eitaa logo
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
17.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
312 ویدیو
5 فایل
#شهید_نوید_صفری: 🚩بدانید هرکه چهل روز عاشورا بخواند و ثواب آن را هدیه بفرستد،حتما تمام تلاش خود را به اذن خدا خواهم کرد تا حاجت او را بگیرم و اگر نه درآخرت برای او جبران کنم. ✨شروع چله: 25 آذر ✨پایان : 4 بهمن @hasbiallah2
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
🌹#مدافع_عشق #قسمت_چهل_و_هشتم #هوالعشـــق ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ با کناره کف دستم اشکم را پاک میکنم و ادامه
🌹 ❤️ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ چند دقیقه ای راه بیشتر به حرم نمانده که یڪ لحظه لبت را گاز میگیری و می ایستی.مضطرب نگاهت میکنم... _ چی شد؟؟؟ _ هیچی خوبم. یکم بدنم دردگرفت... _ مطمئنی خوبی؟...میخوای برگردیم هتل؟ _ نه خانوم! امروز قراره حاجت بگیریما! لبخند میزنم اما ته دلم هنوز میلرزد... نرسیده به حرم از یک مغازه آبمیوه فروشی یک لیوان بزرگ آب پرتغال طبیعی میگیری با دو نی و با خوشحالی کنارم می آیـے. _ بیا بخور ببین اگر دوست داشتی یکی دیگه بخرم.آخه بعضی اب میوه ها تلخ میشه... به دو نی اشاره میکنم _ ولی فکر کنم کلن هدفت این بوده که تو یه لیوان بخوریما... میخندی و از خجالت نگاهت را ازمن میدزدی. تا حرم دست در دستت و در آرامش مطلق بودم.زیارت تنها بات و حال و هوایی دیگر داشت. تا نزدیک اذان مغرب در حیاط نشسته ایم و فقط به گنبد نگاه میکنیم. از وقتی که رسیدیم مدام نفس میزنی و درد میکشی. اما من تمام تلاشم را میکنم تا حواست را پی چیز دیگر جمع کنم. نگاهت میکنم و سرم را روی شانه ات میگذارم این اولین بار است که این حرکت را میکنم.صدای نفس نفس را حالا بوضوح میشنوم. دیگر تاب ندارم ،دستت را میگیرم _ میخوای برگردیم؟ _ نه من حاجتمو میخوام _ خب بخدا آقا میده ....توالان باید بیشتر استراحت کنی... مثل بچه ها بغض و سرت را کج میکنی _ نه یا حاجت یا هیچی... خدایا چقدر! از وقتی هم من فهمیده ام شکننده تر شده... همان لحظه آقایی با فرم نظامی ازمقابلمان رد میشود و درست در چند قدمی ما سمت چپمان مینشیند... نگاه پر از دردت را به مرد میدوزی و آه میکشی مرد می ایستد و برای نماز اقامه میبندد. تو هم دستت را در جیب شلوارت فرو میبری و تسبیح تربتت را بیرون می آوری.سرت را چندباری به چپ و راست تکان میدهی و زمزمه میکنی: _ هوای این روزای من هوای سنگره... یه حسی روحمو تا زینبیه میبره تاکی باید بشینمو خدا خدا کنم.... به عکس صورت شهیدامون نگا کنم... . . باز لرزش شانه هایت و صدای بلند هق هقت...آنقدر که نفسهایت به شماره می افتد و من نگران دستت را فشار میدهم.. ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ✍ ادامه دارد ... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
🌹 ❤️ ❤ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ مرد سجده آخرش را که میرود. تو دیوانه وار بلند میشوی و سمتش میروی. من هم بدنبالت بلند میشوم. دستت را دراز میکنی و روی شانه اش میزنی... _ ببخشید!... برمیگردد و با نگاهش میپرسد بله؟ همانطور که کودک وار اشک میریزی میگویی _ فقط خواستم بگم دعا کنید مام لیاقت پیدا کنیم...بشیم همرزم شما! لبخند شیرینی روی لبهای مرد مینشیند _ اولاً سلام...دوماً پس شمام آره؟ سرت را پایین میندازی _ شرمنده!سلام علیکم...ما خیلی وقته آره...خیلی وقته... _ ان شاءالله خود آقا حاجتت رو بده پسر... _ ممنون!..شرمنده یهو زدم رو شونتون...فقط... دلِ دیگه... یاعلی پشتت را میکنی که او میپرسد _ خب چرا نمیری؟...اینقد بیتابی و هنوز اینجایی؟...کاراتو کردی؟ با هر جمله ی مرد بیشتر میلرزی و دلت آتش میگیرد .نگاهت فرش را رصد میکند _ نه حاجی!دستمو بستن!...میترسم برم!... اوبی اطلاع جواب میدهد _ دستتو که فعلا خودت بستی جوون!...استخاره کن ببین خدا چی میگه! بعد هم پوتین هایش را برمیدارد و از ما فاصله میگیرد نگاهت خشک میشود به زمین... درفکر فرو میروی.. _ استخاره کنم!؟... شانه بالا میندازم _ آره! چرا تا حالا نکردی!؟شاید خوب دراومد! _ آخه...آخه همیشه وقتی استخاره میکنم که دو دلم...وقتی مطمئنم استخاره نمیگیرم خانوم! _ مطمئن؟...ازچی میطمئنی؟ صدایت میلرزد _ ازینکه اگرم برم..فقط سربارم.همین! بودنم بدبختی میاره برا بقیه! _ مطمئنی؟.. نگاهت را میچرخانی به اطراف.دنبال همان مرد میگردی...اما اثری ازاو نیست.انگار از اول هم نبوده! وِلوِله به جانت میفتد _ ریحانه! بدو کفشتو بپوش...بدو... همانطور که بسرعت کفشم را پا میکنم میپرسم _ چی شده چی شده؟ _ از دفتر همینجا استخاره میگیریم...فوقش حالم بد میشه اونجا! شاید حکمتیه...اصن شایدم نشه...دیگه حرف دکترم برام مهم نیست....باید برم... _ چرا خودت استخاره نمیکنی!؟؟ _ میخوام کس دیگه بگیره... مچ دستم را میگیری و دنبال خودت میکشی. نمیدانیم باید کجا برویم حدود یک ربع میچرخیم. انقدر هول کرده ایم که حواسمان نیست که میتوانیم از خادمها بپرسیم... در دفتر پاسخگویی روحانی با عمامه سفید نشسته است و مطالعه میکند. در میزنیم و اهسته وارد میشویم... _ سلام علیکم... روحانی کتابش را میبندد _ وعلیکم السلام...بفرمایید _ میخواستم بی زحمت یه استخاره بگیرید برامون حاج اقا! لبخند میزند و بمن اشاره میکند _ برای امر خیر ان شاءالله؟... _ نه حاجی عقدیم...یعنی موقت... _ خب برای زمان دائم؟!...خلاصه خیر دیگه! _ نه!... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ✍ ادامه دارد ... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚘️بسم الله الطیف⚘️ 🌴السلام علیک یا مصباح الهدی🌴 🌿منزلگه عشاق دل آگاه حسین(ع)است بیراهه نرو ساده ترین راه حسین (ع)است از مردم گمراه جهان راه مجویید نزدیکترین راه به الله حسین(ع) است🌿 🌹دوستان و همراهان گرامی اکنون باری دیگر با ندای قلبی عاشق ،دلهای آماده ،دعوت شده اند به میهمانی سلام ها. سلامی به زیبایی و درخشندگی آفتاب بهاری به سوی بهترین خلق خدا در روزهای میهمانی خدا. 🌷امروز شهید نوید با دل مهربانش از شما یاد کرده و خواسته که همراهمان باشد . او آمده است تا سلامهای مقدس شما را در حدیثی قدسی و زیارتی عاشورایی ۴۰ صباح با نسیم بهاری به سوی ملکوت اعلا به دست سالار قلبهای عاشق برساند. ۴۰ روز ۴۰ زیارت عاشورا و هزاران سلام به دستان مهربان شهیدی عاشق به سوی آسمانها پرواز داده میشود و پیام قلبهایمان را در کنار گل سلام به سید سالارمان میرساند . و چه سلامی است که این بزرگوار بی پاسخ بگذارد 💕السلام علیک یا ابا عبدلله (ع)💕 و خود شهید نوید صفری واسطه شده به یمن اهدا جان ارزشمندش،آبرو بگذارد و ما را به آنچه در دلمان است ،برساند( چه دنیوی و چه اخروی) 💌پس اکنون که این سعادت شامل ما شد، از شما نیز دعوت میکنیم در این بزم با ما همراه شوید، 🌸و خداوند مهربان فخر می ورزد به زمزمه عاشورایی بندگان دل آگاهش به ملائک.🌸 ⚘️اگر دلتان آماده بود و توفیق حاصل شد و در این سلامها شما نیز با شهید همراه شدید ،زهی سعادت⚘️ کنار دعای زیبایتان و حاجت ارزشمندتان، ما را نیز فراموش نکنید. جزاکم الله خیرا🌹 التماس دعای فرج 🙏🏻 خادمین شهدا 🕊 چله توسل به شهید نوید صفری🕊 https://eitaa.com/chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹 🔻سوال های متداول و پرتکرار⤵️ 💢آیا برای شرکت در چله باید نام نویسی کنیم❓ جواب: خیر نیازی به نام نویسی نیست عزیزان..همینکه در کانال حضور داشته باشید و همراه ما تا پایان چله باشید کفایت میکنه. 💢سوال : در مورد چله توضیح میدید❓ جواب: شب ها بعد از ساعت 24 برای یادآوری چله، چند پست گذاشته میشه مطالعه بفرمائید با شهید بیشتر آشنا بشید و بعد زیارت عاشورا به نیت شهید نوید و چهارده معصوم ع هدیه کنید... 💢سوال: آیا قرائت زیارت عاشورا زمان خاصی داره❓ جواب: خیر.. هر زمان در طول روز فرصت داشتید میتونید قرائت کنید( تا شب، قبل از ساعت ۲۴ زمان هست) 💢سوال: آیا لعن و سلام زیارت عاشورا را یک بار بگیم کافیه❓ جواب: بله یکبار کافیه ..اما بودند دوستانی که چهل روز زیارت را به صورت کامل با صد لعن و صد سلام قرائت کردند 💢من دیروز فراموش کردم زیارت عاشورا بخونم آیا امروز میتونم دوبار قرائت کنم؟ اگر برای شما مهمه چله بر اساس اصول خودش قرائت بشه باید حتما چهل روز متوالی و پی در پی باشه پس اگر یکروز فراموش شد باید مجدد شروع کنید‌. بعضی از دوستان میگن روز بعد جبران میکنیم و دوبار میخونیم اینطوری شما چهل مرتبه میخونید خوبه ولی اون چله مد نظر و توصیه شده نیست... 💢سوال : من امروز به کانال شما اضافه شدم، میتونم از امروز چله را شروع کنم❓ جواب : بله.. از امروز با ما همراه بشید بعد از اتمام چله ی کانال، شما به تعداد روزهایی که از چله عقب بودید به نیت شهید نوید، زیارت عاشورا هدیه کنید تا چله ی شما کامل بشه 💢سوال: اگر نتونیم در چله شرکت کنیم آیا دِینی به گردن ماست و مدیونی داره❓ جواب: خیر.. هیچ مدیونی نداره همینکه همراه ما باشید مطالب شهید را مطالعه بفرمایید و این کانال باعث رفاقت و انس بیشتر شما با شهید بشه باعث خوشحالی ماست. التماس دعای شهادت🕊🌹 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♦️همه با هم دعای فرج را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) قرائت میکنیم 🔹و برای آمدنش دست به دعا برمیداریم الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸بسم ربّ الشّهداء و الصّدّیقین🌸 🌷صلی‌الله‌علیک‌یا‌اباعبدالله🌷 📖وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ 3⃣ سومین چله 《کانال چله توسل به شهید نوید》 🌤🌺🌿 🖇امروز 8 فروردین ماه 🔰 از چله بافضیلت زیارت عاشورا هدیه به چهارده معصوم(ع) ❣و روح پاک و مطهر شهید والامقام نوید صفری به نیت سلامتی و فرج آقا امام زمان(عج) و حاجت روایی اعضای محترم کانال 🕊🕊🕊 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مدافع حرم نوید صفری🌷 🕊🕊🕊 تاریخ ولادت: ۱۳۶۵/۴/۱۶ محل ولادت: تهران تاریخ شهادت: ۱۳۹۶/۸/۱۸ محل شهادت: بوکمال سوریه مزار: بهشت زهرای تهران قطعه ۵۳. ردیف ۸۶. شماره ۴ 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
🔰مروری کوتاه بر زندگی شهید مدافع حرم نوید صفری: 🕊✨🕊✨🕊 🌹شهید والامقام نوید صفری در تاریخ 16 تیر ماه سال 1365 دراستان تهران دیده به جهان گشود. شهید صفری از نسل سوم از فرزندان حضرت روح الله (ره) بود که برای دفاع از حرم حضرت زینب راهی سفر عشق سوریه شدند و به مقام شهادت نائل شدند. 🌹متاهل و تازه داماد بودند و خطبه عقد شهید نوید صفری توسط رهبر معظم انقلاب (به صورت تلفنی) خوانده شد. از صفات بارز اخلاقی شهید احترام بسیار زیاد به پدر و مادر ، مودب و با حیا ، بسیار دلسوز ، اهل فکر و صبور ، شوخ طبع، بسیار کار راه انداز و توانمند بودند. 🌹شهید صفری که برای انجام ماموریت سه ماهه به سوریه اعزام شده بودند پس از پایان ماموریت به درخواست خود شهید و با اجازه فرماندهان به دیرالزور البوکمال اعزام شدند. ایشان طی نبرد با تروریست های داعش در شهر البوکمال زخمی و به اسارت تروریست ها در آمد. 🌹مدتی خبری از وی نبود تا اینکه با آزادی کامل شهر البوکمال از لوث تروریست های تکفیری در تاریخ 5 آذر ماه 1396 پیکر مطهر او شناسایی و مشخص شد که همچون سالار و سرور شهیدان ، مظلومانه به شهادت رسیده و سر از پیکرش جدا شده است. 🌹شهید صفری علاقه خاصی به شهید محمدحسن (رسول) خلیلی ، شهید سعید علیزاده و شهید علی خلیلی داشتند. از علایق شهید می توان به هیئت و روضه های هفتگی، زیارت شهداء ، کارهای فرهنگی، سر زدن به خانواده شهداء و …. اشاره کرد. 🌹شهید بسیار اهل زیارت بودند و تا جایی که شرایط اجازه می داد به سفر مشهد ، کربلا ، قم و….. می رفتند و شرایط سفر اطرافیان و نیازمندان را برای رفتن به زیارت فراهم می کردند. روح پاکش با سالار شهیدان اباعبدالله الحسین محشور باد🥀🌷 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚩متن کامل زیارت پرفیض عاشورا صلے‌الله‌علیڪ‌یا‌اباعبدللھ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلفــَرَج🤲 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
soleimani.mp3
8.4M
👆 🚩 هدیه به چهارده معصوم(ع) و شهید والامقام نوید صفری 🎙با نواے آسمانی شهید حاج قاسم سلیمانی 🔰امام باقرع میفرمایند: اگرمردم میدانستند زيارت امام حسين علیه السلام چه ارزشی داردازشدت شوق وعلاقه میمردند .... «وحشتناك ترين لحظه زماني است كه انسان را در سرازيري قبر ميگذارند» 🔹شخصي نزد امام صادق(ع) رفت و گفت: من از آن لحظه ميترسم. چه كنم؟ امام صادق (ع) فرمودند: زيارت عاشورا را زياد بخوان. آن فرد گفت چگونه با خواندن زيارت عاشورا از خوف آن لحظه در امان باشم؟! امام صادق فرمود: مگر در پايان زيارت عاشورا نميخوانيد، اللهم ارزقني شفاعة الحسين يوم الورود؟ يعني خدايا شفاعت حسين(ع) را هنگام ورود به قبر روزى من كن. 🔸زيارت عاشورا بخوانيد تا امام حسين (ع) در آن لحظه به‌فريادتان برسد. 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
_- Ziyarat Ashoura 15 (320).mp3
11.84M
زیارت عاشورا با صدای حاج میثم مطیعی (با روضه) 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چله توسل به شهید نوید🌷🕊
🌹#مدافع_عشق #قسمت_پنجاهم ❤️ #هوالعشــــــق❤ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ مرد سجده آخرش را که میرود. تو دیوانه وار ب
🌹 ❤️ ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ کلافه دستت را داخل موهایت میبری.میدانم حوصله نداری دوباره برای کس دیگه توضیح اضافه بدهی، برای همین به دادت میرسم _ نه حاجی!...همسرم میخواد بره جنگ...دفاع حرم! میخواست قبل رفتن یه استخاره بگیره... حاج آقا چهره دوست داشتنی خود را کج میکند _ پسر تو اینکار که دیگه استخاره نمیخواد بابا!...باید رفت... _ نه آخه...همسرم یه مشکلی داره...که دکترا گفتن ...دکترا گفتن جای کمک احتمال زیاد سربار میشه اونجا! سرش را تکان میدهد، بسم الله میگوید و تسبیحش راواز کنار قرآن کوچک میز برمیدارد. کمی میگذرد و بعد با لبخند میگوید _ دیدی گفتم ؟... تواین کار که دیگه نباید استخاره کرد....باید رفت بابا..رفت! با چفیه روی شانه ات زیر پلکت را از اشک پاک میکنی و ناباورانه میپرسی _ یعنی...یعنی خوب اومد؟ حاج اقا چشمهایش را به نشانه تأیید میبندد و باز میکند. _ حاجی جدی جدی؟....میشه یہ بار دیگه بگیرید؟ او بی هیچ حرفی اینبار قرآن کوچکش را برمیدارد و بسم الله میگوید. بعداز چند دقیقه دوباره لبخند میزند و میگوید _ ای بابا جوون! خدا هی داره میگ برو تو هی خودت سنگ میندازی؟ هر دو خیره خیره نگاهش میکنیم میپرسی _ چی در اومد...یعنی بازم؟ _ بله! دراومد که بسیار خوب است.اقدام شود.کاری به نتیجه نداشته باشید.... چند لحظه بهت زده نگاهش میکنی و بعد بلند قهقهه میزنی...دو دستت را بالا می آوری و صورتت را رو به آسمان میگیری _ ای خدا قربونت برم من!...اجازمو گرفتم....چرا زودتر نگرفته بودم... بعد به حاج اقا نگاه میکنی و میگویی _ دستتون درد نکنه!...نمیدونم چی بگم.... _ من چیکار کردم اخه؟برو خداتوشکر کن... _ نه! این استخاره رو شما گرفتی... ان شاءالله هرچی دوست دارید و به صلاحتونه خدا بهتون بده... جلو میروی و تسبیح تربتت را از جیب در می آوری و روی میز مقابل او میگذاری _ این تسبیح برام خیلی عزیزه..... ولی .... الان دوست دارم بدمش بہ شما... خبر خوب رو شما بہ من دادی...خدا خیرتون بده! او هم تسبیح را برمیدارد و روی چشمهایش میمالد _ خیر رو فعلا خدا به تو داده جوون! دعا کن! خوشحال عقب عقب می آیے _ این چه حرفیه ما محتاجیم چادرم را میگیری و ادامه میدهی _ حاجی امری نیس؟ بلند میشود و دست راستش را بالا می آورد _ نه پسر! برو یاعلی لبخند عمیقت را دوست دارم... چادرم را میکشی و به حیاط میرویم.همان لحظه مینشینی و پیشانی ات را روی زمین میگذاری. چقدر حالت بــوی خــــدا میدهد... ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ✍ ادامه دارد ... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
🌹 ❤️ ❣❤️❣❤️❣❤️❣ ماشین خیابان را دور میزند و به سمت راه آهن حرکت میکند. چادرم را روی صورتم میکشم و پشت سرم را نگاه میکنم و از شیشه عقب به گنبد خیره میشوم... چقدر زود گذشت! حقا که بهشت جای عجیبی نیست! همینجاست... میدانی آقا؟ دلم برایت تنگ میشود... خیلی زود!...نمیدانم چرا به دلم افتاده بار بعدی تنها می آیم...تنها! کاش میشد نرفت...هنوز نرفته دلم برایت میتپد رضا ع بغض چنگ به گلویم میندازد... ... اشک از کنار چشمم روی چادرم میچکد... نگاهت میکنم پیشانی ات را به شیشه چسبانده ای و به خیابان نگاه میکنی میدانم هم خوشحالی هم ناراحت... خوشحال بخاطر جواز رفتنت... ناراحت بخاطر دو چیز.. اینکه مثل من  هنوز نرفته دلت برای مشهد پر میزند و دوم اینکه نمیدانی چطور به خانواده بگویی که میخواهی بروی ...میترسی نکند پدرت زیر قول و قرارش بزند دستم را روی دستت میگذارم و فشار میدهم.میخواهم دلگرمی ات باشم... _ علی؟.. _ جان؟... _ بسپار بخدا لبخند میزنی و دستم را میگیری 💞 زمان حرکت غروب بود و ما دقیقا لحظه حرکت قطار رسیدیم. تو با عجله ساک را دنبال خود میکشیدی و من هم پشت سرت تقریباً میدویدم... 💞 بلیط ها را نشان میدهی و میخندی _ بدو ریحانه جا میمونیما 💞 تا رسیدن به قطار و سوار شدن مدام مرا میترساندی که الان جا میمونیم... واگن اتوبوسی بود و من مثل بچه ها گفتم حتماً باید کنار پنجره بشینم. توهم کنار آمدی و من روی صندلی ولو شدم. ❣❤️❣❤️❣❤️❣   لبخند میزنی و کنارم مینشینی _ خب بگو ببینم خانوم! سفر چطور بود؟ چشمهایت راورصد میکنم.نزدیک می آیم و در گوشت آرام میگویم _ تو که باشی همه چیز خوبه... چانه ام را میگیری و فقط نگاهم میکنی.آخ که  همین نگاهت مرا رسوا کرد... _ آره!....ریحانه از وقتی اومدی تو زندگیم همه چیز خوب شد...همه چیز... سرم را روی شانه ات میگذارم که خودت را یکدفعه جمع میکنی _ خانوم حواسم نیست توام چیزی نمیگی ها!!...زشته عزیزم! اینکاره رو نکن دوتا جوون میبینن دلشون میخوادا! اونوخ من بیچاره دوباره دم رفتن پام گیر میشه میخندم و جواب میدهم _ چـــشــم...عاقا! شما امر کن! البته جای اون واسه جوونا دعا کن! _ اونکه رو چشم!دعا کنم یه حوری خدا بده بهشون... ذوق زده لبخند میزنم که ادامه میدهی _ البته بعد شهادت!  و بعد بلند میخندی.لبم را کج میکنم و بحالت قهر میگویم _ خعلی بدی! فک کردم منظورت از حوری منم! _ خب منظور شمایی دیگه!...بعد شهادت شما میشی حوری ...عزیزم! رویم را سمت شیشه برمیگردانم _ نعخیر دیگه قبول نیست!قَرقَر تا روز قیامت! _ قیامت که نوکرتم.ولی حالا الان بقول خودت قَر نکن...گناه دارما... یروز دلت تنگ میشه خانوم نکن! دوباره رو میکنم سمتت و نگاهت میکنم درکدلم میگذرد آره دلم برات تنگ میشه...برای امروز...برای این نگاه خاصت.یکدفعه بلند میشوم و از جایگاه کیف و ساکها،کیفم را برمیدارم و از داخلش دور بینم را بیرون می آورم. سرجایم مینشینم و دوربین را جلوی صورتم میگیرم _ خب...میخوام یه یادگاری بگیرم...زود باش بگو سیب! میخندی و دستت را روی لنز میگذاری _ ارپز قیافه کج و کوله من؟.... _ نعخیر!..به سید توهین نکنا!!!.. _ اوه اوه چه غیرتی... و نیشت را به طرز مسخره ای باز میکنی بقدری که تمام دندانهایت پیدا میشود _ اینجوری خوبه؟؟؟ میخندم و دستم را روی صورتت میگذارم _ عههه نکن دیگه!....تروخدا یه لبخند خوشگل بزن لبخند میزنی و دلم را میبری _ بفرما خانوم _ بگو سیب _ نه....نمیگم سیب _ باز اذیت کردی _ میگم...میگم.. دوربین را تنظیم میکنم _ یک ....دو..... سه....بگو _ شهیـــد... قلبم با ایده ات ڪنده و یادگاریمان ثبت میشود... ✍ ادامه دارد ... 📲شهید نوید صفری ↙️ @chele_shahidnavid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا