#اربعین
#داستان
😔 زود اشك هايش را پاك كرد و به همسرش خيره شد كه جلوى درب #چادر ايستاده بود...
- چرا چشم هايت قرمز شده حورا؟
- چيزى نيست، براى اين بى خوابى هاست.
- فرصت براى خواب هست، بلند شو كه اذان نزديك است.
- روى چشم، صبحانه چند دقيقه ديگر آماده ست، زينب را گذاشته ام كنار ديگ كه آتش را مراقب باشد
- حيدر كجاست؟
- توى #موكب . خواب است، ديشب تا ديروقت هيزم جمع كرد، بگذار بخوابد.
- قبل از اذان بيدارش ميكنم.
🍃 با عجله جارو را برداشت و جلوى چادر را جارو زد...
زمان گذشت و صداى قدم هاى جاده بين صداى اذان صبح گم شد.
با لهجه عربى محلى اش زوار را بيدار كرد، " " " ياعلى #زائر "، "صلاة".
زوار نماز را كه خواندند، نشستند سر سفره ى موكب.
پاهاى زينب و حيدر از خستگى بى رمق بود اما سفره ها را خودشان انداختند و جمع كردند و موكب را جارو زدند...
👣 زوار كفش ها را پوشيدند و بعضى "شكرا" گويان و بعضى بدون حرف زدند به دل جاده.
ابوحيدر نفس راحتى كشيد و رفت به خيمه ى #حورا ، بچه ها باز خوابشان برده بود.
- چرا گريه ميكنى حورا؟
- آقا هنوز چند روز به اربعين مانده، ديگر هيچ چيز در خانه نداريم.
- داريم! خرماها! خرما كه داريم؟
- بله آقا اما قدر يك سينى.😔
- خدا را شكر، آماده شان كن.
🌞 صبح فردا
ابوحيدر سينى خرماها را روى سر گذاشت و وسط #جاده نشست.
اشك ميريخت، زبان گرفته بود...
- آقا تمام شد، روسياهم، شرمنده ام غير از اين، ديگر هيچ چيز ندارم. اهل خانه ام فدايتان...😭
اشك، روى گونه ى حورا و زينب و حيدر ميچكيد...
#خرما ها داشت تمام ميشد.
موكب خالى ابوحيدر بوى #ياس گرفته بود،
نهمين فرزند #حسين(ع)، آخرين خرماى سينى را برداشت...🌸😭
@chaadorihhaaa
◥#داستانڪ_چـادر◣
🔹نزدیڪ سال نو بود، مثل هر سالۍ کہ سالِ جدید رو در ڪنار #شہدا شروع مےڪردیم راهۍ جنوب شدیم، پدرم گـفت: تحویل امسال رو تو #فڪہ باشیم، یڪ ساعتے بہ شروع سال جدید مونده بود، آهستہ و آرام بر رمل هاے فڪہ قدم گذاشتم
#حجاب_خون_بهاے_شهیدان_است
تابلو نوشتہ اے ڪہ بر رمل هاے نرم فڪہ قد ڪشیده بود، نگـاهے بہ چادرم انداختم، متوجہ نشدم، یعنے چے‼️ حجاب، خونِ شهید، چہ ربطے داره •••
🔸چراهایم شروع شد🙂 وقتےبرگـشتم، سراغ وصایاےشہدا رفتم #حیا #حجب #حجاب #چـادر در همہ شان مشترڪ بود •••
🔹چـادرِ من خون بها آخہ چرا بهاے چـادر باید برابرِ خون باشہ🤔 .....
🔸قلم رو گـرفتم و روے ڪاغذے سفید نوشتم ــــ چ ـــ ا ـــ د ـــ ر ـــ از ڪجا اومده ڪہ شده چادر‼️
🔹فڪر ڪردم ــــ چ مثل #چهره
آ مثل #آسمانے ـــ د مثل #دختر ـ
ر مثل #رسول_اللہ ،ڪنار هم چیدمشان خوانده شد
#چهره_آسمانے_دختر_رسول_الله 🌹
🔸آره از همین جا اومده از خونہ اے ڪہ بوے #یاس مےده بوے #یاسین بوے #خــــدا 😍
🔹و اما بوے #خون ...
#چـادر مادرمان فاطمہ سلام اللہ علیہا خونے شد، #خاڪے شد تا ڪہ رویش را نبیند هر ڪسے 😢
🔸حالا دیگہ از روے عادت سرم نمےڪنم، من و چادرم یڪۍ شدیم و قلبم براے چادرم مےتپہ😇
چون بهایش خونِ ڪسے است ڪہ نامش #یاس_نبے است ❤️
جان مادر حرمتش را نشڪن 🙏✋
◉✿[✏ @chaadorihhaaa]✿◉
═══✼🍃🌹🍃✼═══
چادرت را سر ڪن !
از اینجاۍ ڪار بہ بعد با توست !
باید شهر را بوۍ فاطمہ بردارد !
باید هر طرف را ڪه نگاه ڪردۍ
فرزندان فاطمہ را ببینۍ
ڪه دارند برای یارۍ امامشان
آماده مۍشوند !
چادرت را سر ڪن!
چادر ݪباس فرم #فاطمۍ هاست !
اصݪا زین پس چادر نشانہ !
آنهایۍ ڪه مۍخواهند در قیام مهدوۍ
امامشان را یارۍ ڪنند
را با #چادر بشناسیم !
چادر نشانہ اۍ باشد براۍ ڪسانۍ ڪه
دیگر فڪر دیده شدن نیستند ؛
اینبار فڪر پسندیده شدن هستند !
زهرا سلام الله علیها باید بپسنددت
و زیر چادرت را امضا ڪند !
باید #تعهد بدۍ
که در گردان فاطمۍ ها
حافظ #حیا و #عفت باشۍ !
باید حواست باشد ڪه امام ؛
هر لحظہ از تو سان میبیند !
در ڪوچه و بازار و خیابان !
.
چادر تو ، عَلـَم این #جبهہ ۍ جنگ نرم !
علمدار #حیا
مبادا دشمن چادر از سرت بردارد !
گردان فاطمۍ باید با چادرش
بوۍ #یاس را در شهر پخش ڪند !
علم را تصرف ڪند...
و سفیر صلح فاطمہ در جهان باشد !
" چادر خاڪۍ "
اسم رمز گرداݩ فاطمۍ مهدۍ است...
◉✿[✏ @chaadorihhaaa]✿◉
═══✼🍃🌹🍃✼═══