#جیک_و_ماجیک
#سیب_خدا | #پارت_اول
#میم_اصانلو | @biseda313
بینی نخودی شکلش به فضای معطر، سریع الاحساس بود. نقطه ی اوجش هم ظهرِ امروز بود که احساس کرد بوی سیب در محیط خانه پیچیده اما در خانه ی آنها دریغ از یک قاچ سیب!
ذهن کوچکش آمادگی بیست سوالی داشت، با نوای کودکانه پرسید: «مامان جانم! این بوی چیه؟ انگار بوی سیب می آد!» مادرش اکثر اوقات دوکار را با هم انجام می داد؛ شستن ظرف ها و گوش سپردن به رادیو اما آن روز سه کاره شده بود؛ صوت روضه خوان از بلندگوی رادیو در دلش غوغا بپا کرده بود و او به پهنای صورت اشک می ریخت؛ این شد که جواب عجیبی به دخترکش داد: «قربان حس بویایی ات پری زادم، بوی مُحرم هست...!»
پری در آن سن کم، به کلمات غریبه کنجکاوی نشان می داد. خصوصا که این لغت غریبه بسیار قریب به مشامش می رسید؛ غریبه ی آشنای او... مُحرم!
آرام به گوشه ای از مطبخ خزید و چشمان عسلی اش به سقف خیره شد. در رویایش از مُحرم یک خوراکی خوشمزه ساخت که مثل سیب است اما کمی خوشمزه تر، کمی خوشبوتر و قدری سیب تر... آنوقت اسمش را گذاشت: «سیب خدا...» در دلش به او گفت: «تو خیلی خوشبویی، با من دوست می شی؟» و احساس کرد بوی سیب خدا شدت گرفت؛ به این ترتیب دل به دل راه دارد، اتفاق افتاد و آن ها باهم دست دوستی را جانانه فشردند.
زمان در کنار سیب خدا برای پری مثل فرفره می گذشت. حالا دیگر یک غروب از دلداگی آن ها گذشته بود. هم زمان با پوشیدن رخت عزا بر تن آسمان، پری هم به اتفاق برادر و خواهرش به حسینیه ی محل رفتند. آن شب طولی نکشید که پسرها به ترتیب از بزرگ به کوچک صف بستند و زنجیر زنی به صورت سه ضرب، نظم گرفت؛ البته قائله به اینجا ختم نمی شد و تحت مقنعه ی مادر ها، سینه زنی با جگر سوخته رونقی دیگر داشت.
دست های پری هم در دستان خواهرش گره خورده بود اما چشم های عسلی او روی عَلَم بسته شده به کمر برادر، قندک بسته بود. مکث کوتاه او بر روی عَلَم موجب شد تا دوباره بوی سیب خدا، شامه اش را نوازش کند. پری به محض ورود دوست جدیدش، دست خواهرش را به سمت پایین کشید و شتاب زده پرسید: «آبجی! آبجی! مُحرم، عَلَم دوست داره؟» خواهرش آهی کشید و پاسخ داد: «مُحرم، علمداری داشت که از ناحیه ی دست، از دست رفت...داداشی می خواد جاشو پر کنه!»
گرد حسرت بر دل پری نشست. نگاهی به کف دست هایش و بعد به هیکل درشت عَلَم انداخت. با لب و لوچه آویزان گفت: «حیف! من نمی تونم علمدار محُرم باشم؛ عَلَم خیلی بزرگه و دستای من هنوز کوچولوئه اما...آخه... محُرم دوست منه!» خواهرش که از شیرین زبانی پری، به وجد آمده بود، فکری در ذهنش جوشید. ادامه دارد...
🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏
❣ #دختــران_چــادری
✅ ڪانال برتـــر حجابـــ
✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇
💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
#مهریه 💕
ڪسانے ڪہ مهریہ بالا براے خانمشان قرار مے دهند، بہ جامعہ ضرر مے زنند.
خیلے از دخترها توے خانہ مے مانند،🙁
خیلے از پسرها بے زن مے مانند،
بہ خاطر این ڪہ این چیزها وقتے در جامعہ رسم شد، سنت و عادت شد،
بہ جاے #«مَهرُ_السّنّة»،
بہ جاے این ڪہ مهر پیغمبر(ص) سنت باشد،
✴️وقتے مهر جاهلے سنت شد، اوضاع، اوضاع جاهلے خواهد شد.🙁
#مقام_معظم_رهبرے
💕 @Clad_girls 🍃🌸
#جیک_و_ماجیک
#سیب_خدا | #پارت_دوم | #پایان
#میم_اصانلو | @biseda313
لبش را به لاله ی گوش پری نزدیک کرد و مثال یک راز، آرام نجوا کرد: «پریِ آبجی! تو هم می تونی علمدار محرم باشی، کافیه جای رقیه(س) رو خالی کنی...» چشمان عسلی پری لحظه ای روشن تر شد و با لحن خواهش و تمنا پرسید: «تو رو خدا بگو چیجوری؟» صدای خواهرش آرام تر از قبل به گوش می رسید: «کار سختی نیست، فقط کافیه چادر منو سفت بچسبی...!»
همان لحظه چادر میان دست و پنجه کوچک پری مچاله شد و رد ناخن های کوچکش بر روی کف دست ها نقش بست. عشق به سیب خدا، در لا به لای انگشتان بامعرفتش حلول کرده بود و نیاز به امان نامه نبود. از خوشحالی در پوستش نمی گنجید، حالا دیگر او یک علمدار شده بود.
صدای بلندگو لحظه ای خاموش شد و حواس ها مِن جُمله هوش و حواس پری پِیِ علمدار جلب شد. برادرش با نعره ی یاحسین، صف شکنی کرد و عَلَم را بالای سرش چرخاند. پری هم فالفور کار برادرش را سرمشق قرار داد و گوشه ی چادر خواهر را بلند کرد و میان زمین و آسمان تکان داد. گرد و خاک عَلَم ها در کوچه بلند شده بود و از گوش گوشِ چادرها فرو می ریخت...
پری در دنیای خودش غرق شده بود و دیگر به اطراف هیچ توجهی نداشت، زیر لب دوستش را دلداری داد: «سیب خدا؟ من هم جای رقیه! دیگه ناراحت نباشی ها، چادر خواهرمو ول نمی کنم...!»
عَلَم برادر بار دیگر روی کمر نشست. بلندگو روشن شد و صدایی آشنا، گوش فلک را کر کرد: «بوی سیبُ حرم حبیبُ..» در آن لحظه و غفلت همگان، چه کسی باورش می شد که سیب خدا به پری لَبَیک گفته است!
حال و هوای خواهر پری در آن سوی چادری که در دست داشت، جوری دیگری رقم می خورد. دیدن این سبک عزاداری کودکانه و نجوای عاشقانه ی پری، با روح و روانش بازی می کرد. بغض راه گلویش را بسته بود. لحظه ای دستش را روی دستان کوچک پری گذاشت و انقباض رگ های سلحشور دو خواهر بر بدنه ی چادر، فشار عشق را وارد کرد.
با خودش بلند بلند حرف هایی می زد، حرفهایی که برای پریِ کوچک، اندکی قابل لمس بود: «هرکسی باید چادرش دچار فلسفه ای باشد، باید.. باید.. با یک چیزی گره ای ناگشودنی بخورد تا رنگ مشکیِ ابدیّت بگرید. خوشا به بختت پری! که چادرت با بوی سیب خدا آمیخته شده...»
🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎🍏🍎
❣ #دختــران_چــادری
✅ ڪانال برتـــر حجابـــ
✅ برگزیده ی رصدنمای فضای مجازی👇
💟 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
سڪینہ، زینب و رباب!
گوش گوش تنمان براے این سہ گوش ذوب مے شود منتها گوش گوش چادر خاڪے مهم نیست آنقدرها!
اصلا هرچیزے ڪہ گوشہ دارد، سہ گوش است؟ دلایل فیثاغورثے براے فرار!
#مغز_اشڪ
⬛️▪️ @clad_girls
هدایت شده از ریحانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏅 انگشتری که رهبر انقلاب به مدالآوران بازیهای آسیایی هدیه داد
#دیدار_بانوان_ورزشکار
❣️ @Khamenei_Reyhaneh
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
مےسپارم تار و پودِ
چــادرم را دستـــِ | تُ | 😍
من ڪنیز خواهرتــ
هستم نظرڪن یاحسین♥️
#ڪنیزعمہساداتــ 😌✌️🏻
▪️ #پروفایل_محرم
🆔 @Clad_girls 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 برادرم #حجابت رعایت کن‼️
متاسفانه تا اسم حجاب میاد
همه فکرشون میره سمت دختران و زنان کشورمان
این باید کنار گذاشته بشه
#حجاب همیشه در مو و لباس زنان خلاصه نمیشه بلکه میتونه گفتار و رفتار ما رو هم شامل بشه پس
برادرم حجابتورعایت کن!
#استاد_رائفی_پور
#حجاب_مرد
#برادرم_حجابتو_رعایت_کن!
🆔 @Clad_girls 🍃🌸
🌺 عطر ریاحین 🌺
ساحت زنانه ام عطـر رَیاحـین دارد؛
ما را به رایحه ی تند کوکوچَنِل ها
به منظور شامه نوازے اغیار، چه نیاز؟
#میم_اصانلو
@clad_girls 🍃🍃
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
♥️
⚡️شخصے به علامہ طباطبایے گفت:
یڪ ریاضتے براے پیشرفت
معنوے بہ من بفرمایید!
✨علامہ فرمودند:
بهترین ریاضت خوشاخلاقے
در خانواده است.
#سبڪ_زندگی
💠 @Clad_girls 🌷
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
♥️ ⚡️شخصے به علامہ طباطبایے گفت: یڪ ریاضتے براے پیشرفت معنوے بہ من بفرمایید! ✨علامہ فرمودند: بهترین
✍ #حواستو_جمع_کن_نامه!🔴🔴🔴
اقایِ همسرِ به اصطلاح #مذهبی که همه غرور و افتخارت اینه که خانمت مومنه و سربه زیر 😌 !!!
حواست به ی چیزایی باید باشه که نیست بعضی وقتا ... ! 😞
چرا فکر میکنی چون خانمت مومن و باخداست پس معصومِ و شیطون نمیره سمتش؟؟؟!!!😰
چرا انقدر خانمت رو تو بیان جملات عاشقانه و احساسی تشنه نگه میداری که بعضی وقتا تو تصوراتش باید دنبالش بگرده ؟!😔
همین خانم مومن شما !
#شاید گاهـــــــــــی اوقات تو فضای مجازی دلش بخواد با ی نامحرم چند کلمه اضافه تر حرف بزنه!😶
چرا ؟!😨
چون تویی که جنس مخالفشی اما محرمشی؛ از لحاظ احساسی و کلامی ارضاش نکردی !😩
فرار نکن از واقعیت !😱🏃🏃🏃
اینکه تو ذهن خودت #محالش کنی فقط پاک کردن صورت مساله س !😒
خانم مومن شما هم گاهی ممکنه مخاطب وسوسه های شیطانی😈 قرار بگیره ولی شک نکن اگه شمایِ همسر اونو اشباع کرده باشی خیلی راحت و قاطع جواب منفیش رو میکوبونه تو صورت شیطون! 😎
اما اماااان از روزی که ....
برات یه پست عاشقانه 😍 میفرسته و تو در جوابش مینویسی:
📲انقدر بیکاری که میری میگردی دنبال این چرت و پرتا تو کانالای مختلف ؟؟!😏
برات یه شعر احساسی😌 میفرسته و تو در جواب براش مینویسی:
📲اون پیرهن ابیه رو انداختی توماشین؟؟ برای فردا میخوامشااااا😠
و ....
تو حتی فرستنده که نیستی هیـــــچ ؛ گیرنده خوبی هم نیستی اقای همسر مذهبی !↩️🔴↪️
و نتیجه این میشه که:
خانمت؛همسرت؛محرمت؛ ...
#ناخواسته #ناآگاهانه و بعضا #بی_اختیار... 😔 در این برهوت فضای مجازی ♨️ دنبال همکلامی از جنس مخالف میگرده تا شاید بتونه اون احساس و نیاز طبیعی ارتباط با جنس مخالف که درون هر آدم سالم؛عاقل و بالغی هست رو به بدترین شیوه ممکنه پاسخ بده ! .... 😩
در انتخاب اشتباه همسر شما و مقصر بودنش شکی نیست! اما ... اما .... اما .... شمایِ همسر ِمذهبی! کجای این قصه تلخ ایستاده ای .... ؟!!! 😔
قصه تلخ #همکلامی_های_حرام در این دنیای مجازی !
که بی هیچ شک و شبهه ای از کمبود همکلامی در دنیای واقعی آغاز میشود ....
#اقای_همسر_بیدارشو!
#وسوسه_هایی_از_جنس_آخرالزمان!
🆔 @clad_girls
4_5868419721551939413.mp3
9.18M
#مناجات
دلم گرفته اقا😭😭اربعینمو امضا کن
#بی_حسین_میمیرم😭😭😭
#اللهم_الرزقنا_کربلا ❤️
#پیشنهاد_دانلود_ویژه👌
| @Clad_girls
هدایت شده از 🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸
نمیدانم در دلتـــ چہ میگذرد
ولے☝️
احسنتـ ، کہ با حجابتـــ😍
نہ دل شـهیدے را شـ💔ـکاندے
نہ دل جـــــوانے را لـــــــــرزاندے😔✋
🆔 @Clad_girls
🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸
◾ #اربعین،
با #چادرم راهی شوم سمت #حرم
این تمامِ آرزوی یک جوان مؤمن است...
#لبیک_یاحسین(ع)
#اربعین
🆔 @Clad_girls
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
⚠️ #تلنگـــر‼️
🔴به همین روال اگر پیش برویم 🚶🚶🚶
قطعا دنیا به خود خواهد دید
روزگارانی را که در آن👇
انسانیت معنا می شود با داشتن دو عدد پا ...!👣
حیا یعنی: عریان نبودن !! 👗♨️❌
و داشتن غیرت مساوی ست با
👈داشتن یک مشت افکار پوسیده ! 😤😏😒
🔴 #به_همین_روال اگر پیش برویم قطعا روزی؛
تمام موزه های شهر پر می شوند از👇
*** تکه پارچه های #مشکی قاب شده ***
😔😔
که به دیوار آویخته اند و زیر آن نوشته اند👇
📜 پوشش زنان ایران زمین در روزگاران قدیم!!!
🆔 @clad_girls
☀️امروز آغاز ماه صفر
و ماه حزن اهل بیت(ع) است.
دعای هر روز ماه صفر
تقدیم به شما عزیزان 🌸
ان شاءالله باخواندن این دعا دراول ماه صفر از بلا دور بوده، حاجت روا شوید🙏
| @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨 مهدکودک های اونــا 😍
🚨 بعضی مهدکودک های مــا 😒
🔴🎥 آموزش خدمت به زائرین در مهد کودک های #عراق، تو بعضی مهد کودک های ما هم به بچه ها رقاصی یاد میدن!!
#اربعین
🆔 @Clad_girls 🍃🌸