گردش بی خود هر سال مرا میفهمی؟
به جهنم ، که دگر حال مرا میفهمی
به جهنم که اگر هر شب تو غرق غم است
تازه اینبار تو هم مال مرا میفهمی
بعد یک عمر پریشانی من گرچه کم است
ذره ای تلخی ی احوال مرا میفهمی
پشت هم هی به تن شاعر بدبخت نزن
گرچه یک باره شده فال مرا میفهمی
کار سختیست که با یک پر زخمی بپری
حال که مجبور شدی ، بال مرا میفهمی
مثل مرگ است اگر پیش کسی باشد او
بعد او حال تو هم ، حال مرا میفهمی
روزگاری دل رمیدهی من
از دو گلچهره بوسهای میخواست
آن یکی سرکشید و ناز افزود
وین یکی بوسه داد و بزم آراست
این یکی از شراب بوسه خویش
کرد سرشار مستی طربم
وان یکی در سراب وعدهی دور
میدواند هنوز تشنه لبم
بوسههایی که این یکی دادهست
گرچه شیرینتر از می و شکر است
دل دیوانه باز میگوید
لذت آن نداده بیشتر است
تولدت مبارک!🌻
هر وقت که بر من آن پسر میگذرد
دانی که ز شوقم چه به سر میگذرد؟
گو هر سخن تلخ که خواهی فرمای
آخر به دهان چون شکر میگذرد
"سعدی"
هدایت شده از هـیژآ
Faramarz Aslani - Be Man Begoo Bi Vafa (320).mp3
5.59M
به من بگو بی وفا...
حالا یار که هستی؟
خزان عمرم رسید
نو بهار که هستی؟