🟪👈 علامت بلوغ
🔷 باید در شبهای قدر هم اندازه بگیرید، هم ارزیابی کنید و هم برنامهریزی.
🔷 پس جوال عمرتان را، جوال دلتان را، وهم تان را، خیال تان را، کارهای تان را بریزید، ببینید چه چیزی در آن جمع کردهاید؟ بعد از این، آنچه مهمتر است و علامت همه اینهاست همّ و غم های شماست.
🔷 غرض این نیست که یک شبی را به یک صورتی، با حال خوش بگذرانید. این حال خوش گول تان نزند. اینکه کمی سُکهای تان را بگیرید، بعد هم کمی اشکی بریزید و خیال کنید که با ملائکه مقرّبین هم غذا شدهاید! نه بابا! این حالتها گولتان نزند، که همین ها جزء فریب ها و فتنههای شیطان است.
🔷 آنچه مهم است، این نکته است که ببینید آیا در شما سعه صدر و ظرفیّت و همّت آمده است؟ غضب تان برای چیست؟ برای این است که چرخ ماشینتان را پنچر کردهاند یا به خاطر این است که از حق دل بریدهاند؟
🔷 از چه کسی غضب دارید؟ به چه کسی محبّت دارید؟ بر سر سفره وجودتان چه کسانی مهمانند؟ آیا محبّت شما به خاطر خودتان و زن و بچّهتان است یا به خاطر محبّت و رحمت واسعه حق؟ که «وَ رَحْمَتی وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ».
🔷 پس جمعبندی از خودتان علامت بلوغ شماست و گرنه حالات خوش گول تان نزند. باید همه این چیزها را در جمع بندیتان دور بریزید، که وسیلههای فریب و خدعه شیطان است.
📚 فوز سالک، ص ۲۲۳
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 عامل محرومیت
🔶 يكى از عواملى كه باعث محروميت ماست، «غِلّ» و كينههاست. آيا در دل ما كينهاى وجود ندارد؟
🔶 بايد تأمّلى كنيم كه ظرف ما واژگون نباشد. با وجود اين همه بارش، انسان مىبيند هيچ چيز در ظرف او جمع نشده كه بماند، حتى ظرفش هم آلوده مانده است.
🔶 در اين ماه رمضان بايد دلهايمان را مطالعهاى بكنيم، شايد يك جمع بندى مناسبى براى اين ماه باشد.
🔶 بايد ببينيم كينههاى ما نسبت به مؤمنين، نسبت به دوستان، از چه نوع است. آيا «لِلّه» است؟ در دعا داريم كه: «خدايا! تو كينهها را ببر، مگر آن كينه و غِلّى كه به خاطر تو باشد».
🔶 بايد ببينيم كه كينههاى ما به خاطر چيست؟ آيا براى اينكه دعوتمان نكردند يا ديرتر به ما گفتند يا چايى خوب به ما ندادند يا...
🔶 اين كينهها باعث محروميتهاست. وقتى همه اين بارشها باشد ولى ظرف من واژگون باشد، چه حاصلى به دست مىآورم؟
🔶 در روايت آمده است كه اگر به مقدار كمى كينه مؤمنى در دل تو باشد، به اندازه سالهاى نورى، بوى بهشت را نخواهى شنيد و نخواهى يافت.
🔶 رمضانهايى بر ما گذشته، در حالى كه كبر و غرور و كينه مؤمنين در دل ما بوده است. مگر با اين كينهها چه چيزى جمع مىشود⁉️
🔶 سعى كنيد هر كس كه با شما دشمنى كرده، حتى اگر او مقصر است، اگر به خاطر خدا نيست كينه جز كافر و بىدين و مشرك را در دل خودتان راه ندهيد. همه را بشوييد و پاك كنيد.
📚 بهار رویش، ص ۳۱
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 شب توسعه
💟 در شب قدر، بايد انسان در خود توسعهاى به وجود آورد و محدود فكر نكند كه نان و آب و... نداريم.
💟 بايد به نيروهاى باطنى خود فكر كند. آنها را بررسى كند و ببيند كه با آنها چه كرده؟ با ذهنى كه خدا به او داده، با قلبى كه داده، چه كرده؟ با تخيّل و توهّم و تفكّر و تعقّل خود، چه كرده؟ با اينها چگونه برخورد كرده است؟
💟 با تعقّل خود، كه ترازو و مكيال است، چيزهايى را كه هيچ ارزشى نداشتهاند، وزن كردهايم. مى گويم پول من كه چند روزى پيش تو بوده، بايد فلان مقدار هم كه سود آن است، روى آن بگذارى و به من تحويل دهى.
💟 يا آن روز كه خانه ما مهمان بودى، من سر سفره سبزى گذاشتم و تو نگذاشتى! اين قدر مقايسه كردهايم! يعنى عقل ما در اين عالم بايد همينها را بكشد و وزن كند⁉️
💟 ميزانى كه به ما عنايت كردهاند، براى همين مقدار و همين چيزهاست؟! خيلى عجيب است! اگر اين چنين بود، كه نيازى به ميزان نبود!
💟 بايد در اين وجود تأملى شود، كه چگونه سازمان يابد؟ اعضاء و جوارح آن چگونه باشد؟ چشم و دست و زبان و ... چگونه باشند؟
💟 تمام كارهاى ما از روى عادت است. غذا خوردنمان، خوابيدنمان و... به صورت يك عادت در آمده و بدون تقدير است!
📚 اخبات، ص ۱۰۸
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 جمعبندى از خويش، برنامهريزى براى آينده
💠 امشب در نظر داشتم به خاطر شب قدر يك جمعبندى هم از خودمان داشته باشيم. اگر اين سالى را كه بر ما گذشته و حتى تمامى اين عمرى را كه تا به حال گذراندهايم در نظر بگيريم، مىتوانيم از غرورها و از فريبها و خدعههايى كه شيطان براى ما در نظر دارد، نجات پيدا كنيم.
💠 با تأمّل در آنچه از عمر ما گذشته، آنچه در قلب ما مىگذرد، آنچه در وهم و خيال ما مىگذرد و با تأمّل در آنچه كه از جوارح ما صادر شده و كارهايى كه انجام دادهايم و با توجّه به همّت و همّ و غمّى كه داريم، مىتوانيم وضع گذشته خودمان را از ابهام و غرور شيطان بيرون بياوريم و از فريبها نجات پيدا كنيم و براى آيندهمان قدمى برداريم. و ببينيم كه در اين عمر و مدّتى كه بر ما گذشته است، چه حاصل جمعى داشتهايم⁉️
✅👈 جمعبندیهای شب قدر
الف: حساب خود
ب: حساب قلب ما و حالتها
ج: حساب وهم و خيال
د: حساب همّ و غمها
📚 فوز سالک، ص ۲٠۱
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 جمعبندی اوّل
🔷 بايد انسان هر سال، گذشته از حساب سالش، حساب خودش را نيز داشته باشد. ببيند كه در اين سالى كه گذشته چه كرده است و چقدر با خدا پيوند خورده و چه دلهايى را با ربّشان پيوند داده است؟ چه قرار و يا بىقرارى را در دلها ريخته است؟
🔷 در معاشرتها و رابطههايى كه وجود داشته، حاصل جمعمان به اين نيست كه چقدر تحصيل ما بالا رفته، چقدر ثروت ما بالا رفته، چقدر اعتبار و آبروى خويش را زياد كردهايم. به اين است كه چه قرار و يا بىقرارى را در دلها ريختهايم؟ و چگونه دلها را از دنيا كوچ دادهايم؟ آيا فريادِ«فَفِرُّواْ الىَ اللَّهِ انِّى لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ مُبِينٌ» را به گوش دلهاى معاشرين خود رساندهايم؟!
🔷 اين، عمر ما بود. خودتان خوب بررسى كنيد، ببينيد كه به چه چيز قرار گرفتهايد و چه بىقرارىهايى داريد؟! ديگرانى كه معاشر و مصاحب شما هستند، با چه چيزى روبرو هستند. به چه چيزى دلخوش هستند.
🔷 بچّهها و زنهاىتان را با چه چيزى آرام كردهايد؟ درگيرىهايى كه براى آنها بوده است، با چه اميدى در وجودشان كنترل كردهايد؟ چطور با آنها مأنوس شدهايد؟ چطور از آنها بهرهمند شدهايد؟ آنها را با چه چيزى گول زده و فريب دادهايد و به چه دلخوش كردهايد؟
🔷 به خدا قسم! به گونهاى آنها را استثمار كردهايم كه هيچ چيزى جز ما نبينند، جلوهاى جز براى ما نكنند، غذايى جز براى ما نپزند. همّ و غمّ ما اين بوده است كه همه خلق بسوزند تا چايى ما گرم شود.
🔷 خيلى چوب مىخوريم! اين خوبىهاى ما جزء عذابهاى ما خواهد بود! كسانى كه معاشر ما و امانات الهى در دست ما بودند و بايد متحوّل مىشدند، بايد به غنايى در وجود مىرسيدند، بايد ديوارهاى وجود و محدوديّتهاشان مىريخت، ما اينها را آن چنان محدود و صغير و حقير بار آوردهايم، كه با كمترين چيزى شاد مىشوند و از كمترين چيزى رنج مىبرند.
🔷 خلاصه، بنشينيد و از خود جمعبندى كنيد؛ يك عمر، يك سال، نمىدانم يك روز. و اگر اهل دقّت و تأمّل هستيد، لحظه لحظههاىتان را بررسى كنيد. تَهِ جوال را بيرون بكشيد و ببينيد چه كردهايد؟ و چه جمعآورى كردهايد؟
🔷 آن دريچههايى كه بايد باز بشود، تنها اين نيست كه بنويسيم چند تا غيبت كردهايم. چند تا نگاه به نامحرم كردهايم، كه اينها خوبىهاى ماست! به خدا قسم! آن چه ما را غرق مىكند، همان كشتىهاى طاعت ماست، كه سخت سوراخ است. و ما نمىتوانيم بر اين كشتىها سوار شويم تا از درياها بگذريم!
🔷 من گاهى كه مىخواهم از خودم جمعبندى نمايم، مىگويم خدايا! گناهانم كه گناه است براى خودت، ولى تو از ثوابهايم بگذر. از طاعاتم بگذر! اين را بدون شوخى مىگويم، كه خدايا! تو از اينها بگذر!
🔷 چون ما مغرور همين طاعات هستيم. به حقّ حق قسم! خوبىهاى ما، بد است. اين همان تعبيرى است كه اباعبد اللَّه با عرفان در روز عرفه مىگفتند:«الهِى مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِىَ فَكَيْفَ لاتَكُونُ مَسَاوِيهِ مَسَاوِىَ»؛ كسى كه خوبىهايش بدى است، پس چطور بدىهايش بدى نباشد.
🔷 كارهاى خوب ما مثل كارها و خوبىهاى بچّههاست، كه مىخواهند كارى بكنند، چيزى بياورند، ولى براى ما رنجآور است و مىگوييم: بس است. پس واى به بدىهاشان!
📚 فوز سالک، ص ۲٠۲
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 جمعبندی دوّم
🔶 حساب دوّم و بحث دوّم، در مورد قلب ما و حالتهاى ماست. توجّهى است كه بايد در قلب خود داشته باشيم، كه دل ما، حبّ و بغضش، يأس و اميدش، تحوّل و تقلّبش از چه و براى چه بوده است؟!
🔶 آنچه ما را رنج داده و آنچه ما را خوشحال كرده، به حساب بياوريم. اينطور معامله و حسابرسى كردن، خيلى راحتتر از اين است كه انسان فقط به كارهاى خوب يا بد خودش مشغول باشد؛ چرا كه اشتغال به كارها و اعمال، نه مشكلى را حل مىكند و نه انسان را به تحوّلى مىرساند، كه يا مغرور مىشود و يا مأيوس.
🔶 اين در حالى است كه جمعبندى از اين سرمايه قلبى انسان و آنچه در وجود او مىگذرد و آنچه در دل او مىگذرد، هم راحتتر و جمع و جورتر است و هم كارگشاتر؛ چون قلب آدم رئيس تمامى جوارح و جوانح اوست. و از اينجاست كه به قسمتهاى ديگر سركشى مىشود.
🔶 من عادت كردهام هميشه در اوايل ماه رمضان يك جمعبندى از دلم داشته باشم؛ ببينم بغضها، كينهها و خستگىهايم از چيست؟ به چى دلخوش كردهام؟ بنابراين كسى كه مىخواهد از ماه رمضان بهرهاى بگيرد، بايد در اوّل ماه بنشيند و اين دل و ته كيسه را بتكاند؛ تا اگر رنجى از برادرى، از دوستى، از كسى دارد، به يك حسابى آن را بتكاند و خالى كند و ببيند كه در آن چيست؟
🔶 به خدا قسم! وقتى كه آدم به دلش سركشى مىكند، دل او از انبار جحودها، از انبار يهودىها، از انبارهايى كه گاهى چهل يا پنجاه سال نمىدانند چه چيزى در آنهاست، از همه اينها پستتر است.
🔶 اين دل آدمى، رنج و ملالش، شادى و شَعَفش، از چيزهايى است كه بيا و ببين! پس آن حساب وجود آدمى بود و اين هم حساب قلب او.
📚 فوز سالک، ص ۲٠۵
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 جمعبندی سوّم
💠 حساب بعدى هم، حساب وهم و خيال ماست. به دنياى ديگرى كه بايد فكر كنيم، اين است كه توهّمات ما، تخيّلات ما به چه چيزى روى آورده است؟ اينها هم جزء سرمايههاى ما هستند.
💠 آنهايى كه به كشفى يا به اشراقى يا به شهودى و يا به دركى از سُبُحات جلال حق مىرسند، از همين نيروى تخيّل و قدرت خيالشان بهرهمند مىشوند.
💠 بايد اينها تصفيه شود. بايد توهّمات و وسوسهها كنترل شود. بايد اين ظرف شستشو شود. بايد زنگار اين آينه را پاك كنيم، كه كار بزرگ وجودمان را همين تخيّلات انجام مىدهد و سرمايههاى زيادى را مصرف مىكند. انرژى عظيم ما هرز همين توهّمات و تخيّلات مىشود.
💠 آنجايى كه آرامترين لحظات ما مىگذرد، مىبينيد كه فكر سختترين جولانهايش را دارد و اين انرژى، مصرف زيادى خواهد داشت و نيروى زيادى را خواهد برد. اين هم يك مرحله از جمعبندى و حساب.
📚 فوز سالک، ص ۲٠۶
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 جمعبندی چهارم
💠 مرحله بالاتر و حساب بعدى، حساب همّ و غمهاى ماست. در روايتى حضرت صادق علیه السلام مىفرمايند:«مَنْ اصْبَحَ وَ امْسى وَ الدُّنْيَا اكْبَرُ هَمِّهِ جَعَلَ اللَّهُ تَعَالى الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ شَتَّتَ أَمْرَهُ وَ لَمْيَنَلْ مِنَ الدُّنْيَا الَّا مَا قَسَّمَ اللَّهُ لَهُ»؛ كسى كه همّتش به دنيا مصروف شود و بزرگترين همّش دنيا باشد و از حق چشم بپوشد، بين دو چشمش نوشته مىشود كه او گداست.
💠 معناى اين كه در پيشانى او اين مارك و اين علامت را مىچسبانند، اين است كه اين وجود، فقير است.
💠 با توجّه به همين روايت، مىشود فقر و غنا را تقسيمبندى كرد. يك فقر وجودى و غناى وجودى داريم، يك فقر قلبى و غناى قلبى داريم و يك فقر در نعمت و غناى در نعمت يا «عَمَّا فِى ايْدِى النَّاسِ» داريم.
💠 كسى كه همّتى به سمت غير حق پيدا كند و دنيا آخرين همّ و غمّ او باشد، وجودش فقير است. و كسى كه فقر وجودى پيدا كرد و توسعه وجودى پيدا نكرد و محدود شد، فقر قلبى خواهد داشت. و كسى هم كه فقر قلبى پيدا كرد، از آن نعمتهايى كه در دسترس دارد، بهرهمند نخواهد شد.
💠 اين فرمايش از امام صادق است كه مىفرمايند: اگر كسى همّتش دنيا شد، خداوند نمىگذارد از نعمتها بهرهمند شود. و از آنچه در دنياست، بيش از آنچه برايش مقدّر كردهاند، سهم نخواهد گرفت؛ «جَعَلَ اللَّهُ الْفَقْرَ بَيْنَ عَيْنَيْهِ».
💠 و اما اگر كسى همّتش از دنيا بيرون رفت و به دنياهاى ديگر سر كشيد، اين وجود، غنى خواهد بود؛ «جَعَلَ اللَّهُ الْغِنى فِى قَلْبِهِ»؛ خداوند غنا را در وجود او و در قلب او مىريزد و از نعمتها هم بهرهمند خواهد شد.
💠 آيه «يَوْمَ لايَنْفَعُ مَالٌ وَ لابَنُونَ الَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ» به رغم ترجمهاى كه برايش مىكنند، به اين نكته اشاره دارد كه نعمتهاى دنيا؛ اولاد و اموال، «براى هيچ كس» نافع نيست و «احدى را» نفع نمىدهد، مگر براى كسى كه صاحب قلب سليم است.
💠 غناى نعمت و بىنيازى در نعمت براى كسى نافع است كه در قلبش غنايى پيدا كرده باشد. اين، حقيقتى است كه جز قلب سليم، جز قلب غنى، جز قلب بهرهمند، از نعمتهاى دنيا بهرهمند نخواهد شد و سهمى نخواهد گرفت.
💠 ممكن است حتى در اين دنيا نعمت به او چسبيده باشد، ولى اتّصال نعمت غير از بهرهبردارى از نعمت و سرشار شدن از نعمت و استفاده كردن از آن است.
📚 فوز سالک، ص ۲٠۷
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 نتیجهگیری
🔷 پس انسان بايد بنشيند و از وجودش جمعبندى كند. اين جمعبندىها براى ما لازم است؛ چون ما خودمان را جزء سرمايهها به حساب نياوردهايم.
🔷 ما وسايل اتاق را كنترل مىكنيم. ماشينهايى را كه داريم كنترل مىكنيم. امكاناتى را كه داريم كنترل مىكنيم، حتى قلمى را كه داريم يا ميز و تختى را كه در اختيار ماست و يا چيزهايى را كه به ما سپرده شده، همه اينها را كنترل مىكنيم، ولى خودمان را اصلًا به حساب نمىآوريم!
🔷 در حالى كه خود ما نيز يك چيزى هستيم. خود ما يك سرمايهاى هستيم، وجودى هستيم كه خداوند به خودش دست مريزاد گفته است؛ «فَتَبَارَكَ اللَّهُ احْسَنُ الخَالِقِينَ».
🔷 پس اين وجود را چه شده است؟ همّ و غمّش چيست؟ رنج و شادىاش كدام است؟ فقير است يا غنى؟ به چه روى آورده است؟
🔷 اگر تمامى دنيا، همّ و غمّ ما باشد، فقيريم. واى به مايى كه به يك گوشه دنيا قانعيم! به يك جاى كوچك كه در آن سرپناهى بگيريم. به يك مغازهاى كه از آن درآمدى داشته باشيم. به يك تكّه آهن متّصل به هم كه سوارش شويم!
🔷 اين ملخّص حرف است. در آن تأمّل كنيد تا انشاءاللَّه در شب قدر يك جمعبندى از خود داشته باشيم و تهِ كيسه را بالا بكشيم. شوخى ندارد! ما عمرى چشم ماليدهايم تا شبى از شبهاى قدر برسد.
🔷 قدر هم يك حقيقت ديگرى است كه به ما دستور دادهاند تا در اين شب دور هم بنشينيم و مذاكره علم بكنيم. شايد از بهترين كارها در اين شبها، مذاكره علم باشد؛ چرا كه در نور علم، غرورهاى انسان مىريزد و فريبهاى شيطان را مىفهمد.
🔷 و ديگر حجم كارها مغرورش نمىكند. خيال نمىكند كه كارى كرده است، كه حساب مىكند همّتها كجاست؟ به چى دل داده؟ از چى رنج برده؟ به چى نگاه كرده؟ چه سمت و جهتى را دنبال كرده است؟
📚 فوز سالک، ص ۲٠۹
🆔👉@cheshmeyejarie
🟣👈 بهترین همراه
🔷 «السَّلَامُ عَلَيكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ وَ يا خَيْرَ شَهْرٍ فِى الْأَيَّامِ و السَّاعَاتِ». بهترين مصحوب و همراه، مصحوبى است كه خيرى رسانده و شرّى نداشته است.
🔷 چون هر مصاحبى ممكن است در مصاحبت با او، انسان هم بهره مند بشود و هم صدمه بخورد، ولى رمضان ماهى و همراهى است كه فقط حُسنِ جوار دارد. او براى ما آزارى نداشته است، ولى حالا ما داريم از او جدا مى شويم.
🔷 يك دوستى را كه آدم از او فاصله مى گيرد، يا يك كوزهاى را كه مدتى از آن آب خورده است از دست مى دهد، دل شكسته مى شود.
🔷 حالا ما داريم از شهر بزرگ خدا، عيد اولياى خدا، بهترين مصحوب و بهترين مصاحب جدا مى شويم، چگونه دل شكسته نباشيم‼️
🔷 به قول يكى از دوستان، رمضان سالِ ديگر هم كه بيايد رمضانِ سال ديگر است، جاى خودش را دارد، جاى امسال كه نيست. دوباره ما آن قدر تا سال ديگر كسرى مى آوريم كه بخواهيم با آن جبرانش كنيم.
🔷 اگر انسان ولو لحظهاى از اين ماه را چشيده باشد كه در دعاهاى روزهاى ماه رمضان مى خوانيم:«شَهْرُ الْأِنَابه»، «شَهْرُ التَّوْبَة»، «شَهْرُ الْمَغْفِرَة»، «شَهْرُ الْبَرَكَة». آن وقت مى بيند كه از چنين ماه بىآزارى با اين همه نور و خير و بركت، دارد فاصله مىگيرد و هنوز كوزه اش را هم آب نكرده و دستش را هم نشسته است.
📚 بهار رویش، ص ۱۴۴
🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 مسابقه چهار گزینهای بهار مناجات
📔 برگرفته از خلاصه کتاب (بشنو از نی) مروری بر دعای ابوحمزه ثمالی؛ اثر استاد علی صفایی (عین-صاد)
🔗شرکت در آزمون (پرس لاین):
https://survey.porsline.ir/s/16zR0u7F
🗓 آخرین مهلت شرکت در مسابقه: ساعت ۲۲ آخرین شب از ماه مبارک رمضان ۱۴۴۵
⏰ زمان قرعه کشی و اعلام نتایج: عید سعید فطر ۱۴۴۵
🎁 جوائز قرعه کشی شرکت کنندگان در مسابقه:
ایرپاد
اسپیکر بلوتوثی
هدفون
ساعت هوشمند
🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🟣👈 بهترین پاک کننده
🔶 «اَلسَّلامُ عَلَیکَ مَا کانَ أمحاکَ لِلذُّنُوِب»؛ سلام بر تو که چقدر راحت گناهان را پاک میکردی.
🔶 گاهی یک رنگی، قیری، چیزی به دست میچسبد، انسان هر چه آن را میمالد پاک نمیشود، ولی یک چیزهایی هست که تا میگذاری روی آن، زود محوش میکند.
🔶 این از خصوصیات رمضان است؛ گناهانی را که چسبنده بودهاند زود محوشان کرده است.
📚 بهار رویش ص ۱۴۷
🆔👉@cheshmeyejarie
🟪👈 توصیه همگانی
🎤👈 حاج آقا لاجوردی
💠 حاج شیخ به همه همین توصیه را داشت؛ می گفت: خودتان را زیر نظر داشته باشید، حالت هایتان را بنویسید و آنها را به نقد بکشید. چه هستم و چه باید باشم؟
💠 حرکت من از همین لحظه آغاز میشود؛ لحظهای که فاصله آنچه هست و آنچه باید باشد را احساس میکنم. برای درک این فاصله، چارهای جز مرور خودت نداری.
📚 آسمان لاجوردی، ص ۹۵
🆔👉@cheshmeyejarie
💠 تو كه به يك ليوان خالى سالها فكر مىكنى. چگونه مىتوانى، خودت را بىحساب به آب بزنى و با هستى خودت قمار كنى.
💠 عمق مسأله اين است كه ما خودمان را جزء موجودى حساب نمى كنيم و به اندازه ى يك تكه پارچه و يك قطعه گوشت هم براى خودمان، طرحى و نقشهاى نمىريزيم.
💠 ولى آنها كه مىخواهند عنتر دست لوطىها نشوند، براى خودشان جايى باز مىكنند.
💠 اينها كه مىخواهند رويش داشته باشند و بر ساقهى خود بايستند، مجبورند كه ريشه بدوانند و از اعماق سر بر آورند و اين عمق خلوت و ارزيابى و اين حضور و محاسبه، اولين گام آنهايى است كه مىخواهند در سرزمين عمر خود، چيزى بسازند و بنايى را بالا ببرند.
📚 صراط، ص ۲۵
🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 «وَ الْعَصْر»، به تمام اين دورهها سوگند، «إنَّ الْانْسانَ لَفى خُسْرٍ»، كه انسان با اين همه سرمايه در تمام دورهها در خسارت مدفون است، چرا؟ چون سرمايههايش رشدى نكرده و سودى نياورده است.
🔶 درست است كه به ثروت، كه به قدرت، كه به علم رسيده است، درست است كه اينها زياد شدهاند، اما خود انسان كم شده و اسير شده و اسارتش علامت حقارت است.
🔶 و عامل اين خسارت، عصرها و دورهها و محيطها نيستند، عامل خسارت خود انسان، خود اوست. عصرها مقدس هستند به دليل سوگندى كه خدا ياد مىكند.
🔶 اين سوگند به ما درس مىدهد كه عصرها و زمانهها مقصر نيستند. اين انسان است كه خسارت را مىپذيرد.
🔶 اين انسان است كه سرمايههايش را به جريان نمىاندازد، از فكرش، از عقل و ميزان سنجش و ترازويش، براى خودش استفاده نمىكند.
🔶 به يك ليوان آب بيش از خودش فكر مىكند، به دخل و خرج مغازهاش بيش از خودش مىانديشد.
🔶 اين انسان است كه خودش را گم مىكند و در غفلتها و جهالتها، خودش را به كم مىفروشد.
🔶 راستى كه انسان در تمام دورههاى تاريخى و در تمام نظامهاى گذشتهاش ضرر داده و به خسارت رسيده و در بنبست مانده است.
📚 رشد، ص ۴۵
🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 در آن شب سياه كه قلبم، در راه گلويم ايستاده بود، به آن جلوهى روشنايى رسيدم.
🔷 او در گوش صبحدم به من گفت:
تو هيچگاه به خودت نمىانديشى.
اما به يك ليوان؟ بسيار ...
🔷 او در جلوهى طلوع چنین گفت: تو «خودت» را گم كردهاى. گم شدهى تو در «تو» خلاصه مىشود.
🔷 او در اوج نيمروز، هنگامى كه از من جدا مىشد، زمزمه مىكرد: خيال مىكنى سرابها تو را سرشار مىكنند؟
🔷 ببين قلب تو، در راه گلويت ايستاده،
دل تو بوى مرگ مىدهد.
🔷 آنها كه به يك ليوان پوچ، بيش از خودشان فكر مىكنند، آنها كه با خودشان و بر خودشان مرورى نداشتهاند، پيداست كه خودشان را گم مىكنند و در ابتذال زندگى روزانه رسوب مىكنند و فسيل مىشوند.
🔷 و اين دل مرده و اين قلب گنديده، در راه گلويشان، در راه نفس كشيدنشان، مىنشيند و عرصه را برايشان تنگ مىكند و انتقام مىگيرد.
🔷 آخر مگر نه اينكه انسان از خودش عبور مىكند تا به دنياى بيرون مىرسد، پس چه شد كه اين منزل اول مجهول مانده و يا در نهايت به تحليل علمى دستگاه هاضمه و قلب و مغز، اكتفاء شده و از مقايسهها و تكبيرها بركنار مانده است.
🔷 اين فرار از خويشتن و اين فرار از خلوت و از سكوت و از مرور بر خويش، به خاطر انگيزههايى است كه اگر تحليل شوند، مىتوانند ما را از اين فرار و دلمردگى و گمشدگى نجات بدهند.
📚 صراط، ص ۱۶
🆔👉@cheshmeyejarie
💠 براى مبارزه با دشمنهاى بزرگ، نه در داخل مرزهاى خودت كه در داخل مرزهاى خودشان بايد دست به كار شوى.
💠 حضرت على علیه السلام میفرمود:«فَوَ اللَّهِ مَا غُزِیَ قَوْمٌ قَطُّ فِی عُقْرِ دَارِهِمْ إِلَّا ذَلُّوا». به خدا قسم، هيچ كس در درگاه خانهاش نجنگيد جز آنكه ذليل شد.
📚 انتظار، ص ۵۷
🆔👉@cheshmeyejarie
🔶 ما در برابر سوالهایی که ما را به مقایسه و به سنجش و تعقّل وا میدارند، مجبوریم که به تفکّر روی بیاوریم و برای این تفکّر مجبوریم که خلوتی و سکوتی را تحمّل کنیم.
🔶 که:«دَلِيلُ الْعَقْلِ التَّفَكُّرُ وَ دَلِيلُ التَّفَكُّرِ الصَّمْتُ». نشان عقل و سنجش تفكّر است و نشان تفكّر، سكوت و خلوت. تو تا نشناسى نمى توانى بسنجى و تا خلوتى نداشته باشى نمى توانى فكر كنى.
🔶 حضرت على علیه السلام در نهج البلاغه آنجا كه از برادرش توصيف مى كند، بر همين نكته دست مى گذارد:«إِذا غُلِبَ عَلى الْكَلامِ، فَلا يُغْلَبُ عَلى السُّكُوتِ».
🔶 چه بسا كسى بيشتر از او حرف مى زد، ولى نمى توانست بيشتر از او سكوت كند و سكوت را تحمل نمايد. برادر امام على علیه السلام كسى بود كه در سكوت شكست نمى خورد.
🔶 اين ماييم كه غوغاى درونمان را نمىتوانيم براى يك لحظه هم تحمل كنيم و مجبوريم كه سر و صدا راه بيندازيم و شادى و نشاط را روپوش شلوغى و غوغاى درونمان كنيم و از خود فرار نماييم.
📚 صراط، ص ۱٠
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 مسأله اين است كه ما به چاىها، آجرها، درها و ديوارها، بيش از هر چيز فكر كردهايم و خود را در زندان زندگى بستهى خود محبوس ساختهايم و در قبرستان تكرارها مدفون نمودهايم و باكمان نيست كه پوسيدهايم و از دست رفتهايم و خودمان بزرگترين مجهول ماندهايم.
🔶 اگر ما به خويش و به انسانها به اندازهاى كه به يك ليوان خالى فكر كردهايم فكر مىكرديم، مىتوانستيم در هر راه اين گامها را برداريم و در هر كلاس درسهايى بگيريم و درسهايى بدهيم و در اين داد و ستد، بهرههاى بزرگى بدست بياوريم.
📚 مسئولیت و سازندگی، ص ۴۵
🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅👈 گریه بر غصههای حقیر خود.
🆔👉@cheshmeyejarie
💠 برای شناخت خودت، نیاز به سکوت داری. باید با خودت خلوت کنی تا بتوانی بیندیشی.
💠 یک متر بردار و روی قد و قامتت بگذار. از چه چیزهایی خوشحال میشوم و چرا؟
💠 یعنی من این قدر حقیر آفریده شدهام یا خودم را تا به این حد تحقیر کردهام؟ اندازه من این است یا خودم کردم که لعنت بر خودم باد؟! خاک بر سرم کنند اگر اینم.
هر وقت در آینه نگاهم به خودم میافتد، میگویم: این تویی، خیرِ سرت قرار بود آنچنان رشد کنی که با هیچ طوفانی نلرزی. میبینی قدم از قدم برنداشتهای!
📚 آسمان لاجوردی، ص ۱٠۹
🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 وقتی ضربهای به یک شیشه وارد میشود خرد میشود؛ ولی بازار مسگرها، با ضربات ممتد چکش بر پیکره مس حیات دارد. چرا؟
🔷 چرا همان ضربهای که یک جسم را میشکند، به یک جسم دیگر حالت میدهد؟
📚 آسمان لاجوردی، ص ۱٠٠
🆔👉@cheshmeyejarie
💠 دزد و راهزن دوروبر قافله پِهن آفتابی نمیشود. کاروانی که بار طلا و جواهر دارد، مورد سوء قصد طرّاران قرار میگیرد.
💠 همین که میبینی راهزنها، برای غارت یک قافله بسیج شدهاند، یعنی آن کاروان توشه ارزشمندی دارد.
💠 خدا همین را میگوید:«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقُوا إِذا مَسَّهُمْ طَائِفُ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ». با هجوم شياطين، مؤمنین متذکّر و بیدار میشوند. به بصیرت میرسند.
💠 هرجا دیدی شیطان دور کاری را گرفته یک معنا بیشتر ندارد: آن کار خیلی ارزشمند است؛ وگرنه شیطان بیکار نیست وقت خودش را صرف کارهای بیارزش کند.
📚 آسمان لاجوردی، ص ۲۷۷
🆔👉@cheshmeyejarie
💠 ارزش آدمها به اندازه چیزهایی است که خوشحال یا ناراحتشان میکند. تو همانهایی.
💠 مگر غیر از این است که آدمی بنده همان چیزهایی است که مغز و قلب و اختیارش را به بند کشیده؟!
💠 خدایا، بیرودربایستی بگویم: من همینی هستم که میبینی: به اندازه یک حرف، یک متلک؛ به اندازه تمام حقارتهایی که خوشحالم میکنند.
💠 و من از شنیدن این حقارت ناراحتم. و میدانم که تو از این ناراحتیِ من خوشحالی. کمکم کن جز به شادی تو شادمان نشوم.
📚 آسمان لاجوردی، ص ۹۲
🆔👉@cheshmeyejarie