زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۵۵ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۵۴
به قلم #کهربا(ز_ک)
_خدا از دهنت بشنوه عزیزم
_بگو انشاالله، به امید خدا حتما
لبخندی به حواس جمع و مهربونیش زدم
_انشاالله و به امید خدا حتما
_میخوای الان یه زنگ بزنم به استاد تا مشاورهی خصوصی بشی؟
بخوای با کلاس پیش بری شاید کمی طول بکشه
_الان که باید برم خونه ولی بعدا میام پیشت فکر کنم خودتم بتونی همهی حرفای استاد رو بهم منتقل کنی
_آره اتفاقا توی دفتر همهی مطالب هرجلسه رو مجزا نوشتم
طبق برنامهی رفتاری که بهمون میگفت بهت میگم تو هم انجام بده که انشاالله به نتیجه برسی
_اوکی حتما... من فعلا برم
ازش خداحافظی کردم و به خونه برگشتم
نیما هنوز برنگشته و من از بابت این موضوع خوشحالم
عصر که شد مجبور شدم براش شام غذای جدید آماده کنم آخه نیما ماکارونی با سویا که دوست نداره مونده و بیات هم که شده باشه بدتر بدقلقی میکنه
پس اجبارا مقداری پول که دستم بود رو برداشتم و به سوپری سر کوچه رفتم مقداری سوسیس خریدم و برای شام ساندویچ بندری درست کردم
خیالم از بابت غذا که راحت شد به ساعت نگاهی انداختم
هنوز چهل دقیقه تا اومدن شوهرش مونده پس دست پوریا رو گرفتم
_پاشو مامانی بریم پیش خاله نرگس
کاش نرگس هم گاهی به خونهی من میومد
هر بار که از خودش خواستم به اینجا بیاد بهونهای تراشیده اما خودم میفهمم که بخاطر شرایط نیماست که ترجیح میده من به دیدنش برم
چای رو که جلوم گذاشت به سمت اتاق رفت
_صبر کن برم دفترم رو بیارم... اتفاقا ظهر بعد از رفتن تو جلسهی اول رو بررسی کردم تا راحتتر بتونم برات بگم
دفتر به دست مقابلم نشست
و برگه ای رو از داخلش بیرون کشید
_بیا... این برنامهی این هفتهست
توی این برگه نوشتم هرروز چه کارایی باید بکنی
برای مسالهی سرکار نرفتنت هم به استاد زنگ زدم وقتی گفتم دستت شکسته گفت بهترین موقعیت برای اینه که فعلا بیخیال کار کردن و کسب درامد باشی
برگه رو به دستم داد و دونه دونه برام توضیح داد
_ببین از امروز نیما جان و عشقم و عزیزم و با این طور صفات محبتآمیز شوهر رو صدا زدن ممنوعه
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@shahid_abdoli
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
6.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
💢 تو منطق «زن، زندگی، آزادی» صداتم خوب باشه بازم باید لخت بشی!
▫️درباره کنسرت فرضی و یه نکته مهم درباره آزادی مد نظر غربگراها
#حجاب
🍃🌹🔹ـــــــــــــــــــــــــ
صـــراط
@roshangari_samen
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۵۴ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۵۶
به قلم #کهربا(ز_ک)
اما حاج اقا پناهیان و حاج اقا حسینی خیلی خوب تونستند با توجه به آموزههای دینی
ابعاد شخصیتی مرد و زن رو از هم تفکیک کنند و بر اساس نیاز اونها براسون نسخه بپیچن...
مگر نه اینکه خدا بعنوان خالق زن و مرد بهتر از هر دانشمند و دکتر و روانشناس و مشاوری نیازهاشون رو میشناسه؟
خوب استاد پناهیان هم با استفاده از دین تونسته اون نیازهازو استخراج کنه
نهال اگه بتونی خودت رو راضی کنی و شده شش ماهبا این دوره پیش بری بهت قول میدم پیشمون که نمیشی حسرت میخوری که چرا همون پارسال که استاد نسرینتون اون راهکارهارو یادت داده بود رو عملی نکردی
چون بیشتر دستوراتی که اون گفته بود و با دلخوری به من میگفتی دقیقا مشابه دستورالعملهای استاد ما بود
پوفی کشیدم
_نمیدونم چی بگم
_ولی من خوب میدونم چی باید بهت بگم
سوالی نگاهش میکردم که سرش رو جلوتر آورد و چشماش رو ریز کرد
_مگه نمیگفتی برای رسیدن به نیما حاضر بودی جونتم بدی ولی اون رو از دست ندی
مگه نمیگفتی اونقدر نیمارو دوست داشتم که حتی وقتی فهمیدم خودش و پدرش چه خلافهای سنگینی انجام میدادند بازم حاضر بودم اگه خونوادم مخالف برگشتنم به زندگیم بودند باز هم دورشون بزنم
مگه نمیگفتی اونقدر نیمارو دوست داشتم که حاضر بودم خودمم برم توی زندان ولی پیشش باشم
میون حرفش پریدم
_آره میگفتم... همهی این حرفارو من احمق خاک برسر میگفتم.
الانم میگم
میدونم اگه ازش جدا بشم تنها کسی که اذیت میشه خود منم...
اما واقعا کم آوردم
_میدونم خستهای اما به این فکر کن که عشق و عاشقی تو با نیما به قیمت دورشدنت به مدت دوسه سال از خونوادت تموم شد
به قیمت ناراحتی اونها و حتی مرگ پدرت و دردسرایی که برای برادرت و خونوادهت پیش اومد
به قیمت جون خودت و بچهت و مادرت که هرسه تاییتون دور از جونتون تا پرتگاه مرگ هم رفتین
بازم بگم یا بسه
از اینکه همهی اتفاقات بد بعد از ازدواجم با نیما رو بهش گفته بودم پشیمونم...
_آره بسه... آقا روزی هزار بار بگم غلط کردم خوبه؟
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۵۶ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۵۷
به قلم #کهربا(ز_ک)
_نه... بعضی وقتا با غلط کردم هیچی درست نمیشه
بجای غلط کردم باید تلاش کنی یا اوصوع رو درست کنی یا جبران کنی
تو میخوای خرابترش کنی
به نیما و زندگی بعد از ازدواجت به چشم به امتحان نگاه خدا هیچ وقت بندههاشو بیشتر از توان و درک و تحملشون امتحان یا مجازات نمیکنه
من نمیذارم بعد از اینهمه ردی و تجدیدی و مردودی بار آخر بزنی زیر همهچی و کلا خرابتر از خرابش کنی
میدونی چرا؟
از این همه صرافت و اصرار لبخند حرصی زدم
_چون فضولی میخوای من بشم موش آزمایشگاهیت تا دوره ای که گذروندی رو با من تجربه کنی و مطمئن بشی درسته یا نه
چون خودت اونقدر زندگیت گل و بلبل بوده که هیچ کدوم ازین نکات آموزشی به دردت نخورده
اخم کرده براق شد تو صورتم
_چون تابحال هیچوقت باهات درددل نکردم دلیل نمیشه که من تو زندگیم مشکل نداشتم
منم داشتم
منم مثل خیلی خانمای دیگه اشکالات زیادی توی رفتارام با همسرم داشتم
اما از شانس خوبم همسرم زیادی آدم معتقد و دین مداری بود که رفتارهای ناپخته و اشتباه من هیچ تاثیر منفی روش نداشت
اما خودم هیچگاه از خودم راضی نبودم
البته ناگفته نماند که شنیدن تجربههای بقیهی خانمایی که صدهابار مشکلات زندگیشون از مشکلات تو بغرنجتر بود من رو تشویق میکنه که اجازه ندم کوتاه بیای و حرف از جدایی بزنی...
یکیش داستان همین لیلاست که برات گفتم.
تو ازونم خوشبختر بودی لااقل خونوادهای داشتی که حمایتت کنند
یا اون شبی که دستت شکست خود نیما بردت بیمارستان و این نشون میده اونقدرام که تو میگی نامرد و بیغیرت نیست
دیگه وضعیتت از لیلایی که امروز داستان زندگیش رو برات گفتم که بدتر نیست
کلافه از اینهمه اصرار نفسم رو پرصدا بیرون دادم
_خیلی خوب باشه
تو بردی
قبول میکنم
فقط هم بخاطر اینکه سادات هستی
مامانم همیشه میگفت سادات مومن و معتقد حرمت دارن
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@shahid_abdoli
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۵۷ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۵۸
به قلم #کهربا(ز_ک)
.خندهی صداداری کرد
_آفرین به مامانت... البته که سادات حرمت دارن
و درسته که من ساداتم...
ولی بقیه حرفات رو خدا کنه که باشم وگرنه اگه نباشم و با رفتارام اینو بهت القا کرده باشم میشم منافق و اون دنیا بدجوری باید جواب پس بدم
_هستی قربونت برم... خیلی هم مومنی...
اگه نبودی چهار ساعت سیریش نمیشدی و عین کنه بهم نمیچسبیدی تا بخوای من و زندگیم رو نجات بدی
_خیلی بدجنسی... هرچی دری وری دلت میخواست بگی اینجوری راحت گفتیا...
الان این حرفات تعریف بود یا تخریب شخصیتی؟
_تو دایرهالمعارف من تعریف زیادی بود
_پس ممنونتم شما لطف داری
هردو زدیم زیر خنده
_گذشته از شوخی خوشم میاد این اخلاقتو نرگس
خیلی باحالی
بخوای ثواب هم کنی با زور و کتک کارت رو میکنی
_به خدا حیفم میاد
تو لایق بهترین زندگی هستی
نگاهی به پوریا کرد
_این بچه لایق بهترینهای دنیاست
منطورم پول و مادیات نیستا
منطورم سایهی پدرو مادر در کنار همه...
محبت پدرو مادر
غیرت و دست محبت و حمایتگر پدر
یه لحظه حرفاش بغض رو به گلوم نشوند
_بسه نرگس خیلی امید الکی بهم نده
اگه یوقت اوضاعم درست نشه خیلی تو ذوقم میخورهها
_درست میشه عزیز دلم چرا که نشه...
فقط کافیه تو یه مدت خودت رو بسپری به دست خدا و اهل بیت و با آموزههای دین پیش بری
یه مثال کوچک هم میزنم برات
از خیلی خانمها شنیدم که میگن حضرت زهرا با همسرش امیرالمومنین خیلی مهربون و خوب بود و باهاشون بامحبت و احترام رفتار میکردند چون ایشون هم خیلی خوب بودند و وظایف همسری خودشون رو انجام میدادند
به نظرت زبونم لال استغفرالله اگه امام علی همسر خوبی نبود حصرت فاطمه دیگه محبت و احترامشون رو از ایشون سلب میکردند؟
_قطعا نه... چون ایشون اسوهی خوبی بودند خوبی تو ذاتشون بود
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۵۸ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۵۹
به قلم #کهربا(ز_ک)
_رحمت به شیری که خوردی
حالا شماهم بیا و به وظیفهای که خدا به عنوان همسر به دوشت گذاشته عمل کن شاید خیر کثیری برات داشته و داره که خودت بیخبری
با نیتهای خوب این دوره رو شروع کن
اولین قدم
با نیت فرمان بری از خدا و رضایت خدا
دومین قدم کم کردن روی شیطان به امید رضایت خدا
سومین قدم انجام دستورالعملهای استاد
بهت قول میدم شش ماه دیگه خودت از این تصمیم ذوق کنی
_به امید خدا چشم
_درددل کردنهات رو با خدا و امام زمان هرروز انجام بده
نیازهات رو بهشون بگو. ازشون بخواه کمکت کنند
این راهی که پا توش میذاری سنگلاخیه
فراز و نشیبهای زیادی داره
باید کمر همتت رو محکم ببندی
اگه یاری و مدد خدا و اهل بیت رو نداشته باشی کم میاری
منم هر شب برات دعا میکنم
_خیلی ممنونتم نرگس جان که مثل یه خواهر دلسوز و مهریون پیگیر زندگی منی
امیدوارم بتونم نتیجهی مطلوب رو بدست بیارم و پیشت روسفید بشم
_پیش من چرا؟
انشاالله پیش خدا و امام زمانت روسفید باشی
من میدونم که میتونی یه ماه اولش فقط سخته
_انشاالله
کمی دیگه پیشش موندم و قبل از اذان مغرب به خونه برگشتم
هنوز مشغول خوندن نماز بودم که نیما برگشت
شام رو که براش آوردم با تعجب پرسید
_تو کی نمازخون شدی؟
_چندوقته که خیلی احساس نیاز میکنم تا با خدا خلوت کنم
به حالت مسخره لباش رو ورچید
_تو که بینیاز از عالم و آدمی...نفرمایید خواهش میکنم... تو خود خدایی و دنیا باید برات تعظیم کنه
متعجب از حرفایی که با تمسخر و کنایه بهم میگفت فقط نگاهش کردم
توی دستورالعمل استاد نوشته بود در مقابل طعنه و کنایه و حتی ناسزاها و سرزنشهای همسر سکوت کنید
با اینکه کار خیلی سختیه اما بخاطر قولی که سر نماز به خدا و امام زمان دادم سکوت کردم
و به خوردن غذام ادامه دادم
با ضربهای که به دهنم کوبیده شد شوکه سرمرو بالا آوردم
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@shahid_abdoli
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۵۹ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۶۰
به قلم #کهربا(ز_ک)
همزمان دستم رو روی دهنم قرار دادم
و تازه متوجه گرمی خون و درد لبم شدم
با چشمهای پر از اشک نگاهش میکردم
چپچپ نگاهم میکرد
_زنیکهی نفهم عین بز نشسته من رو نگاه میکنه... مثلا میخوای بگی حسابم نمیکنی؟
دلشکسته تر از اونی بودم که جوابی برای گفتن داشته باشم.
اینبار واقعا این ظلم حقم نبود
نمیدونم چه حسی در درونم بود که فریاد میزد ولش کن
اهمیتی به حرفاش نده
بسپر به خدا اون خوب بلده جوابش رو بده...
تو اگر بخوای جوابی بدی تنها چیزی که گیرت میاد یه کتک دیگهست
اما خدا بخواد جوابشو بده یه جوری میده که تا عمر داره فراموش نکنه
دلم میخواست نفرینش کنم
اما نکات توی دفتر نرگس گفته بود
ببخش... خدا برات جبران میکنه
این همه صبر از من بعید بود
شاید هم هنوز تو شوک رفتارش بودم
مزهی خون توی دهنم باعث شد به سرعت خودم رو به سینک ظرفشویی برسونم
آب دهنم رو بیرون ریختم
کمی رنگی شده
خداروشکر انگار خونش بند اومده.
دهنم رو شستم و همونجا موندم...
بغضم شکسته و با صدای آروم ریز ریز گریه میکنم
نمیدونم چقدر دیگه طول کشید تا غرغرهاش تموم شد...
قبلا حتی وقتی که جوابش رو میدادم تا حسابی بچزونمش هم اینقدر عصبی نمیشد که اینبار با سکوتم شده بود...
بفرما وقتی به نرگس میگم نیما با بقیه مردا فرق میکنه از حرفم ناراحت میشه و فکر میکنه من دارم بهونه میارم.
با صدای بسته شدن در خونه متوجه رفتنش شدم
بیحال بیرون رفتم اونقدر سست و بیحالم که همونجا کنار سفره روی زمین دراز کشیدم.
اشک از گوشهی چشمم راه خودش رو پیدا کردند
از کنار گوشم عبور کرده و گردن و موهام رو خیس میکرد
نمیدونم چقدر در اون حالت بودم وقتی که از جام بلند میشدم چشمام به سختی باز میشد
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۶۰ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۶۱
به قلم #کهربا(ز_ک)
به ساعت نگاه کردم
شوهر نرگس فعلا به خونه نمیاد
اگه همینجا بمونم دق میکنم
شال و مانتو رو برداشتم
پوریا فعلا خوابه و بیدار نمیشه
پس با خیال راحت در خونه رو باز کردم و پلههارو با بیحالی پایین اومدم
نیاز داشتم دلم رو پیش یکی خالی کنم
پشت در خونهش که رسیدم
یاد حرفش افتادم
بجای درد دل کردن با من با خدا و اهل بیت درد دل کن
منصرف شده و به خونه برگشتم
دلم داد و فریاد میخواست
دلم میخواست وسایل خونهرو بشکنم
دلم میخواست خودم رو بکشم و از اینهمه حقارت رها بشم
چشمم به بخاری افتاد به طرفش رفتم و لوله بخاری رو از سر جاش بیرون کشیدم و طوری تنظیم کردم تا بعد از مرگم هرکس وارد خونه شد از عمدی بودن این اتفاق مطلع نشه
برام کسر شان بود که کسی بفهمه خودکشی کردم
خم شدم و شعلههای بخاری رو تا آخر زیاد کردم
این بهتری راهه ... بدون درد و سختی هم خودم رو خلاص میکنم و هم پسرم رو.
هنوز پنج دقیقه نگذشته بود که تکون خوردنهای پوریا نگاهم رو به سمت خودش کشوند
بچهم دستشویی داشت و با تکون دادن خودش این رو بهم فهموند
یک لحظه یاد غلطی که داشتم میکردم افتادم
دستهام رو بالا برده و محکم تو سر خودم کوبیدم
_خاک بر سرت نهال
مگه همین چند دقیقه پیش ظلم شوهرت رو به خدا و امام زمان حواله نکردی؟
مگه بهشون نسپردی خودشون برت جبران کنند پس این چه غلطیه که الان کردی؟
فورا شعلهی بخاری رو کم کردم و لولهش رو سرجاش گذاشتم
با اینکه چند دقیقه بیشتر نبود که لوله رو از جاش برداشته بودم برای احتیاط در هال رو کمی باز گذاشتم
پوریا رو با دست سالمم بلند کردم و هرچه تلاش کردم بغلش کنم از شدت استرس نتونستم
بیخیال دستشویی بردنش شدم
تشک مشمایی زیرش هست نهایت همون رو خیس میکنه و بعدا اون و پتوش رو باهم میشورم
#مژده_مژده📣📣
#رمان_نهال_ارزوها کامل شد😍
برای دریافت کل #رمان_نهال_آرزوها مبلغ ۴۰ هزار تومان به این شماره کارت واریز کنید
6037701089108903
بانک کشاورزی
لواسانی
فیش رو برای این آیدی ارسال کنید و کل رمان رو یکجا دریافت کنید🌹👇👇
@shahid_abdoli
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۶۱ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۶۲
به قلم #کهربا(ز_ک)
حال بدی دارم
کاش الان وسط یه بیابون یا روی قلهی یه کوه بودم
یا وسط یه باغ پر درخت و تا میتونستم جیغ میکشیدم تا این حجم از غصه و عصبانیت و حقارت رو از خودم دور کنم
نرگس... نرگس... خدا بگم چکارت کنه
کاش لااقل چند تا کلمه بار نیما کرده بودم اونموقع اینهمه عصبی نمیشدم
نرگس همیشه میگفت بوقت عصبانیت وضو بگیر و نماز بخون
هنوز سر شبه
پس به نیت نماز شب وضو گرفتم و سر جای قبلی جانماز پهن کردم و نمازم رو شروع کردم
با اینکه نماز شب خوندن رو از خونوادم یاد گرفتم و میدونم چند رکعته و چطور خونده میشه اما تمرکزی روی خوندن ندارم
سلام نمازم رو که دادم تازه به خودم اومدم.
نمیدونم چند تا دورکعتی خوندم هنوز آرامش به وجودم برنگشته بود
نفسم بالا نمیومد
دستام رو بالا آوردم و نگاهم رو به سقف دوختم
_خدایا... ای مهربون... ای دانا... ای توانا...
یکی یکی صفاتی که از خدا میدونستم رو به زبون آوردم
هنوز از درون گلولهی آتیش بودم
کمی صدام رو بالا بردم
خدایا جز تو کسی رو ندارم
لا اله الا الله
لااله الا الله
شاید بیشتر از دویست بار این ذکر رو گفتم
هنوز شعلهی خشم و ناراحتیم فروکش نکرده
_بسم الله الرحمن الرحیم
نمیدونم چرا
ولی این ذکر رو چند مرتبهی دیگه تکرار کردم
دنبال ذکر دیگهای توی ذهنم میگشتم اما چیزی یادم نمیومد پس همون رو ادامه دادم
شاید خیلی بیشتر از هزار بار هم همین ذکر رو گفتم
چشمهی اشکم خشک شده بود بس که اشک ریخته بودم
اما باز هم ادامه دادم
ساکت که شدم آروم شده بودم
خیلی آروم
اشک گرم دوباره پهنای صورتم رو خیس کرد
و این بار خدا رو از عمق وجود صدا زدم
_خدایا هرکاری لازم باشه میکنم فقط کمکم کن
بابام همیشه میگفت تو قادر متعالی
هرکاری رو اگه بخوای برای بندههات انجام میدی
نرگس میگه شیطون تلاش میکنه امید من از تو قطع بشه
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۶۲ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۶۳
به قلم #کهربا(ز_ک)
اگه الان بهش میگفتم نیما باهام چکار کرد میگفت کار شیطونه، و اون همه کار میکنه تا تورو از تصمیمت پشیمون کنه
میگفت شایدم امتحانه شایدم ابتلا،
یبار که ازش پرسیدم گفت ابتلا یعنی تنبیه خطاهات...
خدایا اگه تنبیه
اگه امتحانه
اگه کار شیطونه
یا هر چیز دیگه
نمیخوام کم بیارم
میخوام زندگیم رو نجات بدم
خدایا کمک کن هم من آدم بشم و هم نیما
سکوت امروزم و کتک ناحقی که خوردم من رو یاد روزهایی انداخت که چقدر در مقابل سکوتهای نسرین گستاخی کردم.
در مقابل سکوت پدرو مادرم
در مقابل همهی خونوادم
من بد کردم
هم به اونها و هم به خودم که الان اینجای زندگیم ایستادم
خدایا من رو ببخش...
من حتی باعث شدم ازدواج نسرین با بهترین خاستگارش بهم بخوره و بخاطر شرایط بدی که بعد از رفتنم از خونهی بابا براش ایجاد شد مجبور شد برای مدتی قید ازدواج رو بزنه
۷ سال از اون زمان گذشته و دیگه مورد مناسب ازدواج براش وجود نداره... همهی پسرهایی که از جهت سنی به دردش میخوردن ازدواج کردند
خدایا من رو ببخش بخاطر خوشبخت شدن خودم پا گذاشتم رو خوشبختی نسرین
مامان رو اونهمه اذیت کردم داداش رو چقدر با حرفا و رفتارم خار و ذلیل کردم چقدر حرصش دادم
بیچاره زینب بخاطر من بچهش سقط شد و از اون ببعد دیگه نتونست بچهدار بشه
نیلوفر بیچاره که شوهرش و بچههاش به خاطر ندونمکارهای من خیلی اذیت شدند
خدایا بابام چقدر حرصش دادم و اذیتش کردم
من رو ببخش
ببخش خدایا
من رو ببخش
استغفر الله و ربی و اتوب الیه
استغفرالله و ربی و ...
یکی یکی خطاهام رو به زبون میاوردم و بابتش استغفار میکردم
کم کم خواب به چشمام چیره شد
اما دلم نمیخواست از این حال خوب خارج بشم
ذکر استغفرالله از همهی ذکرها ارامش زیباتری بهم داده بود
اما نه ذکر لا اله الا الله هم بیتاثیر نبود
یاد بسمالله هایی افتادم که ذکر کرده بودم
آره اونام در ابن آرامشم دخیل بودند
هر ذکری که مربوط به خداست قشنگه
دلنشینه
چرا هیچوقت این زیبایی رو در اونها ندیده بودم؟
با اینکه خیلی خوابم گرفته بود تلاش میکردم باز هم ذکر بگم
یاد ذکر صلوات افتادم
اللهم صل علی محمد و ال محمد
این رو میدونستم که ذکر صلوات هم عالیه.
آره این ذکر هم آرومترم میکرد
یه حس زیبایی سراغم اومده بود عجیب و غریب
حس میکردم تمام قدرتهای دنیا دست منه
حتی اگه نیما قصد جونم رو کنه دنیا پشتمه و ازم حمایت میکنه
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
زیر چتر شهدا 🌹 🌱
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺🌟🌺 🌺✨🌺✨ 🌺🌟🌺 🌺✨ 🌺 #رمان_آنلاین_نهالآرزوها #قسمت_۱۰۶۳ به قلم #
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺
🌺✨
🌺
#رمان_آنلاین_نهالآرزوها
#قسمت_۱۰۶۴
به قلم #کهربا(ز_ک)
دنیا پشتمه چون خدا و امام زمان رو دارم و اونا حواسشون بهم هست.
اولین باره که تا این حد سرشار از حس امید و انگیزه و انرژی هستم
یاد روزی افتادم که با نرگس به جشن نیمه شعبان رفته بودم
اون روز هم همین حس رو داشتم اما تا اومدم خونه نیما اون بلا رو سرم آورد
تجربه بهم ثابت کرده هروقت لبریز از امید و انرژی هستم اون روز نیما یه بلایی سرم میاره
شاید واقعا همش کار شیطونه و میخواد من رو ناامید کنه...
شاید...
لعنت بر شیطون
لعنت بر شیطون
صد مرتبه هم این ذکر رو گفتم
با صدای گریهی پوریا از خواب بیدار شدم
بدنم درد میکرد
کنار جانماز خوابم برده
چادر نماز رو از دورم کنار کشیده و
به سرعت خودم رو به پسر دلبند نازنینم رفتم
_جانم پسر قشنگم، عزیز دل مادر، نترس من اینجام قربونت برم.
همینکه خواستم در آغوش بکشمش متوجه خیسی لباسهاش شدم
ای وای لباسهای خودمم نجس شد.
بی خیال نسبت به این موضوع کمی بغلم نگهش داشتم تا آروم بشه
_آفرین پسرم آروم جونم...
بریم حموم آب بازی؟
برای اولین بار از اینکه لباس و بدنم نجس شده غر نزدم
یاداوری این موضوع خنده به لبم نشوند
قبلا با اینکه خیلی اهل نماز و قران و دعا خوندن نبودم اما با کمترین سرایت نجاست از جانب پوریا باعث عصبانیتم میشد
بعد از استحمام و تعویض لباسها به رختخواب پناه بردم
البته برای نماز صبح به سختی از رختخواب بیرون اومدم
و دوباره بعد از نماز و خوندن قران تا طلوع خورشید مشغول تمیز کردن خونه و کارهای روزمرهم شدم
حتی نهار رو هم بار گذاشتم
کپی حرام
جمعه ها و تعطیلات رسمی پارت نداریم
@chatreshohada
لینک پارت اول👇👇
https://eitaa.com/chatreshohada/63589
✨🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺
🌺🌟
🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨
🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟🌺🌟
🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨