#ایران_قدیم 📷 تصویری تاریخی از یک مدرسه دخترانه در سال ۱۳۶۴ ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#خاطرات_مدرسه ✍ خانم صدیقه غنی زاده(حسین) تبریک میگم فرا رسیدن ماه مهر را به دانش آموزان و تمام فرهنگیان عزیز. با تشکر از کانال خوبتون، خواستم در اینجا قدردانی کنم از معلم های کلاس اولم سرکار خانم عصمت رفیعیان و سرکار خانم عصمت ایمانی که واقعا برامون زحمت زیادی کشیدند. حالا این که چرا دوتا معلم کلاس اول داشتم خودش داستانی داره که مهدی آقای عبداللهیان انشالله برامون توضیح بدن 🤔 من متولد ۱۰ مهر بودم یکسال دیر باید مدرسه می رفتم، اون سال از یزد بقول قدیمی ها «سجلی» اومده بود بهاباد بنام قلم در پور (فکر کنم قلندرپور بوده) و گفته بود: من شناسنامه ها را درست می کنم که بتونِد برِد مدرسه! ماهم خوشحال برای رفتن به مدرسه، اون سال خانم رفیعیان که پدر و مادرشون یزد بودن اومدن بهاباد و تو خونه خودمون یکی اتاق گرفتند و اونجا بودند. حالا یادم نیست سال تحصیلی تمام شده بود یا وسط های سال بود که گفتن نمیشه شناسنامه را تغییر داد و تاریخ تولدتون باید برگرده به قبل و این بود که ما مجبور شدیم دوباره کلاس اول را بخونیم🤦‍♀ و اینبار خانم ایمانی معلمم بودند. در هر صورت برای هر دو بزرگوار آرزوی سلامتی میکنم و بر دستانشان بوسه می زنم. ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

📨 ارسالی از خانم سعیده سادات مصطفوی 🔹۳۰ و ۳۱ شهریور روز‌ ملی تولد دهه شصتی‌هاست! طبق مدارک سجلی خیلی‌هاتون تولدتون این دو روزه ، درحالی که مهر و آبان و آذر بدنیا اومدین! میدونین چرا؟ چون مامان و باباها بخاطر عقب نیفتادن مدرسه، شناسنامه‌ها رو ۳۱ شهریور می‌گرفتن! این واسه اون زمانیه که علم بهتر از ثروت بود😀 ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#خاطرات_مدرسه ✍ خانم گمنامی که خواسته همچنان در گمنامی بمونه😁 چند روز پیش پسرم تراش می خواست بهش گفتم: ما مدرسه که می رفتیم از تیغ برای تراش مدادمون استفاده می کردیم که این تیغ خانوادگی هم بود . با تعجب پرسید تیغ دگه چطوری بوده؟ براش گفتم : وقتی یکی تراش کند می شد تیغشو باز می کردیم سر یکی لوله خودکار خالی را با آتش ذوب می کردیم و تیغ را سر لوله خودکار می کردیم و این چنین بود که با این تیغِ کارِ دست، قلم سر می کردیم. ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#خاطرات_مدرسه ✍ آقای محمدحسن دادگر(حسن هاشم): 🔺 قسمت اول با سلام به مهدی آقا زمزم عموها و چنته ایای عزیز✋ من در دبیرستان امیرکبیر یزد درس می‌خوندم تا اینکه بابا - یعنی هاشم آقا دادگر- از اداره راه بازنشسته شده و یه چند ماهی در شهرداری تفت خدمت کردن. عید نوروز که برای دیدنی اومدیم بهاباد، دیگه حب وطن بابا را گرفت و گفتن: بهاباد موندگار میشیم. با دو سه تا داداشا رفتن یزد وسایل بار کردن و اومدیم بهاباد. بعد از تعطیلات رفتم دبیرستان برا نام نویسی که گفتن نظام قدیم تعطیل شده و نظام جدید اومده، باید تطبیق واحد کنی.روز از نو روزی از نو 🙆‍♂ خلاصه خدا رحمت کنه غلمحسین حداد را یه دو ماهی دستور العمل می‌خوندن میگفتن ریاضی، علوم انسانی که خوندد قبول نیست باید ۶ واحد ریاضی پاس کنید، ۱۱ واحد عربی، ۳ واحد شیمی🤦‍♂ خلاصه بعد از گذشتن مدت مدیدی تطبیق واحد شدیم. چند نفری بودیم که به قول آقای نفیسی مستمع آزاد بودیم. ریاضی یک کلاس اول ریاضی عربی سه تو کلاس سوم علوم انسانی شیمی یک تو کلاس اول تجربی همه جا بودیم و هیج جا نبودیم. کلا چون اول نظام جدید بود نه ما میفهمیدیم چکار داریم می کنیم نه مدرسه 🙍‍♂ عربی چهار را در کلاس سوم علوم انسانی با تدریس جناب آقای حسن نفیسی برداشتیم و من که ماشاءالله بچه درس نخون و دنبال کار بودم، دو جلسه رفتم سر کلاس، دیدم جناب نفیسی نه حاضر غایبی، نه گیر و گرفتی هیچی، همیشه حرفشون این بود اگر درس می‌خونید برا خودتون بخونید . بالاخره دیگه سر کلاس حاضر نشدیم و رفتیم سر کار تا اینکه شصتمون خبردار شد که می‌خوان میان ترم رد کنند. برا اینکه میان ترم خوب رد کنند سر کلاس حاضر شدیم و چون از بیخ در درس عربی عرب بودیم (البته فرقی نمی‌کرد در اکثر دروس از بیخ عرب بودیم) و چیزی از تدریس جناب نفیسی نمی‌فهمیدیم، شروع کردیم به حرف زدن و شلوغ کاری تو کلاس 🙈 آقای نفیسی فرمودند: آ حسن! شما که تا الان سر کلاس نیومدِد این دو جلسه آخرم باید نمیومدِد، میرفتت سر کار منم ازشون اجازه گرفتم اومدم در و رفتم سر کار، دو سه روز بعد نمرات میان ترم پشت شیشه دفتر زده شد، جلو اسم من نوشته بود :« طبق نمره پایان ترم» خیلی بهم برخورد😌 آخه خویش قوم باید سه ای چاری می‌دادِد، منم شش نمره آخر ترم میاوردم و یه ده والسلام عربی چهار نهایی و سراسری بود رفتم کتاب بچه ها را گرفتم، شروع کردم ترجمه ها و دستورات زبان را تو کتاب خودم نوشتن. یک روز مونده بود به امتحان شروع کردم عربی خوندن صفحه به صفحه، متن به متن تا ساعت هشت و نیم که امتحان بود خوندم و رفتم سر جلسه فکر می کنِد چند گرفتم؟ از پونزده نمره، سیزده وهفتاد وپنج گرفتم.💪 وقتی رفتم برای گرفتن کارنامه برا پیش دانشگاهی، آقای محمد علی اخوان که اون موقع مدیر دبیرستان بودن گفتن: جناب نفیسی باید بیان میان ترمت را رد کنند و نمره تو بدن. منم با موتور رفتم دم مسجد تا آقای نفیسی اومدن بیرون پیغام آقای اخوان را منتقل کردم و دوتایی سوار موتور شدیم رفتیم دبیرستان 🏍 آقای نفیسی وارد دفتر شدن تا چشمشون به نمره پایان ترم من افتاد گفتن: باریکلا نمرت خوب شده چکار میان ترم من داشتی؟ آ حسن این که تو هم سرِ کار بری یه وقتایی یه بار هم بیه مدرسه خو نمیشه، یا صدام باش یا امام حسین، یا برو سر کار درس نخون یا بیا درس بخون سر کار نرو، ولی حیف ِتوئه که سر کار بری و با اینکه اصلا سر کلاس نیومدی و معلمی ندیدی همچین نمره ای گرفتی حیفه درس رو ول کنی بالاخره یه چهارو نیم نمره میان ترم به من دادن و با هیجده و بیست وپنج صدم عربی چهار پاس کردیم و دیپلم گرفتیم😊 🔹 ادامه دارد.... ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#عکسای_مدرسه 💌 ارسالی از آقای حسین باقریان ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#خاطرات_مدرسه ✍ آقای جواد فتوحی بنستانی سلام جناب آقا حسین عبداللهیان تصویری از دبستان مدرس گذاشتید جا داره یادی کنیم از زنده یاد حسین غفوری(ایشون به همراه ۸ نفر دیگراز عزیزان بهابادی در برگشت از مشهد در سال ۷۴ در سانحه تصادف اتوبوس در فیض آباد مشهد به دیار باقی شتافتند، قبور همگی عزیزان در ورودی حسینیه شهدای بهاباد قرار دارد و روح همگی شاد ) در اون سال ها خدمتگزار این دبستان بودند در کنار مدیریت جناب محمدحسن خانی زاده و معاونت مرحوم کلماتیان و آقای سیدعباس هاشمی روح همه عزیزان آسمانی شده شاد و قرین الطاف الهی باد. ایشون هم که در تصویر هستند جناب محمدکاظم ابدی معاونت آموزش ابتدایی اداره کل یزد در سال های ۷۰ بودند هرکجا هستند به سلامت باشند تشکر از شما که مسبب یاد و خاطره ها شدید.

جناب فتوحی عزیز که افتخار همراهی کانال مردم پایه ی بهاباد رو به ما دادن امروز صبح این پیام را ارسال و عصری از ما گله کردن: «درود فراوان عزیز همین متنی که نوشتیم به پاسداشت زنده یاد نگذاشتید تو‌گروه که یادی بشه از عزیزمون بازم هرطور صلاح میدونید. فکر کنم حتما باید از بچه های بهاباد باشند تا صدق گفتار باشه و بازنشر بدید تو‌گروه در هر حال موید باشید» اخوی حسین جواب دادن: «جناب فتوحی سلام و ارادت برادر ای کاش جای ما بودت و میدیدت چه خبره! مطالب رو اخوی میذاره تو کانال خدا شاهده مطالبی رو که من خودم مینویسم و مثلا مسئول کانالم حداقل ده روز طول میکشه تا بارگزاری بشه 😂 تازه با اینکه خودم میتونم بذارم توی کانال میگم چون فرمون دست ایشونه معترض نشم . مطلب مربوط به آقای نفیسی و خانم حداد رو من مدتیه که نوشتم حتی توی کانال خونوادگی گذاشتم و توی چنته امروز اخوی گذاشته برای اینکه صدق گفتار من مشخص بشه عکس تاریخی که توی گروه فامیلی گذاشتم میفرستم خدمتتون. اما به چشم به شرطی که فراموشمون نکنید وکمی هم پرحوصله تر باشید» 😊🌺 من هم ضمن تشکر از جناب فتوحی و عذرخواهی از ایشون و همه ی عزیزانی که مطلب میفرستن و بخاطر تراکم مطالب صبوری می کنن، عرض می کنم با افتخار همه ی مطالب به نوبت و یا شاید به فراخور مباحث، بی نوبت درج و منتشر میشه و خدا شاهده خجالت خیلیا رو دارم. از رئیس بزرگ اخوی حسین گرفته تا عباس آقای عالمی و خانم شجاعی که چند روز پیش نوشتم داستانشون بعد از دو هفته منتشر شد. جناب آشیخ محمد اقبال که دو سه تا داستان خش نوشتن و به مناسبت هفته دفاع مقدس ارسال کردن و همچنان من شرمندشون هستم. و جناب مهندس وحید دهقان که تو پست بعدی میخوام مطلبشون رو بذارم دقیقا یک هفته پیش فرستادن! خلاصه از همگی عذرخواهی ✋ حلال بفرمایین 🙏

#یادمانه #محرم_بهاباد ◾️به مناسبت دوازدهمین سالگرد رحلت جناب حاج محمود توسلی و به یاد همه عزیزانی که در این فیلم هستن و الان بینمون نیستن بخصوص زنده یاد محمد گرانمایه ▪️از مرحوم حاج محمود، قبلا اینجاها هم فیلم گذاشتیم 👇 https://eitaa.com/chantehh/6692 https://eitaa.com/chantehh/3599 ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#پیام_شهروندان ✍ خانم زینب امینی پور چند سال خانم حداد معلم طرح کاد ما بودن. معلم بسیار دوست داشتنی مهربون هنوزم هروقت ایشونو میبینم چشمم روشن میشه😍 چقدر من این زنهای با اقتدار رو دوست دارم؛ زنهایی که هم تو اجتماع و هم تو خانواده و تربیت فرزند و... حرف اولو میزدند که اون موقع ها کم هم نبودن ولی متاسفانه دخترا و زنهای امروزی معنی اقتدار رو اشتباهی متوجه شدن

#پیام_شهروندان بچه های خانم حداد به سکینه می گفتن ننه، به خدا بیامرز فاطی (مادربزرگشون) می گفتن مامان فکر کنم حاج اکبر قطب الدینی اوسّا بنا و همیشه سرکار بودن که خیلی از کارها رو دوش خانم حداد میفتاد

#عکسای_مدرسه 📨 آقای منصور طلائیان نوشتن: سال ۸۹ با نمایش « قاب عکس دوستی» در جشنواره دانش آموزی استان رتبه اول رو کسب کردیم😎 کارگردان کار آقا فرید وارسته بودن و مدیر مدرسه هم جناب ناصر آقای گرانمایه 😎👌مدیری کار بلد، دلسوز و حرفه ای ❇️ گروه تئاتر دبیرستان امینی: 🔸ايستاده از راست: هادی دادگر، منصور طلائیان(خودم)، امیرحسین دهقان (حسن اوس غنضا) 🔸نشسته از راست:سامی صالحی، محمد امین یوسفی، محسن طلائیان (اخوی بنده) ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#ایران_قدیم کوه رختخواب، تکالیف مدرسه در شبهای بدون برق، چراغ نفتی... گوشه ای از زندگی دهه شصتیا 😊 ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#خاطرات_مدرسه ✍ جناب مهندس وحید دهقان این روزها برگشتم به سالهای میانی دهه هفتاد، سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ که دوران راهنمایی سابق را در مدرسه شهید زمانی سابق(خامنه ای فعلی) می گذراندم. یکی از عجیب ترین اتفاقات برای دانش آموزانی که دبستان و یک معلم را گذرانده اند، هنگام ورود به دوره بعدی میفتد، برخورد به معلمان اختصاصی است. اینکه هر درس برای خود معلمی داشته باشد و هر معلم هم اسم و فامیل و چهره و رفتار و اخلاقش متفاوت باشد! و طبیعتا مدتی طول می کشید که با هرکدامشان آشنا شویم. باید اعتراف کنم میان تمامی معلمان آن دوران، جدیت و اهمیتی که آقای محمدحسن بابائیان (دبیر درس علوم) داشتند کاملا منحصر به فرد بود. طوری که از همان اول دستور دادند دفتر درس علوم ساختار خاصی داشته باشد و یک صفحه برای نوشتن سوالها و جواب های ناقص خودمان باشد و صفحه دیگر خالی باشد برای جواب های درستی که سر کلاس گفته می شوند. و تسلطشان به تدریس هم آنقدر بالا بود که بعد از گذشت تقریبا ربع قرن از آن روزها، هنوز هم رابطه ها و مفاهیم مربوط به اهرم ها و قرقره ها و لایه های زمین و تصعید و چگالش و میعان در ذهنمان باقی مانده است. و من هم عادتم شده بود که هر جلسه سوالی از زمین و آسمان و ابرها و دریا پیدا کنم و بپرسم و ایشان بی آنکه بگویند فلانی آخر اینکه چرا آسمان آبی است و عصر قرمز می شود ربطی به درس امروز که فشار و چگالی است ندارد، جواب می دادند. خلاصه اینکه معلم های خوب، به یاد می مانند حتی اگر سالها و سالها بگذرد و گرد و غبار زمان روی خاطرات بنشیند! ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#عکسای_مدرسه 📷 معلم بسیار باسواد و کاردرست ما جناب محمدحسن بابائیان که روش تدریسشون میتونه نمونه باشه و به معلمان جوانتر آموزش داده بشه. با اینکه زمان ما سالهای اول تدریسشون بود ولی خیلی پخته و جدی و مسلط کار می کردن. در پناه خدا موفق و محفوظ باشید استاد ✋ ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

#پیام_شهروندان ✍ جناب سیدحسین میرزایی سلام ودرود،کلا فاز چنته شده،،مهر ودانش اموزان،،،یه گذری هم برا تنوع بزنید،توی فاز جنگ و هفته دفاع مقدس،❤️ چنته: سپاس. تقصیر صدام نامرده که درست جنگ را روز اول مهر شروع کرد که ما الان بمونیم تو آمپاس که از جنگ بگیم یا اول مهر🙃 حالا تو این دو سه ماه هر روز چند تا پست از دفاع مقدس گذاشتیم و روز ۳۱ شهریور ماه رو هم اختصاصی از جنگ گفتیم و اینقدر پست و عکس و حرف نگفته از «بهاباد و دفاع مقدس» داریم که تا آخر مهر هم جا داره در موردش حرف بزنیم. حیف این دو سه روز اول مهره که فرصت خوبیه ضمن مرور خاطرات قدیم مدرسه از زحمات معلمان دلسوزمون بگیم. علیرغم میل باطنی و برنامه ریزی خودمون، خیلی فشرده مطالب مدرسه رو گذاشتیم تا دو روزه تموم بشه ولی نشد. هنوز کلی داستان قشنگ دیگه مونده، تاریخچه اولین مدارس پسرانه و دخترانه بهاباد مونده، از آقای ایمانی و... نگفتیم ایشالا که از فردا شب میریم به استقبال ادامه ی هفته ی دفاع مقدس

#موسیقی #خاطره_انگیز 🎼 شد خزان گلشن آشنائی 🍃🍂 🎙 جواد بدیع زاده ◾️ تسلیت دوباره به خانواده های داغدار کارگران معدن طبس که در نخستین روز پائیز، گلستان خانواده شان خزان شد و غم جدائی و فراقِ ابدی نصیبشان! 🍀🍁 ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh

🔹🔸🔹🔸🔹🔸 💥 *جشنواره مهرپوز* 🔻 دومین جشنواره مهرپوز بانک قرض‌الحسنه مهر ایران 🟢 مخاطبان جشنواره 🔹دارندگان دستگاه کارتخوان 🔹دارندگان درگاه پرداخت 🟠 مزایای جشنواره 🔸 پرداخت وام تا سقف ۴۰۰ میلیون تومان 🔸 کارمزد صفر تا ۴ درصد 🔸 بازپرداخت به دلخواه مشتری اقساطی یا یکجا 🔸حداقل معدل ورود به جشنواره ۳۵ میلیون تومان ⏱️ مهلت شرکت: 🔺 تا پایان آبان ماه 🔺 ⁉️ نکته: در زمان جشنواره با دریافت دستگاه کارتخوان فروشگاهی یا درگاه پرداخت بانک قرض‌الحسنه مهر ایران نیز می‌توانید در مهرپوز شرکت کنید. ✅ برای کسب اطلاعات بیشتر "کلیک" کنید. 🔹🔸🔹🔸🔹🔸 @qmbnews

#قرائت_مجلسی 🔸تلاوت روحبخش استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد ┄┅┅┅┅❁🌸❁┅┅┅┅┄ 🆔 @chantehh