یه جایی از زندگی هست
که آدم واقعا کم میاره و سکوت میکنه.
هر چقدر هم که بجنگه و مثبت اندیش باشه،
بازم زندگی یه سیلی محکم میزنه تو گوشش،
بعضیا هستن که میگن،
زندگی هر چقدرم سیلی بزنه
بازم تو میتونی قوی باشی،
یعنی من قوی بودم که تا الان تونستم
با این زندگی سخت کنار بیام و تحملش کنم.؟
اما باز هم شکستم و سکوت اختیار کردم.
سکوت کردم و تصمیم به خداحافظی کردم.
چون بی مهری آدمها بدجور قلبم رو شکست.
همه ماها به یه نوعی داریم سعی میکنیم
که محکم و قوی باشیم؛
همه ماها به یه نوعی یه غمی داریم،
ولی امید واریم که بگذره.
و زندگیمون ورق بخوره و فصل خوبش بیاد.
اکثر آدمها میگن چون میگذرد غمی نیست،
ولی باور کنین که بعضی از غم ها
هرچقدر هم که میگذره دردشون بیشتر میشه
و جاشون بدجور پر رنگ تر از همه میمونه
بعضی از ماها یه روزی توی یه مکان توی یه تاریخ
به خاطر یه غم خودمونو جا میزاریم،
و روحمونو دفن میکنیم و تنها فقط
یه جسم خالی میمونه.
اونم جسمی که داره دسته و پنجه نرم میکنه،
و تلاش میکنه تا فقط زنده بمونه.
بازم هر کاری میکنه زورش نمیرسه.
اینجوری بگم
آدمی که ساکته یا از جمع آدمها دوری میکنه
نه اینکه خوشش نمیاد باهاتون حرف بزنه نه
یا خودش رو بگیره اصلا اینجوری نیست.
اون آدم فقط فهمیده که کسی درکی از
حرفاش نداره
فقط تنها تصمیم گرفته که توی این زندگی
سکوت اختیار کنه.
چون در برابر بی مهری آدمها اینجوری شده
یه روزي میاد که دیگه ماها یاد ميگيريم
به جاي حرف زدن سکوت كنيم.
و به جاي نزديک شدن فاصله بگيريم.
یا به جاي منتظر موندن دیگه فراموش كنيم.
رفیق هیچ وقت برای کسیکه که شما
رو اذیت کرده اصلا گریه نکن.
تو در عوض فقط لبخند بزن و بهش بگو
ممنون به خاطراینکه به من فرصت دادی
تا کسی بهتر از تو رو پیدا کنم.
منظورم از کسی شخصی یا چیزی نیست نه.
منظورم اینه که یاد گرفته خودشو پیدا کنه.
من این روزا دلم يه رابطه ی سالم میخواد.
من فقط دلم میخواد ازم پرسيده بشه
امروزم چجوری گذشت يا چيزی نياز ندارم.
دلم بوسه های یواشکی رو میخواد.
دلم ميخواد پشت دستم تو چراغ قرمز
بوسيد بشه و ازم پرسیده بشه
حالم چطوره
هرجايی که میرم یکی باشه دستم رو بگيره.
دلم كارهای رمانتيک میخواد
دلم میخواد زمان هايی كه حواسم نيست.
یکی حواسش بهم باشه.
كه تهش به یه لبخند واقعی ختم بشه.
نه اشک و آه سرد و گریه های شبونه.
این روزا واقعا دلم دراز کشیدن روی چمنای
نم دار و شمردن ستاره ها رو میخواد
یا پياده روی های يهويی
یکی باشه که بهم اطمينان بده هميشه
کنارم میمونه
چیزای ساده ای که یه مرد یا یه دختر
از یه رابطه بهش نیاز داره
اما من هیچ وقت اینارو نداشتم
ولی اینم بگم همه ماها باید خداحافظی رو
یاد بگیریم
هر چند که خداحافظی آسون نیست؛
اونم از کسایی که برات مهم بودن؛
و تو مهم نبودی و نادیده گرفته شدی.
از کسایی که ازشون انتظاری نداشتی؛
کسایی که بهت چیزای خوب و بد
روزگار رو یاد دادن؛
آدمایی که همیشه بهت کمک کردن
تا بیشتر خودتو بشناسی.
کسایی که با وجودشون فهمیدی معنای
واقعی سکوت تنها سکوت نیست.
ولی خب باید بپذیریم که خدافظی هم
بخشی از زندگیه!
شاید هیچوقت دوباره همو نبینیم؛
اما خاطرات هیچ وقت از یاد آدم نمیره!
میره نه هیچ وقت نمیره.
اونم سیلی که بخاطرشون از این روزگار خوردیم.
گاهی اوقات فقط باید دور شد و رفت
تا شاید همه چیز بهتر بشه همین.
#مهــدی_محمـــودی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
نیمه های شب است
با صدای ضعیفی از آهنگی دلنشین بیدار میشوم
صدا را دنبال میکنم
در آشپزخانه رو به روی پنجره نشسته و دستش را دور لیوانِ چای حلقه زده و در حال تماشای شهر است
لای پنجره را کمی باز گذاشته و خودش را در صندلی جمع کرده
ملافه را دورش میپیچم
لیوان چای را کنار غزلیّات سعدی میگذارد و بدون اینکه نگاهم کند دستانم را میگیرد میان دستانش و میگوید:
بوی عید است...هوای نوبرانه...استشمام نمیکنی؟
شانه هایش را لمس میکنم و میگویم اگر هوای بوسیدنات بگذارد، اگر بوی موهایت رهایم کند بدم نمیآید...
سرش را بالا میآورد و سوالی نگاهم میکند
ادامه میدهم راستش من در جغرافیای تو زندگی میکنم جانا...
چشمانت تلفیق فصل هاست، آمیزهای از باران و آفتاب و شکوفه
و همین حالا که اینگونه از ذوقِ بهار آسمان را نشانه رفته ای وُ سعدی میخوانی وُ بنان گوش میکنی، حسرت میخورم که چرا نقاش نیستم تا چشم نوازترین لحظهی تاریخ در چند سال اخیر را به تصویر بکشم...
بلند میشود وُ در آغوشم میگیرد وُ میگوید:
جواب تو را سعدی میداند
و شعری زیر لب زمزمه میکند
دستِ چو منی قیامه باشد
با قامتِ چون تویی در آغوش...
#علی_سلطانی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
شب ها....
سر پنجهء خیالِ ،
چشمانِ تو...!
تلنگور میزند ،
به بلور احساسم !
احساسم پُر میشود از ،
نگاهِ ارغوانے تو.
بادِ نمناک پاییزے تو
شاخهء شبِ جانم را ،
عُریانِ خاطراتت مے ڪند.
میخواهم امشب....
دست در دست ماه بگذارم ،
لباسے از جنسِ حریر آبی... ،
خیالِ تو بر قامت ماه ،
بپوشانم.
میخواهم قاصدڪِ بودنت را
خبر ڪنم.
دستِ به دامن باد شوم !
"تو ڪجایے ، تو ڪجایی"
من و ماه و قاصدک روے دوش باد
به مهمانے ایوانِ نگاهت مے آئیم.
#سیامڪ_جعفرے(#غریب_شیرازی)
#برای_انڪس_ڪه_خودش_میداند
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
#اجرای_خاص ✨
شاعرم باش و برای دل ویران بنویس
دو سه خط از من بیمار و پریشان بنویس
بنویس هرچه دلت خواست که آرام شوم
تا که آرام شوم ،شعر فراوان بنویس
مدتی هست دلم تنگ غزل خوانی هاست
تا دلم وا شود از یار غزلخوان بنویس
سر و سامان که ندارد ،غم و آشفتگی ام
چند خطی ز من بی سرو سامان بنویس
قلمت سبز و دلت شاد بماند شاعر
از پریشانی من هر دم و هر آن بنویس
برده چشمان تو آرامش شب های مرا
شاعرم باش و برایم سر و سامان بنویس
تو طیبب دل سرگشته و مجنون منی
لااقل نسخه ام امشب لب و دندان بنویس
باب میل دل من باش و به پرونده ی من
تا قیامت تو فقط واژه ی عصیان بنویس
✍#پدیده_احمدی
🎙#پروانه
🎙#رضا_ماد
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
درون پیلہ ے تنهایے ام
ڪبوتر با ڪبوتر
باز با باز
حڪایت غریبے است
از غصہ ها و دلتنگیِ من..
ولے دلم قرص است
بہ این ڪه
شاهنامہ آخرش خوش است...!
✍#زری_محمدپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
تو در دست رقیبی و منم آن شاه مغلوبم
مرا نایی نمانده تا به طبلِ جنگ بَرکوبم
تمام سرزمینم را گرفته ملت تاتار !
ببین افتاده در خاکم، سراسر غرق آشوبم
فتانده آتش هجرت شرر بر جسم بیجانم
نه در راهت چنان سنگم، که من خشکیده چون چوبم
ز هر ویرانه بگذشتم، خودم ویرانه ای گشتم
غبار از خانمان عشق، به هر ویرانه می روبم !
نگر سردار چالاکت نیام از تیغ خالی کرد
سپر انداختم تنها، مران از خویش محبوبم
چو میگوید #سپهر من ؛ بدان احوالِ من خوب است
تو باور میکنی آیا که من بی وصلِ تو خوبم ؟!
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
یاد داری که ز من
خنده کنان پرسیدی
چه ره آورد سفر دارم
از این راه دراز ؟
چهره ام را بنگر
تا به تو پاسخ گوید
اشک شوقی که
فرو خفته به چشمان نیاز
#فروغ_فرخزاد
(فروغ در کنار سهراب سپهری )
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
فرش زرینی
پهن ڪردہ پاییز
هزار نقش ایرانی
از برگ هاے زرد و نارنجی
نشستہ ڪف ڪوچہ هاے نیمہ بارانی
این ڪوچہ تو را مے خواهد
با دمنوشے از
شعر و غزل چشمانت
و با خرمنِ طلایے موهایت
تا گام بہ گامِ عشوہ هایت
بلرزاند دست و دل دیوارِ باران خوردہ ی
این ڪوچہ ے عشاق را
همان دیوارے ڪہ چنارے هیز
سایہ انداختہ بر شانہ اش
همان دیوارے ڪہ رویش ڪندہ بودیم نام هم را
همان معیادگاہ شب هاے پاییزی
همان خلوتگاہ بوسہ هاے پنهانی
اینڪ تو نیستی
دیوار با باران مے گرید
با عبور عابرے تنها مے گرید
تو بگرد و بمان اینجا
ڪہ این دیوار تو را ڪم دارد
و این ڪوچہ تو را مے خواهد...
#فریبا_غلامیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
مویه های باد که در
لابه لای درختان می پیچد
اشک در چشم احساسم موج می زند
از جایی دیگر، به یاد نمی آورم
لطافت گلبرگهای عاطفه را...
نفرت مثل باد می وزد و
ازپوست تنمان عبور میکند
وحفره های خالی زیادی را پُر میکند
تمام ما آدمها ابرهایی بودیم،
باحفره هایی بزرگ در آسمان آبی
آمدیم تا حفره های خالی احساس
همدیگر راپُر کنیم
اما تنهایی شکوفه های پیراهنمان را
پژمرد
و احساسمان را سیاهپوش کرد
آنقدر پُر و خالی شدیم از تنهایی
تا یادمان رفت،
روزی چگونه باعشق و دور از نفرت
شروع کردیم.....
#مینو_پناهپور
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
📖@cofeh_shear📖
خود را كه نشان حال مستم دادي
پيمـانه اي از شـراب دستم دادي
شدخون دل آن شراب ازدست خودت
اي عشق دمت گـرم شکستـم دادی😔💔
📖@cofeh_shear📖
Shookhie Mage - Hamid Hiraad.mp3
8.59M
حمید هیراد - شوخیه مگه
🎶
📖@cofeh_shear📖