eitaa logo
💫 فــرشــتــه‌ها 💫
8.9هزار دنبال‌کننده
13.6هزار عکس
2.1هزار ویدیو
87 فایل
بسم الله الرحمان الرحیم مرکز خرید و فروش کانال در ایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/223674416C035f1536ee اینجا میتونی کانالتو بفروشی یا کانال مناسب بخری👆 تبلیغات انبوه در بهترین کانال های ایتا 👇 https://eitaa.com/joinchat/926285930Ceb15f0c363
مشاهده در ایتا
دانلود
چطوری بهتر ✨ مطالعه کنیم ؟ هر ۴۵ دقیقه یک استراحت کوتاه ⏰🛌🤪 یادداشت برداری کنیم 🤓🗒🖌 سخت ترین قسمت رو اول تموم کنیم🤯📈 به خودمون جایزه بدیم🥳🎁 سحر خیز باشیم🥱🖼 عوامل حواس پرتی رو دور کنیم🙄📱💔 ❥︎• •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖇 🤍🕊 بعضی ها فکر می کنند. اگر ظاهرشان را شبیه شهدا کنند، کار تمام است! نه، باید مانند شهدا زندگی کرد...!! 🤍🕊 『 』 •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
Chadorat Ra Betekan - Mohammad Hossein Poyanfar.mp3
6.88M
چادرت‌رابتکان❣ روزی‌مارا‌بفرست🥺 ای‌که‌روزیِ‌دو‌عالم‌همه‌ازچادرتوست♥️ من از خاک پای تو سر بر ندارم،✨ مگر لحظه‌ای که دگر سر ندارم...♡ •♡• •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[ 🌾 ] 🧔🏻| کسی‌که‌دوست‌نداشته‌باشه‌بیاد‌ کربلا مومن‌نیست! علامت‌مومن‌اینه‌که هرچند‌وقت‌یکبار‌دلش‌تنگ‌میشه... براۍ‌بین‌الحرمین، دلش‌تنگ‌میشه.. میگه: نمیدونم‌برای‌چی! ولی دلم میخواد‌ برم کربلا ...💔 『 』 •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
| 🌱 | ✨ پاییز تنها فصلیه که از همون اولین روزش خودشو نشون می‌ده! کاش همه انسانها مثل پاییز باشن .. تا از همون روز اول رنگ و روی اصلیشون رو نشون بدن!🍂🧡🍁❤️🍂 〖 〗 •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . [ شب جمعه‌س هوایت نکنم می‌میرم💔 ] . ..! . . •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
هرات-افغانستان🇦🇫 مقبره ملکه مهد علیا، گوهر شاد بیگم رحمة الله علیها👑 سازنده و موسس مسجد جامع گوهرشاد در کنار حرم مطهر رضوی و همسر شاهرخ تیموری. از آثار و بناهای خیریه‌ای که توسط گوهرشاد خاتون بنا شد، مسجد جامع، مدرسه و خانقاه شهر هرات افغانستان و مسجد جامع مشهد در ایران بیش از همه اهمیت دارند که در هر دو شهر به نام «مسجد گوهرشاد» موسوم و مشهور می‌باشند و از شاهکارهای هنر معماری و کاشی کاری قرن نهم هجری به‌شمار می‌روند. همچنین او آثار ارزنده‌ای در حرم امام رضا و اطراف آن پدیدآورد، از جمله دو رواق «دارالحفاظ» و «دارالسیاده» را بنا کرد. معمار این دو رواق و دو مسجد در هرات و مشهد، قوام‌الدین شیرازی بود. روحش شاد و یادش گرامی باد...✨🌱 🌏📚🗞 ❥︎• ↷ #ʝøɪɴ ↯ ˹ ˼𖥸 ჻ •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
: بچه‌ها حواس‌تان باشد، یک لحظه رفتم خار از پا کشم راهم صد سال دور شد. از در هیئت بیرون‌تان می‌اندازند از پنجره بیایید. شیطان زمینت می‌زند پاشو. یاعلی بگو و پاشو. چطو بچه زمین می‌خورد یاعلی می‌گوید پا می‌شود. از هیئت، جلسه، دوست خوب جدا نشویدا. ❥︎• ↷ #ʝøɪɴ ↯ ˹ ˼𖥸 ჻ •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
•• نسبت به زیبایی های جهان بی‌توجه نباش🌸🥺💕 ❥︎• ↷ #ʝøɪɴ ↯ ˹ ˼𖥸 ჻ •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃سوسنگرد، سالهاست که بوی نوا
ی الله اکبر های شما را میدهد، سالهاست که بوی شما را از خاک و هوای این سرزمین استشمام میکنیم، اینجا چون شیشه عطری رایحه ی شما را خوب در طنین خویش به یادگار حفظ کرده است... 🍃رایحه ای که تا مغز استخوانمان حس میشود و اینک مشفی حال مادی زده یمان شده است. از آن روز که پیکر لاله گونتان، در آغوش سوسنگرد آرام گرفت دیگر حال و روز قبل را ندارد انگار خون را در شریان های خویش تزریق کرده و، قلبش جان تازه ای گرفته باشد، هوای بهشت را میدهد... 🍃آقا احمد؛ ورق زدن کتاب زندگی کوتاهِ پر ثواب شما و هم قطار هایتان، طلوع فهمی شده که ما همه، افق های معنوی انسانیت را درک کنیم و در پی کسبشان براییم. 🍃راستی که، رد پای شما چشمه ی عشق است و ما عشق را زِ رد پای شما میگیریم. میگویند که بانوی بی نشان شب های برای شما مادری میکند، تو را به جانش، ما را نزدشان یادی بکن. دعا کنید غروب گناهانمان برسد😞 نویسنده: زهرا حسینی شهید احمد رجب خیشگر تاریخ تولد : ۱٣٣٩ تاریخ شهادت : ٣ مهر ۱٣۵٩ 🥀مزار شهید : مفقود الاثر ❥︎• •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
... ⃠🚫 سوریه نرفته‌اے..!؟ باشد قبول🙂 اما در کوچه و بازار این سرزمین هم میشود شد💪🏽 آرے آن هنگام که در اوج جوانی چـ👀ـشم میبندی بر روی صورت نامحرم یعنی 🇮🇷 😎 آن هنگام که بخاطر حیای چشم متلک میشنوی و به خود افتخار میکنی که چشمانت را کنترل کردی✌🏻.. 🇮🇷 💔 آن هنگام که در مجازی هیچ دختری را به خیال خودت خواهر نمیدانی🙅🏻‍♂... 🇮🇷 ✨ آن هنگام که با گریه برا پاک دامنی دعا میکنی...🍃 🇮🇷 😍 یک نکته☝🏻 "در بودن شیوه‌‌ی است" •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♡•• ز‌عشقت‌بند‌بندِ‌این‌دلِ‌دیوانـہ‌مۍلرزد! خَرابمـ‌مۍڪنۍ‌اما‌خَرابۍ‌باتُـو‌مۍارزد... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ •┈┈••✾•✨•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼خدایا دراین آدینه مبارک ♥️به قلبها آرامش 🌼به لبها لبخند شیرین ♥️به زندگی ها صفا و صمیمیت 🌼به دور همی ها شادی ♥️و به خانه ها برکت عطا فرما آمیـــن🙏 به برکت صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💚 و خاندان پاک و مطهرش 🌸 . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫 فــرشــتــه‌ها 💫
❀(﷽)❀ #رمان_چاردیواری✨ #پارت52🌱 #بازگشت🕊 •┈┈••✾•🌟•✾••┈┈• بعد از محرم و صفر اون سال، امیر خواستگاری
❀(﷽)❀ 🌱 🕊 •┈┈••✾•🌟•✾••┈┈• و من... من هم تونستم اون دانشگاه و اون رشته ای که میخام قبول بشم. حقوق در یک دانشگاه دولتی. بعد از نامزدی هلسا من تصادف کردم. یک تصادف کوچیک پای چپم شکست و برای مدت کوتاهی حافظم رو از دست دادم. دکتر گفته بود اگر یک ضربه دیگه به سرم بخوره دوباره ممکنه همچین اتفاقی واسم بیفته... یک ماه پیش بود که مادر النا زنگ زد به مامانم برای خواستگاری. همه راضی بودن جز امیر. اصلا از ارمیا خوشش نمیومد. میگفت فرهنگ خانواده ما با خانواده اونا خیلی متفاوته. راست هم میگفت. من اوایل نمیخاستم قبول کنم ولی ارمیا خیلی لجباز بود. یک دفعه با مامانم ملاقات داشت و توی همون یک دفعه تونسته بود مامانم رو به ازدواج راضی کنه. مامان هرروز روی مخم رژه میرفت که بیا قبول کن. پسر از این اقا تر هیچ جا نمیتونی پیدا کنی. قبول کردم ولی ته دلم راضی به این ازدواج نبودم. ارمیا مرد کاملی بود که میتونست خوشبختم کنه ولی من حس خوبی نسبت بهش نداشتم. قبول کردم و اینجوری خودم رو قانع میکردم که ارمیا پسری خوش تیپ و جذاب از یک خانواده پولدار میتونه همون شاهزاده سوار بر اسب زندگی من باشه. جواب مثبت دادم و یک صیغه محرمیت بینمون خونده شد. از همه خوشحال تر النا بود که به همه دوست ها و همکلاسی هامون خبر داده بود که سویل زنداداشم شده... غمگین ترین فرد ماجرا هم امیر بود که معتقد بود زندگی من با ارمیا سرانجامی نداره و خانوادش با فرهنگ متفاوتشون باعث اذیت من میشن. خانواده منظورش پدر و مادر ارمیا نبود. پدر و مادر خیلی محترم بودن و من خیلی دوسشون داشتم. منظورش فامیل های درجه دو و سه ارمیا بود. تا حالا برخوردی باهاشون نداشتم ولی امیدوار بودم که به خیر میگذره. این سه سال به حدی پر تنش گذشته بود که سپهرو فراموش کرده بودم. غافل از اینکه سرنوشت چه خوابهایی برام دیده... ✍🏻نویسنده: یگانه28 •┈┈••✾•🌟•✾••┈┈• @chadorbesarha 💙