هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
🌺بمناسبت ولادت حضرت علی علیه السلام
. 🔥چادر مشکی فقط ۵۳۷ تومان🔥
✅بهترین فرصت خرید چادر مشکی درایران
با هرخرید چادر ۲ عدد سنگ شرف الشمس زنانه و مردانه از فروشگاه هدیه بگیرید....
🛍چادر بخر به قیمت تولید✂️🪡🧵
💯 جدیدترین و بروزترین فروشگاه چادر مشکی 💯
😍خاص پسندها وشیک پوشان ایتا اینجا پایان تمام جستجوهاست...
https://eitaa.com/joinchat/747111158C82c973f34e
✅ امکان خرید بصورت آنلاین و حضوری
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
🔥 چادر مشکی فقط ۵۳۷ تومان🔥
اینجا همه چیز ارزونه بهترین فرصت برای خریدی عالی😍
با تضمین بی قید و شرط کیفیت دوخت و پارچه👌
❌تخفیف باور نکردنی برای خرید چادر مشکی
✅چادر بخر با بهترین کیفیت و کمترین قیمت
https://eitaa.com/joinchat/747111158C82c973f34e
#حکایت
♦️پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت.
پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پرتره زیبا از او نقاشی کنند.
اما هیچ کدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟
سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر کلاسیک از پادشاه نقاشی کرد.
نقاشی او فوقالعاده بود و همه را غافلگیر کرد.
او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانهگیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده.
نتیجه اخلاقی:
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان.
❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😳کاملا واقعی👌
این شکارچی، یه نابغه ست!
😰حاضری با موجودی که از تو باهوشتره روبهرو بشی⁉️
😵💫من که از تعجب میخ کوب شدم
🤯😱 + 📲 کاملشو #سنجاق_کردم 📌👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4195352666C2f65709ab2
👀 اصلا خودت بیا ببین👆
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
#داستان_عجیب_قبر♨️
🎥دانشمندان، دوربینی را در #قبر یک مرد #مسلمان قرار دادند! پس از مشاهده نتیجه، با تصاويري #عجیب روبرو شدند...😱😭
👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/4195352666C2f65709ab2
👌همه آنها مسلمان شدند
اما به چه دلیلی ⁉️🤔
⚠️ زیر ۱۵ سال تماشا نکنن❌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥حکایتی از جهانگیر خان قشقایی از زبان استاد عالی
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هدایت شده از تبلیغات گسترده ریحون
📌دختر یتیم!
دختر يتيمى با مادر پير خود زندگى مى كرد، پسر عمويش ازش خواستگارى كرد،بعد از اينكه عروس خانواده ى عمو شد، دختران و زن عمو بهش زور مي گفتند و انواع ظلم را بر او روا مى داشتند، دختر جوان هر بارى كه خانه نزد مادرش مى آمد شكايت مى كرد...
بعد از مدتى خانواده عمويش متوجه شدند، كه دختر غمگين مى رود و خوشحال و سرحال بر مى گردد، به شوهرش گفتند؛ زن تو دوست پنهانى دارد و در خانه ى مادرش با او ملاقات مى كند......
⬅️ادامه ی داستان➡️
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
❗من چیستم؟!!
مردی بی سر مرا نوشت ! زنی کور مرا خواند !زنی لال کلمه به کلمه تکرار کرد ! ومردی کر مرا شنید من چیستم ؟؟
⬅️ مشاهده جواب➡️
دوستانهها💞
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 سرگذشت ثریا..... 🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🌸🍃
#ثریا
سرمو انداختم پایین و گفتم آقاجون غروب حجره نمیره ، اگر میخواین برین قبل غروب برین ،هادی آهسته چشمی گفت و از در بیرون رفتم .شب دل تو دلم نبود که آقاجون بیاد ، وقتی در خونه رو باز کرد و اومد مدام منتظر بودم تا از هادی یه حرفی بزنه ولی هیچی نگفت نمازشو که خوند رفت یه گوشه نشست و ساکت بود بعد چند دقیقه گفت ثریا بابا جان؟
همینو که گفت قند تو دلم آب شد که از هادی یه حرفی بزنه ، گفتم بله اقاجان؟ آهسته گفت برو مهزاده رو بیار ،گفتم خوابیده گفت پس سهراب بیار آدم میاد تو این خونه بچه ها رو نمیبینه خلقش تنگ میشه .شام که خوردیم من اومدم تو اتاقم نشستم که آقا جون در زد و اومد داخل یکم نشست رو تخت و گفت میگم ثریا چه خوبه که این جایی آدم خسته که میشه به یه امیدی برمیگرده سر خونه زندگیش توهم چراغ این خونه ای مثل مهزاده و سهراب.خندید و گفت البته دروغ نگم اونا شیرین ترن ولی مهر تو یه چیز دیگس ، اینا رو گفتم که بگم اگر مادرت میگه مایه شرم ما شدی من میگم نشدی، قبل تو من فهمیده بودم بچه راضیه از محمدحسینه ولی ساکت شدم ، پا رو وجدانم گذاشتم و گفتم مهم اینه دخترمو میخواد . ساکت شدم و فکر نکردم بچه برادرمم مهتابو میخواست که جیگر گوشمو خون به جیگر کرد
بابا زل زد تو چشام و گفت ثریا وقتی اون روز سرسفره اون حرفا رو زدی فهمیدم فرق نون حلال و حروم چیه فهمیدم اگر از هفت سالگی عرق ریختم و سگ دو زدم حاصلش شدی تو ،تویی که وجدانتو پای هیچی نذاشتی ، اگر میگم تو چراغ این خونه ای واسه ایناس که میگم
ثریا هرروزی که از زندگی بدم اومد به تو فکر کردم که داغ شهاب دیدی و بعدش حاظر نشدی خوشی رو با هر قیمتی بدست بیاری، حاضر نشدی چون تربیتت درست بود . الآنم به خاطر حرف خانم جانت من تره خورد نمیکنم اگر حرف تو نه باشه چون اگر بری چراغ این خونه خاموش میشه ، تو اگر باشی در این خونه رو که باز میکنم چشم میدوزم به پنجره اتاقت که نگا کنی و بگی سلام آقاجون.همین که سلام کنی میفهمم هنوزم آدمم هنوزم یکی هست که مثل نادر نیست که هرروز خط بندازه رو ابرو و شرفمون ، آقاجون از جاش پاشد و گفت ثریا خودمم نفهمیدم چی گفتم در اتاق باز کرد و گفت دلم نمیخواد بهم بگی راضیی چون میدونم حیای پدر و دختری نمیذاره ولی اگر ناراضیی به این وصلت و واسه آبروی ما داری میری پای سفره عقد حرفتو برن . با خجالت گفتم آقاجون هرچی شما صلاح بدونی همونه ، حرف حرف شماست . بابا خندید و چیزی نگفت و درو بست و رفت
🌼🌼🌼🌼🌼
هدایت شده از تبلیغات ملکه(نجوا)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا