eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
همراهان عزیز و سلام ان‌شاءالله که حالتون خوب باشه ☺️🌹 عیدتونم پیشاپیش مبارک😍❤️ . . یک هفته ی پیش رمان به پایان رسید و با تشکر ویژه از نویسنده ی عزیز خانوم 💚 ان‌شاءالله رمان بعدیِ کانال از جمعه شب ۱۳۹۹/۱/۱ هر شب ساعت ۹ سه پارت در کانال بارگزاری میشه...😌 . . رمان نوشته ی سرکار خانم رو ان‌شاءالله با هم دنبال میکنیم امیدواریم خوشتون بیاد ☺️ . : می‌گفت نباشم؛ چون حس می‌کرد سادگی‌اش این روزها خریدار ندارد؛اما داشت، من خریدار بودم همه‌ی سادگی‌های عاشقانه‌اش را.قدم زدم کنارش در جاده‌های سادگی، تا بفهمد من فقط عشق را با یک رنگ کنارش می‌پسندم، آن هم به رنگ سادگی.اصلاً سادگی یعنی زندگی؛ یعنی خودت باشی و او دور از همه‌ی حرف‌هایی که نمی‌ارزد حتی به گوش کردن. دور از لذت‌هایی که فقط برای چند ثانیه و گذرا است و فقط زرق و برق دنیا.اصلا سادگی؛ یعنی خودِ خودِ عاشقی. : قلبم بی‌وقفه می‌تپید. باز دلم برای دیدنش در لباس مشکی محرمیش ضعف می‌رفت، با این‌که محرم امسال با همه‌ی سال‌ها فرق داشت و می‌تونستم دزدکی دیدش نزنم، کاری که سال‌ها بود انجام می‌دادم. درست از اون شبی که توی همین اتاق صداش رو شنیدم و نفهمیدم چرا قلبم به تپش افتاد و درونم آتیش به پا شد که با یک مشت و دو مشت آب خنک هم حالم جا نیومد، تازه با سلام کردن و دیدنش فقط کم مونده بود پس بیفتم و خودم اصلا نفهمیدم چرا این احساس‌های تازه در من جون گرفته. آره دقیقا از همون شب لعنتی شروع شد این دزدکی دید زدن‌هایی که برای یه دختر سنگین و متین زشت بود و بی‌حیایی؛ ولی امان از قلب سرکشم که نمی‌گذاشت این‌کار رو تکرار و تکرار نکنم. . . منتظرمون باشیم...😉 . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
 ❃﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾❃ 🌹باتوکل به نام اعظمت🌹
🌺 به رسم هر روز 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ ◾️◈◆--💎--◆◈--◽️ ✨السلام علیڪ یابقیة الله یا اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامام الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ" الامان الامان✨ 🌾 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══✼🌸✼══
🌸🍃.... . . . ۱۳۹۸/۱۲/۲۹ سلام.. یک سالی که گذشت....! چیکار کردیم برا خودمون رفقا ؟! چیکار کردیم برای رضای خدا ؟! چیکار کردیم برای شادی دل امام زمانمون..؟! . نمازامونو سر وقت خوندیم ؟! غیبت نکردیم ؟! تهمت نزدیم ؟! چادرامونو محکم تر گرفتیم دخترا ؟! آقایون نگاهاتونو حفظ کردین ؟! و.... ؟! .... دوری کردیم از گناه و نزدیک شدیم به خدا ؟! . حالا که اینهمه وقت خالی داریم... حالا که دیگه بهونه ای برای از سر بازکردن تکالیف دینی‌مون نداریم... روزِ آخرِ سال بشینین پای سجاده اتون... پای دلتون... از خدا بخاطر تموم گناهایی که یکساله رو دوشمون سنگینی میکنن طلب بخشش کنین.. :) . از خودتون بخاطر تموم هدف هایی که توی یکسال قرار بود بهشون برسین ولی‌ عملیشون نکردین معذرت خواهی کنید... :) بعدش قول بدیم به خدا به خودمون به امام زمان (عج) سال پیش رومون و که یه شانسِ دوباره ی بخشیده شده از طرف خداس و پاک نگه داریم :) و سعی کنیم زمینه های ظهور رو فراهم کنیم ان‌شاءالله😍 . از همه کسایی که اذیتشون کردیم معذرت خواهی کنیم کسایی که اذیتمون کردند رو ببخشیم :) . و در آخر با یه حالِ خوب وارد سال جدید بشیم ❤️ . التماس دعا برای همه بیماران ... :)🥀 . ✍ . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Z.Z: ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃 ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📖🕋📖🕋📖 🕋📖🕋📖 💠همراهان گرامی کانال 🌷ختم دسته جمعی زیارت امام کاظم علیه السلام و صلوات خاصه امام کاظم علیه السلام ،به مناسبت شهادت امام کاظم ( باب الحوائج )علیه السلام در کانال برگزار میشود ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️ به نیابت از امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف هدیه به امام کاظم علیه السلام و برآورده شدن حاجت افراد شرکت کننده ❇️فرصت خواندن : شروع: از زمان اعلان متن در کانال ( اکنون ) پایان : شنبه شب ۲/ ۱/ ۱۳۹۹ 📣لطفا تعداد زیارت امام کاظم علیه السلام و صلوات خاصه امام کاظم (ع) را که‌ می خوانید ،به آیدی زیر بفرمایید تا جمع آمار در حرم مطهر امام رضا ( ع ) مطهر ثبت شود تشکر و عاقبت بخیری از حضور پر رنگتون 🌹 ⬅️آیدی جهت پیام دادن برای اعلام تعداد زیارت و صلوات خاصه امام کاظم علیه السلام در ختم دسته جمعی 👇👇 🆔 @ZZ3362 🖤 متن زيارت امام_موسي_کاظم_عليه_السلام⬇️⬇️⬇️ 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ولِىَّ اللَّهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، 🌹اَلسَّلامُ‏ عَلَيْكَ يا صَفِىَّ اللَّهِ وَابْنَ صَفِيِّهِ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَمينَ اللَّهِ وَابْنَ اَمينِهِ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نُورَ اللَّهِ فى‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اِمامَ‏ الْهُدى‏، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَلَمَ الدّينِ وَالتُّقى‏، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ‏ عِلْمِ النَّبِيّينَ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خازِنَ عِلْمِ الْمُرْسَلينَ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا نآئِبَ الْأَوْصِيآءِ السَّابِقينَ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَعْدِنَ الْوَحْىِ الْمُبينِ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا صاحِبَ الْعِلْمِ الْيَقينِ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا عَيْبَةَ عِلْمِ‏ الْمُرْسَلينَ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الصَّالِحُ مرسل 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الزَّاهِدُ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ الْعابِدُ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْأِمامُ السَّيِّدُ الرَّشيدُ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمَقْتُولُ الشَّهيدُ، 🌹اَلسَّلامُ‏ عَلَيْكَ يَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ وَابْنَ وَصِيِّهِ، 🌹اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا مَوْلاىَ مُوسَى‏ بْنَ جَعْفَرٍ، وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكاتُهُ 🌹اَشْهَدُ اَ نَّكَ قَدْ بَلَّغْتَ عَنِ اللَّهِ ما حَمَّلَكَ، وَحَفِظْتَ مَا اسْتَوْدَعَكَ، 🌹‏وَحَلَّلْتَ حَلالَ اللَّهِ، وَحَرَّمْتَ حَرامَ اللَّهِ، 🌹وَاَقَمْتَ‏ اَحْكامَ اللَّهِ، وَتَلَوْتَ كِتابَ اللَّهِ، 🌹‏َوصَبَرْتَ عَلَى الْأَذى‏ فى‏ جَنْبِ اللَّهِ، 🌹وَجاهَدْتَ فِى اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ، حَتّى‏ اَتيكَ الْيَقين 💙 متن صلوات خاصه بر موسى بن جعفر ( امام کاظم )عليه السّلام⬇️⬇️⬇️ 🌻اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِّ النُّورِ الْمُبِينِ [الْمُنِيرِ] الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ .🌻
حق الناس یعنی.... ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
🌸🍃...بسم الله الرحمن الرحیم....🍃🌸 شروع سال ۱۳۹۹ ۷:۱۹:۲۰ عیدتون مبارک رفقا❤️ . ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══ 
🌺 به رسم هر روز 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ ◾️◈◆--💎--◆◈--◽️ ✨السلام علیڪ یابقیة الله یا اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامام الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ" الامان الامان✨ 🌾 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══✼🌸✼══
زل زده بودم به آسمـــــــــــــــــان ودرتلاطـــم رنــــــ🌈ــــــــگ های آن غرق شده بودم، گاهی آبی ممتـــــ💙ــــــــد چون دریا، و گاهی پُراز ماهیان سفــــــــ☁ـــــــیدپنبه ایی... اصلا انگارنام آسمـــــــــــان را از آرامـــــــــــــش گرفته اند، که تماشایش مرا درآرامش ابدی غوطه ور می کند، آسمان بزرگ ترین نعمت خداست برای روحـــــ ناآرام من.... 🦋 🦋(@chaadorihhaaa)🦋
🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 .... قلبم بی وقفه می تپید .باز دلم برای دیدنش در لباس مشکی محرمیش ضعف می رفت، با اینکه محرم امسال با همه ی سال ها فرق داشت و می تونستم دزدکی دیدش نزنم، کاری که سال ها بود انجام می دادم .درست از اون شبی که توی همین اتاق صداش رو شنیدم و نفهمیدم چرا قلبم به تپش افتاد و درونم آتیش به پا شد که با یک مشت و دو مشت آب خنک هم حالم جا نیومد، تازه با سلام کردن و دیدنش فقط کم مونده بود پس بیفتم و خودم اصلا نفهمیدم چرا این احساس های تازه در من جون گرفته .آره دقیقا از همون شب لعنتی شروع شد این دزدکی دید زدن هایی که برای یه دختر سنگین و متین زشت بود و بی حیایی؛ ولی امان از قلب سرکشم که نمی گذاشت اینکار تکرار و تکرار نکنم. با دو انگشتم کمی دو لایه ی فلزی پرده کرکره ای قهوه ای رنگ و رو رفته رو باز می کنم، در حد کم که فقط من ببینم بدون جلب توجه .نگاهم روش ثابت موند و وای به قلب بی قرار و عاشقم .دست برنمی داشت از این کوبش و خودم نمی فهمیدم حالا چرا؟ حالا که محرمش شده بودم، چرا؟! نه هنوز هم نه، هنوز جرأت نمی کردم برم نزدیک، با اینکه دیگه عادی بود این نزدیک شدن .نه هنوز نمی تونستم برم بتکونم خاک روی لباس مشکیش رو که حاصل جابه جایی دیگ ها از زیر زمین به حیاط بود و من هر سال چه قدر دلم می خواست این کار رو بکنم و یه خسته نباشید چاشنی کارم؛ ولی نه نمی شد؛ نمی شد. هنوز هم عشق من تنها سهم خودم بود و می دونستم اگر برای همه طبیعی باشه رفتارهای عاشقانه و از ته قلبم؛ ولی چین میفته بین پیشونیش و چشم غره هاش من رو نشونه میره اگه وسط نامحرم های حیاط پیدام بشه. حیاط پر از هیاهو بود، پر از صدای صلوات و پر از دودی که از کنده های تازه آتیش گرفته بلند شده بود و عطر اسپند می داد و من چه قدر دوست داشتم این بو رو که پر از دود بود و پرآرامش. با خم شدنش نگاه گرفتم از این همه هیاهو؛ چون اصل نگاهم فقط مال اون بود، کسی که نه تنها از نگاهم، بلکه از خودم هم فراری بود و من نمی فهمیدم چرا؟ !بعد از سه هفته عقد کردن و محرم بودن! شلوارش رو تکوند .اواخر پاییز بودیم ولی هوا عطر و سرمای زمستونی داشت؛ اما امیرعلی فقط همون یه پیراهن مشکی تنش بود نه کت و نه بافت. از عطیه شنیده بودم که امیرعلی گفته لباس زیادی توی عزاداری ها دست و پاگیرش میشه و من فقط از عطیه شنیده بودم، خواهر کوچیک امیرعلی؛ دوست و دختر عمه ی من و من هر سال چه قدر نگران بودم که نکنه سرما بخوره .حالا هم کم نشده بود این دل نگرانی ها و بیشتر شده بود بعد از خوندن اون خطبه عقدی که حس خوبی به قلبم ریخت و امیرعلی اخم نشست رو صورتش و همون اخم جرأت گرفت از من که نشون بدم این دلنگرانیم رو و باز هم سکوت کرده بودم و سکوت. ... ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ✍لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ
🌸 ﷽ 🌸 🌸🍃🌺🍃🌸 .... آه پر صدایی کشیدم .صدای دسته های عزاداری که از خیابون رد میشدن من رو به خودم آورد. با صدای طبل و سنجی که دلم رو لرزوند و مداحی که با نوحه سراییش از واقعه کربلا رد اشک گذاشت توی چشمهام، یه اشک واقعی. امیر علی سر بلند کرد رو به آسمونی که به غروب می رفت و گرفته بود و به نظر من سرخ .اشک روی صورتش رو دیدم و دلم ضعف رفت برای این اشک های مردونه که غرور نداشتن و پای روضه های سیدالشهدا (ع) بی محابا غلت می خوردن رو گونه هایی که همیشه ته ریش داشت .انگشت هام کشیده شد و پرده با صدای بدی به هم خورد و دست من از روی پیراهن مشکی چنگ زد قلبی رو که باز هم بی قراری میکرد طبق برنامه ی هر ساله اش، با همه ی تفاوتی که توی این سال بود. روی تخت فلزی وا رفتم و چادر مشکیم سر خورد روی شونه هام . برای آروم کردن قلب بی قرارم از بس لبه های چادر رو توی مشتم فشار داده بودم، خیس شده بود .چه قدر حال امروزم پر از گریه بود؛ چون یه قطره اشک بدون گذر از گونه ام از چشم هام افتاد و گم شد توی تار و پود چادرم. تقه ای به در خورد و بعد صدای بابابزرگ که یاالله می گفت برای ورود به اتاق خودشون .دستی روی چشم های پر از اشکم کشیدم و قبل از ریزششون سد کردم راهشون رو و صدای پر بغضم رو صاف. _بفرمایید بابابزرگ، فقط من اینجام. دستگیره ی در به طرف پایین کشیده شد و بابابزرگ داخل اتاق شد، آستین های بالا زده و دست ها و صورت خیسش نشونه ی این بود که وضو گرفته و اومده برای نماز اول وقتش، مثل همیشه. لبخندی به روم پاشید. _خوبی بابا؟ به زور لبخندی زدم، لعنت به چشم هایی که همیشه لو می دادن گریه کردنم رو؛ چون قبل از حتی یه قطره اشک سرخ می شدن و پر از شبنم های براق .بابابزرگ هم حالا دقیق توی صورتم و چشم هام بود و امروز دوباره می پرسید احوالم رو. پیشگیری کردم از سوال ها و باز ادامه دادم اون لبخند کذایی رو. -ممنون ...اذون دادن؟ بابابزرگ نگاه از صورتم گرفت و بعد از کمی مکث انگار فکر می کرد چی پرسیدم گفت: _الانه که.... ✍🌺🍃🌸🍃🌺🍃 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ✍لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ