eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
30 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی و تبلیغات @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
چَنتِه 🗃
#نوستالژی #جشنهای_دهه_فجر_بهاباد داستان نوستالژیک دهه شصتیای بهاباد ✍ به قلم حسین عبداللهیان بهاباد
داستان نوستالژیک دهه شصتیای بهاباد ✍ حسین عبداللهیان بهابادی 🔺قسمت دوم مهمترین آدم جشن‌های دهه فجر اگر گفتت کی بود؟ درست حدس زدت همه اینهایی که گفتت مهم بودن ، اما مهمترین آدم جشن‌های دهه فجر مرحوم «حاج احمد هوشمند» بودند . زمانی که تکلیف نمایشی روشن میشد و عواملش مشخص میشدند . کل امور و عوامل نمایش از سوی کارگردان با پیک موتولی😂 به درِ خونه آقای هوشمند فرستاده میشد تا ایشون زحمت بکشندُ و با صدای مثلا گرمشون ( به زعم ملت اونزمون ) اسامی عوامل رو ضبط کنند و اونوخت بود که آقای هوشمند کلی برامون ناز میومدن😂. لازمه در این مورد بیشتر توضیح بدم . آقای احمد هوشمند دبیر عربی بودند و در برهه ای از زمان ، رئیس آموزش و پرورش بهاباد . قدی بسیار بلند، صورتی کشیده ، موهایی لَخت که علی رغم خالی بودن دو طرف سر( البته اندکی ) به سمت بالا شانه میشد و دیسیپلین و شخصیت مقتدری داشتند . اونزمونا همه فکر میکردن( جالبه، واقعا همه اینجوری فکر میکردن😂 ) حنجره آقای هوشمند طلائیه و اگر دم مسیحایی ایشون نباشه کار نمایشنامه و جشن لَنگ میمونه و امان از روزی که حاج احمد هوشمند مثلا بهاباد نبودن ، همه عوامل در عذاب بودندُ و دائم درِ خونه حاج احمدآقا کله کشو میکردن و کشیک می‌کشیدن که ایشون تشریف فرما بشن . بعد از زدن همه این حرکات، آقای هوشمند بوسیله ضبطی قدیمی( البته اونوخت جدید بودُ هر کسی نداشت😊 ) با صدای بم و کُلُفتشون و یحتمل در یک اتاق خلوتی که دور از دسترِس محمدشون بود( مدیونت اگر فکر کنت بنده خدا حاج احمد هوشمند تو خونشون استودیویی چیزی داشتن ، استودیو که نداشتن هیچ، بلکه مجبور هم بودن از شر بدی کردنای پُسر دسته گلشون محمد به اتاقی دیگه پناه ببرن ) اسامی عوامل رو میخوندن و ضبط میکردن.( جالب اینجاست که در مُخَیَّلِه هیچ بنی بشری از ابناء بشرِ اونروزی نمی‌گنجید که شاید صدایی بهتر از صدای آقای هوشمند هم باشه، و شاید خودمون بهتر از ایشون بتونیم ضبط کنیم ، خدای من !!! چرا این چیزا الان داره به ذهن من میرسه😜😭😂 ). القصه : آقای هوشمند، نوار کاست که اونروزها بسیار ارزشمند بود رو توسط پیک موتولی که دو روز بعد به درب منزل ایشون گُسیل شده بود به دست کارگردان میرسوندن( لازم به ذکر اینکه آقای هوشمند هیچ وجهی هم از امت حزب الله دریافت نمی‌کردند ) . ما بچه های نمایش هِش وخت قبل از اجرا نمیتونستیم ( بخونید حق نداشتیم 😜😭😂 ) این صوت داوودی رو بشنویم تا اینکه قبل از نمایش همه حسینیه سکوت میشد و از بلندگوها این صدا که گوینده اش آقای حاج احمد هوشمند بودند پخش می‌شد: نمایشنامه آسیابان بازیگران به ترتیب اجرای نقش: محمد حسین زاده پادشاه علی هوشمند آسیابان حسین حاتمی وزیر محمد عبداللهیان . . . سیدعباس هاشمی . . . نور و صدا: سید حسین شفاهی گریم: احمد اخوان تدارکات : حسین گرانمایه ( اخوی ) جالب اینکه پای ثابت تمامی نوارهای ضبط شده با صدای آقای هوشمند ، نور و صدایی بود که حسین آقای شفاهی بودند . در قسمت بعد به نور و صدا می‌پردازیم. 🆔 @chantehh
📷 مرحوم حاج احمد هوشمند در کنار سید عباس هاشمی و محمد حسین زاده، حسین عبداللهیان، ناصر گرانمایه و... 🔸پس از اجرای نمایشنامه در سالهای اول دهه هفتاد 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
✍ آشیخ حسین حاتمی سلام و صبح بخیر فکر کنم ممد علی حمزه باشند قدیما در عروسیا با یک استکان و نعلبکی می خوندند که اوف اوف مورچم گزید
9.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺سمفونی دیدنی و شنیدنی خرمشهر اثر استاد مجید انتظامی 🆔 @chantehh
🔸یادمه یکی از شب هایی که حتما باید می رفتیم حسینیه و برنا مه های دهه فجر و می دیدیم شبی بود که هنرستان برنامه داشت😁
📷 اجرای نمایشنامه توسط دانش آموزان هنرستان کشاوری قدس بهاباد 🗓 بهمن ماه ۱۳۷۰ 🔹وقتی حسن امینی و علی عبداللهیان هنرمند تئاتر بودن😊 🆔 @chantehh
✍ آقای علی اکبر عابدی تصویر یک میوه‌فروشی در تهران ۱۰۰ سال قبل؛ چرا کاسبان قدیم‌ مشتری‌ها را دست به‌سر می‌کردند!؟ 🔹مغازه‌دارها و بازاریان قدیم، صبح‌ها که دکان خود را باز می‌کردند، کرسی کوچکی بیرون از مغازه می‌گذاشتند. اولین مشتری که به دکان می‌آمد و جنس می‌خرید، بلافاصله کرسی را به داخل مغازه می‌آوردند. 🔹وقتی مشتری‌های بعدی به آنها مراجعه می‌کردند، کاسب‌ها نگاهی به بیرون از دکان خود می‌انداختند تا ببینند کرسی کدام‌ مغازه بیرون مانده است. 🔹به این‌ ترتیب می‌فهمیدند همکارشان هنوز دشت نکرده‌ و با اینکه جنس در مغازه داشتند، مشتری‌ها را به روش‌ و بهانه‌های مختلف به مغازه او می‌فرستادند. 🔹این عکس سال۱۳۰۸ از یک دکان میوه فروشی در شهرری گرفته شده؛ همان زمان که مغازه‌دارها چنین خصلتی داشتند و سحرخیزی، خواندن قرآن و حدیث در اول صبح، وضو گرفتن هنگام باز کردن کرکره حجره، مدارا با مشتری، دوری از ربا و نزول، کسب سود حلال، ارائه جنس مرغوب و خالص به مشتری، اهمیت به نماز اول وقت و گلریزان برای حل مشکلات مردم و کسبه، رفتارهای ویژه آنها بود.
✍ خانم اقدس حاتمی سلام خانم عبداللهیان جشن های دهه فجر یکی از پر خاطره ترین اتفاقات زندگیمون هست با کلی شور و شوق شبها میرفتیم حسینیه و نمایش ها رو که با کم ترین امکانات وبه بهترین وجه روی صحنه میرفت می‌دیدیم آقای علی هوشمند و پدر من محمد علی حاتمی زاده و پسر عمویم حمید حاتمی زاده (پسر مرحوم حسین حاتمی زاده ) هم بودن فکر کنم یکی عکسها که گفتید حاج امیر فلاح پدر من باشن البته مطمئن نیستم. علاوه بر این عصرها هر روز در مدرسه زینب سابق جنب ملاعبدلله مدارس جشن داشتن و مرحومه بلقیس صادق زاده کارگردان و هنرمند بسیار متبحری بودن. یکدفعه نمایش شاه و امام رو ایشون کارگردانی کردن که خود من و خانم صدیقه حداد ، خانم فرح برهانی ،خانم دکتر جلیلی و چند نفر که الان یادم نیست بازی کردیم اونموقع ما دبستانی بودیم. واقعا یادش به خیر! من همیشه میگم کی گفته دهه ۵۰ و۶۰ سوختن؟ ما کیف دنیا رو کردیم و در زمان جنگ و سختیهای زیاد کشور، باز هم شاد بودیم و باهم بودن و انسانیت رو بیشتر درک میکردیم. نسل الان واقعا با ورود اینترنت و فضای مجازی نابود شدن، هیچی از زندگی نفهمیدن. اصلا اونا انگیزه زندگی در این کشور رو درک نکردن پیروزی انقلاب ،شهدای مظلوم ۸ سال دفاع مقدس وهزاران پستی وبلندی که همه با همت و همدلی و پشتکار پشت سر گذاشته شد 🌺