eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.7هزار دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
6.5هزار ویدیو
142 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا باهم بسازیم یک پروانه زیبا و قشنگ تقدیم به باباهای مهربون😍 ╲\╭┓ ╭🌸 🦋 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳🍃 موبی و قارقور 🍃🌳   قارقور، یک جوجه‌کلاغ بود، عاشق چیزها‌ی براق. هر چیز براقی را که پیدا می‌کرد، می‌پرید و توی لانه می‌گذاشت. قاشق، چنگال، خودکار، سیخ کباب و... مامانش می‌گفت: «جوجَکَم، سیاهَکَم! این‌قدر آشغال جمع نکن، زشته! آبروی‌مان را توی باغ بردی.» ولی قارقور گوش نمی‌کرد. هی آشغال پیدا می‎کرد؛ هی آشغال پیدا می‌کرد. توی لانه پر از آشغال شده بود. اصلاً جای نشستن هم نبود. یک روز صبح، قارقور گفت: «مامان‌جون! من امروز یک چیز براق پیدا نکردم. می‌روم پیدا کنم.» مامان‌کلاغه گفت: «ای قار، ای بی‌قار! کجا می‌روی؟ لانه را کردی آشغال‌دونی. نرو جوجه‌جان!» ولی قارقور حرف‌های مامان‌کلاغش را نشنید، پر زد و رفت. وقتی برگشت توی نوکش یک چیز براق و عجیبی بود. مامان‌کلاغ گفت: «باز چی پیدا کردی؟» قارقور، نوکش را نشان داد و گفت: «ببین چی پیدا کردم؟ این اسمش موبی است.» مامان‌کلاغ، چپ چپ نگاه کرد و نگاه کرد. ناگهان جیغ زد: «قااااااار قاااااار...» و بعد پر زد، قارقور را با چنگالش گرفت و پرید بالای درخت. قارقور خیلی تعجب کرد. بعد گفت: «مامان! چی شده؟ چرا ترسیدی؟» مامان‌کلاغ گفت: «صدبار به تو گفتم هر چیزی را که پیدا می‌کنی به لانه نیاور. این یک چیز خطرناک است. این یک چیزی است که سر درد کلاغی می‌آورد. این یک چیزی است که تومور مغزی کلاغی می‌آورد. فهمیدی؟» مامان‌کلاغ به پایین نگاه کرد و به آن چیز عجیب گفت: «آهای! از لانه‌ی ما برو بیرون؛ زودباش دیگه!» موبی که یک موبایل‌کوچولو بود، گفت: «من که روشن نیستم؛ خاموش هستم؛ خطر ندارم.» مامان‌کلاغ گردنش را پایین‌تر آورد و گفت: «یعنی اگر خاموش باشی خطر نداری؟» موبی گفت: «اگر زیاد روشن باشم خطر دارم.» مامان‌کلاغ گفت: «چه خوب! پس همیشه خاموش باش. فقط یک ذره روشن باش.» موبی سرش را تکان داد و خندید؛ بعد هم برای‌شان یک آهنگ خنده‌دار کلاغی پخش کرد تا قارقارقار بخندند. قارقارقارقار، قیر قیر قیر قورقورقور، قیر قیر قیر ╲\╭┓ ╭🌳🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@childrin1کانال دُردونه.mp3
1.95M
"خرس کوچولو زرنگ" با صدای ماندگار( مریم نشیبا) 👆👆👆 🔮 💈🔮 ╲\╭┓ ╭ 🔮💈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهارشنبه تون عالی🕊🌸 16 روز تا بهار امروز برای تک تکتون از خدا میخوام به آرزوهاتون برسید🕊🌸 دلتون شاد باشه لبتون خندون باشه روزگارتون شیرین و زندگیتون بدون حسرت🕊🌸 ╲\╭┓ ╭🌸 🕊 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍏✨ سیب ✨🍏 یک سیب نیم‌خورده در پیش‌دستی‌ام بود بابا برای من گفت آن لحظه، قصه‌ای زود   وقتی امام هشتم در خانه دید یک‌بار یک سیب نیم‌خورده افتاده پای دیوار   لبخند از لبش رفت فرمود: «این چه‌کاری است؟ اسراف‌کار اصلاً از دوستان ما نیست»   تصمیم من عوض شد با داستان بابا رفتم سراغِ سیبم خوردم تمام آن را ╲\╭┓ ╭✨🍏 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
والدین چطور با حسادت بچه‌ها برخورد کنند؟ 🔸این روزا به خاطر تعطیلات کرونایی اعضای خانواده بیشتر کنار هم هستن و ممکنه بچه‌ها رفتارهای خاصی از خودشون نشون بدن، ما چند راهکار برای حسادت بچه‌ها داریم. 🔸به فرزندتون گوش بدین 🔸افکار منفی رو از کودکتون دور کنین 🔸نسبت به فرزندتون دلسوز و مهربون باشین 🔸اهمیت اشتراک‌گذاری رو برای بچتون توضیح بدین 🔸مقایسه نکنین 🔸کودک رو بیش‌از حد ستایش نکنین ╲\╭┓ ╭❤️🍃 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ✨👵 مامانِ مامان‌بزرگ 👵✨ دیرینگ؛ دیرینگ. صدای زنگ خانه بلند شد. من، آبجی‌ریحانه و مامان با خوش‌حالی از جا بلند شدیم. مامان خودش را توی آینه نگاه کرد و لبخند زد. هر سه رفتیم جلوی درِ ورودی و منتظر ماندیم تا آسانسور بالا آمد و طبقه‌ی پنجم ایستاد. مامان‌بزرگم، یعنی همان «مامان‌جونی» و مامانِ مامان‌بزرگم که ما «مامان بزرگی» صداش می‌کنیم، از آسانسور بیرون آمدند. مامان‌جونی یک ساک توی دستش بود و مامانِ مامان‌بزرگ هم عینک زده بود و عصا داشت. مامانِ مامان‌بزرگ کمرش را کمی راست کرد و به ما نگاه کرد. - وای شمایید گل‌های نازنینم! بعد همراه مامان‌جونی داخل خانه آمد. ما را یکی یکی بغل کرد و بوسید. چه بوی خوبی می‌داد. مامان‌جونی یک پلاستیک بزرگ از ساکش بیرون آورد و گفت: «این‌ها را مامان‌بزرگی از شمال آورده، بادام‌زمینی، زیتون و کلوچه.» مامان توی سینی برای‌شان شربت آورد و گفت: «مامان‌بزرگی چرا زحمت کشیدی، ممنون!» مامان‌بزرگی گفت: «قابل شما را ندارد.» بعد زیپ کیفش را باز کرد و دوتا کادوی کوچک بیرون آورد و گفت: «این مال ریحانه‌ی خوشگلم. این هم مال مادرِ ریحانه.» آبجی‌ریحانه فوری کادوش را باز کرد. یک روسری بود. با شادی گفت: «وای چه‌قدر خوشگل!» روسری‌اش پر بود از کبوترهای آبی. کادوی مامان هم یک روسری گُل‌گلی بود، زرد و بنفش و نارنجی. مامان‌بزرگی بعد به من نگاه کرد و گفت: «اما نوه‌ی قند و عسلم محمدمتین. یک هدیه‌ی خوب برایت دارم، یک چیز جادویی.» رفتم جلوتر. یک گوش‌ماهیِ خیلی بزرگ از توی کیفش بیرون آورد. وای چه‌قدر بزرگ بود! اصلاً با همه‌ی گوش‌ماهی‌های دنیا فرق داشت. بدنش از سفیدی برق می‌زد. خوب نگاهش کردم. تویش پیچ پیچی بود و آبی کم‌رنگ. گفتم: «مامان‌بزرگی دستت درد نکند! چه‌قدر بزرگ و قشنگ است.» مامان‌بزرگی گفت: «بزرگ، قشنگ و جادویی.» آبجی‌ریحانه پرسید: «جادویی واقعاً، یعنی چه‌طوری؟» مامان‌بزرگی گفت: «نزدیک گوشت بگیر، صدای دریا را می‌شنوی.» دهان گوش‌ماهی را به گوشم چسباندم. صدای هاها هو خش خش فش فش، می‌داد. آبجی‌ریحانه فوری از دستم گرفت و روی گوش خودش گذاشت. بعد با تعجب گفت: «واقعاً صدای دریا می‌دهد، صدای باد، موج دریا! گوش کن مامان‌جونی.» گوش‌ماهی را درِ گوش او گرفت. مامان‌جونی خندید و گفت: «صدای باد و هواست، صدای دور و اطراف ما که توی گوش پیچ پیچی این گوش‌ماهی می‌پیچد. نمی‌دانم شاید هم صدای دریا باشد.» بابا به خانه آمد. میوه و مرغ خریده بود. او خیلی خوش‌حال بود. سلام کرد و مامان‌جونی و مامان‌بزرگی را بوسید. مامان‌بزرگی گفت: «آقامحسن دو هفته‌ای مزاحم شما هستم.» مامان‌جونی هم گفت: «دکتر ده ‌جلسه فیزیوتُراپی نوشته؛ چون فیزیوتُراپی نزدیک خانه‌ی شماست، به شما زحمت دادیم.» بابا گفت: «چه مزاحمتی، از این‌که می‌توانم کاری برای مامان‌بزرگی بکنم خوش‌حالم، هر روز غروب می‌برمش فیزیوتُراپی.» از آبجی‌ریحانه پرسیدم: «آبجی فیزیوتُراپی یعنی چی؟» - مامان‌بزرگی زانوهایش درد می‌کند. فیزیوتُراپی یک دستگاه برقی است. هر جای بدن بیمار که آسیب دیده و درد می‌کند را ماساژ می‌دهد. بعد از شام، بابا، مامان‌جونی را با ماشین به خانه‌اش برد. مامان گفت: «مامان‌بزرگی توی اتاق محمدمتین می‌خوابد.» مامان جایش را کنار تختم پهن کرد. او روی تشک نشست، چراغ گوشیِ موبایلش را روشن کرد، روی صفحه‌ی قرآن گرفت و زیر لب شروع کرد به قرآن خواندن. روی تخت نشستم و گفتم: «مامان‌بزرگی، شما سواد داری؟» مامان‌بزرگی گفت: «سواد که نه، می‌توانم اسمم را بنویسم. بعضی کلمه‌های آسان را بخوانم. من سواد قرآنی دارم.» - از کجا قرآن یاد گرفتی؟ - آن موقع مکتب‌خانه بود. یک معلم قرآن داشتیم که به آن می‌گفتیم «آمیرزا». خیلی سخت‌گیر بود. - هر شب موقع خواب قرآن می‌خوانی؟ - آره پسر گلم. - چرا؟ آخر قرآن حرف‌های قشنگ خداست. صدای خداست. خدا در قرآن با ما حرف می‌زند، ما صدای خدا را انگار می‌شنویم. گفتم: «من چند سوره‌ی کوچک قرآن را بلدم. بارها خوانده‌ام؛ اما صدای خدا را نشنیده‌ام. صدای خدا چه رنگی است؟» مامان‌بزرگی کمی به طرفم خم شد، سرم را بوسید و گفت: «محمدمتین‌جان! این‌بار که قرآن خواندی، به حرف‌های خدا خوب دقت کن، حتماً صدای خدا را هم می‌شنوی. صدای خدا را از توی دلت می‌شنوی.» آن وقت بسم‌الله گفت و خوابید. و من توی فکر رفتم که صدای خدا چه رنگی است. «قرآن سخن خداست...» امام رضا (ع) ╲\╭┓ ╭👵✨ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
18.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥰 اینم ویدیو آموزشی عموامید😍 شستن دست برای فینگیلی ها ╲\╭┓ ╭🌸 🌿 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای طراحی یه ساده و مفید ✂️ این روزها که زمان بیشتری رو با فرزندان دلبندتون میگذرونید میتونید برای سرگرم کردنشون بازی های ساده و جذابی طراحی کنید. ╲\╭┓ ╭🌈⭐️ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"صدای بهار" با صدای( پگاه رضوی) 👆👆👆 🌻 💕🌻 🌻💕🌻 💕🌻💕🌻 🌻💕🌻💕🌻 Join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@childrin1کانال دُردونه.mp3
8.95M
"محسن قمی" ☝️☝️☝️ 🐇 🐞🐇 🐇🐞🐇 Join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا