🔷 به حجره دوستی رفته بودم؛ فقیری آمد. نمی دانم دوستم می خواستم خودی نشان بدهد یا این باوری بود که به اشتباه به آن رسیده بود.
🔷 مبالغی به آن فقیر کمک کرد و هنگام رفتن فقیر، به او گفت: هر وقت احتیاج داشتی، نزد من بیا، نکند من را فراموش کنی، نکند از من دریغ کنی.
🔷 وقتی پیش من برگشت، غروری در وجودش بود و نگاهش را به چشم های من دوخته بود که ببیند عکس العمل من چیست. شاید خیال می کرد خیلی از او تعریف خواهم کرد.
🔷 گفتم: تو می دانی اول زندیق عالم هستی. گفت: من⁉️ گفتم: بله، تو. گفت: چطور⁉️
🔷 گفتم: این چه جور کمک کردن است، چرا خلق را بت پرست می کنی، چرا او را به خودت می بندی و اسیر و ذلیل خودت می کنی، یعنی چه هر وقت خواست بیاید سراغت، چرا برای خلق بت می سازی ⁉️
🔷 خدا اگر می خواست شکم ها پر شوند و تن ها پوشیده، مگر خودش نمی توانست چنین بکند⁉️ همان حرفی که کافران می گفتند:«أَنُطْعِمُ مَن لَّوْ يَشَاءُ اللَّهُ أَطْعَمَهُ». آیا به کسی غذا بدهیم که اگر خدا می خواست، خودش به او می داد؟؟
🔷 واقعا اگر مسئله فقط غذا دادن بود، خود خداوند می داد و به کسی نیازی نبود. پس چه شد که مسئله به تو واگذار شد؟
🔷 این مسئولیت را به تو دادند تا هم تو رشد کنی و هم او رشد کند؛ تو با دادنت و او با نگرفتن و آزاد بودنش.
🔷 گفتم: تو با اینگونه انفاق کردنت، او را بت پرست و اسیر و ذلیل کردی و خودت را هم بدبخت می کنی.
🔷 خود خدا وقتی می خواهد به خلق روزی بدهد، «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ»یعنی از راهی که حساب نشده است، می دهند.
🔷 چون من اگر بدانم هر ماه فلان مبلغ از فلان جا یا فلان شخص به من می رسد، هر ماه به این رو می آورم.
🔷 اگر بدانم از فلان ثروتمند به من فلان مبلغ کمک می رسد، متوجه و اسیر او می شوم. در نتیجه او معبود و محورم، و ملاک حبّ و بغض من می شود.
🔷 اینکه خدا «مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ» می رساند، برای این است که توحیدم غنی تر و یقینم زیادتر گردد.
📚 جمع ها و حاصل جمع ها، ص ۴۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 کمال جوانمردی
🔷 براى بعضى از دوستان كه براى ايتام كارگشايى مىكرد، حكايتى نقل كردم از جوانمردى كه در كار ماشين بود و از تبار بنىهندل، ولى لوطى بود و دريا دل.
🔷 اين جوانمرد دوستى داشت كه در تصادفى رفت و خانوادهى سنگينى باقى گذاشت با فقر و نياز و آبرودار.
🔷 جوانمرد با خود فكر كرد كه چطور به اين عزيزان امكانى برساند كه ذليل نشوند و بر خاك نيفتند؟ به نتيجهاى رسيد و تصميمى گرفت.
🔷 پس از مدتى به سراغ آنها آمد و با سخنى براى آنها از سرّى پرده برداشت، كه پدر شما پول زيادى به من قرض داده بود و بر من منّت گذاشته بود كه هر وقت دستم باز شد بازگردانم.
🔷 حال رفته است و از من هم سندى ندارد، من گرفتارم از شما خواهش مىكنم كه آبرويم را نگهداريد و اين بدهى و دين سنگين را ماهيانه از من بگيريد، من هم جبران مىكنم و بعدها از خجالت شما بيرون مىآيم.
🔷 آن خانواده هر ماه باعزّت و حتى خشونت بر سر جوانمرد بانگ مىزدند كه معطل نكن و مردانگى را به نامردى پاسخ مده.
🔷 و هنوز هم پس از سالهاى سال نمىدانند كه جوانمرد هيچ بدهى نداشته و بخاطر راحتى يتيمها و خانوادهى بىسرپرست اينگونه خود را وامدار نشان داده بود و در گرو گذاشته بود.
📚 چهل حدیث، ص ۱۳۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 وسعت انفاق
🔶 ما خيال مى كنيم همين كه چيزى نداشتيم تكليفى نداريم، در حالى كه انفاق، نه به ثروت، كه به توانايى ما بستگى دارد.
🔶 جايى كه برادر من توان قرض ندارد و اعتبار ندارد، من كه توانايى دارم و اعتبارش را دارم، به قرض كردن سزاوارترم. او با اين قرض، كمرش مى شكند و فكرش مشغول مى شود، اما من كه وسيعتر و قوى ترم، نه كمرم مى شكند و نه فكرم مشغول مى شود، حداكثر از آبرويم مايه بگذارم ...
🔶 خوب! چه اشكالى دارد؟ مگر آبرو را براى چه مى خواهم؟ آبرويى كه كارى را از پيش نبرد و گرهى نگشايد، نبودنش بهتر.
🔶 يكى از بزرگان، از ثروتمندى ارادتمند، بيش از يك ميليون تومان قرض گرفته بود و به بيچارهها رسانده بود. هنگام احتضار آن بزرگ مرد، اين ثروتمند در بالينش نشسته بود و به كار خود فكر مى كرد كه با اين همه پول چه خواهم كرد و چه خواهند كرد.
🔶 در اين فكر بود كه اشكهاى آن بزرگ، او را به خود آورد. پرسيد: چرا ناراحت هستيد؟ چرا اشك مى ريزيد؟ بزرگ مرد، آرام، با زبانى كه مرگ رفته رفته رمقش را مى گرفت، گفت: اكنون من بر حق وارد مى شوم و او از نعمتهايى كه به من داده، بازخواست خواهد كرد.
🔶 اگر از من بپرسد، تو اعتبار داشتى كه دو ميليون قرض بگيرى و اين پولى بود كه آنها مى دادند و صدمه نمى خوردند و آخر سر هم مى توانستند با ما حساب كنند، من چه جواب بدهم؟
🔶 ثروتمند به خود آمد كه اين مرد از اعتبارش مسئول است و من از داراييم مسئول نيستم؟ او هم از سر هستى خويش برخاست.
📚 فقر و انفاق، ص ۸۶
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅ استادم بارها مرا نصحيت مىكرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شدهام.
✅ اين روايت را تذكر دادند كه «الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است.
✅ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كردهام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مىتواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است.
✅ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمىشود و نظام كارم از هم نمىپاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازهى زندگيش از هم بپاشد.
📚 انتظار، ص ۱۲۲
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 خیال باطل
💠 «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى أَسئَلُهُ فَيُعْطينى وَ إِنْ كْنُتَ بَخيلاً حينً يَسْتَقْرِضُنى». وقتى خدا از من قرض مىخواهد و از دادههاى خودش از من طلب مىكند، تا من به جريان بيفتم و در جريان، بهره بدهم و بهره ببرم، بارور شوم و بارور كنم و همچون آبهاى راكد نگندم و همچون شير مانده در پستان، چرك و دمل نشوم، من بخل مىورزم و خيال مىكنم كه با دادن، كم مىشوم، در حالى كه پستانى را كه مىدوشى، رگ مىآيد و زياد مىشود و هنگامى كه رهايش كردى مىخشكد و حتى پيش از خشكيدن، چرك و دمل مىشود.
📚 بشنو از نی، ص ۴۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 بیان گوشه ای از صفات شخصیتی استاد صفایی رحمة الله علیه
🎤👈 حاج آقا رنجبر
🔷👈 برنامه سمت خدا
✅👈 خیلی جالبه،از دست ندهید.
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
❇️ پادشاهی بر فراز قصرش و هنگام دیده بانی از قلمرو وسیع و غنی حکومتش به وزیرش گفت: چقدر خوب بود اگر دنیا می ماند و جدا نمی شد.
❇️ وزیر آگاهش جواب داد: اگر دنیا از دیگران جدا نشده بود، به تو نمی رسید و در دست همانها می ماند.
❇️ خوبی دنیا در این نیست که با ما بماند؛ خوبی ما در این است که از دنیا برداریم و از آن کام بستانیم
📚 مسولیت و سازندگی ص ۲۹۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
❇️ استاد صفایی رحمة الله علیه گاه جمله ای کوچک و بسیار مختصر می گفتند که در شنونده تأثیر معجزه آسایی داشت.
❇️ در نشستی خودمانی پذیرایی کننده ظرفی شربت آورد و شیخ به میزبان گفت: آخ که چقدر ما را دل شاد و خوشحال کردی.
❇️ میزبان، که اصالتا عرب بود و به تعارفات ایرانی خیلی آشنا نبود، با لهجه خودش و با شگفتی گفت: شما از یک شربت خوشحال شدی⁉️
❇️ استاد گفتند: چه کنیم دل های ما کوچک است و با همین خرده ریزه ها مسرور می شود.
📚 مشهور آسمان ص ۵۰
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 خدا مدافع او بود.
✅👈 مرحوم استاد صفایی
از نگاه استاد شیخ حسین انصاریان
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 به بهشت هم قانع نشو!
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈مراقبت های ویژه
🎤👈 حاج آقا حیدری
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه می گفت: روزهای اول انقلاب در محله ما میوه فروشی بود که ده کیلو میوه را از او به ده تومان می خریدم.
💠 یکبار به ذهنم آمد که اگر او نبود چه می شد⁉️
💠 به دلیل همین حدیث نفس؛ که نشان از امید به او و ترس های غیر الهی داشت، تا چهار سال از او خرید نکردم.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۹۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 بو می دهی‼️
💠 یکی از مدرسین حوزه تعریف کرد: در یکی از سفرهای مشهد، شخصی همراه ما شد که رفتار بسیار خودخواهانه و مغرورانه ای داشت.
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه هم بود، اما چیزی نمی گفت. چند بار برخورد لفظی بین ما و او پیش آمد.
💠 به هر حال به جایی رسیدیم و خواستیم استراحت کنیم. یکی از دوستان خربزه بزرگی خرید و آورد.
💠 آن شخص بدون آنکه به کسی توجهی کند، خودش سراغ خربزه رفت و آن را پاره کرد و شروع به خوردن نمود.
💠 مقداری که خورد، سرش را بلند کرد و گفت: مونده، بو میده.
💠 ناگاه حاج شیخ، که تا آن موقع نسبت به او ساکت مانده بود، گفت: باور داری که مانده است و بو می دهد؟ گفت: بله.
💠 استاد گفت:«تو هم مانده ای. بویش را می شنوی؟»
💠 آن فرد چنان به هم ریخت که گوشه ای رفت و مشغول فکر شد.
💠 بعدها خودش گفت: این مؤثرترین حرفی بو که تا آن زمان به من گفته بودند.
💠 پس از آن ماجرا واقعا حرکتی را شروع کرد و راه افتاد. چرا که یافته بود اگر بمانی، می گندی‼️
📚 مشهور آسمان، ص ۱۱۴
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤👈 حاج آقا حیدری
💟 استاد صفایی رحمة الله علیه می گفت: عشق امام زمان علیه السلام، برداشتن بارهای اوست؛ چون عاشق، امر معشوق را عهده دار می شود.
💟 می گفت: اگر به من بگویند امام زمان علیه السلام در دو خیابان آن طرف تر ایستاده است و در همان حال جوانی از من پرسش داشته باشد، من نزد آن حضرت نمی روم.
💟 چرا که آن وقت حضرت مرا توبیخ می کند: چرا سر پست خودت نایستاده ای.
📚 مشهور آسمان، ص ۹۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
✅👈 حاج آقا حیدری
🔷 استاد صفایی رحمة الله علیه به یکی از بچه ها گفت: چرا ازدواج نمی کنی؟ او گفت: هنوز زود است.
🔷 استاد گفتند: اگر کسی لباس گرم زمستانی یا نفت چراغش را زودتر تهیه کند، بهتر نیست؟
🔷 به جوان دیگری هم، همین توصیه را کرده بود، اما او گفته بود: آخر کی به ما زن می دهد؟
🔷 حاج شیخ پاسخ دادند: وقتی تو خودت روی خودت حساب باز نمی کنی، چه طور دیگران روی تو حساب باز کنند.
📚 مشهور آسمان، ص ۴۱
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 حیوان نمی تواند از محسوسات و مُدرَکات و دانستنی های خود نتیجه گیری کند، نمی تواند تعمیم و تجرید کند و از معلومات به مجهولاتش دست بیابد، اما انسان می تواند این کار را انجام دهد.
💠 حیوان با یک عدّه احساسات و ادراکات مشخص به دنیا می آید و از دنیا می رود، بدون آنکه بیش از آنچه می داند به دست بیاورد، اما انسان با آن احساسات محدود و ادراکات ناچیز تا جایی رسیده که به آسمان پا می گذارد و از عمق دریاها خبر می آورد و از این اخبار و از این دانستنی ها، برداشت ها و تعمیم ها و تجریدهایی می کند بسیار شگفت!
💠 این حرکتِ ذهنی انسانی از معلومات به سوی مجهولات، تفکر نامیده می شود و آن قسمت از ذهن که این فعالیت را به عهده دارد فکر و نظر خوانده میشود.
📚 روحانیت و حوزه، ۲۱۸
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 تفكر سنگ اول رشد انسان و زير بناى تربيت او و سرنخ اين كلاف سر درگم است. ادامهى تفكر، شناخت است و ادامهى شناخت، محبت است و ادامهى محبت، حركت و عمل و آزادى و رشد و تكامل و آدم شدن و انسان شدن.
🔷 البته تفكر به تنهايى كافى نيست. ذهن ما مانند معده احتياج به مواد خامى دارد كه آن را هضم كند، شيرهاش را بمكد و آن را تبديل به انرژى، تبديل به عمل كند. فكر ما نيز نيازمند مواد خامى است كه آنها را هضم كند و به معرفت و عشق و عقيده و به عمل تبديل بنمايد.
🔷 براى رشد انسان، فقط تفكر نتيجه بخش نيست. تفكر احتياج به تدبرها و مطالعات و مواد خام دارد و اين هر دو باز احتياج به اصل ديگرى دارند؛ اصل تعقل و سنجش.
🔷 شناخت نهايى به مقايسه و سنجش و به نظارت عالى عقل نيازمند است. چون عقل دو نظارت دارد: يكى بر راههايى كه فكر ارائه مىدهد و ديگر بر هدفهايى كه فكر براى نشان دادن راهش مىكوشد و تلاش مىكند. با سنجش راهها و سنجش هدفهاست كه انتخاب امكان پذير مىشود.
🔷 شناخت و انتخاب و عمل نتيجهى تدبر و تفكر و تعقل است و اين هر سه نياز به كسى دارند كه آنها را رهبرى كند و كنترل نمايد، كه گفتهاند: «هَلَكَ مَنْ لَيْسَ لَهُ حَكيمٌ يُرْشِدُهُ»؛ آن كس كه با حكيم راهنمايى همدم نيست به هلاكت رسيده است. مربى حكيم و رهبر دانا مىتواند ما را از نزديكترين راهها به مقصد برساند.
🔷 و مربى سه كار را عهدهدار است:
الف: تزكيه و آزادى: قطبنماى فكر ما مىتواند جهت حركت ما را نشان بدهد به شرط اينكه گرفتار آهن رباهاى عادت و تعصب و تقليد نشده باشد؛ و گرنه اين قطبنماى منحرف به جاى اينكه ما را به مقصد برساند، در دريا غرق مىكند. راستى آن كس كه تفكر ندارد به نجات نزديكتر است تا كسى كه تفكراتش را به انحراف كشيدهاند.
ب:تعليم و آموزش: خيلىها تفكراتى را شروع كردهاند و به نتيجه نرسيدهاند و مأيوس شدهاند و يا به نتيجههاى غلط دست يافتهاند و منحرف شدهاند. پس بايد مربى به ما روش تدبر و مطالعه و طرز تفكر را بياموزد.
ج:تذكر و يادآورى: انسان گرفتار غفلتها و گرفتار وسوسههايى است كه شيطان به آن كمر همت بسته و اين است كه مربى بايد يادآورىها و تذكرهايى داشته باشد. «وَذَكِّرْ فَانَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤمِنينَ».
📚 مسئولیت و سازندگی، ۶۸
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔶 تدبّر مواد خام را در درون ما تلنبار مىكند. تفكر اين مواد را مرتب و هضم مىكند و شيرههايش را مىمكد و فضولاتش را از حافظه بيرون مىريزد و سرزمين ذهن را براى مواد تازهى ديگر آماده مىكند.
🔶 اگر اين دستگاه هاضمه به كار نيفتد، آن مواد خام، جز سنگينى روحى و امتلاى ذهنى، نتيجهاى ندارد، كه بايد هر چه زودتر دست به كار استفراغى شد و در جستوجوى مسهلى و هيچگاه اين مواد انباشته شده در ذهن بهرهاى نخواهد داد، بلكه زيان هم خواهد رساند.
🔶 غذايى كه در معده تلنبار مىشود، نه تنها براى اندام ما فايدهاى ندارد و نيرويى نمىآورد، بلكه ايجاد تعفن و مسموميت هم خواهد نمود، كه بايد هر چه زودتر بيرونش ريخت.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۱۱۶
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 براى به جريان انداختن فكر، گاهى از استدلالها شروع مىكنيم و با دليل و منطق، فكر را به راه مىاندازيم. ولى در حقيقت اين به راه انداختن نيست، بلكه فكر را به زير بار كشيدن است.
🔷 اين روش فكر را مشغول و متوقف مىكند و به زير بار مىكشد. سنگينى استدلال براى فكر ركود مىآورد و اگر حركتى هم باشد آن حركتِ فكر نيست. اين حركتِ خود استدلال و حركتِ خود منطق است.
🔷 بهترين راه براى به كار انداختن فكر، طرح سؤالهايى حساب شده است. انسان در برابر سؤالها مىخواهد جوابى بياورد و براى بدست آوردن جواب ناچار است كه فكر كند و دست و پا كند. و در نتيجه، فكر به جريان افتاده و حركت كرده است.
🔷 در صورتى كه سؤالها حساب شده و دقيق باشند، فكر زودتر به شناختها و به عقيده و علاقه و به حركت و عمل منتهى مىگردد. طرح سؤال براى حركت فكرى، راهى است كه پيامبران از آنجا رفتهاند و قرآن از آن خبر مىدهد و مىبينيم سؤالهايى را كه تلنگرهاى محرك فكر هستند و در قرآن به كار گرفته شدهاند. «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثا».
🔷 مربى آگاه به جاى اين كه با سنگينى استدلالها فكر را خسته و تنبل كند، با سؤالها و راهنمايىها فكر را آماده مىكند و حركت مىدهد و به مقصد مىرساند.
🔷 مربى آگاه آن نيست كه به جاى افراد فكر بكند و استدلال كند و بفهمد و ببيند. مربى آگاه كسى است كه چشم افراد را باز مىكند و پردهها را كنار مىزند و فكر را حركت مىدهد تا افراد استدلالها را بيابند و بفهمند و زيبايىها را ببينند.
🔷 در اينصورت استدلالها مستقيماً دريافت شدهاند و بدون سنگينى، در فكر هضم گرديدهاند. و در ضمن شخصيت افراد و استقلال آنها مجروح نگرديده است. طرح سؤال بايد با آگاهى و دقت همراه باشد نه با هجوم و حمله.
📚 مسئولیت و سازندگی، ۸۷
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 بياناتى كه در قرآن مطرح مىشود و يا مباحثى كه در روايات آمده، نوعاً استدلالى نيست، بلكه بيشتر شهودى و تمثيلى است.
💠 چون قرآن مىخواهد حضوريات افراد را به سامان برساند، بر عنصر تمثيل بيش از عنصر استدلال تكيه كرده است.
💠 در مباحثى چون معاد، آمدن باران و روييدن گياهان و مراحل بعدى آن، داستان تحول آدمى و استمرار او و ...، در اينها بيشتر جريان تمثيل وجود دارد.
💠 و دليل آن هم اين نكته است كه استدلال، تحميل برانديشه است، در حالى كه تمثيل، همراهى با انديشه براى شهود مباحث است.
📚 خط انتقال معارف، ۹۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
🔷 فكر، ذكر مىخواهد و اين ذكر، عهد مىآورد و پيمانها شروع مىشوند. عهد، عمل را و عمل در حدى، عملهاى بعد را به دنبال مىآورد.
🔷 اين عملها، يقين را ايجاد مىكنند و يقين، عامل شهود توست. شهود و ديدار، عامل احساس و احساس هم، عامل تسليم مىشود و تو مىتوانى به راحتى بگذرى.
🔷 رابطه فكر و ذكر و عهد و عمل و يقين و شهود و احساس و تسليم، رابطه مستمرى است.
🔷 ما نمىخواهيم گام به گام پيش برويم. مىخواهيم به شهود برسيم و اگر هم به شهود رسيديم، كار نمىكنيم. اينجاست كه خودِ شهادت و شهود، وبال ما مىشود. خودِ آگاهى، زنجير ما مىشود.
🔷 خيال مىكنيم خيلى مهم هستيم؛ چون فقط مىدانيم، در حالى كه دانستن، مسألهاى را حل نمىكند. خيال مىكنيم همين كه مىدانيم كسانى بالاى كوه رفتهاند، ما هم مىتوانيم برويم.
🔷 دانستن را با توانستن خلط مىكنيم. در اين هنگام است كه غرور ما را مىگيرد و مىگوييم: «ما با بزرگان بوديم، با كسانى كه شبها اين جور بودند، روزها اين جور بودند.» بايد پرسيد: تو آنها بودى، يا با آنها؟ همين كه با آنها بودى، مانع تو شده؛ چون باعث غرور تو شده است.
📚 حركت، ص ۱۶۵
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💠 تفكر، شناخت را ايجاد مىكند و شناخت، ذكر و يادآورى مىخواهد وگرنه عالىترين بذرها كه هيچ، رستم دستان را هم زير خاك كنيم، سر از خاك بيرون نمىآورد تا چه رسد به بذرى كه ضعيف و فرسوده است و جز نيرويى محدود ندارد.
📚 حرکت، ۱۱۳
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
هدایت شده از حاج شیخ جعفر توسلی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈خودت را نشان بده
🎤👈 آیت الله حسن زاده آملی
💠 در شب چهارشنبه ۲۹ جمادی الاولی سال ۱۴٠۵ ه ق برابر با اول اسفند سال ۱۳۶۳ ه ش در خواب به زیارت حضرت ثامن الحجج علی بن موسی الرضا علیهم السلام تشرّف حاصل کردم.
💠 در ابتدا به اشارت تفهیم فرمود که چرا کمتر خودت را به ما نشان می دهی. و پس از آن به عبارت تصریح فرمود که ما ضامن چشم تو هستیم.
💠 الحمدلله که از این بشارت آن ولیّ الله اعظم که به لقب ضامن هم شناخته شده است، برایم یقین حاصل است که هر دو چشم من تا آخرین دقایق عمرم بینا خواهند بود؛ چون ضامنشان معتبر است.
💠 و آنکه حضرت فرمود: چرا کمتر خودت را به ما نشان می دهی، شاید علّتش این بود که در آن زمان بر اثر تراکم اشتغال درس و بحث و تصنیف و تصحیح، مدتی به زیارت حضرت فاطمه #معصومه سلام الله علیها خواهر آنجناب توفیق نیافتم و تشرّف حاصل نکردم.
📚 هزار و یک نکته، ج ۲ ص ۶۱۶
❌ نشر مطالب با حذف لینک کانال شرعا جایز نیست👈 https://eitaa.com/tavasolitabrizi
💠 «قُلْ انَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا». قرآن خط اول رشد انسان را تفكر معرفى مىكند، ولى آن هم با شرايطى كه بايد فكر آزاد شود و از جاذبهها و كششها خلاص شود «أَنَ تَقُومُوا ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا» و سپس به راه بيفتد.
💠 چون قطب نماى فكر ما، قطب نماى وجود ما، تا زمانى كه در كشش آهن رباهاى عادت و تعصب و سنتها هست، قطب شمال و جنوب و جهت حركت ما را نشان نمىدهد و تازه اين قطب نماى گرفتار و منحرف دليلى براى انحرافهاى ما خواهد بود و ما را گمراهتر خواهد كرد.
💠 كسى كه قطب نمايى ندارد از حركت خوددارى مىكند، اما آن كه به قطب نمايى گرفتار تكيه دارد، حركتش را شروع كرده و در نتيجه لحظه به لحظه منحرفتر و گمراهتر گرديده است، لذا براى تفكر بايد از روى عقيدهها بلند شد و ايستاد و سپس تفكر را شروع نمود.
📚 روش برداشت از قرآن، ص ۱۲٠
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie
💟 يكى از بزرگان درباره ى آب چاه تحقيقى كرده بود و به اين نتيجه رسيده بود كه آب چاه تا هنگامى كه تغيير نكند و رنگ و بو و طعمش عوض نشود نجس نخواهد شد و قابل استفاده خواهد بود.
💟 هنگامى كه از اين تحقيق خلاص شد، متوجه گرديد كه خودش در خانه چاهى دارد. اين بود كه با خود گفت: شايد به خاطر اين چاه و راحتى خودم اين چنين فتوايى را داده ام و به اين نتيجه رسيده ام.
💟 از اين رو دستور داد كه چاه را پر كردند و آن گاه دوباره تحقيق را شروع كرد؛ در هنگامى كه چاهى نداشت و منافعى او را منحرف نمى كرد.
💟 انسان قبل از شروع به حركت بايد آزاد بشود و از سودها، هواها، تعصبها، عادتها و تقليدها خود را خلاص كند.
🆔 کانال👈 https://eitaa.com/cheshmeyejarie