#چهجوریشدسرگرفت؟ ❣
#شهیدمدق 🌹
#برگاول 📜
🎙به روایت همسر شهید
🔹هیچ آرزویی نداشتم که برآورده نشده باشد
🔸با دوست هایم به بهانه درس خواندن کتابهای شهید مطهری را میخواندیم .📚
👨پدر متوجه رفتار من شده بود اما خبر نداشت چه کارهایی می کنم .
✊تظاهراتی را از دست نمیدادم . با دوستانم به عنوان انتظامات در تظاهرات شرکت می کردیم .
👈در تظاهرات ۱۶ آبان چند نفری دنبالم کردند و چادر و روسری را از سرم کشیدند و با باتوم می زدند به کمرم .
🏍موتورسواری از آنجا رد می شد دستم را گرفت و من را کشید روی موتور
پاهایم روی زمین کشیده می شد ...
چند کوچه آن طرف تر نگه داشت .
🔸لباسم از اعلامیه باد کرده بود .
پرسید : اعلامیه داری ؟
+آره
- عضو کدوم گروهی ؟
+گروه چیه !! اعلامیه های امامند .
کلاهش را بالا زد .
- تو اعلامیه امام پخش میکنی ؟
+مگه من چمه ؟
-وقتی حرفای امام رو خودت اثر نداشته ، چرا این کار رو میکنی ؟
🗞دستش را دراز کرد اعلامیه ها خواست .
بهش ندادم . 😖
«الان میرم تحویلت می دم .»🏍
#ادامه_دارد ...
@chejorishod ❣
#چهجوریشدسرگرفت؟ ❣
#شهیدمدق 🌹
#برگآخر 📜
🎙به روایت همسر شهید
🌱روزیکه آمدند خاستگاری پدرم گفت :
نمی دانی چه خبره ، مادر و پدر منوچهر اومدن خاستگاری تو .
خودش نیامد .🙄
🌃پدرم از پنجره نگاه کرده بود ، منوچهر گوشه اتاق نماز میخواند .
☎️مادرم یک هفته فرصت خواست تا جواب بدهد .
من یک خاستگار پولدار تحصیل کرده داشتم .
ولی منوچهر تحصیلات نداشت ، تا دوم دبیرستان خوانده بود .
🔧بعدش رفته بود سر کار ، مکانیکی کار می کرد .
خانواده متوسطی داشت . حتی اجاره نشین بودند .
🔹هرکس می شنید میگفت تو دیونه ای . حتما میخوای بری تو یه اتاق هم زندگی کنی . کی این کار رو میکنه ؟
📆یک هفته شد یک ماه .
🙇♀منوچهر نگران بود . برای هردویمان این بلاتکلیفی سخت شده بود .
🔸باخانواده ام صحبت کردم . دایی هایم زیاد موافق نبودند .
گفتم اگر مخالفید با پدر میرم محضر ، عقد میکنیم .
خیالم از بابت او راحت بود .
📌به پدرم گفتم نمیخواهم مهریه ام بیشتر از یک جلد قرآن و یک شاخه نبات باشد .
👈اما به اصرار پدر ، برای اینکه فامیل حرفی نزنند به ۱۱۰ هزار تومان راضی شدم .
🧔پدر منوچهر مهریه ام را ۱۵۰ تومان کرد .
و عید قربان عقد کردیم . 🎉
@chejorishod ❣