#طلاق_عاطفی با رویش
#رفقای_همسر
ميگن امان از #همسر_رفیق_باز، همسری که بیشتر از اینکه علاقمند باشد وقت خود را با خانواده اش سپری کند، علاقه دارد که با #دوستانش باشد و اوقات خود را با آن ها بگذراند.
یکی از مهم ترین پیامدهای رفیق بازی، ایجاد #طلاق عاطفی بین همسران زوجین است یعنی همسران به دلیل اینکه برای یکدیگر وقت نمی گذارند و نیازهای همدیگر را برآورده نمی کنند، #سردی عاطفی شکل می گیرد...
آقای محترم بیشتر برای خانواده ات #وقت بگذار...
❌ یادت نره برای بدست آوردن همین خانم و #زندگی چقدر زحمت کشیدی...
🚫 اینجوری خرابش نکن..
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha
#هردو_بخوانیم
#متن_های_دلنشین
همسرم اجازه داد یک شب را با #زن دیگری سپری کنم !!!
پس از سالها زندگی #مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی #مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد و از بیرون رفتن با من #لذت خواهد برد.
زن دیگری که همسرم از من میخواست که با او بیرون بروم #مادرم بود که ۱۹ سال پیش بیوه شده بود ولی مشغله های زندگی و داشتن ۳ بچه باعث شده بود که من فقط در موارد #اتفاقی و نامنظم به او سر بزنم.
آن شب به او زنگ زدم تا برای سینما و شام بیرون برویم. #مادرم با نگرانی پرسید که مگر چه شده؟ او از آن دسته افرادی بود که یک تماس تلفنی #شبانه و یا یک دعوت غیرمنتظره را نشانه یک خبر بد میدانست. به او گفتم: بنظرم رسید بسیار #دلپذیر خواهد بود که اگر ما امشب را با هم باشیم. او پس از کمی تامل گفت که او نیز از این ایده #لذت خواهد برد.
آن #جمعه پس از کار وقتی برای بردنش میرفتم کمی #عصبی بودم. وقتی رسیدم دیدم که او هم کمی عصبی بود.
کتش را پوشیده بود و جلوی درب ایستاده بود، #موهایش را جمع کرده بود و لباسی را پوشیده بود که در آخرین جشن سالگرد ازدواجش پوشیده بود.
با چهره ای روشن همچون #فرشتگان به من لبخند زد. وقتی سوار ماشین میشد گفت که به #دوستانش گفته امشب با پسرم برای گردش بیرون میروم و آنها خیلی تحت تاثیر قرار گرفته اند.
ما به #رستورانی رفتیم که هر چند #لوکس نبود ولی بسیار راحت و دنج بود. دستم را چنان گرفته بود که گوئی همسر رئیس جمهور بود.
پس از اینکه نشستیم به خواندن منوی رستوران #مشغول شدم. هنگام خواندن از بالای منو نگاهی به چهره مادرم انداختم و دیدم با لبخندی حاکی از یاد آوری #خاطرات گذشته به من نگاه میکند، به من گفت یادش می آید که وقتی من کوچک بودم و با هم به رستوران میرفتیم او بود که منوی #رستوران را میخواند.
من هم در پاسخ گفتم که حالا وقتش رسده که تو #استراحت کنی و بگذاری که من این لطف را در حق تو بکنم. هنگام صرف شام گپ وگفتی #صمیمانه داشتیم، هیچ چیز غیر عادی بین ما رد و بدل نشد بلکه صحبتها پیرامون وقایع جاری بود و آنقدر #حرف زدیم که سینما را از دست دادیم…
وقتی او را به #خانه رساندم گفت که باز هم با من بیرون خواهد رفت به شرط اینکه او مرا #دعوت کند و من هم قبول کردم. وقتی به خانه برگشتم همسرم از من پرسید که آیا #شام بیرون با مادرم خوش گذشت؟ من هم در جواب گفتم خیلی بیشتر از آنچه که میتوانستم #تصور کنم.
چند روز بعد مادرم در اثر یک حمله #قلبی شدید درگذشت و همه چیز بسیار سریعتر از آن واقع شد که بتوانم کاری کنم.
کمی بعد #پاکتی حاوی کپی رسیدی از رستورانی که با مادرم در آن شب در آنجا غذا خوردیم بدستم رسید. یادداشتی هم بدین #مضمون بدان الصاق شده بود:
"نمیدانم که آیا در آنجا خواهم بود یا نه ولی #هزینه را برای ۲ نفر پرداخت کرده ام یکی برای تو و یکی برای #همسرت. و تو هرگز نخواهی فهمید که آن شب برای من چه مفهومی داشته است، #دوستت دارم پسرم."
و در آن هنگام بود که دریافتم چقدر #اهمیت دارد که بموقع به عزیزانمان بگوئیم که #دوستشان داریم و زمانی که شایسته آنهاست به آنها #اختصاص دهیم.
هیچ چیز در زندگی مهمتر از #خانواده نیست.
زمانی که شایسته #عزیزانتان است به آنها اختصاص دهید زیرا هرگز نمیتوان این امور را به وقت دیگری واگذار نمود
༺🧡 ⃟ همسرانه شاد 🧡 ⃟༻
┄┅┅┄┄┅✶🌸✶┄┅┄┅┄
@chadorbesarha