eitaa logo
چَنتِه 🗃
3.1هزار دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
2.2هزار ویدیو
21 فایل
چَنته: واژه ای بهابادی به معنی ظرف پارچه ای بزرگ(دولو) که در آن تعدادی کیسه های کوچک قرار داده می شد و معمولا محتوی انواع داروهای گیاهی بود . چنته از ملزومات جهیزیه دختران در قدیم بود. پل ارتباطی @HOSSYN90 @Tayyebeee آگهی و تبلیغات 👇 @HOSSYN90
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری جدید و زیبا از شستشوی حرم حضرت ابوالفضل العباس علیه‌السلام و پهن کردن فرش های حرم مطهر قمر بنی هاشم 🆔@chantehh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹سلام عزيزان 💐به سه شنبه 9 مرداد 🌺خوش آمدید 🌸امروزتون بی نظیر ❤️عشق و‌ زیبایی طبیعت 🌺گوارای وجودتون بـاد ⏳گذر ثانیـه های 🌹عمرتون توام با آرامش و 🌸خیر و برکت و مهربـانی ⚘روز تابستانی تون قشنگــــــ⚘ ❤️‍دلتون شـادشــــاد❤️‍ ⚘عاقبتتون بخیـــــر⚘ 🆔@chantehh
29.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفالی به حضرت حافظ با صدای سرکار خانم حسینی پور که سپاسگزارشون هستیم.🙏 🆔@chantehh
🦋مهمان امام حسین (علیه السلام) ✍شیخ رجبعلی خیاط رحمةالله تعالی علیه می فرمود: در روزهای اوایل هیئت ، مایل بودم تمام کارهای مجلس را خودم انجام دهم، خودم مداحی می کردم، چای میدادم و اغلب کارهای دیگر شبی مشغول دادن چای به عزاداران بودم که دیدم جوانی که اصلا ظاهر مناسبی نداشت وارد مجلس شد و گوشه ای نشست ، یقه اش باز بود و گردنبند به گردنش ، وضع لباسش هم خیلی نامناسب بود. به همه چای تعارف کردم تا رسیدم به جوان، چشمم به پایش افتاد دیدم جورابی نازک شبیه جوراب های زنانه به پا دارد. غیظ کردم و با عصبانیت سینی چای را مقابلش گرفتم، یکی از استکان ها برگشت و چای روی پایم ریخت و سوخت از این سوختگی زخمی در پایم بوجود آمد که خیلی طول کشید تا خوب شود، برای خودم هم این سوال پیش آمده بود که چرا زخم پایم خوب نمی شود. شبی به من گفتند: شیخ! آن جوانی که با عصبانیت چای به او تعارف کردی ، هر چه بود مهمان بود و مهمان امام حسین علیه السلام بود ، نباید چنین رفتاری را با او مرتکب میشدی !! 📚سلام عین این قضیه برا ما هم اتفاق افتاد ، من و مادرم رفتیم مجلس امام حسین، روز قبلش بگو مگویی شده بود با اقوام دور صاحب روضه. رفتیم داخل و اون فردی که تو خونش روضه بود به همه سلام و خوشامد گفت. به ما که رسید ما را اخم کرد و رفت. من خیلی رنجیدم شب خواب دیدم امام حسین اومدن به خوابم گفتند: من از خانم فلانی که شما را تحویل نگرفت ناراحتم ، شما برای من اومده بودید و مهمان من بودید ، و روضه اش قبول نیست . 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺 ارسالی از سرکار خانم حاتمی زاده🙏 ‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‎‎‎‌‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌🆔@chantehh
در این مدتی که از تولد کانال چنته میگذره مورد لطف بسیار شما عزیزان بودیم و آنچه در این راه انگیزه امان را دو چندان کرده همواره پیام‌های محبت آمیز شما همراهان همیشگی بوده است . در این بین بسیاری از دوستان با ارسال مطالب و عکسهای زیبا در به ثمر رسیدن میوه چنته نقش بسزایی داشتند که دست تک تکشون رو میبوسیم، لذا بنا به وظیفه و برای اینکه قطره ای از محبتهای شما عزیزان را جبران کنیم ، تصمیم گرفتیم هر چند ماه تعدادی از دوستان را معرفی نموده و به پاس این همراهی از طرف کانال چنته هدایایی را تقدیمشان کنیم . ۱_ سرکار خانم لیلا قطب الدینی ۲_سرکار خانم اکرم یوسفی ۳_جناب آقای علی اکبر عابدی از خداوند منان برایشان آرزومند توفیقات روزافزون هستیم . و انشاالله به زودی محل دریافت هدیه خدمتشون اعلام خواهد شد .🙏 🆔@chantehh
🔹ایستاده از راست: شادروان احمد اخوان.فکر کنم آقای بحرالعلومی ،مرحوم حاج حسین رفیعی(پدرزن سیدعباس هاشمی)،؟،؟ 🔹نشسته مرحوم آسید محمدرضا رضوی 🔸سپاه دانش قدیم 🆔 @chantehh
🔹از سمت راست: حاج عباس عالمی زاده،دکتر سید حمید رضوی،شهید علی اصغر جلیلی 📷 ارسال از آقای علی اکبر زنده دل 🆔 @chantehh
🔸ردیف عقب از راست: ناشناس،دکتر سیدحمید رضوی،حاج عباس عالمی زاده ردیف جلو از راست:علی خان محمدی،ناشناس،اکبر جعفری،ناشناس،حاج حسن گلشن زاده،شهید علی اصغر جلیلی و حسن قاسمی 📷 ارسال از آقای علی اکبر زنده دل 🆔 @chantehh
سلام واحترام سپاسگزار از کانال بسیارخوبتون ویادآوری خاطره ها و گذشته ها. دست مریزاد🌺 با خاطره ای که از مهدی برادرم گذاشتین اشک خانواده از ظهر بند نمیاد.ممنون بابت یادآوری سادگی وشجاعت رزمندگان خاکی ایران در وقت مرگ ، روی لبش خنده ای شکفت با خون خود نوشت: "آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما" "زد روزگار ، سکه ی عزت به نام ما".... ارادتمند مریم جلیلی
سرکار خانم دکترجلیلی سلام ممنون از اظهار محبت شما. سال قبل بخشی از کتاب دست نوشته های شهید مهدی جلیلی رو دادم برای ویراستاری به یکی از ویراستاران مجرب استان که از قضا عضو انجمن ویراستاران کشور بودند . یک هفته بعد که برای چگونگی پیشرفت کار خدمتشون رسیدم ، روی میزش پُر بود از کتاب‌های مذهبی از جمله قرآن ، مفاتیح، نهج البلاغه و . . . ایشون با دیدن من از جا بلند شد و گفت : آقای عبداللهیان این شهید چند سال داشته . عکسی از شهید که در گوشی داشتم نشونش دادم و گفتم : ۱۹ یا بیست ساله بوده . چطور مگه؟ گفت : نوشته های عجیبی داره ، من کتاب‌های زیادی رو ویراستاری کردم ، اما تا به حال برای کتابی مجبور نشده بودم به این همه منبع مراجعه کنم و ادامه داد: به واقع این شهید ، عارفی به تمام معنا بوده . بله خانم جلیلی در این چند سالی که توفیق نصیبم شده و در مورد شهدا یا تحقیق کرده ام و یا نوشته ام ، به این نتیجه رسیدم، شهدا را حتی خانواده هایشان هم نشناختند . و هر کدامشان به واقع امامزاده هایی هستند که قطعا نزد خداوند آبرو داشته و واسطه فیض هستند . در پناه حق حسین عبداللهیان بهابادی
🔹از راست: مرحوم آقای اکبر کلماتیان و مرحوم آقای سید محمدرضا رضوی، آقای رضا خانی زاده 🔸ارسالی از آقای علی اکبر زنده دل 🆔 @chantehh
📷 ارسالی از آقای مجید فلاح 🗓 سال ۱۳۶۷ 🔸 بازدید از منابع آب شادکام در مسیر راه این روستا 🔹ایستاده از چپ: آقایان سید ابوالفضل میرعلمی ،محمدعلی اسماعیلی و پور امینی 🔹نشسته از راست: آقایان حسن امیری و مجید فلاح بهابادی 🆔 @chantehh
پیاده روی اربعین در ۱۱۰ سال پیش 🔸سال ۱۲۹۴ شمسی 🆔 @chantehh
✍ علیرضا ملاحسینی بهابادی 🔹حالا که یاد معلمان گذشته به میون اومده خوبه یه خاطره از معلم عزیزم مرحوم جناب آقای حاج احمد هوشمند هم بگم: یادمه با ایشون درس عربی سال اول اگه اشتباه نکنم تو هنرستان کشاورزی قدس بهاباد داشتیم. درس که تمام شد نوبت به پرسش شد. از بد اقبالی اسم بنده را صدا زدند و با کلی دلهره و ترس رفتم پای تخته. یه جمله عربی پای تخته نوشتند و گفتند جمله روبرو را تجزیه و ترکیب کن منم کج دار و مریض(مریز درسته) یه چیزایی نوشتم. در آخر مرحوم جناب هوشمند اومدن جلو و دست زدن روی شونه ام و گفتند علیرضا تجزیه ات بد نیست ولی مرده شور ترکیبت را بزنن 😜 واقعا جمله ای بود کنایه آمیز بدون اینکه از محتوای درس خارج بشن😜 وکلاس درسی که تا روزها موجبات شادی و خنده را برای همه فراهم کرد. ▪️شادی روح جناب احمدآقای هوشمند معلم و همسایه گرانقدر و دیگر معلمان بهاباد فاتحه مع الاخلاص و الصلوات. 🆔 @chantehh
نزدیکی فردوس همین الان
پخش‌ زنده کاروان پیاده فردوس
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمرو( عمر) روزگاری سوارکاری ماهر، تیراندازی شجاع و رزمنده ای دلاور بود. پیامبر را دیده بود و در چند غزوه در رکاب رسول خدا جنگیده بود، اما غبار تحریف و فریب اموی او را به سپاه عمر سعد پیوند زد. در عمق وجودش سوسوی روشن گذشته به خانواده پیامبرش می‌خواند. همراه سپاه عمر سعد به کربلا آمده بود. اما وقتی شقاوت عمر سعد و قساوت یارانش را دید در تصمیمی شگرف و عزمی شگفت از امویان گسست و به حسین پیوست دو سه شب بودن در خیمه‌های عبادت و معرفت، زیستن در کنار عاشقان مخلص و عارفان پاکباز او را به دنیای دیگری کشاند.سال ها دوری از اهل بیت بین او و خدا چه فاصله‌ای انداخته بود😭. اما همین دو سه روز هزار چراغ در جانش افروخته شده بود. از خیمه که بیرون میزد نگاهش به لشکر دیروزین می‌افتاد. تعفن‌های ایستاده، مرداب‌های بویناک، شیاطین خبیث و زشتی‌های متحرک را می‌دید.ولی وقتی به یاران حسین می‌نگریست خدا را می‌دید و روشنی و پاکی و عظمت را. اینک عاشورا بود چند شب پیش در خواب دیده بود درختان سبز راه می‌روند نزدیک می‌شوند خم می‌شوند در آغوشش می‌گیرند فراز شاخه‌ها می‌برند و او میان آسمان نزدیک به بلندترین شاخه ، هیئت‌های نورانی مقدسی را می‌دید که خوش آمدش می‌گویند و سپس هزار هزار فرشته که بر تختی از نور به دوردستی ناشناخته پروازش می‌دهند. لحظاتی از خیمه بیرو زده بود. صدای حبیب می‌آمد. چه قرآن محزون و رونوازی !!چه زمزمه و چه نمازی!! اینک عاشورا بود و شهادت .
دمی با شهدای کربلا بخش دوم از قسمت یازدهم عمرو در آستانه ۷۰ سالگی به چالاکی و چابکی جوانان می جنگید. برای جهاد آماده شد، کمر را استوار بسته بود. جوشن بر تن کلاه خود بر سر و تیغ بر کف، آماده مجاهده و جانفشانی بود. همه جوش بود و خروش. از خیمه بیرون زد . غروبی غریب در چشم‌هایش دیده می شد. وقتی نگاهش به سیاهی سپاه پسر سعد می‌افتاد بخود می لرزید و از گذشته خود توبه میکرد .صبح عاشورا پسر سعد نشسته بر اسب کمان بر دوش پیش آمد. کاش می‌شد به ضربتی مهمان دوزخش کرد اما امام گفته بود ما هیچگاه آغازگر جنگ نخواهیم بود . تیر رها شده از کمان عمر سعد، ۱۰ هزار تیر گستاخ را به سمت سپاه حسین گشود. عمرو همراه دیگر یاران شمشیر برهنه کرد و در باران تیغ پیش تاخت شجاعت او تداعی دوران جوانی‌اش بود و شاید در روزگار جوانی نیز چنین نجنگیده بود. زخم بر زخم می‌شکفت و فواره فواره رگ‌ها می‌جوشید. کم کم چشمان عمر سیاهی رفت و ناگهان در نگاهش همان درختان سبز قامت کشیدند نزدیک می‌شدند ، خم می‌شدند در آغوشش می‌گرفتند. او میان آسمان در خوش آمد هیئت‌هایی سبز و مقدس پرواز کرد. عمرو در هودجی از نور به دوردستی چشم نواز و سبز پرواز می‌کرد .درود خدا بدرقه راهشد بود و زمزمه مهدی موعود همراهش : السلام علی عمربن ضُبَیعه الضَبُعی
🔸از راست: اکبر جعفری، عباس عالمی،؟،؟، شهید علی اصغر جلیلی، حسن قاسمی(حسن غُنَزا)،حسن گلشن زاده 🆔 @chantehh
16.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽آخرین مصاحبه دیدنی زنده یاد سعادتمند 🔻۷ مرداد سالروز وفات اسطوره نوحه خوانی یزد استاد حسین سعادتمند ۱۰ سال گذشت و صدایش جاودان است... 🆔@chantehh
🔸در مورد شهید محمد مهدی جلیلی مطلبی را شاید درست باشه بنویسم و اون اینکه ، از ایشون و حضور معنویشان در بین شهدای گرانقدر بهاباد، نهایت استفاده را ببریم. بنده چند بار با توسل به این شهید بزرگوار حاجت گرفته ام. جوانان نهایت استفاده را ببرند از ایشان مادر بزرگوار این شهید معزز بانویی فروتن و بسیار ارزشمندند و با معرفت من بارها دیده ام در مراسم مختلف ،از جمله ختم اموات ایشون خودشون را به بهاباد می رسونند و اهمیت قائلند برای مردم بهاباد ان شاءالله هر دو شهیدشون دستگیر ما و جوونهامون باشن همچنین خدا رحمت کنه پدر بزرگوار این دو شهید عزیز آقای حاج حسین جلیلی بزرگوار را
سلام یه پیشنهاد بدم میشه برای شهدا یه روز خاص مطلب بزارین هر چند هر چی از جانفشانی اونا بگیم کم گفتیم اما بنظر مطالب را در یه روز خاص بزارین بهتره باز هر جور خودتون دوست دارین. ✍ فاطمه حاتمی زاده
چَنتِه 🗃
#پیام_شهروندان سلام یه پیشنهاد بدم میشه برای شهدا یه روز خاص مطلب بزارین هر چند هر چی از جانفشانی
سلام حسین آقا پیروپیشنهادبه جا از خواهرمون خانم حاتمی زاده اگه مقدوره اول هرماه تاریخ تولدیا شهادت این دلاورمردان دیارمان رامنتشرکنیدتابراساس اون خاطرات وتصاویرمختص این عزیزان ارسال بشه تاهم تجدیدخاطره وهم تجدیدمیثاق باشهدابشه انشاالله 🔹ارادتمند:اصغرجعفری
📸 جوانهای قدیم پای درخت چنار ♦ چنانچه افراد داخل عکس را میشناسید به ما معرفی کنید .🙏 🆔@chantehh