eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.3هزار دنبال‌کننده
6.4هزار عکس
2.8هزار ویدیو
30 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی و تبلیغات @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ نام اثر : آبدوغ خیار با هنرنمایی مادربزرگی دوست داشتنی...🥣🥒🧄 🔸 ارسالی از خانم زهره گرانمایه 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#پیام_شهروندان #ذره_بین_در_شهر ✍ سرکار خانم زهره گرانمایه سلام خوبید کوچه شهید ابوالقاسمی(زیرون) که
✍ خانم اقدس حاتمی سلام ببخشد الان که بحث بلوچ ها شد خدمتتون عرض کنم اینقدر اینا پررو شدن که به احتمال زیاد تا یه مدت دیگه علنا میگن خونه هاتون خیلی بزرگه باید یکی اتاق به ما بدد تو خیابون هر چی ماشینا بوق میزنن بچه هاشون با آرامش رد میشن درست فکر می‌کنیم میخوان ماشین بهشون بزنه تا دیه بگیرن البته همشون اینطور نیستن آدمهای با فرهنگ خوب هم داره ولی اکثرا از این قبیل تو بهاباد پرسه میزنن تو گروه شهرداری ها هم مطرح شد میگن در این مورد صحبت نکند مردم نباید بهشون خونه بدن مردم هم الی ماشالله طمع وپول دوستیشون باعث شده ضربه سنگینی به شهر وارد بشه واز همه مهمتر مشکلات فرهنگی واعتقادی هست و ورود بچه هاشون به مدارس و فروش علنی مواد مخدر وفکر میکنم هم مسئولین وهم مردم باید در این زمینه به هم کمک کنن تا این معضل بزرگ انشالله حل بشه
📷 دبستان مدرس در دهه ی ۶۰ ▪️مرحوم آقای کلماتیان در انتهای تصویر مشخصن. https://eitaa.com/chsnteh
📷 زنده یادان: علی خادمی و عباس محمدی نیا 📷 نشسته از راست شهید حسین جوهری بنستانی 🔸ارسالی از جناب حسن آقای محمدی نیا 🆔 @chantehh
چَنتِه 🗃
#پیام_شهروندان #جشنهای_دهه_فجر_بهاباد 🔹خاطره بازی ✍ آقای اصغر جعفری 🔸چنته ایهای عزیزم سلام در ایا
✍ معلم و استاد عزیز: آقای اصغر قربانی 🔸معمولا جشن های اول انقلاب ‌که با شکوه خاصی در حسینیه اعظم فاطمیه برگزار می گردید به گونه ای بود که هرشب یک مدرسه برنامه سرود و بعضا نمایش داشت که در پایان هم نمایش هنرمندان بهاباد ‌که انصافا اجراهای عالی داشتن پایان بخش مراسم بود سال ۱۳۶۰ در مدرسه ابن سینا عضو گروه سرود و نمایش مدرسه بودم یه شب نوبت اجرای سرود مدرسه ما بود قبل از اینکه برای اجرا روی صحن برویم مربی وقت به بچه ها گفتن همه بیایید تو مسجد فاطمیه یه تمرین داشته باشیم بعد بریم برای اجرا. همه رفتیم و بعد از ایستادن، مربی عزیز فرمودن: یک دو سه (که ما شروع ‌کنیم) اما صدا از در و دیوار مسجد در اومد ولی از ما نه (همه فراموش کرده بودن) دوباره فرمودن: یک دو سه و باز هم سکوت مطلق 😞 با لحن خاصی اینبار بجای یک دو سه فرمودن: خاک تو سرتون 🤓 خاک تو سرتون 🧐 ولی خاک چاره ساز نبود 😇 چاره کار در همراه داشتن متن سرود در دست بچه ها بود ولی از سر بدشانسی من کوتاه قد نفر اول در صف سرود بودم و بدون کاغذ نوبت به اجرای سرود در صحن شد. اون زمان سیستم صوتی درست و درمونی هم نبود چند تا میکروفن بود که یکی از اونا را دقیقا جلوی دهن من بخت برگشته گذاشته بودن خلاصه منم که ‌برگه نداشتم و دو درمیون سه در میون فقط هر بیتی را یادم میومد میخوندم و صدا یهو تو سالن می پیچید خلاصه ضایع کاری در حد اعلا صبح که رفتم مدرسه نه تنها از گروه سرود که از گروه نمایش هم منا کنار گذاشتن با چشمانی اشکبار اومدم خونه و روز بعد با مرحوم مادرم به مدرسه رفتم (اون زمان هنوز بچه بودم) ولی بقدری آبروریزی شده بود که فایده ای نداشت. البته عده ای معتقدند ذوق هنری بنده از همونجا کور شد.😂 🆔 @chantehh
‌از شهید بابایی پرسیدند: عباس جان چه خبر؟ چه کار میکنی؟ گفت: به نگهبانی دل مشغولیم که غیر از خدا کسی وارد نشود. ‌♦️ ۱۵ مرداد؛ سالروز شهادت شهید عباس بابایی 🆔 @chantehh