#چهجوریشدسرگرفت❣
#شهید_همت 🌹
#برگدوم 📜
🎙 به روایت همسر شهید
📛برخوردهای ایشان با من تند بود، یا لااقل به نظر من این طور می آمد.
به نظرم می آمد ایشان خیلی جدی و حتما بداخلاق است. 😖
🌔یک شب، از مناطقی که اعزام شده بودیم برگشتیم به ساختمان خودمان.
👥من متوجه شدم دو نفر نیروی جدید به اتاق اضافه شده اند؛ دو دختر جوان پانزده، شانزده ساله. اینها مقدار زیادی طلا دستشان بود، وسایل فیلم برداری و دوربین گران قیمت با خودشان داشتند و عجیب تر اینکه یکیشان وقتی کیفش را باز کرد، پر بود از پولهای زمان شاه.
🤔من احساس کردم شرایط و رفتار این ها مشکوک است، ولی به روی خودم نیاوردم.
فقط عبوس نشستم گوشه ی اتاق.😐
⌚️ کمی که گذشت، کاغذی از کیف دستی یکی از این ها افتاد روی زمین. من دولا کاغذ را بردارم و بدهم به او، اما دخترک که ظن نمی برد من خواهم کاری برایش انجام دهم و لابد فکر کرده بود لو رفته اند،
کاغذ را از دست من کشید و پاره کرد و خورد.
📄من آن تکه کاغذ را که دستم مانده بود، دادم به یکی از برادرها و گفتم «به برادر همت بگید علت این مسائل مشکوکت که توی این اتاق اتفاق افتاده چیه؟»
#ادامه_دارد...
@chejorishod ❣
#چهجوریشدسرگرفت؟ ❣
#شهیدمنوچهرمدق 🌹
#برگدوم 📜
🎙به روایت همسر شهید
«الان میرم تحویلت می دم .»🏍
گفتم :
🗣شما که پیرو خط امامید ، امام به شما نگفته زود قضاوت نکنید ؟ اول ببین موضوع چیه بعد این حرفارو بزن . من هم چادر داشتم هم روسری ، اونا از سرم کشیدن .
-راست می گی ؟
+ دروغم چیه ، اصلا شما کی هستی که من به شما دروغ بگم .
-بمان تا برگردم .
🚓با دوسه تا موتور سوار دیگه رفت همونجا که من درگیر شده بودم . حساب چندتا از مأمورارو رسیدند .شیشه ماشینشان هم خرد کردند . بعد چادر و روسری ام را برداشت و برگشت .
🚶♀دویدم بروم همانجا که گفته بمان اما او زودتر رسید .
🔹چادر رو روسری را داد و گفت :
🌻 باید می فهمیدن چادر زن مسلمان را نباید از سرش بکشند .🌻
👈اعلامیه هارا گرفت و گفت :« این راهی که میایی ، خطرناک است . مواظب خودت باش خانوم کوچولو ... »
و رفت .
+ خانوم کوچولو !!! 😳
با آن همه رجز خوانی هایم خانوم کوچولو 🙄
روسری و چادرم را پوشیدم و به راه افتادم .
#ادامه_دارد ...
@chejorishod ❣