ قد ڪشیده بود، نگـاهے بہ چادرم انداختم، متوجہ نشدم، یعنے چے‼️ حجاب، خونِ شهید، چہ ربطے داره ••• 🔸چراهایم شروع شد🙂 وقتےبرگـشتم، سراغ وصایاےشہدا رفتم در همہ شان مشترڪ بود ••• 🔹چـادرِ من خون بها آخہ چرا بهاے چـادر باید برابرِ خون باشہ🤔 ..... 🔸قلم رو گـرفتم و روے ڪاغذے سفید نوشتم ــــ چ ـــ ا ـــ د ـــ ر ـــ از ڪجا اومده ڪہ شده چادر‼️ 🔹فڪر ڪردم ــــ چ مثل آ مثل ـــ د مثل ـ ر مثل ،ڪنار هم چیدمشان خوانده شد 🌹 🔸آره از همین جا اومده از خونہ اے ڪہ بوے مےده بوے بوے 😍 🔹و اما بوے ... مادرمان فاطمہ سلام اللہ علیہا خونے شد، شد تا ڪہ رویش را نبیند هر ڪسے 😢 🔸حالا دیگہ از روے عادت سرم نمےڪنم، من و چادرم یڪۍ شدیم و قلبم براے چادرم مےتپہ😇 چون بهایش خونِ ڪسے است ڪہ نامش است ❤️ جان مادر حرمتش را نشڪن 🙏✋ ◉✿[✏ @chaadorihhaaa]✿◉     ═══✼🍃🌹🍃✼═══
چادرت را سر ڪن ! از اینجاۍ ڪار بہ بعد با توست ! باید شهر را بوۍ فاطمہ بردارد ! باید هر طرف را ڪه نگاه ڪردۍ فرزندان فاطمہ را ببینۍ ڪه دارند برای یارۍ امامشان آماده مۍشوند ! چادرت را سر ڪن! چادر ݪباس فرم هاست ! اصݪا زین پس چادر نشانہ ! آنهایۍ ڪه مۍخواهند در قیام مهدوۍ امامشان را یارۍ ڪنند را با بشناسیم ! چادر نشانہ اۍ باشد براۍ ڪسانۍ ڪه دیگر فڪر دیده شدن نیستند ؛ اینبار فڪر پسندیده شدن هستند ! زهرا سلام الله علیها باید بپسنددت و زیر چادرت را امضا ڪند ! باید بدۍ که در گردان فاطمۍ ها حافظ و باشۍ ! باید حواست باشد ڪه امام ؛ هر لحظہ از تو سان میبیند ! در ڪوچه و بازار و خیابان ! . چادر تو ، عَلـَم این ۍ جنگ نرم ! علمدار مبادا دشمن چادر از سرت بردارد ! گردان فاطمۍ باید با چادرش بوۍ را در شهر پخش ڪند ! علم را تصرف ڪند... و سفیر صلح فاطمہ در جهان باشد ! " چادر خاڪۍ " اسم رمز گرداݩ فاطمۍ مهدۍ است... ◉✿[✏ @chaadorihhaaa]✿◉     ═══✼🍃🌹🍃✼═══