🔷 جوانی به استاد صفایی رحمة الله علیه گفت: هر جوری با خودم ورم می رم نمی تونم وجود خدا را قبول کنم.
🔷 استاد صفایی گفت: دردت چیه چی می خوای؟
🔷 می خوام بفهمم خدا هست. می خوام برام خدا و وجودش رو اثبات کنید.
🔷 حاج شیخ اشاره به قوری چای جلوی خودش کرد و گفت: توی این قوری چاییه و ساکت ماند.
🔷 او که با سکوتش منتظر ادامه صحبت ادامه حاج آقا بود، متوجه شد که باز هم حاج آقا اشاره می کند که: توی این قوری چاییه!
🔷 باز هم جوان که متوجه نمی شد حاج آقا منظورش چیست، هاج و واج حاج شیخ را نگاه می کرد.
🔷 حاج شیخ با صدای بلند گفت: آقا جون من دارم به تو می گم توی این قوری چاییه، چرا ساکتی⁉️
🔷 جوان که می دید حاج شیخ منتظر جواب است، گفت: خب، توی اون قوری چاییه که چی⁉️
🔷 حاج آقا که درست به هدف زده بود، ادامه داد: خب که چی؟ خدا هست، همه جا هم هست که چی؟! من چکار کنم؟!
🔷 هست که هست، چایی تو اون قوری هست که هست، به من چه ارتباطی داره؟! که چی؟!
🔷 فرض کن من الان خدا رو برات اثبات کردم. نه اثبات (دست جوان را در دست گرفت) اصلاً دست خدا را توی دست های تو بگذارم، خب با این خدایی که الان دست هاش توی دست های تو است، چه کار داری؟
🔷 می دونی این جواب تو که گفتی:«که چی»، منشأش چیه؟ آیا منشأش این نیست که درون تو اصلاً طلبی نیست؟ تو در حال حاضر طالب چای نیستی، تشنگی نداری، اگه برات اثبات کنن که اونجا چاییه، نه که اثبات کنن، اصلاً به تو نشون بدن، باز هم جوابت اینه «که چی». حالا چه کار کنم؟ ولی اگه تشنه باشی به مقدار تشنگی ات طلبت هم بیشتر می شه.
🔷 توی این حالت، کسی که عطش داره و پدرش داره در می آد، دنبال اثبات وجود آب نیست که حتی با احتمال یک در صدیِ وجود آب، اون هم چند کیلومتر اون طرف تر، حرکت می کنه.
🔷 اینجا دیگه حتی احتمال هایی با درصدهای پایین هم با ارزش می شه و حرکت میاره.پس آدمی اگه هم می خواد به خدا برسه باید به طلب، عطش و تشنگی برسه نه اثبات وجود خدا.
🔷 که خیلی ها نه تنها به خدا رسیده اند که حتی اثباتش هم می کنند ولی چون با اون کاری ندارند، می گن خدا منو ساخته، عقل هم به من داده، خب دستش درد نکنه، به خاطر این محبتی هم که به من کرده یک روز در هفته را می گذارم برم کلیسا و ازش تشکر کنم، بعد هم من می رم راهِ خودم اونم هم راه خودش.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۸۱
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
✅ روزی طلبه ای از استاد صفایی رحمة الله علیه پرسید: چه کنیم تا دنیا ما را نگیرد و مزاحم راه نگردد❓
✅ ایشان گفتند: باید از دنیا بزرگ تر شوی، آن وقت راحت می شوی.
✅ چنان که وقتی کودک بودی دنیایت توپ و عروسک بود و اسیرش بودی.
✅ ولی حالا که بزرگ تر شده ای دیگر در آن دنیا نمی گنجی و به بچه های کنونی می خندی و از اسارتشان در شگفتی.
📚مشهور آسمان، ص ۲۱۹
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ اگر تو به اندازه ای که به اتاق ها و دستشویی هایت می رسی، به دلت و به خودت سر می کشیدی، دل تو و سینه ی تو، طور سینا بود!
📕 نامه های بلوغ، ص ۱۶
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 برای شناسایی و ارزیابی و نقد خودم، یک راه ساده هست.
🔷 هرچه مرا خوشحال میکند و یا رنج می دهد، من همان هستم، همانقدر هستم.
🔷 تو فريب كارهاى بزرگ و كوچك و حرفهاى ريز و درشت را نخور.
🔷 تو درست همانى هستى كه تو را خوشحال و يا رنجيده مى سازد.
📚 روش نقد ج ۱ ص 10
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 انسانى كه از سنگى خوشحال مى شود و يك كلم او را رنج مى دهد و يك مقدار حقوق و صندلى اول و دوم او را مى لرزاند، او سنگ است، كلم است، صندلى است، كه هنوز راه نيفتاده و پست تر است؛ چون مى توانسته راه بيفتد، ولى ماندگار شده و ايستاده.
📚 روش نقد ج ۵ ص 120
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ اگر خدا نعمت هایی به ما نمى دهد به خاطر اين است كه دادنهايش ما را تلف مى كند؛ اما اگر داده ها را در مسير به جريان انداختيم، ديگر كوتاهى نمى كند، سپاس مى گويد، از آنچه كه سپاس او كرديم. و اضافه مى كند به آنچه كه در مسير، مصرفش كرديم.
✅ وقتى كه بنّاها، آجرها را در جاى خودش كار گذاشتند، سپاسى كه از آنهاست اين است كه آجرهاى ديگر را به دستش بدهند. در آن لحظهاى كه هنوز آجر قبل در دستان اوست، آجرهاى بعدى، جز اينكه بار او را سنگين كند، جز اينكه كمر او را خم كند، چه نتيجه اى مى تواند داشته باشد⁉️
✅ ما بارى را به دوش گرفته ايم كه نه تنها بهره نبرده ايم، كه كمرمان را خرد كرده ايم. اگر داده هاى حق را در مسير به جريان نينداخته باشيم، از ما مى گيرد. آجرهايى كه كار نگذاشته ايم از ما مى گيرد.
✅ و اين پس گرفتن، نه از بخل است و نه از تنگ چشمى و نه از انتقام و كينه، بلكه محبت است به كسانى كه بار را نگذاشتند و زير بار نفس نفس زدند.
✅ ايستادن شده بارشان، زندگى شده بارشان، دوستى و دشمنىها و رفت و آمدهاشان، وَبالشان شده. اجتماعاتشان، نسبتشان و تكلمشان و سكوتشان، همه و همه، بارهاى سنگين و اوزار است.
📚 حقیقت حج، ص 127
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ علوم و قدرتها و ثروتها ملاك نيست. ملاك افتخار جهت دادن به اين همه سرمايه است و بهره بردارى از آنها كه احتكار آنها و يا در غير راه صرف كردن و اسراف آنها هر دو ضربه دارد و چوب دارد.
✅ كه در زمستان سرد اگر كبريت را به چراغ نزنى، چوب مى خورى و اگر كبريت را به زير لباست بزنى و در غير جايگاهش از آن بهره بردارى كنى، مى سوزى.
✅ احتكار و اسراف هر دو چوب دارد و صدمه دارد. داده ها ملاك نيست و سودها هم ملاك نيست. داده ها از خداست و سودها از سرمايه ها.
✅ نه مقدار سرمايه مهم است و نه مقدار سود، بلكه نسبت سود به سرمايه مهم است.
✅ ده تا آجرى را كه يك پير زن با كم كردن غذاى خود به مسجدى كمك كرده است نمى توان با ده ميليون تومان كمك تاجرى مقايسه كرد؛ چون تاجر از غذايش كم نشده و نسبت به سرمايه اش كارى نكرده است.
✅ مهم مبلغ سرمايه اش و يا مبلغ كمكش نيست؛ كه سرمايه از ديگرى است و كمك هم مربوط به سرمايه است. آنچه براى اوست مقدار كوششى است كه بر روى سرمايه دارد.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 دوستى سؤال مى كرد كه چرا ما احساس و حالى را در خود و اعمال خود نمى بينيم⁉️
🔶 به او گفتم: اگر تو در بيابان، ناگهان با شير بزرگى مواجه شوى و يا صداى آن را بشنوى، در اين شرايط، با اينكه خسته و بى حال هستى، حال پيدا مى كنى.
🔶 مى ترسى و فرار مى كنى، حال ترس دارى. حال خوف و فرار دارى، ولى اگر همين شير را در باغ وحش ببينى، باز هم حال پيدا مى كنى، ولى حالِ كمترى است.
🔶 ممكن است بترسى، اما اين ترس خيلى كمتر است؛ چون حجاب وجود دارد.
🔶 پس اگر مى خواهى حالى بدست آورى، دو چيز را بايد مراعات كنى: هم بايد قرب را بدست آورى و هم بايد حجابها را بردارى، كه كسى كه طالب حال است، آن را مفت نمى دهند.
🔶 البته به اين نكته هم بايد توجه كنيم كه آدمى گيرِ حالتهاست. خيال مى كند اگر حالى پيدا كرد و اشك و آهى داشت و گريه اى كرد، خيلى خوب و مقّرب است و يا اگر حال خوشى نداشت و اشكى نيامد، خيلى بد است!
🔶 اين هر دو از بيچارگى اوست؛ چرا كه نه خشكى چشم، علامت بدى است و نه جوشش آن، علامت قرب و خوبى.
📚 اخبات، ص 113
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 من شايد اوائل بلوغم بود كه بر خودم نظارتى را شروع كرده بودم و در چهار مسأله ارزيابى و تدبّر داشتم
۱- حالتهايم: مى ديدم كه اميد، يأس و قدرت، عشق و نفرت، كينه، محبت، در من رخنه مى كنند و حالتهاى خستگى، وازدگى، هراس و تنهايى و ... در من رفت و آمد دارند.
۲- مى ديدم از صبح كه پلك چشمهايم باز مى شوند تا شب چه كارهايى و حركتهايى براى من هست و چه سرعتها و شتابها و چه آرامشها و كندى هايى در كارهايم، همراهم هستند.
۳- با توجه به اين دو مرحله از حالتها و حركتهايم دنبال عامل و انگيزه ى اينها راه افتادم كه محركهاى من چه چيزهايى هستند.
۴- مرحله ى بعد بررسى هدفها و جهت هاى حركتم بود. پس از آنكه حالتها و حركتها و محركها بررسى شده بودند، نوبت به جهت حركت و هدفهايم مى رسيد كه من چه مى خواهم؟
🔷 آيا لذت و رفاه را، يا آگاهى و بينش را، يا تكامل و شكوفايى استعدادها را و يا بالاتر از اين همه، رشد را و جهت دادن به استعدادهاى تكامل يافته را. نه زياد كردن استعدادها، كه زياد كردن خودم تا بتوانم استعدادهاى زياد شده ام را رهبرى كنم.
🔷 مى ديدم كه محركها، مرا به بيشتر از لذت و رفاه و يا آگاهى و تكامل نمى رسانند و جز خسارت برايم نمى آورند.
🔷 مى ديدم من عمرم را شمع كرده ام تا ده شاهى ها را پيدا كنم. درست مثل آن بى خبرى كه در شب تاريك براى يافتن پول سياهش كاغذى را آتش زده بود و چراغ كرده بود و صبح فهميده بود كه چك چند هزار تومانى را از دست داده، براى رسيدن به پنج ريال پول سياه.
🔷 من هم عمرم را شمع كرده بودم و چراغ راه كرده بودم كه چيزى را بيابم. همين پولهاى سياه و جلوه هاى پوچ و سبزه هاى زرد را.
🔷 پس از اين ارزيابى ها و تدبرها بود كه مرحله ى نظارت و رهبرى بر حالتها و حركتهايم را شروع كردم و به انتخاب محركها و هدفهايم رو آوردم.
📚 روش نقد، ج ۲، ص 28
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ حقيقت كبر چيست؟ كبر با عُجب و با غرور چه تفاوتى دارد؟
✅ عجب، بريدن نعمت از منعم است؛ يعنى نعمت را از خودت بدانى. كبر اين است كه در برابر حقى كه يافتى، عصيان كنى و زير بار نروى.
✅ كبر هم ريشه در نعمتها دارد، ولى نعمت را از منعم نمى بُرد، بلكه اين را براى خودش افتخار مى داند كه اگر ما عزيز نبوديم اينها را به ما نمى دادند.
✅ به همين خاطر است كه بعضى از اهل قدرت مى گويند: «وَ لَئِنْ رُجِعْتُ الى رَبّى إِنَّ لى عِنْدَهُ لَلْحُسْنى»؛ ما به علت اينكه در دنيا صاحبان نعمت و قدرت هستيم، اگر معادى هم باشد به همين دليل كه در دنيا به ما داده اند در آخرت هم بهره مند خواهيم شد.
✅ خصوصياتى در خود ما بوده كه اينها را به ما داده اند و اين خصوصيات براى همه محيطها كارگر و فعال و مؤثر خواهد بود.
✅ پس عُجب، نعمت را از منعم مى بُرد و متكبّر، ملاك ارزش را در نعمتها و خودش مى داند. امّا حقيقت غرور چيست؟
✅ غرور اين است كه تو مسئوليت نعمت را بِبُرى و بارى را كه نعمت بر روى دوش تو مى گذارد نديده بگيرى.
✅ غرور دو سر دارد و تبعه نعمت را مى اندازد، شخص فريب مى خورد و احساس مى كند نعمت را مُفتى به او داده اند.
✅ عُجب، سر نعمت را مى بُرد و مى گويد مال خودم است؛ در حالى كه تو فقيرى و دستهاى تو خالى بوده است.
✅ و كبر اين است كه به دم و سر كارى ندارى، حتى مى گويى خدايى هست، ولى مى گويى من ارزش داشتم كه اينها را به من داده اند، پس آن طور كه مى خواهم با آن رفتار مى كنم.
✅ و همين معنا باعث مى شود كه تو به خودت اجازه بدهى كه ديگران را زير دست بگيرى، آنها را تصرف كنى و از آنها بهره بگيرى، اسوهاى به وجود بياورى و بر آنها حكومت كنى و براى اينكه اين حكومت محكم شود خودت را تعظيم كنى.
📚 روش برداشت از نهج البلاغه، ص 88
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 آنها كه نفس خويش را مراقب بوده اند و زير نظر داشته اند و كنترل كرده اند، بازى هاى او را خوب مى شناسند و نمايشهاى او را خوب مى فهمند و اين است كه فريب نمى خورند و اسير اعمال نيستند.
🔶 و در محاسبه، به اعمال خود توجهى ندارند، بلكه در انگيزه ى اعمال دقت مى كنند؛ كه گفته اند: «حاسِبُوا انْفُسَکُمْ» و نگفته اند «حَاسِبُوا اعمَالَكُم».
🔶 اين مهم نيست كه در امروز چه كارهايى كرده ام، مهم اين است كه اين كارها را براى چه انجام داده ام و از چه عاملى كمك گرفته ام و از چه نفسى به اين عمل رسيده ام.
📚 فقر و انفاق، 60
🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ كسانى كه به سرمايه هاشان مغرورند و خيال مى كنند داده ها ملاك افتخارند، زبانشان، فكر و عقلشان و زيبايى هايشان، باعث غرورشان شده، اينها غافل مى مانند.
✅ غرور، آنها را به ركود مى رساند. خيال مى كنند كه كسى هستند. اينها خيال مى كنند اگر كسى به آنها چيزى داد، به خاطر عظمتشان است!
✅ خيال مى كنند كه داده ها ملاك افتخار است؛ اين است كه با غرور مى گويند: «ما أَظُنُّ السّاعَةَ قائِمَةً»؛ من باور نمى كنم كه براى انسان ادامه اى باشد. «وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّي»؛ و اگر انسان بازگشتى و ادامه اى هم داشته باشم، «انَّ لى عِنْدَهُ لَلْحُسْنى». من همين طور كه در اين مرحله سرمايه هايم را زياد كرده ام، در آن مرحله هم به خوبى ها مى رسم.
✅ غافل از اين كه سرمايه ها ملاك افتخار نيست. داده اند، تا بازده ى ما مشخص شود. و حتى بزرگتر از آن، مقدار كاركرد ما مطرح است؛ كه بايد نسبتها را در نظر بگيريم.
✅ چه كرديم با سرمايه ها؟ چه قدمهاى بزرگى مى توانستيم برداريم و برنداشتيم؟! چگونه عقب افتاديم! چه كرديم در مجموعه ى زندگيمان⁉️
✅ با اين ديد و با توجّه به اين كه سرمايه ها ملاك نيست و با توجه به اينكه محاسبه ى سودها با سرمايه ها ملاك عمل است، غرورها از بين مى روند و ركودها نيز، در غبن زندگى ها و گنديدگى ها هم، كنار مى روند.
✅ ما الآن سرخوش دارايى ها هستيم. مستيم كه داريم. و مستيم كه با دارايى هامان، ديگران را هم به مرگ بفرستيم. نه تنها خودمان مردار خودمان شده ايم، بلكه مى خواهيم ديگران را هم به مرگ برسانيم!
✅ با علممان، قدرتمان، ثروتمان، با زيبايى مان مى خواهيم ديگران را صيد كنيم، بدون اينكه اين صيد را تزكيه كرده باشيم.
📚 حقیقت حج، ص ۱۳۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 تقوى؛ يعنى اطاعت و روى مرز راه رفتن و همين تقوى به تو نيرو مى دهد و تو را از بن بستها بيرون مى آورد: «مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجَاً».
🔷 بارها گفته ام: آن هنگام كه تو هماهنگ با نظام نيستى، دو ميليارد همراه هم كه داشته باشى، وحشت داشته باش و آن هنگام كه در مسيرى و هماهنگ با نظام، يك نفر و تنها هم كه هستى، مطمئن باش.
🔷 وقتى فرياد رسول اللَّه صلی الله علیه و آله و سلم در كنار كعبه بلند شد و صداى ضعيف او پرده هاى كعبه را لرزاند، هر كس آن جمع را مى ديد، باور نمى كرد كه ادامه پيدا كنند.
🔷 و وقتى هم كه فرياد قدرتها در تخت جمشيد بلند شد، كسى كه آن صدا را مى شنيد، باور نمى كرد كه اين جشن دو هزار و پانصد ساله، به نابودى و انهدام بينجامد.
🔷 اين طبيعى است كه يك خروار گندم، وقتى بيرون از نظام و بر روى زمين مانده است، خوراك كلاغها و سوسكهاست و زياد نمى شود، ولى يك دانه گندم كه هماهنگ با نظام در خاك افتاده و در مسير شكل گرفته، سنبله و صدها دانه مى شود.
🔷 كسانى كه روى مرز حركت مى كنند و هماهنگ با نظامها و سنتها هستند، اگر چه هم كم باشند، زياد مى شوند و آنها كه بيرون از مرزند زيادشان هم به نابودى مى انجامد.
📚 حرکت، ص ۱۷۵
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 استاد صفایی رحمة الله علیه در تحلیل کار تبلیغی می گفتند: تبلیغ حرکتی برکت دار است؛ مثل مادری که شیر را به بچه می بخشد.
🔷 که اگر ندهد، شیر می ماند، درد می شود، چرک می شود.
🔷 اما اگر مادر بخشید، شیرش زیادتر می گردد.
📚 مشهور آسمان، ص ۹۱
🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎤 استاد صفایی حائری: شیرینترین امکانی که به آدم بدهند اینکه ولی از او سراغ بگیرد.
🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 عمل، بدون طرح امكان ندارد. و طرح، بر اساس هدف شكل مىگيرد و نيازها مرحله بندى مىشوند و به خاطر تأمين امكانات و رفع موانع، بايد دستها را بالا زد و حتّى از موانع، وسيله ساخت.
🔷 هميشه آنهايى كه محدود فكر مىكنند و يا بدون فكر عمل مىكنند، بهرهى كسانى خواهند شد كه وسيع و با احاطه برنامه مىريزند.
🔷كسى كه به خودش فكر مىكند، در طرح كسى مىگنجد كه به او و ساير فرزندانش فكر مىكند.
🔷 و كسى كه به خانه فكر مىكند، در طرح كسى قرار مىگيرد، كه براى محلّه و براى شهر و براى استان و براى كشور و براى منطقه و براى تمامى جهان برنامه دارد.
🔷 تو آن چنان برنامه را وسيع در نظر بگير، كه تمامى احتمالات و تمامى موانع و تمامى شياطين در طرح تو قرار بگيرند.
🔷 منتظر نباش كه در راهى بدون مانع و در زمانى بدون گرفتارى دست به كار بشوى. بكوش كه در برنامهات، حتّى براى گرفتارىها ماليات بگذارى و از آنها عوارض بگيرى.
📗 نامه های بلوغ، ص 44
✅ به خاطر شتاب زياد و يا علاقه به كارى، نمىتوان از برنامهريزى چشم پوشيد و نمىتوان از نيازها و موانع كار، صورت نگرفت.
✅ آنجا كه بدون تقدير و ارزيابى قدم بر مىدارى، ناچار با كمبودها و كسرىها و با نيازها و مقدّمات كار و يا با موانع و مشكلات، برخورد مىنمايى و با اين هدايت و با اين برخوردها، كه ضعف برنامهريزى و تقدير تو را مشخص مىكنند، نمىتوان لجاجت كرد و به كار سابق ادامه داد؛ كه كار پيشرفتى نخواهد داشت و يا با سلامت و درستى به سامان نخواهد رسيد و به ماست مالى و خراب كارى خواهد انجاميد.
✅ كسى كه شتاب دارد و يا علاقه به نتيجه دارد، به همين دليل، بايد همهى نيازها و همهى موانع و مشكلات را بررسى نمايد؛ چون كارى كه در جاى خود به سادگى و در زمان كم انجام مىشود، در ميان راه و در كوير مرگ، با سختى و با مشقّت و چه بسا با مرگ و گرفتارى هم سامان نيابد.
✅آن مقدار وقتى را كه براى سامان دادن و يا تأمين نيازها و مقدّمات مىگذارى، مىتوانى آن را از ساعت كار حساب كنى.
📗 نامه های بلوغ، ص 184
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈حاج آقا حیدری
🔷 یکی از خرده گیران به استاد صفایی رحمة الله علیه گفت: چرا شما با آدم های ناجور معاشرت می کنید و حرف می زنید⁉️
🔷 استاد در پاسخ گفتند: خیلی جالب است، پس بگویید پزشک ها از این به بعد روی در مطب بنویسند:«ورود اسهالی ممنوع»‼️
🔷 آیا شما حجتی دارید که روز قیامت با آن با خدا طرف بشویم⁉️
🔷 چطور می توانیم آدم های مبتلا را طرد کنیم⁉️
🔷 آیا باید فقط با آدم های اطو کشیده و مرتب معاشرت کرد⁉️
📗 مشهور آسمان، ص 188
🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 شايد ده يا بيست سال پيش بود كه از همين زُشك شما در مشهد رد مى شدم.
✅ بهارى بود و درختهاىِ گيلاس دو طرفِ رودخانه، همه سفيد شده و شكوفه هاى عجيبى داده بودند.
✅ من در يك لحظه با خودم فكر كردم كه يك بهار بر اين چوبها گذشته و اين همه شكوفه گرفته و سفيد شده اند
✅ اما بهارهايى بر ما گذشته است كه براى يك بار، يك شكوفه هم نداده ايم! يك ميوه هم نداشته ايم و دل صاحبمان را خوشحال نكرده ايم.
✅ اين درختها باغبانشان را خوشحال مى كنند: «يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ»،كشاورزشان را دل خوش مى كنند؛ اما ما براى «ولّى» مان جز غم و آفت و رنج، هيچ نتيجه و ثمره اى نداشته ايم.
📚 بهار رویش ص ۱۴۹
🆔 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊عیــ۱۴۰۰ــد مبارک🎊
🔷 یک بهار به یک چوب گذشته این همه شکوفه آورده من چهل بهار برایم گذشته هنوز عقیم و خسته و مفلوکم.
🔷 کو بار من⁉️
🔷 کو باری که من بتوانم ببرم پیش خدا می خواهد کجا رود آدم توی این عالم⁉️
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
✅ بارها در رفتار استاد صفایی رحمة الله علیه دیده می شد که ناگهان برخاسته و ظرفی را می شست.
✅ و کاری از بخش اندرونی را انجام می داد و به دنبال کار کوچکی راه می افتاد.
✅ به پیرمرد همسایه سر می زد و با مهربانی سینه اش را می بوسید و...
✅ آنگاه می گفت:«کار ما، کار گنده نیست، کارهای مانده است»؛ یعنی کارهایی که روی زمین مانده و متولی ندارد.
📚 مشهور آسمان، ص ۱۹٠
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 عبدالرضا هاشمی
✅ یک روز وقتی در خانه استاد صفایی رحمة الله علیه سرم را روی بالش گذاشتم، به دیوار ها و بند میان آجرهای کرم رنگ نگاه می کردم که نگاهم به سقف افتاد، سقف قدیمی و قشنگی بود.
✅ با خودم فکر کردم: کافیه با یک خرج سبک، رنگ و روی اینجا رو عوض کنی و طوری درش بیاری که هر کی اینجا میاد نه تنها فراری نشه، بلکه لذت هم ببره.
✅ از طرفی هم خودم بنایی بلدم و گچ کاری هم که خرج زیادی نداره، پس تمومه. فقط مونده یه کسب اجازه از حاج آقا که اون هم دلیلی نداره که مخالفت کنه، تازه خوشحال هم میشه که سر و وضع اینجا آبرومند بشه.
✅ صبح وقتی استاد صفایی آمد، عرض کردم: اگه اجازه بفرمایید من می تونم با کمی خرج، به سر و وضع این زیرزمین برسم و از این حالت بیرونش بیارم.
✅ در ضمن اوستا عمله هم که نمی خواد، خودمون هستیم کار می کنیم. نظر شما چیه؟.
✅ ایشان گفتند: اینجا با همین اوضاعش کفاف عمر ما رو می کنه. ما اگه می خوایم برسیم باید کمی به خودمون برسیم و یه دستی به سر و روی دلمون و خودمون بکشیم که خیلی واجب تره، پس برو انرژی خودت رو جایی صرف کن که ارزشش رو داشته باشه.
📚 رد پای نور، ج ۱ ص ۶٠
🆔👉 @cheshmeyejarie
🎤👈 حاج آقا حیدری
🔷 با اینکه استاد صفایی رحمة الله علیه فقیه بود و بارها شاگردان در درس خارج نظرات دقیق ایشان را در فقه و اصول دیده بودند.
🔷 اما یکبار که یکی از دوستان و شاگردان، که کتاب صحافی می کرد و روی مجموعه آثار ایشان عنوان «آیت الله علی صفایی» را چاپ کرده بود، متغیر شدند و به او گفتند: چرا چنین کردی⁉️
🔷 و مثال شگفتی زدند و گفتند: گاهی دیده ای که لیوان چنان آماده لبریزی است که کافیست یک قطره در آن چکانده شود؟
🔷 تو چه می دانی وضع روحی یک انسان چگونه است و همین حرکت و اشاره تو با او چه می کند؟
🔷 شاید این نوشتن تو حکم همان قطره را برای لبریزی او داشته باشد، پس از این القاب بجا استفاده کنید.
📚 مشهور آسمان، ص ۶٠
🆔👉 @cheshmeyejarie