eitaa logo
چه جوری شد سر گرفت ؟
654 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
197 ویدیو
25 فایل
☆ بسمه تعالی ☆ ازدواج آسان ، آگاهانه ، بهنگام عشق پایدار 🌈 ارتباط با ادمین : 🔸🔸🔸🔶 با ما همراه باشید 🔶🔸🔸🔸
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿💚 حضار کارشون دست زدنه ... 👏🤔 @chejorishod
یا کتابخونه ندارید 😧 یا کتاب نمیخونید 😯
📲 📨 از S.GH 🌸 ممنون از لطفتون 🌸 @chejorishod
📲 📨 از a td 🌸 ممنون از لطفتون 🌸 @chejorishod
چه جوری شد سر گرفت ؟
#ارسالی_شما 📲 📨 از a td 🌸 ممنون از لطفتون 🌸 @chejorishod ❣
📖از کتاب ویژگی ها تفاوت ها و نیازهای زنان و مردان از مجتبی حیدری 👤
🌻آفتابگردان‌ـها هر صبحـ↯ بہ دنبالِ نور خورشیدند🌞 و من هر صبح بہ دنبال ❤️ خواستم بدانے ، آفتابگردان بدونِ نور خورشید مےمیرد..🙃🌸 🌤🌈
رویِ زیبایش رقابت می‌کُند با قرصِ مآه😌💍
💥جـنگ نرم یعنے:↓ 💑دونفر سر اینڪہ کدوم اون یکے¹ رو بیشتر دوست داره 💙 بہ جونِ هم بیُفتن :)🤪
😍 آدم‌بایدیه‌باباطاهرتو‌زندگیش‌ داشته‌باشخ‌که‌بهش‌بگه:✍ «گلِ‌سرخم‌چراپژمرده‌حالی؟🥀😕 بیا‌قسمت‌کنیم‌دردی‌که‌داری که‌تو‌کوچک‌دلی،طاقت‌نداری..!»☺🌸🌿♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#چه‌جوری‌شدسرگرفت ❣ 🌹 📜 📆 یک سال بعد برگشتم پاوه. اتفاقات عجیبی دست به دست هم داد تا من پاوه بروم و نه جای دیگر. 📿 قبل از رفتن، برای هر جا استخاره کردم بد آمد، اما برای مناطق کردستان بسیار خوب آمد. 🧕 من به دوستم که هم راهم بود گفتم «فرمانده سپاه پاوه برادر همت نامی است که یک زمانی از من خواستگاری کرده. من اونجا نمی آم. می ریم سقز. وقتی رسیدیم آموزش و پرورش باختران و پرسیدند کجا می خواید اعزام شید، همین رو می گویی؛ هر جا به جز پاوه!» ☔️یک روز بارانی سخت رسیدیم باختران. از یک دست فروش دو جفت پوتین خریدیم و رفتیم آموزش و پرورش. 🧔آنجا آن آقای مسئول پرسید : «خواهرها کجا می خواید برید؟» 🧕 دوست من گفت : « پاوه!» ✍ آن بندهی خدا هم نوشت پاوه. من زبانم بند آمده بود. 🙄 🚎به هر حال حکم را زدند و ما همان روز عصر راه افتادیم سمت پاوه. من تمام راه گریه می کردم. 😢 آدم بعضی وقت ها نمی داند گریه اش در چیست؟ مثل دوستم که خودش هم نمی دانست چه طور شد که بعدا آن همه سفارش های من، اسم پاوه را به زبان آورد. 🙄 🕋حاجی اما پاوه نبود، رفته بود مکه.... ... @chejorishod
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بھ سرم فڪرِ تو و بھ دلم میل تو باشد همھ صبح!💙😌
قبول دارید پنجشنبه ها از خود جمعه هم شیرین ترن 😋😇
صبح پنجشنبه تون بخیر و شادی 🌤🌈
•و أحبتك حُبّ لآ نهایة لَھ• چنآن عاشقٺ شدم کہ پایانـی براےِ آن نیسٺ♥️😍
. . در تاریخ آمدهـ است: آن هنگام کہ محمد↓ از تکذیب قریش و اذیت‌هاےِ ایشان محزون و آزرده مےشد -_- هیچ چیز جز یاد خدیجہ او را مسرور نمےکرد🌱 و هرگاه خدیجہ را مے‌دید ناخودآگاه لبخند مےزد.. :))💚
❇️ آیا میدونستید طبق احادیث بداخلاقی یکی از زوجین باعث کمی رزق میشه ... 🌱☺️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 📜 🔸ما جا نداشتیم و اتاق ایشان را که کارهای اداریش را انجام میداد، موقتی به ما دادند تا خودشان برگشتند. 🏡تا آن وقت من در مدرسه ای در پاوه مشغول شدم. 🌼بعد آن یکی از عملیات ها بود که ما در مدرسه مان برنامه ای گذاشتیم تا یک از برادرها بیاید درباره ی نحوه ی عملیات، موقعیت ها و شرایط آن برای بچه ها صحبت کند. 👨‍🏫مدیر مدرسه حاج همت را پیشنهاد کرد. 🧕 من چون با او مسئله داشتم، مصر بودم به جای او فرماندار پاوه بیاید. ☎️یک ساعت به شروع برنامه تلفن زدند که آقای فرماندار حالشان بد است، نمی توانند بیایند. 📞 مدیر مدرسه هم حاجی را که تازه از حج آمده بود و فرمانده سپاه منطقه بود، خبر کرد. 📚من برای اینکه با ایشان برخورد پیدا نکنم، رفتم کتابخانه ی مدرسه که یک زیر زمین بود. 👴 پیرمرد سرایدار در زیر زمین را باز کرد و گفت :« آقای مدیر گفتن بیاید ، الان برادر همت می‌خوان بیان شماهم دفتر باشید .»... 🚪 تقه ای به در دفتر زد و در را باز کرد تا بگوید : «من کار دارم نمیتونم بیام » 👀اما قبل از آنکه حرفی بزند چشمش افتاد به همت . ناخودآگاه چادرش را جلوتر کشید . اول فکر کرد اشتباه گرفته چقدر تغییر کرده . 👤همت بلند شد و گفت :« خوش اومدید . خوب کردید دوباره تشریف آوردید پاوه .» ... @chejorishod
•|برایش شعر گفتم تا رقیبم پیشِ شاعرها؛ بگوید: عاشقش‌اوراهنرمندانه‌می‌خواهد!☘🌈‌‌|•
به چه مانند کنم در همه آفاق تو را ...؟! 🤔🧡 🌱☕️
اصلا آدم عاقل نمی تونست بپذیره ... 🤯 📚 👌 @chejorishod