eitaa logo
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
155.9هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
18.3هزار ویدیو
285 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از رسانه ابرار 🇵🇸 🚀
امام مهدی عج ❤ برای تعجیل ظهور و فرج من بسیار دعا کنید که در آن فرج و حل مشکلات شما خواهد بود 🍃 ✅ بحارالانوار،ج۵۳،ص۱۸۱ اللهم عجل لولیک الفرج جهت تعجیل در ظهور آقا صاحب الزمان عج ❤ صلوات 🌼 🔶 @abrar_media
هدایت شده از رسانه ابرار 🇵🇸 🚀
Ali Fani - Tajalie Taha.mp3
5.46M
امید غریبان تنها کجایی ... ✋ ▫️ علی فانی / تجلی طاها برای تعجیل در فرجش صلوات ❤️ 🌺 🔶 @abrar_media
ای نسیم صبحگاهی،حد خود را حفظ کن چادر بانوی من دارد به دستت میخورد ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ طراح : طاهره @Clad_girls 🆔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌وقتی برخی از مردم مرزهای غرب‌زدگی را در می نوردند قوانین پوشش دانشگاه های انگلیس و آمریکا رو نشون مردم میدن و ازشون می پرسن این قوانین برای کجاست مردم هم بدون هیچ فکری میگن برای حوزه علمیه قم یا دانشگاه امام صادقه بابا غربی ها هم اینقدر غربزده نیستن که شماها هستید :) 🆔 @Clad_girls
📓📔📒📕📗📘📙 🎙 کتاب صوتی دختر شینا👇👇👇
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
•●❥دنیا دیگه جای قشنگی نیست!❥●•   فاصله بین محرم پارسال تا امسال را چند باری در ذهنم مرور می کنم.امسال حال و روزم داغونتر از قبل است!! این یعنی یک قدم به عقب برداشته ام!!آنهم من!بدا به حال من..بدا به حال من...منی که ادعایم گوش فلک را کر کرده بود اما اکنون پا به فرار گذاشته و من مانده ام و من!شاید همه چیز زیر سر همین واژه دو حرفی خوابیده باشد؟!من! آری همه چیز از منیت شروع شد!به هر چه خندیدم به سرم آمد!همینکه که گفتم من این خطا را نمی کنم،دقیقا عین همان به سرم آمد!و من همچنان پا کج گذاشتم و روی خرابه های خانه شیطان قدم نهادم..همدم شب و روزش شدم..بی چون و چرا هر چه شیطان و نفس امر کردند گفتم:چشم..! الساعه قبول! حرف از توبه که می شود خنده تلخی روی لبانم سبز می شود..انقدر در توبه و شکستنش سابقه دار شده ام که دیگر حنایم رنگی ندارد!به گمانم چند وقت دیگر اسمم در کتاب گینس ثبت شود! ترس آن دارم که قبل مرگ همه درهای منتهی به توبه به رویم بسته شود...! خسته ام..خسته از گناه..خسته از خیلی چیزها..راستش را بخواهی همه خسته اند..دنیا دیگر بدرد نمی خورد!نمیدانم شاید..شاید همین خسته شدن ها به ما بفهماند که جای خالی یک نفر در دنیا خیلی توی ذوق می زند..یک نفر..یک آقا..گفتم آقا..! آقا جان! ای من بفدای اشک هایی که برای گناهان من و امثال من روی گونه هایت جاری میشود..حال که تا خرخره در منجلاب گناه فرو رفته ایم..حال که دنیا روی خوش نشان نمی دهد..مشکلات و گرفتاری ها صدبرابر شده ناخودآگاه یاد تو می افتیم!! بی انصافیست اگر تو را برای اتمام مشکلات بخواهم..! منتظر واقعی که با شرط و شروط امامش را نمی خواهد..می خواهد؟! نمیدانم کی قرار است این زبان و قلبمان یکی شود؟! این پای لنگ لنگان ما درست شود؟! از تو می خواهیم بیایی اما خودمان یک قدم برای آمدنت بر نمیداریم که هیچ..!چندین قدم برای نیامدنت برمی داریم!! آقا جان مگر دعای تو ما را به خودمان بیاورد!!! آقای من.. دعایت بدرقه زندگیمان است می دانم..اما آمدنت از اوجب واجبات است..جان مادرت زهرا بیا..تو را جان زینب بیا...آمدنت حق ما هست..!نیست؟!ما امامان را می خواهیم..یوسف گمگشته می شود بیایی تا چشمان نابینایمان مانند یعقوب بینا شود؟!می شود بیایی تا دنیای پر از دردمان گلستان شود؟!میشود بیایی آقا..؟! می گویند"گر صبر کنی زغوره حلوا سازی.." آقا جان می دانی؟!میترسم..می ترسم آنقدر صبرم برای انتظارت طولانی شود که بوی حلوایم در کوچه بپیچد.. •●❥شرمنده ام ڪہ بینِ دعاهای شخصے ام "عَجِّل وَليِّكَ الْفَرَجَ"تـــ آخری شده❥●•   @ghaf_313 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
🔺 آندلسی کردن، شیوه همیشگی دشمن روزنامه ایندیپندت انگلیس در مقاله‌ای بهترین راه جلوگیری از موج انتشار اسلام در جهان را ترویج فحشا بین دختران مسلمان دانست. 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
🍃 #قائمانہ با چہ رویے بنویسم ڪہ بیا آقاجان😪 شرم دارم، خِجِلَم من زِ شما آقاجان😓 چہ ڪریمانہ بہ یاد همہ‌ے ما هستے 🙏 آه از غفلت روز و شب ما آقا جان😭 این جمعه هم گذشت💔 💚 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
mp3-masihabia.mp3
3.55M
🎧 🍃 بیا نور چشمای دنیا ،بیا بیا ای مسیحای دلها ،بیا هوای دلا بی تو بارونیه بیا ای دل ارام زهرا ،بیا 🆔 @Clad_girls
#شهدا... مـــرا #میهمان ِ سفـره ی مهربانی ِخود کنید! دلـم گرفته از آشــــوب ِ #شهر ... اینجا #آدمها غریبه اند #اخلاص و #صفا و #گذشت... دلم یک جـُــرعه #سادگی میخواهد ... #فکه 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
بانو✋ ✅حواست باشد... 🎥یک دوربین فیلمبرداری همواره ازلحظه به لحظه ی کارهایت فیلم میگیرد تا☝️...روزی درپیشگاه خدا وپیش روی همه ی جهانیان ،تمام آنچه دراین دوروزدنیاکرده ای آشکارسازد ⏸ 🚫نکندبه این "چندروزدنیا" دل ببندی و "زندگی ابدی ات" راویران کنی!❌ ⛔️نکنددراین دنیای آشفته بازار،تو نیزهمرنگ کسانی شوی که باهرگناه، به امام زمان (عج)سیلی میزنند❗️😰 این رابدان 👇 [ ارزش تو این نیست که پیکرت،اسیرنگاه هرکس وناکسی شود ] ⬅️تو نبایدبه هرکسی،اجازه دهی تورابراندازکند و👈دودگناهش درچشم خودت برود❗️😳 . . آری...آنهاتورامی بینند وخوششان می آید😓 ولی [گناهش،برای هردوی شمانوشته میشود] و«این توهستی که ضررمیکنی » چون هم رایگان بدنت رابه اشتراک گذاشتی ،وهم گناه کردی🔥 این هاراخواهرانه میگویم... هرکسی رادرقبرخودش میخوابانند وخودش مسئول پاسخگویی به اعمالش است ⚖ هیچ کس ازآنان که به خاطرشان به گناه افتادی روز قیامت و میا قبر نمی آید که توراحمایت کند...و تنها خواهی ماند بدون خدا... اما ، تو میتوانی کاری کنی که دستت رابگیرند ✅کسانی مانند ارباب حسین (ع) 🏆پس دنیای دوروزه ات راخوب بساز که دردنیای همیشگی آسوده باشی کاری نکن مادام رویارویی بااعمال دنیایت ، شرمنده شوی😓 که شرمندگی بد دردیست✋... 🌸🍃🌸🍃🌸 ❣ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
✨💓 سلام مردم دنیا✋ و اما بعد بدانید که اگر تمام شما مرا به خاطر چادرم رها کنید من می مانم و خدا ♥ من می مانم و چادرم 😍 خدایی دارم مهربان😇 از تار و پود چادرم به من نزدیکتر 🆔 @Clad_girls💜ڪانال برتر حجاب
#محرم_نزدیک_است 🏴 3 روز تا ماه عاشقی 🆔 @Clad_Girls
♨️گاهی یڪ #نگاه_حرام👀 ❣ #شهادت رابرای ڪسی ڪه ✊لیاقت دارد، 😔سالها #عقب_می‌اندازد… 🛎چه برسد به ڪسی ڪه 🀄️هنوز لایق #شهادت بودن را 💠نشان نداده…😔 😇 شهیدخرازی💞 #حاج_حسین_یڪتا مےگفت: درعالم رویا، به #شهید گفتم: چرا براے ما #دعا نمی‌ڪنید ڪه شهید بشیم؟! مےگفت ما دعا میڪنیم براتوڹ #شهادت مینویسن ... ولی #گناه ڪه میڪنید پاڪ میشه... به خاطر شهـــ❤️ــــدا #گناه نڪنیم ڪلیڪ ڪنید↩️ @Clad_Girls
❗️۸۰۰۰ مامور برای پیداکردن دوربین های مخفی در سرویس های بهداشتی بانوان😐 #حجاب #عکس_نوشت 🆔 @Clad_girls
داستانی برای نوجوان ها ❣ این داستان زبان نصیحت ندارد✋ بلکه زاویه ای از واقعیت را به شما نشان می دهد👁🕵 👇👇👇👇
    | | @biseda313 شاید مضحک بنظر بیاید اما؛ من چند کرم درون دارم. کرم هایی که ساعت پنج صبح دلشان می خواهد در سرم رژه بروند و من هم کت بسته تسلیمشان می شوم. پس کوله و هندزفری را اسباب راه می کنم و سوال مادر: «کله ی صبح کجا؟» را جواب یک کلمه ای می دهم: «ورزش!». همزمان با این که مادر خیالش راحت می شود پسرش سر به راه شده است، من هم به راه می افتم. پایم را از در خانه بیرون می گذارم و کتانیم به سنگ فرش سرد خیابان برخورد می کند؛ یکی از کرم های افکارم که شدیدا افسردگی دارد، از فرصت استفاده می کند: «زمستان نبودش را یادت هست؟» کرم دیگری که در جوارش دستمال یزدی می چرخاند، جواب می دهد: «دختره ی نالوتی می گفت ما هنوز تینیجر (نوجوان) هستیم، ازدواج چه می فهمیم!» کرم افسرده، زانوی غم بغل می گیرد: «پس دوستت دارم تا ابد، اولین دروغ تینیجری هاست؟» هیچ کس جواب نمی دهد. به چهار راه می رسم و کرم ها همه یکصدا می گویند: «بپیچ به چپ!» آدرس مکانی آشنا را می دهند اما دکتر طاهر، این منطقه را ممنوعه اعلام کرده بود. مردد گوشه ی چهار راه می ایستم. نفس هایم به علت دوندگی زیاد به شمارش افتاده بود. چراغ راهنما سبز ، زرد و قرمز می شود، خیل عظیم جمیعت در حال حرکت هستند اما من گرچه گوشه ی چشمم به منتهی الیه سمت چپ منحرف می شد، توان حرکت نداشتم. صدای پیچیده شده در گوشم: «بپیچ به چپ!» حالا دیگر با موزیک راک درون هندزفری ریتمینگ شده بود. کرم عوضی افکارم به این آهنگ علاقه ی مفرط دارد؛ بشکن می اندازد و می آید وسط: «چرا نشستید! برای سپهر دست بزنید... ناسلامتی قهرمان دوی ماراتن ما، یک روز عاشق هست، یک روز فارق!» کرم های دیگر با شنیدن حرفهای او، جان دوباره ای می گیرند و گودبای پارتی راه می اندازند؛ همه بجز کرم افسرده. این اواخر به کلمه های بای دار، آلرژی گرفته بود. با قرمز شدن چراغ راهنما و ورود من به خیابان سمت چپ، کرم ها به یاد پرستار دلم، چند دقیقه سکوت می کنند. حتی کرم عوضی می داند الان وقت مزه پرانی نیست. خفقان محض را در سرم احساس می کنم؛ لب می زنم: «خیابان پرستار!» دوباره باد به جان موهای لخت درخت مجنون در حاشیه ی خیابان پرستار افتاده اما لرزش اندامم ناشی از سرما نبود؛ روز تولد کرم افسرده برایم تداعی می شد. خوب خاطرم هست؛ خانم پرستار که هنوز سال یازدهم تجربی بود و اصرار داشت صدایم بزن:«خانم پرستار!»، به جای بازوی من که روزی بیمارش بود، به برگ های درخت مجنون پیله کرد. درست همانجا؛ کرم افسرده پا به دنیای کله خرابم گذاشت و بیخ گوشم زمزمه کرد: «لطفا یک نخ سیگار!» از من می خواست؛ سپهر! شاگرد اول ریاضیات. همان که آقای گل محمدی، دبیر حسابان با آن همه دم و دستگاه محساباتی، بر سرش قسم می خورد. شبی که خواب حوری مقنعه سفید را دیدم و صبحش حسابان را دوازده شدم فراموش نمی کنم؛ آن روز من از چشم آقای گل محمدی افتادم، به چشم خانم پرستار نیامدم و پایان عصر همان روز، با چند پوک ناشیانه، پاسخ مثبت به کرم افسرده دادم. البته این پایان ماجرا نبود، پوک های اول مصادف شد با هق هق مادر در نیمه های شب به علت بوی مشکوک دهان تک پسرش و بقول او؛ چشم و چراغش. ادامه دارد...🔜 ❣ ✅ ڪانال برتـــر حجابـــ ✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇 💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a0573093102592Cc9d364a057  
اگر حـــــرم حضرت زینــــب سلام اللہ علیها نمیتونم باشم😞 ... مدافع  🌹حضرت زهـــــرا سلام اللہ علیها 🌹ڪہ میتونم باشم✌️🏻... . . . 🆔 @Clad_girls 🍃🌸
#حقوق_مازاد⚠️ حقوق مازادے، بہ نیت قربةََ الے آزادے؟! مرد با همسرش تامین می شود اما؛ زیاده تر از مایحتاجش را تو در خیابان شخصاََ می پردازی. بالاخره نگفتی؛ مازادی یا آزادی؟ #میم_اصانلو @clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
•●❥ هر خنده ای حلال نیست ❥●• بوی محرم می آمد.. باید برای عزای ارباب پیراهن مشکی تهیه می کردم.با پیمان برای خرید پارچه به بازار رفتیم،بعد از خرید سراغ حاج حیدر خیاط قدیمی در کوچه پس کوچه های مولوی که خیاطی اش حرف نداشت رفتیم؛به قول معروف دستش برای همه خوب بود،لباس را طوری میدوخت که سالها برایت عمر می کرد.سرش شلوغ بود،گوشه ای ایستادم و مشغول ور رفتن با گوشی ام شدم و پیام های کانال مذهبی ام را چک کردم.. [تو محرم به دختره میگم؛میشه شمارتو داشته باشم؟ میگه:برا چی میخوای؟! میگم:میخوام در مورد اشتباهی که یزید کرده با هم صحبت کنیم] [ چقدر چادر بهت میاد! _فدات شم،تو هم چقدر قشنگ زنجیر میزنی.. "رابطه های شب محرم"] [نذری دادنی نیست،گرفتنیه! از روی المک گاز خودش را روی جمعیت پرتاب می کند!] پیام های کانال را برای پیمان خواندم،هر دو از خنده روده بر شدیم.جوک ها را به سایر دوستان ارسال کردم..صدایی خنده مان را قطع کرد..گویی قیچی از دست حاج حیدر روی میز افتاده بود..!چهره اش در هم شد..سنگینی نگاهش را حس کردم! گفتم《چی شد حاج حیدر؟》گفت《 پسر حاج احمد!بچه هیئتی و عشق شهادت..به متنی که خوندی فکر کردی و خندیدی؟!جوک برای محرم!؟کمی تامل کن و ببین پشت این جوک ها چیه آخه پسر جون!!هر جوکی که جوک نیست..هر خنده ای که حلال نیست..قیمه ای که شفا داده هزاران هزار آدم رو،حالا شده جوک برای تفریح و سرگرمی..!نمک خورده نمکدون رو شکستیم..ماه،ماهی هست که زمین و آسمان به عزاش نشستند؛آنوقت به جوک هاش غش غش می خندی و نشرش میدی؟!به حرمت شیر پاکی که خوردید،حرمت این ماه رو از بین نبرید..حرمت این ماه رو از بین نبریم...》آهی کشید و به برش زدن پارچه ی روی میز ادامه داد.. خنده هایمان دیگر محو شده بود..من و پیمان در سکوت سنگینی مشغول فکر شدیم با چند کلمه"عزاداری،جوک،حرمت.." @clad_girls