eitaa logo
چند خانه شعر
26 دنبال‌کننده
51 عکس
0 ویدیو
0 فایل
🔵گزیده ای از اشعار دوست داشتنی 🔹#شعر 🔸#عاشقانه 🔸#عارفانه 🔸 🔻ارتباط: @Karbalaireza
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸ناخدا باشد علی خدا نه، ولی ناخدا که هست بعد از خدا بزرگ همه ماسوا که هست ... گیرم که با علی دل ما نیست آشنا اما دل علی به غریب آشنا که هست مشکل گشا علی است و لشکرگشا علی فرمانروا که بود و شه لافتی که هست ما سائل رکوع علی نیستیم اگر او إنّما ولیّکم الله ما که هست محشر صفی به وسعت آغوش مرتضاست ای عاشقان هجوم نیارید، جا که هست! عاشق گناهکار اگر شد در آتش است اما حسابش از همه عالم جدا که هست... چند خانه شعر در مدح 🔸 @chand_khaneh_sher
محشر صفی به وسعت آغوش مرتضاست ای عاشقان هجوم نیارید، جا که هست... 🔸 @chand_khaneh_sher
ما مشق غم عشق تو را خوش ننوشتیم اما تو بکش خط به خطای همۀ ما... 🔸 @chand_khaneh_sher
ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا . . . حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌ست 🔸 @chand_khaneh_sher
افسوس بر آن دیده که روی تو ندیده‌ست یا دیده و بعد از تو به رویی نگریده‌ست گر مدعیان نقش ببینند پری را دانند که دیوانه چرا جامه دریده‌ست آن کیست که پیرامُن خورشید جمالش از مُشک سیه دایرهٔ نیمه کشیده‌ست ای عاقل اگر پای به سنگیت بر آید فرهاد بدانی که چرا سنگ بریده‌ست رحمت نکند بر دل بیچاره فرهاد آنکس که سخن گفتن شیرین نشنیده‌ست از دست کمان مهرهٔ ابروی تو در شهر دل نیست که در بر چو کبوتر نطپیده‌ست در وهم نیاید که چه مطبوع درختی پیداست که هرگز کس از این میوه نچیده‌ست سرّ قلم قدرت بی چون الهی در روی تو چون روی در آیینه پدید است « ما از تو به غیر از تو نداریم تمنا حلوا به کسی ده که محبت نچشیده‌ست » با این همه باران بلا بر سر سعدی نشگفت اگرش خانهٔ چشم آب چکیده‌ست 🔸 @chand_khaneh_sher
ای غایب از نظر به خدا می سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت... 🔸 @chand_khaneh_sher
ای غایب از نظر به خدا می‌سپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت تا دامن کفن نکشم زیر پای خاک باور مکن که دست ز دامن بدارمت محراب ابرویت بنما تا سحرگهی دست دعا برآرم و در گردن آرمت گر بایدم شدن سوی هاروت بابلی صد گونه جادویی بکنم تا بیارمت خواهم که پیش میرمت ای بی‌وفا طبیب بیمار بازپرس که در انتظارمت صد جوی آب بسته‌ام از دیده بر کنار بر بوی تخم مهر که در دل بکارمت خونم بریخت وز غم عشقم خلاص داد منت پذیر غمزه خنجر گذارمت می‌گریم و مرادم از این سیل اشکبار تخم محبت است که در دل بکارمت بارم ده از کرم سوی خود تا به سوز دل در پای دم به دم گهر از دیده بارمت حافظ شراب و شاهد و رندی نه وضع توست فی الجمله می‌کنی و فرو می‌گذارمت 🔸 @chand_khaneh_sher
ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران... 🔸 @chand_khaneh_sher
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی تو بمان و دگران وای به حال دگران رفته چون مه به محاقم که نشانم ندهند هر چه آفاق بجویند کران تا به کران میروم تا که به صاحبنظری بازرسم محرم ما نبود دیده کوته نظران دل چون آینه اهل صفا می شکنند که ز خود بی خبرند این ز خدا بیخبران دل من دار که در زلف شکن در شکنت یادگاریست ز سر حلقه شوریده سران گل این باغ به جز حسرت و داغم نفزود لاله رویا تو ببخشای به خونین جگران ره بیداد گران بخت من آموخت ترا ورنه دانم تو کجا و ره بیداد گران سهل باشد همه بگذاشتن و بگذشتن کاین بود عاقبت کار جهان گذران شهریارا غم آوارگی و دربدری شورها در دلم انگیخته چون نوسفران 🔸 @chand_khaneh_sher
صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم... 🔸 @chand_khaneh_sher
حراج عشق چو بستی در بروی من به کوی صبر رو کردم چو درمانم نبخشیدی به درد خویش خو کردم چرا رو در تو آرم من که خود را گم کنم در تو به خود باز آمدم نقش تو در خود جستجو کردم خیالت ساده دل تر بود و با ما از تو یک رو تر من اینها هر دو با آئینه دل روبرو کردم فشردم باهمه مستی به دل سنگ صبوری را زحال گریهٔ پنهان حکایت با سبو کردم فرود آ ای عزیز دل که من از نقش غیر تو سرای دیده با اشک ندامت شست و شو کردم صفائی بود دیشب با خیالت خلوت ما را ولی من باز پنهانی ترا هم آرزو کردم ملول از نالهٔ بلبل مباش ای باغبان رفتم حلالم کن اگر وقتی گلی در غنچه بو کردم تو با اغیار پیش چشم من می در سبو کردی من از بیم شماتت گریه پنهان در گلو کردم حراج عشق وتاراج جوانی وحشت پیری در این هنگامه من کاری که کردم یاد او کردم ازین پس شهریارا ما و از مردم رمیدنها که من پیوند خاطر با غزالی مشک مو کردم 🔸 @chand_khaneh_sher
اتاق را همه خورشيد می‌كنی هر صبح سلام آينه‌ی روی رَف نهاده‌ی من 🔸 @chand_khaneh_sher
طاعت از دست نیاید، گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله، رهی باید کرد 🔸 @chand_khaneh_sher
خسته‌‌ٔ عجزیم و از ما جُز گنه مقبول نیست تکیه دارد بر شکست ِ توبه، استغفارِ ما... 🔸 @chand_khaneh_sher
نام شما چه با دل بی طاقتم نکرد! پیمانه را شکست، می از بسکه زور داشت 🔸 @chand_khaneh_sher
چنانت دوست می‌دارم، که وصلم دل نمی‌خواهد ! کمال دوستی باشد، مراد از دوست نگرفتن مراد خسرو از شیرین، کناری بود و آغوشی محبت کار فرهاد است و کوه بیستون سفتن نصیحت گفتن آسان است سرگردان عاشق را ولیکن با که می‌گویی که نتواند پذیرفتن ... 🔸@chand_khaneh_sher
غیرت قیصر این را بنویس یادگاری: گنجشک به قیمت قناری جادوی رسانه مسخمان کرد با شعبده و شلوغ‌کاری چادر ز سر زنان کشیدند گفتند حجاب اختیاری سرباز مدافع وطن را کشتند به جرم پاسداری جلّاد و شهید جابه‌جا شد در مغلطۀ خبرگزاری افسوس که چشم‌انتظاران ماندند به چشم‌انتظاری کو غیرت قیصر امین‌پور؟ کو شور حمید سبزواری؟ از پا منشین، دوباره برخیز ای شعر بلند پایداری 🔸@chand_khaneh_sher
خطبۀ خون تو آغاز نمازی دگر است جسم گلگون تو آیینۀ رازی دگر است پیر شیراز وضو ساخته از چشمۀ عشق غرق در خلسۀ خونین نمازی دگر است جسم صد چاک تو هر چند فتاده‌ست به خاک مرغ جانت یله در اوج و فرازی دگر است... بعد از این ساز دل زخمی ما را، یارا پنجۀ خاطره‌ات زخمه‌نوازی دگر است... سالکان ره توحید، مبادا سستی! که فراروی شما راه درازی دگر است در کف پیک سحر تا گذرد از دل شب پاره‌های تن خورشید جوازی دگر است نشود زمزمۀ خون شهیدان خاموش سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است 🔸 @chand_khaneh_sher
خطبۀ خون تو آغاز نمازی دگر است جسم گلگون تو آیینۀ رازی دگر است ... پیر شیراز وضو ساخته از چشمۀ عشق غرق در خلسۀ خونین نمازی دگر است ... نشود زمزمۀ خون شهیدان خاموش سوز عرفانی این نغمه ز سازی دگر است 🔸 @chand_khaneh_sher
به رغم زخم زبان‌ها به غم، عنان ندهم ز کف، قرار خود از طعن طاعنان ندهم رفیق عهدشکن! از تو کمترم، آری اگر که بر سر پیمان خویش جان ندهم اگر چه صورتم از سیلی خودی سرخ است چراغ سبز به بیگانگان نشان ندهم به خیمه‌گه چو شبیخون بی‌امان زده خصم ز تیربار کلامم به او امان ندهم به رغم این همه تحریم، پیش چشم عدو ز بیم، پرچم تسلیم را تکان ندهم سبک‌‌سرانه چو پیران طالب تمجید زمام عقل به تأیید هر جوان ندهم بس است خوردن نیش از شکاف‌ها یک بار دوباره در دهن مار، امتحان ندهم رهین باور خویشم! هر آنچه خواهی گو که دل به خشم و خوشایند این و آن ندهم به رغم تازه به دوران رسیدگان حریص مقام فقر به سرمایۀ‌ جهان ندهم زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم 🔸@chand_khaneh_sher
... زمین اگر همه دشمن شود، بگو به «امین» که دست زخمی او را به آسمان ندهم 🔸@chand_khaneh_sher
با شمایم هان! شروران شب آشوب اکباتان! اگر روزی شما فریاد دستان غریقی یا  در آوار زمین‌لرزه، صدایی نیم‌جان بودید اگر جسم نزار از تصادف‌مانده‌ای در پرتگاهی یا غریب‌ بی‌پناهی زیر تیغ رهزنان بودید نمی‌آمد شما را یاری از خیل تماشاگر از آن خیل همیشه دوربین در دست ولی باری اگر از حال‌تان این مرد -این مرد رشید بیست و یک ساله- خبر می‌شد شتابان می‌رسید و پای‌تاسر، دست یاری بود برای التیام داغتان ابری بهاری بود ولی آنک شما ای ناجوان‌مردان جوان‌مردی چنین آیینه‌‌جان را آرمان پاک انسان را به کنج مسلخ آوردید به جرم عشق و ایمان دوره‌اش کردید شمایان چندکفتار مسلح تا بن دندان شما ای بارها وحشی‌تر از حیوان نه ایران و نه اکباتان کمی پایین‌تر آنسوتر به باغ وحش برگردید 🔸@chand_khaneh_sher
دستور زبان عشق دست عشق از دامنِ دل دور باد! می توان آیا به دل دستور داد؟ می توان آیا به دریا حکم کرد که دلت را یادی از ساحل مباد؟ موج را آیا توان فرمود: ایست! باد را فرمود: باید ایستاد؟ آنکه دستور زبان عشق را بی گزاره در نهاد ما نهاد خوب می دانست تیغ تیز را در کفِ مستی نمی بایست داد 🔸 @chand_khaneh_sher