eitaa logo
چشمه جاری
551 دنبال‌کننده
713 عکس
136 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 استاد صفایی رحمة الله علیه هنگام رفتن پسرش محمد به جبهه و اجازه او از ایشان، اين چنين گفته بود: من شماها را بزرگ نكرده‏ام تا در پيرى عصاى دست من باشيد. 💠 شماها را حتى براى خودم و كارهاى خودم نخواسته‏ام. خواسته‏ام تا نور چشم خدا و اولياى او باشيد، نه سنگى در راه و خارى در چشم و استخوانى در گلو. 💠 تمامى انتظار و دعا و خواسته‏ام براى وجود گسترده و بارور شما بوده، تا از كسانى باشيد كه خداوند در برابر فرشته‏ها به شما مباهات كند و از شما در آسمان به بزرگى ياد نمايد. 📚 یادنامه، ص ۱۸ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی 🔶 اوائل پیروزی انقلاب بود، با توجه به آشنایی که با کتابهای استاد صفایی رحمةالله علیه هم چون «مسئولیت و سازندگی» و «رشد» داشتم، ایشان برای سخنرانی به دانشگاه صنعتی اصفهان دعوت کردم. 🔶 استقبال کم نظیری از ایشان شد، تا اذان صبح بچه‌ها با استاد گفت‌وگو می‌کردند و استاد با نهایت محبّت به سؤالهای ریز و درشت آنها پاسخ می‌گفتند. 🔶 یادم هست به ایشان گفتم: آیا بیایم قم و طلبه شوم؟ جواب ندادند. چند بار سؤالم را تکرار کردم، جواب نمی دادند. 🔶 بالاخره به حرف آمدند و گفتند: من فکر می‌کردم تو باهوشی. خود من برای تو جوابم. اگر کار مهمتری بود من می‌رفتم به سراغ همان، این چه سؤالی است که از من می پرسی. 🔶 مهمترین نیاز هر جامعه‌ای، نیاز فکری و تربیتی است. اگر کاری بالاتر از هدایت آدم‌ها بود خداوند آن را به أنبیای خودش می‌داد. 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۷ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی 🔷 استاد صفایی رحمة الله علیه می‌گفتند: طلبه قولش دوا و وجودش در یک جمع شفاست. 🔷 اما دکترها خیلی هم که حاذق باشند، نهایتاً نسخه می‌نویسند و دارویش را باید از داروخانه گرفت. 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۴۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 تطهیرگاه قلب 🎤👈 حاج آقا پورسید آقایی 🔶 با استاد صفایی رحمة الله علیه از حرم امام رضا علیه السلام بیرون می‌آمدیم، گفتند: حقیقتاً آدمی در حرم أهل بیت علیهم السلام زیر بارش بی امان فضل الهی پاک می‌شود. 🔶 همانطور که جسم ما کثیف می‌شود و نیاز به شستشو و حمام دارد، دل و روح ما هم کثیف می‌شود. «حرم تطهیرگاه قلب و روح انسان است». 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۲۲ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 پایگاه نور 🔶 استاد صفایی رحمة الله علیه آخر ماه قبل و اول ماه بعد را براى درك فيض زيارت ثامن الحجج به مشهدالرضا علیه السلام مى‏رفت. 🔶 و هر آنچه در زندگى به او داده شده بود، از اين پايگاه نور مى‏ديد و مى‏گفت: من از على بن موسى الرضا علیه السلام شرمنده‏ام، كه هميشه سرشار از محبت‏ها و بهره‏مند از عنايت‏هايش بوده‏ام و جام‏هاى پياپى در حلقه عنايتش نوشيده‏ام و از او مى‏خواهم كه در ظلمات دنيا و موج دريا و خشكى راه‏ها و همراه همه نعمت‏ها و فضيلت‏ها، چراغ راه و سفينه نجات و ضامن كرامت آدم‏ها باشد و آنجا كه راه رفته‏ها مى‏مانند و زمين‏گير مى‏شوند او ما را بردارد و به مقصد برساند. 🔶 در نهايت هم در همين راه و زيارت حضرتش با وقوع سانحه‏اى در سحرگاه بيست و دوم تيرماه ۱۳۷۸ جام حق را سركشيد و به لقاء و ديدار دوست شتافت و روح بلند و آسمانيش از زمين رخت بر بست كه او گمنام در زمين و مشهور در آسمان بود. 📚 یادنامه، ص ۱۹ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 حجةالاسلام موسی صفایی 🔷 من و محمد در بسیج مسجد خرمی ثبت نام کرده بودیم. محمد که سنش از من بیشتر بود و شرایط اعزام را داشت، بالاخره تصمیمش را گرفت و آماده‌ی حرکت به سمت جبهه شد. 🔷 وقتی عزم محمد بر حرکت جزم شد، پدرم به او گفت: خیال نکنی آخر جبهه شهادته ها! آمادگی این رو هم داشته باش که بری اسیر بشی و سال ها توی سلول‌های نمور زندگی کنی، یا ترکش بخوری و عمری زمین گیر بشی. 🔷 اگر داری به عشق شهادت میری، باید این آمادگی رو هم داشته باشی که عمری ناچار باشی روی ویلچر بشینی و در عین حال هیچ وقت هم از کرده‌ی خودت پشیمون نشی، پس اول شهید شو بعد به شهادت برس. 📚 رد پای نور، ج ۳ ص ۱۶۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 مادام که راه نیفتاده‌ای مشکل برخورد و تصادف نداری، فقط مشکل ماندن و گندیدن هست. 💠 با شروع حرکت، درگیری شروع می‌شود و با تصمیم و انتخاب تو مبارزه شدت می‌یابد. هر چه قدر ارزش تو و انتخاب تو و عمل تو بیشتر شود هجوم وسوسه ها و شیطنتها زیادتر خواهد بود. 💠 من از هجوم وسوسه‌ها و درگیری‌ها می‌فهمم که ارزش بیشتری به دست آورده‌ام. از هجوم راهزن‌ها باید بفهمی که متاع و کالای ارزشمندی داری پس برای مبارزه آماده باش. 📚 مشهور آسمان، ۲۴۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 شکر این است که آنچه را او به ما داده است، برای او خرج کنیم. وقتی ماشین در مسیر خودش راه می افتد، سرعت و شتاب می‌گیرد. به جریان انداختن استعدادهای انسان در مسیری که برای او گذاشته شده نیز باعث رشد و پیشرفت او می‌گردد. 💠 شکر، به معنای به جریان انداختن داده های او در راهی است که او می‌خواهد. این جریان باعث زیادتیِ خودِ انسان می شود:«لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُمْ». تعبیر این نیست:«لأزیدَنَّ نِعمَتَکُم»؛ نعمت را زیاد نمی‌کنند؛ بلکه خود انسان زیاد می شود. 💠 در نتیجه می‌تواند به آنچه دارد، جهت بدهد و به مقصد برساند تا هستی پای او باشد، نه بار او. حضرت علی علیه السلام، امیر داشته های خود است و اسیرشان نیست. 💠 برای همین، قدرت و ثروت و حتّی سلطنت بار علی علیه السلام نخواهند بود و برای او پا هستند؛ او به آنها جهت می‌دهد و این قدرت در نتیجه شکر و به جریان انداختن استعدادها در راه حق، به دست انسان می رسد. 📚 عوامل رشد، رکود، انحطاط، ص ۷۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠اگر هدايت خدا را به دست آوردى، به خاطر وسوسه‏ها، از آن چشم مپوش و به حرف‏ها گوش مده و از موانع و از فقر و بدبختى و يا تنهايى و غربت نترس؛ كه رنج‏ها در راه خدا، راحت است و راحتى‏ها در راه‏هاى ديگر، رنج؛ كه تو در بهار، رنج زمستان را در دل دارى و غصّه‏ى فردا را مى‏خورى. 💠 و اگر از هدايت خدا چشم پوشيدى، بدان كه به عذاب مى‏رسى و چشم و گوش و قلب تو را مى‏گيرند و تو حتّى از آگاهى‏ها و تجربه‏هاى خودت هم بهره نمى‏گيرى؛ كه:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظيمٌ». 💠 ادامه‏ى كفران هدايت و كفر در برابر آگاهى‏ها، محروميت از امكانات و وسائل آگاهى است. 📚نامه‏هاى بلوغ، ص ۴۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 سعى كن با آنچه يافته‏اى زندگى كنى و با شكر، باعث زيادى نعمت معرفت خود گردى. 🔷 چون در حديث است:«مَنْ عَمِلَ بِما يَعْلَمُ، عَلَّمَهُ اللَّه ما لَمْ يَكُنْ يَعْلَم»؛ كسى كه به آنچه آموخته، عمل كند، خدا به او، آنچه را كه نمى‏توانست بياموزد، مى‏آموزاند. 🔷 امّا اگر كفر كردى و ناسپاس شدى، مطمئن باش كه از آگاهى‏ها و معرفت‏هاى موجودت هم بهره‏مند نخواهى شد؛ كه در اين آيه آمده:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ ...»؛ دل و گوش و چشم تو، كه منابع معرفت و آگاهى تو هستند، بر اثر كفر و ناسپاسى، مختوم مى‏شوند و مُهر مى‏خورند و از كار مى‏افتند تا آنجا كه تو ديگر از آنچه مى‏بينى و احساس مى‏كنى، بهره‏مند نمى‏شوى و استفاده نمى‏كنى. 📚 نامه های بلوغ، ص ۷٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 در دعاى مناجات خمسة عشر مى‏خوانيم:«وَاسْئَلُكُ مِنَ الْيَقينِ ما تُهَوِّنُ عَلَىَّ مُصيباتَ الدُنْيا وَ تَجْلُو بِهِ عَنْ بَصيرَتى‏ غَشَواتَ العِمى‏». 💠 يقين دو اثر دارد، رنج‏ها را سبك مى‏كند و پرده‏ها را كنار مى‏زند، تا آنجا كه بهشت و جهنم را مى‏بينى و آخر خط را مشاهده مى‏نمايى كه:«لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحيم». 💠 مرحله‏ى پايين يقين همراه ديدار از دنيايى ديگر و شهود عوالم دور است. و آنچه تو را به يقين مى‏رساند شكر تو و به كار گرفتن معرفت و آگاهى و هدايت‏هاى مستمر است، كه:«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآياتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْها إِنَّا مِنَ الْمُجْرِمينَ مُنْتَقِمُونَ». چه كسى ستم‌كارتر است ‏از آنها كه به نشانه‏هاى خدا يادآورى شدند و هدايت‏هاى مستمر او به آنها رسيد و آنها با مهلت از آن اعراض كردند و در اين فرصت، شكر نياوردند. ما از مجرم‏ها انتقام مى‏گيريم و منابع آگاهى و چشم و گوش و دل آنها را مختوم مى‏كنيم و مهر مى‏زنيم. تا آنجا كه چيزى از آگاهى آنها بكارشان نيايد و بهره‏مند نشوند. 💠 من كه مى‏يابم در اين مرحله بايد از غذايم بگذرم و يا فلانى را تحمل كنم و يا به او محبت نمايم، ولى به خاطر بخل و يا حسادت و يا بديهاى او، چشم پوشى مى‏نمايم، چگونه توقع دارم كه به يقين برسم در حالى كه از اين هدايت‏ها و ياد آوريها، چشم پوشيده‏ام. 💠 بدنبال شكر و پذيرش يادآوری‌ها و هدايت‏ها، به يقين مى‏رسيم و در يقين اين دو خاصيت هست تحمّل رنج و مصيبت و شهود و بصيرت. 📚 قيام، ص ۲۲۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 حاج آقا پور سیّدآقایی 🔷 اگر تابلویی از امام خمینی رحمة الله علیه مى‏ديد و یا نشانش مى‏دادند و از او نظر مى‏خواستند، اول به چشم‌هایش نگاه می کرد که آیا نقاش توانسته آن را خوب بکشد یا نه؟ مى‏گفت: چشم‌های امام، چشم‌های عادی نیست، نفوذ عجیبی دارد. 🔷 این چشم‌ها مال کسانی است که روی خود کار کرده‌اند و شب‌ها را با خالق به سر برده‌اند و با او سر و سرّی داشته‌اند. 📚 حکایت‌ها و هدایت‌ها، ص ۴۱ 🆔👉@cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 🔷 پسرم، خدا را شاكر باش كه رهبر امروز كشور تو، از اين انس برخوردار است و از اين امن سرشار. 🔷 و اين است كه براى مبارزه با همه‏ى اينهايى كه آتش مى‏كارند، ايستاده است و نه بر شرق و نه بر غرب و نه بر جهان سوم و حتّى نه بر ملّيت ايرانى، كه بر ايمان مردم و آن‏ هم نه ايمان غرور، كه بر ايمان به خداى واحد قهّار متّكى است. 📚 نامه‌های بلوغ، ص ۱۷ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 💠 اگر امام خمینی، روح الله بود، مقام معظم رهبری، روح الامین است. 💠 زیرا ایشان مردی خدا باور است، و در حاکمیت ایشان احساس امن می‌کنیم. 📚 چشمه در بستر، ص ۲۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 «انَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنوُا بِرَبِّهِم». آنها جوانمردانى بودند كه به پروردگار خود رو آوردند، نه به بت‏هايى كه پرورشى نمى‏دهند و نه به مرده‏هايى كه رشدى نمى‏آورند. 🔷 آنها به ربّ خود رو آوردند، «وَ زِدْناهُمْ هُدىً»، در نتيجه ما هم هدايت آنها را زياد كرديم، چون هر كس از داده‏هايش در مسير بهره بگيرد و شكر كند، ما او را زياد مى‏كنيم و نعمت‏هايش را وسعت مى‏دهيم. «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزيدَنَّكُم». 🔷 و نكته اينكه فقط نمى‏گويد:«لازيدنّ نعمتكم»، چون مادام كه انسان خودش زياد نشده باشد، زيادتى نعمت‏ها او را كم مى‏كند و اسير مى‏سازد و نگه مى‏دارد. او به شاكرها وسعتى مى‏دهد كه نعمت‏ها اسيرشان نمى‏كند و رنج‏ها از پاى نمى‏اندازدشان. 📚 روش برداشت از قرآن، ص ۱٠۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 ايمان چيست؟ چه مراحلى دارد؟ چه آثار و چه علائمى به دنبال مى‏آورد؟ و چه بارهايى و چه حقوقى را بر دوش مى‏گيرد؟ 🔷 ايمان چيزى جز عشق و نفرت نيست. «هَلِ اْلايمانُ إلاّ الْحُبِّ وَ الْبُغْضُ». ايمان عشق در راه او و نفرت به خاطر اوست. ايمان رهبرى و جهت دادن به عشق و نفرت است. 🔷 ايمان حد قلبى مذهب است.«الَّذينَ آمَنُوا أَشَّدُ حُبّاً للَّهِ». آنها كه ايمان مى‏آورند از عشق بزرگترى براى خدا برخوردار مى‏شوند.«قالَتِ ألاعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا، وَ لكِن قُولُوا أَسْلَمْنا فَلَمَّا يَدْخُلِ الايمانُ فى‏ قُلُوبِكُم». اعراب مى‏گفتند ما ايمان آورده‏ايم، ما گرويده‏ايم. بگو شما ايمان نياورده‏ايد، بگوييد اسلام آورده‏ايم. هنوز ايمان در دل شما راهى نيافته است. هنوز اين عشق خدا در سينه‏ها خرگاه نزده است. هنوز ديگران پاسدار دل‏ها هستند. 🔷 اين عشق به تدريج شكل مى‏گيرد و پيچيده مى‏شود. اين گياه آهسته سربلند مى‏كند تا از تمامى وجود تو سرازير مى‏شود و از دست و پا و چشم و گوش و فكر و خيال تو، جوانه مى‏دهد و بار مى‏آورد. 🔷 «إنَّ الايمانَ مَبْثُوثٌ عَلَى الْجَوارِحِ». ايمان بر تمامى وجود تو پراكنده است. ممكن است دست تو ايمان آورده باشد، ولى هنوز چشم تو ايمان نياورده باشد و خالى مانده باشد. هر كدام از اعضا و جوارح تو كه از اين عشق زنده شدند، به ايمان مى‏رسند، تا آنجا كه روحُ الايمان در تمامى وجود تو سايه مى‏گستراند. 🔷 سرعت و شتاب و يا كندى و حتى خشكيدن اين گياه عشق به تو بستگى دارد كه چگونه سيرابش كنى و بارورش سازى. هر چه بيشتر شكر كنى و بيشتر گام بردارى، زودتر مى‏رسى و بيشتر بار مى‏گيرى. 🔷 ايمان عمل را مى‏زايد و عمل ايمان را بارور مى‏سازد. آنها كه پرش‏هاى آهويى دارند و همراه مقايسه‏ها و ذكرها مدام با خودشان كار مى‏كنند و به خودشان نهيب‏ مى‏زنند، زودتر مى‏رسند. 🔷 بارها گفته شده كه بذر فكر و گياه عشق، اگر همراه ذكر و يادآورى تو نباشد، هيچگاه از زير خاك سر بر نمى‏آورد. من كسانى را سراغ دارم كه سال‏هاست در جا زده‏اند و گياه ايمانشان بى‏رنگ مانده و دارد مى‏خشكد. و كسانى را سراغ دارم كه هنوز ماهها نگذشته كه سربرآورده‏اند، چون داستان حركت انسان، داستان كفر و شكر است.«لَئِنْ شَكَرتُم لأَزيدَنَّكُم‏». 🔷 مدام نوسان دارد. در هر مرحله اگر اقدام نكنى، افت مى‏كنى و مدام پايين مى‏آيى و اگر اقدام كردى پيش مى‏روى و جلو مى‏افتى. تو كه فهميدى بايد از اين لقمه‏ى چرب بگذرى. اگر توجيه كردى، تو در همين جا نمى‏مانى كه رفته رفته، بخل در تو سبز مى‏شود. با اينكه چند لقمه دارى، از بشقاب رفيقت برمى‏دارى تا آنجا كه يك انبار احتكار كرده‏اى و باز هم نگاهت به كاسه‏ى ديگران است تا آنجا كه مجبور مى‏شوى با كسانى دوست شوى كه احتكار مى‏كنند و چشم به انبارت ندارند تا آنجا كه در بزمشان راه مى‏يابى و ... تا آنجا كه از دست مى‏روى. 🔷 و اگر در اين آخرين پله يك قدم برداشتى، يك حركت كردى، قدرت گام دوم را به تو مى‏دهند تا آنجا كه مى‏توانى دو لقمه و بيشتر و بيشتر بدهى و از تمامى انبارهايت بگذرى. 🔷 داستان انسان، داستان شكر و كفر است، در هر لحظه پيش مى‏برد و يا عقب مى‏افتد. اين طور نيست كه خيال كنى در يك جا ايستادن، در همانجا ماندن است، كه ايستادن عقب گرد است و پايين رفتن. 🔷 آن زنده دل گفته بود آنها كه در نينوا حسين را كشتند، همان‏هايى بودند كه از يك لقمه نگذشتند. از يك چاى داغ نگذشتند، از اول و دوم نگذشتند تا آنجا كه نتوانستند از گندم رى هم بگذرند تا آنجا كه دستشان را هم با خون حسين شستند. 📚 صراط، ص ۹٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 هنگامى كه هدايت قرآن طلوع مى‏كند، بر ناس، بر تمامى افراد، نور مى‏تاباند. و اين هدايت عمومى و همه‏گير قرآن است. 💠 آنگاه به اندازه‏اى كه افراد به شكر روى بياورند، بر هدايت افزوده مى‏شود و هدايت‏هاى بيشتر آنها را در خود مى‏گيرد. 💠 و به اندازه‏اى كه كفر بورزند، از امكانات و منابع آگاهى آنها هم پس گرفته مى‏شود تا آنجا كه؛ «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‏ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ». 💠 تا آنجا كه به خاطر كفر و حتى نسيان و فراموشى از منبع خود آگاهى هم محروم مى‏شوند كه؛ «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ». 💠 اگر براى آشنايى با خدا، آشنايى با خويش راهى هست، كه؛ «مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ عَرَفَ رَبَّهُ»، در آن هنگام كه از اين معرفت چشم مى‏پوشند و به فراموشى مى‏رسند، به خاطر اين نسيان، از خودشان هم غافل مى‏مانند. 💠 كسى كه آن ارتباط را شكر نكرده، با كفرش در اين ارتباط گرفتار مى‏شود. «نَسُوا اللَّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ»؛ چون اگر خود آگاهى به خدا آگاهى پيوند نخورد، خدا فراموشى، به خود فراموشى خواهد رسيد و آن‏ جريان معرفتى باز پس گرفته خواهد شد. 💠 اما كسانى كه شكر كرده‏اند و شعاع هدايت را پذيرفته‏اند و به آن گرويده‏اند، به مراحلى بالاتر دست خواهند يافت. 📚 تطهير با جارى قرآن ج ۱ ص ۲۶۵ 🆔👉@cheshmeyejarie
✅👈 معنای حقیقی توکّل ✴️ تو با وجود تمامی وسیله‌ها مغرور نمی‌شوی که رسیدم و بدون هیچگونه وسیله مأیوس نمی شوی که ماندم؛ این معنای توکل است. ✴️ این معنا از توکل با تنبلی و گشاد بازی، کاری ندارد. تو بر وسیله‌ها تکیه نداری، نه آنکه از وسیله‌ها استفاده نکنی. ✴️ تو با تمامی وسیله‌ها امیدوار نمی‌شوی و بدون هرگونه وسیله‌ای مأیوس نمی‌مانی، در حالی که از تمامی امکانات هم بهره بر می‌داری. ✴️ کسی که امکاناتش را به کار نمی‌اندازد و به خیال خودش می‌خواهد، خدا کارش را راه بیندازد، محتکر است و بی حاصل. ✴️ و این نکته را فراموش مکن که از واسطه ها بهره گرفتن، با آنها را حاکم گرفتن و بت گرفتن فرق دارد. هزار نکته‌ی باریک تر ز مو اینجاست. 📚 صراط ص ۱۴۰ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 اگر ما همراه هجده ‏هزار يار نماز بگذاريم و پس از نماز، حتّى آشنايى در شهرهاى غريب دعوت، نداشته ‏باشيم و در ميان جفا و حماقت و جنايت و خيانت گرفتار شده ‏باشيم، چه حالى خواهيم داشت و با مشكلات چه خواهيم كرد. 🔷 مسلم به ما آموخت كه با هدفى در سطح حكومت علوى و حسينى، و با تنها ماندن در چنگال دشمن، و ناكامى در مأموريت و شكست در ارزيابى، مى ‏توان شبى روشن و آرام و قلبى مطمئن و محكم و ضربه ‏هايى كمرشكن داشت، تا آنجا كه نيروهاى محدود دشمن نتوانند از نزديك برخورد كنند و جز سنگ و آتش و خستگى و تنهايى مسلم، پناهى نداشته باشند. 🔷 من از كودكى هر وقت كه داستان مسلم را شنيده‏ام، سر و گردن گرفته‌ام و سينه‏ام از عزّت مسلم پر از رفعت و مناعت گرديده. آدمى و اين‏ قدر محكم و سرافراز⁉️ 🔷 راستى‏ كه تو در كدام آسمان ريشه دارى كه اين‏قدر سرفرازى؟! اين استقامت بدون اين ريشه‏ هاى محكم ممكن نيست. 🔷 ابن ‏زياد هنگامى‏ كه در شرايطى مناسب‏ تر از شرايط مسلم بود و فقط از شام بريده شده بود، نتوانست در برابر گروه‏هاى پراكنده ى توّابين دوام بياورد، فرار كرد و به خانه‏ى مسعود رفت و لباس خانواده‏ى او را پوشيد و امان خواست. 🔷 و حتى روزى را در برابر دشمن دوام نياورد و حتى شمشيرى نكشيد. چون اين‏ها مردان مكر و سياست و فريب بودند و همچون عمروعاص در هنگام گرفتارى از عورت خود سپر مى ‏ساختند و ذلّت را مى‌پوشيدند و خود را ملامت نمى‏كردند. 📚 وارثان عاشورا، ص ۲۶۶ 🆔👉@cheshmeyejarie
🎤👈 استاد صفایی رحمة الله علیه 💠 خدای ابراهیم نمی‌خواهد اسماعیل‌ها کشته شوند، می‌خواهد ابراهیم‌ها آزاد شوند. 📚 حقیقت حج، ص ۱۲۹ 💐🌷 عید سعید «قربان»، جشن «تقرب» عاشقان حق مبارک. 🆔👉 @cheshmeyejarie
💠 انسان در حجّ بايد اسماعيل‏هايش را ذبح كند، نه اينكه برود تا اسماعيلى بياورد. 💠 بايد مثل ابراهيم حجّ كرد كه اسماعيلش را مى‏كشد و قربانى مى‏كند، نه مثل من كه مى‏روم پانصد اسماعيل در جعبه و صندوق خودم مى‏گذارم و مى‏آورم. 📚 بهار رویش، ص ۱۱۴ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 همان طور كه من وقتى مى‏يابم كه فلان مكانيك آگاهى و دلسوزى دارد، تمام اجزاء ماشين را تحت اختيار او مى‏گذارم و تمام مسايل را از او مى‌پرسم و از او مى‏گيرم. 🔷 آنها كه ولايت را قبول كردند، آنهايى هستند كه يافتند ماشين پيچيده‏ى وجود آنها را امام و ولى بهتر از خود آنها رهبرى مى‏كند و در اين راه شلوغ هستى كه اعمال و افكار انسان غوغايى بپا كرده، او بهتر انسان را به مقصد مى‏رساند و نجات مى‌دهد. 🔷 توضيح ولايت و سرسپردگى در آگاهى نهفته است. وجود ما، جسم ما، جان ما، براى خداست و از اوست. هر كس كه اينها را بهتر به كار بگيرد، در اينها حق تصرف دارد. 🔷 و همين است كه رسول خدا و پيشوايان اولويت دارند. به تصرف در هستى ما، سزاوارتر از ما هستند. و همين است كه پدر بر فرزند و بر اموال فرزند ولايت دارد و حق تصرف دارد. 📚 غدیر، ص ۲٠ 🆔👉@cheshmeyejarie
💠 ولايت على، نه على را دوست داشتن كه فقط على را دوست داشتن است. يعنى تنها على را حاكم گرفتن و تنها او را دوست داشتن و اين ولايت و سرپرستى است كه معاويه و احمد حنبل و جرج جرداق و و و از آن بهره‌اى ندارند. 💠 كه حاكم در درون آنها و محرك در وجود آنها امر على و دستور على نيست؛ كه هواها و حرف‏ها و جلوه‏ها در آنها حكومت دارند. 💠 معاويه گر چه على را دوست دارد، ولى سلطنت را بيشتر از على‏ خواهان است و دوستدار آن است. و احمد حنبل گر چه براى على شعر مى‏ سرايد اما حكومت ديگرى را به عهده دارد. و جرج جرداق گر چه از على مى‌نويسد، اما براى على نمى‏نويسد؛ كه محركى ديگر دارد و عاطفه‏اى فقط او را به چرخ انداخته است. 💠 اما مالك؟ اين مالك است كه ولايت على را به عهده دارد و اين بار گران را به آسانى مى‏كشد. چرا؟ چون در درون مالك، ديگر هواها و غريزه ‏ها حرف‏ها و زمزمه‏هاى زن‏هاى عرب جلوه‌هاى پررنگ و برق دنيا حاكم نيست، اينها كوچكتر از اين هستند كه در روح بزرگ مالك موجى و حركتى ايجاد كنند. 💠 او به ولايت رسيده و از نعمت ولايت برخوردار است. نشستن و ايستادن و آمدن و رفتن و دوست داشتن و دشمن داشتن او همه از سمت‏ ولىّ كنترل مى‏شود؛ نه از طرف هواها و حرف‏ها و جلوه ‏ها. 📚 غدیر، ص ۱۳ 🆔👉@cheshmeyejarie
🔷 روز عيد غدير امسال، در كردستان، در سقز بودم، در جمع دوستانى كه مهربان و متدين و منصف بودند. يكى از دوستان مى ‏پرسيد كه آيا شما در موضوع خلافت و امامت تحقيقى داشته ‏ايد و آيا دليل بر خلافت بلا فصل حضرت على فقط همين «مَنْ كُنْتُ مَولاه» و يا «تارِكٌ فِيكُمُ الثِّقَلَيْنِ» است؟ اگر دليل همين‏هاست، چرا حضرت رسول با صراحت از خلافت نگفت و چرا حضرت على را نصب نكرد و كار را يك سره ننمود تا اين همه مشكل و درگيرى پيش نيايد. 🔷 من گفتم در موضوع ولايت و خلافت «مثل موضوع رسالت» من از نقل و روايت شروع نمى ‏كنم. من از اين نقطه آغاز مى‏ كنم كه روابطى دارم، با خودم، با اشياء، با افراد و با ملت‏ها. من در اين روابط امكاناتى دارم: علمى و تجربى، عقلى و فلسفى، قلبى و اشراقى، و احساسى و غريزى. آيا اين امكانات، كفاف روابط من را مى‏ دهد؟ 🔷 اگر به اين نتيجه رسيديم كه آرى، پس ديگر نه رسول مى‏ خواهيم و نه خليفه. آدمى مى ‏ماند و خودش و رها مى‏ شود و به خود واگذار مى‏ گردد. اگر به اين نتيجه رسيديم كه خير، اين‏ها كفاف نيازهاى آدمى را نمى‏ دهد، آن وقت هم رسول مى‏ خواهيم و هم پس از رسول به كسى محتاج هستيم كه همان خصوصيات آگاهى و آزادى را داشته باشد و ارتباط با غيب و شهود اين عالم را داشته باشد و آدمى را در تمامى راهش امام و جلودار باشد. 🔷 با اين نگاه ملاك انتخاب رسول و خليفه و شكل انتخاب اين دو، مثل هم خواهد بود و همان طور كه رسول خدا را با اجماع مردم و يا اجماع اهل مدينه و يا اجماع اهل حل و عقد انتخاب نمى ‏كنند، همين طور خليفه را نمى ‏توان با اين روش‏ها شناسايى كرد و نمى‏ شود كه رسول خدا به فكر سرپرست امت و خليفه‏ ى پس از خود نباشد و براى پس از وفات كسى را مشخص نكرده باشد و مثل ابوبكر و عمر و يا تمامى خلفاى بعد دلسوزتر از او باشند. 🔷 اكنون كه ملاك خلافت و رسالت هم پاى هم گرديد، بايد تعيين سرپرست و وظيفه با نص و با همان ملاك مشخص گرديده باشد. 📚 از معرفت دینی تا حکومت دینی، ص ۱۷ 🆔👉@cheshmeyejarie