eitaa logo
چشمه جاری
524 دنبال‌کننده
731 عکس
143 ویدیو
3 فایل
جرعه‌ای از چشمه جاری آثار استاد علی صفایی ارتباط با ادمین ✍️ @davood_mahdavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔶 «ثُمَّ لَمْ تَلَبَّثُوا الَّا رَيْثَ انْ تَسْكُنَ نَفْرَتُهَا وَ يَسْلَسَ قِيادُها»؛ اين شتر خلافتى بود كه شما داغش كرده بوديد و علامت مالكيت خودتان را بر آن نهاده بوديد، مقدارى صبر كرديد تا آرام شود و از نفور و سركشى دست بردارد تا اينكه راحت زمامش را به شما دهد. 🔶 وقتى كه به اين حكومت و خلافتى كه غاصب آن بوديد، مسلّط شديد، به اندازه ‏اى صبر كرديد تا اوضاع آرام گردد و نفور و سركشى‏ها بخوابد.«ثُمَّ اخَذَكُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها وَ تُهَيِّجُونَ جَمْرَتَهَا»؛ سپس بعد از اينكه بر اين شتر سوار شديد، شروع كرديد به آتش افروختن و بهره بردارى كردن. 🔶 و نقشه‏ ها و هدف‏هاى گذشته ‏ى‏ تان را كه در هنگام رفاه و عيش و فرار از جنگ‏ها و كناره‏ گيرى‏ ها، آماده كرده بوديد، آن هنگام كه بنا داشتيد كه خونى نريزيد و خشمى را بر نينگيزيد و دلى را با خود درگير نكنيد، ولى بى ‏كار هم ننشسته بوديد. آن هدف‏ها و نقشه ‏ها را عملى ساختيد و از اين فتنه ‏ى به پا شده توسط خودتان، بهره ‏ها جستيد. 🔶 «تَسْتَجِيبُونَ لِهِتافِ الشَّيْطَانِ الغَوِىّ وَ اطْفَاءِ انْوَارِ الدِّينِ الجَلِىّ وَ اهْمَالِ سُنَنِ النَبِىِّ الصَفىِّ»؛ اينجا بود كه به تمامى فرمان‏هاى شيطان گوش سپرديد و نور دين خدا را خاموش ساختيد و سنّت نبوى را كنار گذاشتيد. «تَشْرَبُونَ حَسْواً فِى ارْتِغَاءٍ». در اين فتنه‏ گرى ‏ها، طالب چيز ديگرى بوديد، در حالى كه چيز ديگرى را نشان مى ‏داديد، اين را (حكومت) نوش جان مى ‏كرديد. 🔶 اين كلام مَثَل براى كسانى است كه كارى را انجام مى‏ دهند و در انجام آن، هدف ديگرى دارند و رو به سمت ديگرى مى ‏گذارند و چيز ديگرى را مى‏ خواهند. شما به عنوان جلوگيرى از فتنه، كارى كرديد و حكومت را به دست گرفتيد، در حالى كه خود طالب آن بوديد و در حقيقت در فتنه ساقط شده بوديد. و چيزى را با نام چيز ديگرى مى‏ نوشيديد و مى ‏برديد. 📚 روزهای فاطمه، ص ۵۷ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 كنترل اهل بيت‏ 🔶 «وَ تَمْشُونَ لِاهْلِهِ وَ وُلْدِهِ فِى الخَمْرَةِ وَ الضَّرَاءِ». بعد هم مى ‏آمديد و نشان مى‏ داديد كه به رسول صلی الله علیه و آله و سلم محبت داريد و همراه او هستيد، ولى بستگان او را در نهفته‏ هاى راه، كنترل مى‏ كرديد و از دور مواظب آنها بوديد. 🔶 تعبيرهاى حضرت خيلى دقيق است، مى‏ گويد: دنبال فرزندان و اهل بيت پيامبر راه مى ‏افتاديد و آنها را كنترل مى ‏كرديد. حتى على علیه السلام را در نماز تحت نظر داشتيد. امكانات مالى او را گرفتيد. دشمنانش را بر سر كار آورديد. 🔶 دوستانش را يا كنار زديد و يا كشتيد و بدعت‏ها را در جامعه گذاشتيد. اين‏ها از اساسى‏ ترين كارهايى بود كه انجام داديد؛ چون جامعه ‏اى كه بدى ‏ها و پستى ‏ها و بدعت‏ها در آن شكل گرفت، حاكم عادل را تحمّل نمى ‏كند. همانطور كه جامعه ‏ى عادل و سالم، حاكم ظالم را تحمّل نمى‏ كند. 🔶 و اينجاست كه وقتى با بدعت و ظلم و ستم، زمينه ‏سازى نموديد، ديگر راهى و جايى براى حكومت على علیه السلام باقى نمانْد. 🔶 مى‏ بينيم فردا كسانى در برابر على علیه السلام قرار مى‏ گيرند كه تا ديروز همراه او بودند. كسانى كه حتى با پدر زن خودشان هم بيعت نكردند و در كنار على علیه السلام بودند، فردا در برابر او ايستادند و جنگ جمل را به راه انداختند. 🔶 اين مجموعه‏ ى طرح و برنامه‏ ى شما بود و ما هم در اين مجموعه صبر مى ‏كرديم؛ كه:«وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ المَدَى وَ وَخْزِ السِنَانِ فِى الحَشَا». ما، بر تيغ‏هاى تيز شما و بر حركت نيزه ‏ها در درون و دل‏هايمان، صبر مى‏ كرديم و بر ضربه‏ هاى سنگين شما كه گويا در درون كسى آنها را به حركت در آورده باشد، صبورى و استقامت مى ‏نموديم. 📚 روزهای فاطمه، ص ۵۹ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 فقه حضرت فاطمه سلام الله علیها‏ 💠 «وَ انْتُمْ الآنَ تَزْعُمُونَ انْ لا ارْثَ لَنا»؛ و شما بعد از اين همه كنترل و مواظبت و گرفتن مجموعه‏ ى امكانات ما، حال مى ‏گوييد ارثى هم نداريد! 💠 «افَحُكْمَ الجَاهِلِّيَةِ تَبْغُونَ ...؟». اين فقه فاطمه سلام الله علیها است كه به ابوبكر مى ‏گويد: چطور مى‏ گويى كه ما ارثى نداريم و از رسول صلی الله علیه و آله و سلم ارث نمى‏ بريم، ولى شما از پدرانتان ارث مى ‏بريد⁉️ 💠 و چطور تو مى‏ گويى كه رسول اللَّه فرموده: انبياء ارثى نمى‏ گذارند، در حالى كه اين قرآن است كه مى‏ گويد: «اذْ يَقُوُل وَ وَرِثَ‏ سُلَيْمَانُ دَاوُدَ وَ قَال فِيمَا اقَتصَّ مِنْ خَبِر يَحْيى‏ بْنِ زَكَرِيّا اذْ قالَ: فَهَبْ لِى مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً يَرِثُنِى وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوب ...»؛ سليمان از پدرش داود ارث برده و زكريّاى نبّى براى يحيى ارث گذاشته. 💠 «أَوَلَسْتُ انَا وَ ابِى مِنْ اهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ؟»؛ آيا ما مسلمان نيستيم و كفر مانع ارث ماست؟! «امْ انْتُم اعْلَمُ بِخُصُوصِ القُرآنِ وَ عُمُومِه مِنْ ابِى وَ ابْنِ عَمِّى؟»؛ و يا اين آيات مربوط به رسول نيست و تخصيص خورده و يا شما چيز ديگرى را مى‏ خواهيد⁉️ 💠 «فَدُوْنَكَهَا مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقَاكَ يَوْمَ حَشْرِكَ، فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ الزَعِيمُ مُحَمَّدٌ وَ المَوْعِدُ القِيَامَةُ وَ عِنْدَ السَاعَةِ يَخْسَرُ المُبْطِلُونَ وَ لا يَنْفُعكُمْ اذْ تَنْدَمُونَ وَ لِكُلِّ نَبَاءٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذابٌ يُخزِيِهِ وَ يَحِلُّ عَلَيْهِ عَذابٌ مُقِيمٌ». بيا اين شترى را كه زمامش را بستى و رحل و كجاوه‏ اش را محكم نگهداشتى، بردار. و در حالى كه دهانه و رحلش بر اوست، در دست تو باشد؛ كه آماده‏ ى سوارى است و تو را در روز رستاخيز و حشر ملاقات خواهد كرد. 💠 پس‏ حاكم و قاضى خداست و زعيم ما محمّد صلی الله علیه و آله است و وعده گاه ما قيامت. و خدا خوب قاضى و حَكَمى است و محمّد صلی الله علیه و آله خوب زعيمى و قيامت خوب وعده گاهى است. 📚 روزهای فاطمه، ص ۶۰ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 چشم پوشى‏ 💠 حضرت فاطمه سلام الله علیها در ادامه‏ ى خطبه‏ى خود، رو به سمت انصار مى‏ كنند و مى‏ گويند:«يا مَعْشَرَ الفِتْيَةِ وَ اعْضَادَ المِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الاسْلامِ». حضرت به سه خصوصيت انصار اشاره مى ‏كنند. 💠 انصار كسانى بودند كه فتوّت و جوانمردى داشتند. فتوّت با مروّت تفاوت دارد. مروّت و مرادنگى يك عنوان است و فتوّت و جوانمردى عنوانى ديگر. و مردانگى قوى ‏تر و مرحله‏ ى بالاترى است. اينها عضد و بازو بودند، كار مى‏ كردند. اينها حَضَنه و نگهبانان دين و اسلام بودند. 💠 در روايت است كه وقتى رسول خدا انصار و مهاجرين را با هم برادر نمود، يكى از انصار آمد و به برادر مهاجرش گفت: من چند زن دارم و تو تنهايى، هر كدام را مى‏ خواهى، من رها مى‏ كنم و تو او را بگير و مقدارى هم، مال و اموال دارم، نصفش براى تو. 💠 انصار اين‏چنين ياوران و جوانمردهايى بودند. فتوّت داشتند. جمع جوانمردهايى بودند كه از على علیه السلام عقب ماندند و كم آوردند. انصارى كه تا ديروز آنطور برخورد مى‏ كردند، امروز همان فتاهاى عالم و همان بازوان و نگهبانان‏ دين، از على علیه السلام عقب افتادند و اين‏چنين عمل مى ‏كنند. 💠 حال ما چه طور مى‏ خواهيم به على علیه السلام برسيم؟! مايى كه نه فتوّت و نه مروّتى داشته ‏ايم. مايى كه نه بازو كه بار اولياى خدا بوده ‏ايم. مايى كه هنوز تمرين نداشته ‏ايم و اين تنِ خشكمان را ورزش نداده ‏ايم. با اين بار و بنديلى كه به خود بسته ‏ايم چه مى‏ خواهيم بكنيم و تا كجا مى ‏خواهيم برويم⁉️ 💠 مهمّ تطبيق كلام حضرت بر خودمان است كه آنچه آدمى را بيدار مى‏ كند و ذكر اوست، در همين مطابقت‏ها و مقايسه ‏هاست تا در لحظه‏ هاى درگيرى و گرفتارى از دعوت اولياى خدا چشم نپوشد و سدّ راه و بارى بر دوش آنها نباشد. 📚 روزهای فاطمه، ص ۶۷ 📚 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 عدم حفاظت‏ 💠 راستى، آدم‏ها چقدر فراموش كارند! و حضرت فاطمه سلام الله علیها از اين فراموشى مى ‏گويد:«اما كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ابِى يَقُوُل المَرءُ يُحْفَظُ فِى وُلدِهِ؟». 💠 به تأكيدهاى حضرت خوب توجه كنيد. مى ‏گويد: رسول خدا صلی الله علیه و آله، پدر من، چنين مى ‏گفت. اين تأكيدها، دليل بر فراموشى و انكارى است كه شكل گرفته. دليل بى ‏تفاوتى آنهاست. 💠 يكى از مراحل حفاظت و نگهدارى اين است كه تو كسى را در ادامه ‏اش، نگهدارى كنى. نه اينكه او را بكشى و بسوزانى و سيلى بزنى. حفاظت از رسول صلی الله علیه و آله به حفاظت از فاطمه سلام الله علیها است. 💠 پس آنجا كه تو فاطمه سلام الله علیها را سيلى‏ زدى گويا با رسول صلی الله علیه و آله چنين كرده‏ اى؛ كه: «مَنْ آذَاها فَقَدْ آذَانِى وَ مَنْ سَرَّها فَقَدْ سَرَّنِى». رضا و سخط فاطمه سلام الله علیها رضا و سخط رسول صلی الله علیه و آله است و اين دو از هم جدا نمى ‏شوند كه پاره ‏ى همديگرند. 📚 روزهای فاطمه، ص ۶۹ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 عظمت مصيبت رسول‏ 🔷 شما مى‏ گوييد محمد صلی الله علیه و آله، رسول خدا از دنيا رفته؟ «فَخَطْبٌ جَلِيلٌ»، درست است. مرگ رسول خدا بزرگ است. «اسْتَوْسَعَ وَهْيُهَ»؛ شكاف بزرگى است. «و اسْتَنهَرَ فَتْقُةُ و انْفَتَقَ رَتْقُهُ»؛ و درّه‏اى است بسيار گسترده و باز. 🔷 «اظْلِمَتِ الارْضُ لِغَيْبَتِهِ وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ القَمَرُ وَانْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِه وَ اكَدَتِ الآمَالُ وَ خَشَعَتِ الجِبَال»؛ زمين از نبود حضرت تيره و تار شد و از اين مصيبت وارده، خورشيد و ماه، نور خود را از دست دادند و ستارگان از هم پاشيده شدند. و كوه‏ها با تمام غرورشان سر فرود آوردند و آرام شدند. 🔷 «وَ اضِيعَ الحَرِيمُ وَ ازيِلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ»؛ وقتى رسول خدا از دنيا رفت، حريم‏ها به هم ريخت و حرمت‏ها فراموش گشت. 🔷 «فَتِلْكَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الكُبْرَى ...»؛ پس آنچه كه از مرگ رسول خدا بدست آمده، خيلى بزرگ‏تر است. اينكه انسان حريم‏ها و حرمت‏ها را فراموش كند. اندازه‏ ها و حدود را زير پا بگذارد. اين مصيبتى است عظمى‏ ... 🔷 «اعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِى افْنِيَتِكُمْ وَ فِى مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ»؛ اين قرآن است كه از اين مصيبت خبر مى ‏دهد و شب و روز، جلوى خانه‏ هاى شما فرياد مى ‏زند. 🔷 «يَهْتِفُ فِى افْنِيَتِكُمْ هِتَافاً وَ صُرَاخاً وَ تِلَاوَةً ...»؛ بلند هم فرياد مى ‏زند؛ كه:«أفَانْ مَاتَ اوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُم عَلَى اعْقَابِكُمْ وَ مِنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ‏يَضُّرُ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشَاكِرِينَ». اگر به گذشته‏ هايتان بازگشت كنيد، به چيزى ضرر نمى‏ زنيد، ولى اگر پايدارى كنيد، شكر معرفتتان را بدست آورده ‏ايد. شكر آن نعمت‏هايى را كه بدست آورده بوديد، ادا كرده ‏ايد. 📚 روزهای فاطمه، ص ۷۳ 🆔 کانال👈 چشمه جاری
✅👈 جنگجویان کوهستان 🔶 جنگجویان کوهستان، نام سریال ژاپنی بود که آن زمان از تلویزیون پخش می شد. شخصیت های جذابی داشت. «لین چان» قهرمان داستان بود. در همان شب ها برنامه ای هم در منزل یکی از دوستان برگزار شد که بنا بود استاد صفایی رحمة الله علیه سخنرانی کنند. 🔶 برخی از دوستان بچه هایشان را همراه خود به جلسه آورده بودند. تا پیش از شروع جلسه، بچه ها با شور و شوق تلویزیون را روشن کردند و مشغول دیدن سریال شدند. کم کم دوستان جمع شدند و زمان آن رسید که تلویزیون خاموش شود و حاج شیخ صحبت خود را شروع کنند. 🔶 یکی از رفقا بلند شد تا تلویزیون را خاموش کند. استاد خیلی سریع گفت: تلویزیون را خاموش نکن، بگذار بچه ها فیلم را نگاه کنند. شاگردان و رفقا که بعضی از راه دور آمده بودند تا پای صحبت های حاج شیخ بنشینند، نسبت به این تصمیم اعتراض کردند. 🔶 حاج شیخ با آرامش گفت: شما که می دانستید امشب فیلمی دارد که مورد علاقه بچه هایتان هست، نباید آنها را می آوردید، حالا که هم آوردید، نباید تلویزیون را روشن می کردید، حالا هم که روشن کردید، دیگر نباید آنها را از دیدن فیلم مورد علاقه شان محروم کنید، نهایت این است که ما صبر می کنیم تا فیلم تمام بشود، یا گفتگو را به وقت دیگری موکول می کنیم. 📚 رد پای نور، ج 3 ص 30 🆔 کانال👈 چشمه جاری
🔷 ما بايد در پاسخ‏گويى، تنها سؤال را در نظر نگيريم، كه انگيزه و عامل آن را هم منظور بداريم. بايد در پاسخ، جواب عامل و انگيزه ‏ى سؤال هم داده شود. 🔷 پاسخى كه عامل‏ها را در نظر نمى‏ گيرد به حالت بچه ‏هايى مى ‏ماند كه دست‏ها را مؤدب مى ‏اندازند و با حالت معصومى دهان‏ها را باز مى ‏كنند و سرود مى‏ خوانند. 📚 بررسی، ص 42 🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 طبق معمول اول ماه قمری، برای زیارت به مشهد مقدس رفته بودیم. نوجوانی هجده، نورده ساله روبروی استاد صفایی رحمة الله علیه نشسته بود و مباحث مارکسیستی که آن روزها بازارش داغ بود، را برای ایشان بازگو می کرد. 💠 فکر می کردم سؤالی دارد و در صحبت با استاد دنبال جواب می گردد. انتظار داشتم استاد پاسخ سؤال هایش را بدهد. برخلاف انتظار من، وقتی صحبتش تمام شد، ایشان به جای اینکه پاسخ سؤالش را بدهد، لبخندی زد و پرسید: پدر شما آخوند است؟ 💠 جوان هاج و واج به حاج شیخ خیره شد و در حالی که می دید ایشان منتظر پاسخ است، گفت: بله. استاد پرسید: شما را می زند و به شما سخت می گیرد؟ جوان باز هم شگفت زده، گفت: بله، هم می زند و هم سخت گیری می کند. 💠 استاد سپس با نگاهی پدرانه به وی گفت: باشه، چیزهایی که گفتی را شنیدم، من هم یک چیزهایی به شما می دهم، برو مطالعه کن و برگردد تا بیشتر با هم گفتگو کنیم. 💠 پس از اینکه آن جوان رفت، استاد به ما گفت: این جوان مشکلش سؤالات الحادی و مارکسیستی نبود، این بیچاره مشکل روحی داشت و از طرف پدرش تحت فشار قرار دارد. با این گفتگویی که با او کردم، بیشتر از اینکه گفتگو کرده باشم، فضای انس و صمیمی ایجاد کردم تا برگردد و بتوانم بیشتر با وی ارتباط داشته باشم. 📚 رد پای نور، ج 3 ص 52 🆔 کانال👈 چشمه جاری
💠 بچه توانایی بود، نمی دانم با چه واسطه ای با استاد صفایی رحمة الله علیه آشنا شده بود که با آب و تاب در حال بحث با ایشان بود. 💠 استاد پس از اینکه گفتگویی با وی کرد، او را تشویق می کرد و جلوی دوستان به او می گفت: معلوم است که اهل مطالعه هم که هستی، من پاسخ شما را می دهم، ولی تو هم هر چه به ذهنت می رسد را بنویس، جمع آوری کن، تا من بخوانم و بعد هم با هم گفتگو کنیم. 💠 یک روز که در جمع دوستان نشسته بودیم، نوجوان با دفتری در دست وارد شد و پس از سلام و احوالپرسی، دفتر را به حاج شیخ داد. 💠 استاد با وسواس و دقت شروع به خواندن آنها کرد. از قرار معلوم چند سؤال به همراه اشعاری که داشت را نوشته بود. نوجوان با دیدن شور و اشتیاق آقای صفایی که در خواندن به خرج می داد، سر از پا نمی شناخت. 💠 در نهایت حاج شیخ متنی در پاسخ او نوشت و قرار شد این تبادل اطلاعاتشان ادامه داشته باشد. وقتی احساس او را می دیدم که با دیدن آقای صفایی که مشغول خواندن متن وی و در حال نوشتن جواب است، انصافاً دوست داشتم به جای او می بودم. 📚 رد پای نور، ج 3 ص 78 🆔 کانال👈 چشمه جاری
چشمه جاری
🔷👈 عامل دوم: رقابت‏ 🔶 تقليد، شخصيت كودك را بزرگ كردن بود و رقابت شخصيت كودك را تحريك كردن است و ارا
🎤👈 حجة الاسلام موسی صفایی 🔷 همراه پدرم، سوار ماشین یکی از رفقا از مشهد به سمت تربت می رفتیم. پدرم مشغول گفتگو با راننده بود که یک لحظه گوشم به صحبت ایشان تیز شد. 🔷 ایشان از خودشان، وقتی که هم سن من بودند حرف می زدند و می گفتند: من وقتی هم سن الان موسی بودم، سیصد ختم قرآن کرده بودم. 🔷 وقتی این حرف را شنیدم، تحریک شدم و با خودم فکر کردم: خب، چرا من این کار را نکنم؟! همین حرف ایشان کافی بود که من، خودم را با ایشان مقایسه کنم و حرکت های سازنده ای داشته باشم. 📚 رد پای نور، ج 3 ص 96 🆔 کانال👈 چشمه جاری