eitaa logo
چشمه جاری
522 دنبال‌کننده
725 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷 عدالت اين نيست كه تمام انسان‏ها مثل جوجه ‏هاى ماشينى يكنواخت و يكسان به وجود بيايند و آفريده شوند، بلكه اين حماقت و كوتاه فكرى‏ است. 🔷 عدالت اين است كه از هر كس به اندازه‏ى وسعت و سرمايه‏ اش، كوشش و سود بخواهند. 🔷 اگر تمام اجزاى يك ماشين فرياد بردارند كه بايد ما همه برابر و يكسان باشيم از يك جنس و يا يك اندازه و در يك جا، آيا اين ماشينِ كاملاً عادلانه، جز مقدارى مواد يكسان و جز توده‏اى بى‏ خاصيت ولى همرنگ، چيز ديگرى هست؟ 🔷 پس تفاوت‏ها بايد باشند به شرط اين كه معيار افتخار نباشند. و به شرط اين كه از هر كس به اندازه‏ ى وسعش و سرمايه ‏اش بخواهند. 🔷 و به شرط اين كه در هنگام مزد و پاداش، نسبتِ سود هر كس را با سرمايه‏ ى خودش بسنجند و بر اساس اين نسبت پاداش بگذارند؛ 🔷 يعنى اگر من صد تومان سرمايه دارم و ده تومان سود و ديگرى هزار تومان سرمايه دارد و صد تومان سود، نبايد به اندازه‏ ى سرمايه‏ هامان پاداش بدهند. 🔷 چرا كه اين سرمايه‏ ها معيار پاداش نمى‏ توانند باشند؛ چون سرمايه‏ ها در اختيار ما نبوده و به ما مربوط نيستند. پاداش بايد بر اساس تلاش و سعى و كوشش هر كس باشد. 🔷 كسى كه از صد تومان، ده تومان در آورده، با آن كس كه از هزار تومان، صد تومان بيرون كشيده، هر دو يكسان و برابر هستند و نسبت به سرمايه‏ ها، سودها مساوى است. 📚 فقر و انفاق، ص 18 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ حضرت أبا عبداللّه عليه السلام مى ‏فرمايد:«وَ اعْلَمُوا أَنَّ حَوَائِجَ‏ النَّاسِ‏ إِلَيْكُمْ‏ مِنْ‏ نِعَمِ اللَّهِ عَلَيْكُمْ فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ فَتَحُورَ نِقَماً». ♦️ نيازها و حاجت خواهى مردم و روى آوردن آنها به سوى شما از نعمت‏هاى خدا بر شماست، پس از اين نعمت‏ها ملول و خسته نشويد. ♦️ اگر آدمى از اطمينان به نعمت، به اطمينان به قَدَر رسيد و فهميد كه قَدَر و اندازه ‏هاى الهى تكليف و قضايى را بدنبال دارد، در اين مرحله مثل مرد باجه ‏دار بانك مى‏ شود ♦️ كه با وصول مبلغ روزانه، پرده را نمى‏ اندازد و در را نمى‏ بندد و با مبالغ امانتى به عشق بازى نمى ‏پردازد كه مى ‏داند از پيش حواله دارها صف كشيده‏ اند و در انتظار دريافت هستند. ♦️ با اين توجه صاحب نعمت در انتظار صاحب حاجت است. از ديدار صاحب حاجت خسته نمى‏ شود و رنج نمى ‏برد. ♦️ رنج‏ها از لحظه ‏اى است كه تو خودت را صاحب مال و صاحب نعمت‏ مى‏ دانى و خودت را مالك مى‏ شناسى و به آگاهى و علم و رنج و تلاش خودت تكيه مى‏ كنى ♦️ و مثل مادر احمقى كه شير پستانش را براى خودش مى ‏خواهد تا خودش بنوشد، از فرياد كودك گرسنه و دهان باز او رنج مى‏ برد. ♦️ و گرنه تو به دنبال حاجتمند راه مى‏ افتى و كودك خواب را بيدار مى‏ كنى و نوشيدن او را همچون بشارتى و نعمتى ديگر احساس مى ‏نمايی. 📚 چهل حديث، ص 171 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 داده ‏ها ملاك نيست و سودها هم ملاك نيست. داده ‏ها از خداست و سودها از سرمايه ‏ها. 💟 نه مقدار سرمايه مهم است و نه مقدار سود، بلكه نسبت سود به سرمايه مهم است. 💟 ده تا آجرى را كه يك پير زن با كم كردن غذاى خود به مسجدى كمك كرده است نمى ‏توان با ده ميليون تومان كمك تاجرى مقايسه كرد. 💟 چون تاجر از غذايش كم نشده و نسبت به سرمايه ‏اش كارى نكرده است. 💟 مهم مبلغ سرمايه ‏اش و يا مبلغ كمكش نيست؛ كه سرمايه از ديگرى است و كمك هم مربوط به سرمايه است. 💟 آنچه براى اوست مقدار كوششى است كه بر روى سرمايه دارد. 📚استاد و درس، صرف و نحو، ص 67 🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ علوم و قدرت‏ها و ثروت‏ها ملاك نيست. ملاك افتخار، جهت دادن به اين همه سرمايه است و بهره بردارى از آنها ✴️ كه احتكار آنها و يا در غير راه صرف كردن و اسراف آنها هر دو ضربه دارد و چوب دارد. ✴️ كه در زمستان سرد اگر كبريت را به چراغ نزنى، چوب مى‏ خورى و اگر كبريت را به زير لباست بزنى و در غير جايگاهش از آن بهره بردارى كنى، مى‏ سوزى. ✴️ احتكار و اسراف هر دو چوب دارد و صدمه دارد. 📚 استاد و درس، ص 67 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ قدرت‏ها مهم نيستند، مهم اين است كه با اين قدرت چه چيزى را دنبال كنيم و چه چيزى را بخواهيم و چه كسى را نشان بدهيم؛ خويش را و يا او را، خود را و يا خدا را. ♦️ قدرت، مسأله‏ اى نيست كه تسلط بر قدرت و امير بودن و عزيز بودن مطلوب است. ♦️ آنها كه قدرت‏ها را در دست دارند، بزرگ‏تر از آنهايى هستند كه قدرت‏ها آنها را در دست دارد. 📚 روش نقد ج 3، ص 78 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ قدرت چهره‏ ها دارد و مرحله‏ ها دارد. از قدرت ماهيچه گرفته تا قدرت ماشين، از قدرت نگاه‏ ها گرفته تا قدرت اراده. ✅ ممكن است كه نيروهايى داشته باشى و به قدرت‏هايى رسيده باشى، اما قدرت كنترل آن را نداشته باشى، اسير آن باشى و ذليل آن. ✅ تو به دنبال قدرت، به دنبال دست و زبانت باشى، نه آنها به دنبال تو. آنها تو را ببرند و اسير كنند و به هر كجا كه رفتند، تو را روانه كنند. اين قدرت است. ✅ و اما عزّت، آن قدرتى است كه ذليل تو باشد. عزيز كسى است كه هم قدرت دارد و هم اسير آن نيست كه امير آن و حاكم بر آن است و آن را به دنبال مى‏ كشد و در جايگاه مناسبش آن را به كار مى‏ گيرد. 📚 روش نقد ج 3، ص 77 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ نعمت‏ها توشه ‏هاى راه و امانت‏هاى مسئوليت ساز هستند، نه وسيله ‏هاى تفاخر و تكاثر. 📚 قیام، ص 64 ♦️ تمامى نعمت‏ها ابتلاء هستند؛ وزنه‏ هايى براى ورزيدگى، نه ذخيره ‏هايى براى احتكار. 📚 صراط، ص 119 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️قسمت ۲۹ برنامه تلویزیونی مصیر ✴️ اولین قسمت از مجموعه برنامه‌ٔ استاد علی صفایی حائری ▫️با موضوعِ «تعلیم و تربیت در اندیشه مرحوم استاد صفایی» 👤 با حضور حجة‌الاسلام سید عباس لاجوردی، مسئول موسسه لیلة القدر ➖ تربیت انسانِ آزاد ➖ انسانِ آزاد چه کسی است؟ ➖ طرح کلی دین ➖ حجاب میوه‌ٔ شناخت 🗓 یکشنبه ۱۳ مهر، ساعت ۲۱ 📺 شبکه چهار سیما 🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ كبر از كجا شروع مى‏ شود؟ هنگامى كه خيال كنى آنچه به تو داده‏ اند ملاك افتخار توست، تو بزرگى؛ يعنى چيزهايى در خود تو بوده و بايد همه چيز به تو وابسته باشد. ✴️ اما اگر بدانى كه فقيرى و نعمت‏هايى را هم كه داده‏ اند، مسئوليت مى‏ خواهند، اينجا نعمت‏ها از حق بريده نشده و به تو هم برنگشته است. ✴️ نعمت‏ها مال اوست و به او هم بر مى‏ گردد و تو تنها حاملى هستى كه بايد اين بار امانت را به جاى خود برگردانى، اين است كه ديگر كبرى نمى‏ ماند. 📕 روش برداشت از نهج ‏البلاغه، ص 95 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَليمٌ». خدا اگر نمى‏ دهد به خاطر اين است كه دادن‏ هايش ما را تلف مى‏ كند. 🔷 اما اگر داده ‏ها را در مسير به جريان انداختيم، ديگر كوتاهى نمى‏ كند، سپاس مى‏ گويد، از آنچه كه سپاس او كرديم. و اضافه مى‏ كند به آنچه كه در مسير، مصرفش كرديم. 🔷 وقتى كه بنّاها، آجرها را در جاى خودش كار گذاشتند، سپاسى كه از آنهاست اين است كه آجرهاى ديگر را به دستش بدهند. 🔷 در آن لحظه‏ اى كه هنوز آجر قبل در دستان اوست، آجرهاى بعدى، جز اينكه بار او را سنگين كند، جز اينكه كمر او را خم كند، چه نتيجه‏ اى مى‏ تواند داشته باشد⁉️ 🔷 ما بارى را به دوش گرفته‏ ايم كه نه تنها بهره نبرده ‏ايم، كه كمرمان را خرد كرده ‏ايم. آگاهى‏ هايى را با خودمان حمل كرده ‏ايم، بدون اينكه از آن تغذيه كرده باشيم. 🔷 شناخت‏هايى را انبار كرده ‏ايم، بدون اينكه اين شناخت به احساس و عقيده ‏اى گره خورده باشد. كتاب‏هايى را به دوش كشيده ‏ايم بدون اينكه از آنها بهره‏ مند شده باشيم. 📚 حقیقت حج، ص 127 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ ما خيال مى ‏كنيم همين كه چيزى نداشتيم تكليفى نداريم، در حالى كه انفاق، نه به ثروت، كه به توانايى ما بستگى دارد. ✅ جايى كه برادر من توان قرض ندارد و اعتبار ندارد، من كه توانايى دارم و اعتبارش را دارم، به قرض كردن سزاوارترم. ✅ او با اين قرض، كمرش مى ‏شكند و فكرش مشغول مى‏ شود، اما من كه وسيع‏تر و قوى ‏ترم، نه كمرم مى‏ شكند و نه فكرم مشغول مى ‏شود، حداكثر از آبرويم مايه بگذارم. ✅ خوب! چه اشكالى دارد؟ مگر آبرو را براى چه مى‏ خواهم؟ آبرويى كه كارى را از پيش نبرد و گرهى نگشايد، نبودنش بهتر. 📚 فقر و انفاق، ص 86 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 در قرض دادن، تو نمى ‏توانى منّت بگذارى كه دست گيرنده، بالاتر از دست دهنده است؛ چرا كه تو در دست خدا مى‏ گذارى: «يَدُ اللَّهِ فَوْقَ ايْدِيِهِمْ». و خداست كه صدقات را مى ‏گيرد: «وَ يَأْخُذُ الصَّدَقاتِ». 💟 كسى كه به تو يك ميليون تومان داده، اگر بخواهى پنج تومان آن را به او بدهى، نمى‏ گويى بيا، اين مال تو! 💟 به همين خاطر كسانى كه با فقير مصافحه مى‏ كردند، دست خود را مى ‏بوسيدند كه با دست خدا پيوند خورده‏ اند. «وَ مَا تُقَدِّمُوا لانْفُسِكُمْ مِنْ خَيْرٍ تجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ». 💟 تو آن ثروت‏ها، آن فناها را به بقاء تبديل كرده ‏اى، پس منّت هم مى ‏پذيرى كه مى ‏دهى، نه اينكه منّت بگذارى 💟 چون چيزى كه تمام مى ‏شد و از دست مى‏ رفت، تو با قرض دادن آن را به دست آورده‏ اى و نه تنها آن را به دست آورده‏ اى كه بيش‏تر هم شده و اجر بزرگ‏ترى به همراه دارد: «هُوَ خَيْرَاً وَ أَعْظَمَ أَجْرَاً». 💟 پستان‏هايى كه از آنها شير دوشيده مى‏ شود، شير زيادترى مى ‏آورند و گند هم نمى ‏گيرند، اما كسانى كه در خودشان مى‏ مانند و مى‏ پوسند و راكد مى‏ شوند، نه زياد شده ‏اند و نه پاك كه آلوده‏ اند و تمام شدنى. 📚 حرکت، ص 205 🆔👉 @cheshmeyejarie
✅ هيچ وقت نهرها و جويبارها بر كشتزارها منّت نمى‏ گذارند كه از ما سپاس‏گذارى كنيد، براى ما تواضع كنيد، اين ماييم كه شما را سيراب كرده ‏ايم! بل منّت هم مى ‏پذيرند. ✅ اگر كشتزارها نبودند، نهرها، آبى نمى ‏ديدند و فقط زباله ‏دانى مى‏ شدند كه هر كس در آن كثافتى مى‏ ريخت. ✅ در اين هستى، چشمه‏ اى هست (اللَّه) و كشتزارهايى (نيازمندها) و نهرها و واسطه‏ هايى (داراها) ✅ اگر اين كشتزارها نبودند، نهرها زباله ‏دانى شيطان مى ‏شدند و جايگاه امن او. ✅ اين كشتزارها هستند كه آب‏ها را به خويش مى ‏خوانند و نهرها و جويبارها را به طراوت مى ‏رسانند و سنگ‏ريزه ‏هايش را مى‏ شويند. 📚 فقر و انفاق، ص 69 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ «الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى أَسئَلُهُ فَيُعْطينى وَ إِنْ كْنُتَ بَخيلاً حينً يَسْتَقْرِضُنى». وقتى خدا از من قرض مى‏ خواهد و از داده‏ هاى خودش از من طلب مى ‏كند، تا من به جريان بيفتم ♦️ و در جريان، بهره بدهم و بهره ببرم، بارور شوم و بارور كنم و همچون آب‏هاى راكد نگندم و همچون شير مانده در پستان، چرك و دمل نشوم. ♦️ من بخل مى ‏ورزم و خيال مى‏ كنم كه با دادن، كم مى ‏شوم، در حالى كه پستانى را كه مى ‏دوشى، رگ مى‏ آيد و زياد مى ‏شود و هنگامى كه رهايش كردى مى ‏خشكد و حتى پيش از خشكيدن، چرك و دمل مى‏ شود. 📚 بشنو از نی، ص 47 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 گاهى انفاق، انفاق ايثار است. فداكارى و توجه به ديگران است. 🔶 و زير بناى اين انفاق، عشق وسيع و ملاك آن، ملاك احتياج زيادتر و يا ظرفيت كمتر است. 🔶 حضرت على علیه السلام مى‏ بيند گرچه خودش سه شب غذا نخورده، اما هنوز طاقت دارد و اين فقير شايد از ضعف بميرد و يا اين كه در برابر فقر از پاى در آيد و به فسادها و خود فروشى‏ها و رذالت‏ها گرفتار شود و بر اثر ظرفيت و گنجايش كم، به بى‏ دينى‏ ها و جاسوس‏گرى‏ ها روى بياورد و يا اين كه خودكشى كند. 🔶 در اين‏جاست كه ايثار مى‏ كنند و ديگران را جلو مى‏ اندازند و مقدم مى‏ دارند، هر چند خود تنگدست و قحطى زده و گرفتار باشند.«يُؤْثِرُونَ عَلى انْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ». 📚 فقر و انفاق، ص 66 🆔👉 @cheshmeyejarie
✴️ استادم بارها مرا نصحيت مى ‏كرد كه جايى خودم را گرو نگذارم و مطلع شده بود كه ضامن كسى شده ‏ام. ✴️ اين روايت را تذكر دادند كه «الضِّمانَةُ غَرامَةٌ». ضمانت غرامت است، غصه است. ✴️ گفتم با توجه به همين مسئله اقدام كرده ‏ام؛ چون بايد حساب كرد كه چه كسى غرامت را بهتر مى‏ تواند تحمل كند. و چه كسى تواناتر است. ✴️ من اگر به اين خاطر به زندان هم بيفتم، هيچ باكم نمى ‏شود و نظام كارم از هم نمى ‏پاشد در حالى كه آن طرف چه بسا به جنون برسد و يا قبرستان نقب بزند. و يا شيرازه‏ ى زندگيش از هم بپاشد. 📚 انتظار، ص 122 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تاجر پرشورى در مشهد از كارهايش مى‏ گفت، كه چگونه با دست خالى توانسته است براى جبهه، قدم‏هايى بردارد. ♦️ و در ظرف يك ماه چندين گره بسته بگشايد و توانسته با همكارى و جمع شدن، به رقم‏هاى بزرگ برسد. ♦️ ديدم نبايد بماند. و در همين حد توقّف كند. اين نكته را مطرح کردم، كه اين حركت را مى‏ توانى از دو زاويه نگاه كنى، يكى همين كه مى‏ گويى، اين كارها انجام گرفته ♦️ و ديگر اين كه تو كه در يك ماه اين گام‏ها را برداشتى، چرا يازده ماه پيش اقدام نكردى؟ ♦️ با اين ديد تو يازده ماه، يازده برابر آنچه كه كرده ‏اى بدهكارى. و اين است كه خوبى‏ ها را زياد نمى‏ بينى. به استقلال الخير و كم شمردن خوبى‏ ها مى ‏رسى. 📚 انتظار، ص 192 🆔👉 @cheshmeyejarie
❇️ در روايت آمده: يكى از اصحاب حضرت سجّاد علیه السلام نقل مى ‏كند: شبى از شب‏ها ديدم كه حضرت بار سنگينى را بر روى دوششان حمل مى‏ كنند و مى‏ روند. ❇️ در مسيرى كه مى‏ رفتند، بار به زمين افتاد و ايشان نمى‏ خواستند كه كسى متوجه شود. من آمدم و كمك كردم. ❇️ ديدم مقدار نان و خرمايى است كه حضرت آماده كرده ‏اند تا تقسيم كنند. به ايشان گفتم اجازه بدهيد من بردارم. ❇️ حضرت اجازه ندادند و فرمودند:«هر كس بايد بارِ خودش را خودش بردارد». ❇️ شخص مى‏ گويد با حضرت تا اطراف شهر آمديم. ديدم ايشان نان و خرما را بدون سر و صدا بالاى سرِ عدّه ‏اى كه از اهل سنّت بودند و شيعه نبودند، گذاشتند. ❇️ به ايشان گفتم:«يابن رسول اللَّه، ايشان كه از شيعيان نيستند؟!» حضرت فرمودند:«اگر از شيعيان بودند كه نمك غذايمان را هم تقسيم مى ‏كرديم». 📚 روزهاى فاطمه، ص 40 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 براى بعضى از دوستان كه براى ايتام كارگشايى مى‏ كرد، حكايتى نقل كردم از جوانمردى كه در كار ماشين بود و از تبار بنى‏ هندل، ولى لوطى بود و دريا دل. 💟 اين جوانمرد دوستى داشت كه در تصادفى رفت و خانواده ‏ى سنگينى باقى گذاشت با فقر و نياز و آبرودار. جوانمرد با خود فكر كرد كه چطور به اين عزيزان امكانى برساند كه ذليل نشوند و بر خاك نيفتند؟ 💟 به نتيجه ‏اى رسيد و تصميمى گرفت. پس از مدتى به سراغ آنها آمد و با سخنى براى آنها از سرّى پرده برداشت، كه پدر شما پول زيادى به من قرض داده بود و بر من منّت گذاشته بود كه هر وقت دستم باز شد بازگردانم. 💟 حال رفته است و از من هم سندى ندارد، من گرفتارم از شما خواهش مى‏ كنم كه آبرويم را نگهداريد و اين بدهى و دين سنگين را ماهيانه از من بگيريد، من هم جبران مى‏ كنم و بعدها از خجالت شما بيرون مى ‏آيم. 💟 آن خانواده هر ماه باعزّت و حتى خشونت بر سر جوانمرد بانگ مى‏ زدند كه معطل نكن و مردانگى را به نامردى پاسخ مده. 💟 و هنوز هم پس از سال‏هاى سال نمى‏ دانند كه جوانمرد هيچ بدهى نداشته و بخاطر راحتى يتيم‏ها و خانواده‏ ى بى ‏سرپرست اينگونه خود را وامدار نشان داده بود و در گرو گذاشته بود. 📚چهل حدیث، ص 134 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔷 اين سفسطه و اين منطق كه اگر خدا مى‏ خواست خودش به اين‏ها مى‏ داد:«أَنُطعِمُ مَن لَو يَشاءُ اللّهُ أطعَمَهُ»؛ آيا كسانى را خوراك بدهيم كه اگر خدا مى‏ خواست به آن‏ها مى‏ خورانيد؟ 🔷 اگر خدا مى ‏خواست كه شكم‏ها را سير كند، خودش بهتر مى ‏توانست و اين سفسطه درست بود، اگر هدف در انفاق همين بخور و بخوران، بنوش و بنوشان بود، اين حرف جوابى نداشت. 🔷 اما، نه هدف اين است كه شكمى سير شود و نه خدا اين را مى‏ خواهد. او مى‏ خواهد دو دسته، خودشان را بارور كنند، يكى با دادن و ديگرى با روى نينداختن. يكى با شكر و ديگرى با صبر. 📚 فقر و انفاق، ص 82 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ استاد صفایی رحمة الله علیه هنر زیادی در بهره بردن از فرصت‌های کوچک برای هدایت داشت. ♦️ دوستی می گفت: برای بازی فوتبال به بیرون شهر می رفتیم. ♦️ یک بار زمین بازی عوض شده بود و ایشان احتیاج به راهنمایی داشت. ♦️ من سر دو راهی ایستاده بودم و بچه ها را راهنمایی می کردم که از کدام طرف بروند. ♦️ ناگاه حاج شیخ سوار بر ترک موتوری از راه رسید و توقف کرد. گفتم: از این طرف. ♦️ ایشان تأملی کرد و گفت: چه خوب است انسان بر سر دو راهی بایستد و آدم ها را راهنمایی و هدایت کند. 📚 مشهور آسمان ص ۱۰۰ 🆔👉 @cheshmeyejarie
🔶 سعى كن با آنچه يافته ‏اى زندگى كنى و با شكر، باعث زيادى نعمت معرفت خود گردى. 🔶 چون در حديث است:«مَنْ عَمِلَ بِما يَعْلَمُ عَلَّمَهُ اللَّه ما لَمْ يَعْلَم»؛ كسى كه به آنچه آموخته، عمل كند، خدا به او، آنچه را كه نمى‏ توانست بياموزد، مى ‏آموزاند. 🔶 امّا اگر كفر كردى و ناسپاس شدى، مطمئن باش كه از آگاهى ‏ها و معرفت‏هاى موجودت هم بهره‏ مند نخواهى شد؛ كه در اين آيه آمده:«خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‏ سَمْعِهِمْ». 🔶 دل و گوش و چشم تو، كه منابع معرفت و آگاهى تو هستند، بر اثر كفر و ناسپاسى، مختوم مى‏ شوند و مُهر مى ‏خورند و از كار مى ‏افتند تا آن‏جا كه تو ديگر از آنچه مى‏ بينى و احساس مى‏ كنى، بهره‏ مند نمى ‏شوى و استفاده نمى ‏كنى. 🔶 نامه های بلوغ، ص 70 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ تنها دود چراغ خوردن و خواندن و بلعيدن كتاب‏ها كارگشا نيست. ♦️ بايد با آنچه كه يافته ‏اى زندگى كنى. و بايد بر روى آگاهى و شهادتت به پا بايستى. «وَالَّذينَ هُمْ بِشَهاداتِهِم قائِمُون». ♦️ هدايتى كه براى محسن‏هاست به متقين نمى‏ رسد. و هدايتى كه براى متقين است به مؤمنين نمى‏ رسد. ♦️ هر كدام هنگامى كه جارى شدند و با شكر به مرحله ‏ى بالاتر رسيدند، مى‏ توانند برداشت بيشترى داشته باشند. 📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 1، ص 25 🆔👉 @cheshmeyejarie
♦️ مايى كه آگاهى يك عمر را داريم هنگامى كه حركت يك لحظه را نداشته باشيم، در نتيجه با نعمت‏ها بازى كرده ‏ايم، در حالى كه بايد با نعمت‏ها كار مى‏ كرديم. ♦️ و نكته اين است كه بازیگرى با نعمت‏ها نه تنها باعث محروميت توست كه ديگران را هم زده مى ‏كند. ♦️ كسانى كه با دارو بازى مى‏ كنند نه تنها خود شفا نمى‏ گيرند، كه اين داروها را از ديگران هم جدا مى‏ سازند. ♦️ بازى با كلمه‏ ها و حرف‏هاى خوب همين تكاثر و بازيگرى است كه ديگران را زده و محروم مى ‏كند و تو را مسؤول، كه:«لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعيمِ». 📚 تطهیر با جاری قرآن، ج 3، ص 223 🆔👉 @cheshmeyejarie
💟 كسانى كه به اندازه تمامى عمرشان آگاهى به دست آورده‏ اند، ولى به اندازه يك لحظه هم گامى برنداشته ‏اند، بدانند كه همين آگاهى ‏ها، اغلال و زنجيرهاشان مى‏ شود و آنها را خُرد و خسته مى‏ كند. 💟 اينكه‏ مى ‏بينيد با بارى از معلومات و مطالعات و آگاهى ‏ها، هر كدام فرعونى شده ‏ايم و آشكار و پنهان، دعواها داريم، به همين خاطر است كه آگاهى يك عمر را به دوش گرفته‏ ايم، ولى حركت يك لحظه را هم نداشته ‏ايم. بارى كه بازده نداشته باشد، چه كمرها كه نمى‏ شكند! 📚 حرکت، ص 23 🆔👉 @cheshmeyejarie
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷 اگر انسان با شناخت و بينشى كه يافته است، زندگى كند؛ يعنى با آنچه فهميده، حركت و تمرين كند، مى‏ تواند بارهاى سنگين را بردارد. 🔷 ما آگاهى يك عمر را پيدا مى‏ كنيم، ولى حركت يك روز را هم نداريم. اينجاست كه اين آگاهى، خود بار و وبال ماست، غل و زنجير ماست: «وَ جَعَلْنَا الاغْلالَ فِى أعْنَاقِ الَّذِينَ كَفَرُوا»؛با اين چشم‏ پوشى از آگاهى، زنجيرها بر گردن انسان انداخته‏ مى‏ شود. 🔷 آدمى، از لحظه ‏اى كه به «آگاهى» مى ‏رسد، بايد با آن كار كند، «تمرين» كند. 🔷 منى كه امروز فهميدم بايد اين لقمه را بدهم، اگر ندهم، فردا كه بايد از سر سفره‏ ام بگذرم، نمى ‏توانم. بعد نوبت اين مى‏ رسد كه خانه ‏ام را بدهم، نمى ‏توانم. جانم را بدهم، نمى‏ توانم. 🔷 و چون قبول دارم و مى‏ خواهم آن را انجام دهم، ولى نمى‏ توانم، رنج مى ‏برم و زير فشار وجدان، خرد مى ‏شوم. شوخى نيست! 🔷 كسى مى‏ تواند از يك لقمه بگذرد كه تمرين داشته باشد. اينجاست كه رفته رفته، توانايى گذشت از لقمه‏ اى ديگر را هم پيدا مى‏ كند و مى‏ تواند سفره ‏اش را بدهد، مى‏ تواند از سر هستى ‏اش بگذرد. مى‏ تواند در متن معركه‏ ها پا بر جا و استوار باشد. 🔷 و كسى هم كه فهميد، ولى اقدامى نكرد، اين چشم ‏پوشى و كفر، در او فسادى به وجود مى ‏آورد و او را آماده مى‏ سازد تا رفته رفته، حتى از لقمه دوست هم نگذرد و به او هجوم آورد و از او بگيرد. 🔷 كه داستان آدمى، داستان لحظه است. داستان تصميم اوست. داستان انتخاب اوست. وقتى يك آگاهى برايت مى ‏آيد، اگر اعتنا نكنى، سياهى مى‏ آيد و رفته رفته افت مى‏ كنى تا حدى كه مى‏ توانى سر ميز مشروب هم بنشينى.