هدایت شده از یا فارج الهمّ
#شوهرداری
🔻🔻چند راهكار براى برخورد با همسر #بداخلاق و عصبی
🔸باورش کن
بیشتر مردان دل شان می خواهد که همسرشان باورشان کند .
انها دوست ندارند که همسرشان در توانایی ها واستعدادهایشان(مثلا در تامین امنیت ورفاه و…)شک داشته باشد.
🔸با رفتار و گفته هایتان به آن ها بفهمانید که توانایی ومهارت واستعدادوپشتکارشان را باور داریدالبته #دروغ نگویید بلكه سعى كنيد خصوصيت #مثبت وی را پررنگ تر كنيد.
#همسرانه
http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از یا فارج الهمّ
زندگی بهشتی من و همسرم:
💗گذشت زندگی
🔺اگر دنیای همسرت آنقدر کوچک است که...
❤️❣❤️❤️❣
از گفتن دوستت دارم خجالت می کشد...
تو دنیایت را آنقدر بزرگ کن که...
دنیای او پر از " دوستت دارم" های تو شود!!
❤️❣❤️❣❤️
🔺اگر دنیای همسرت آنقدر کوچک است که...
وقتی خشمگین می شود زبان به ناسزا و درشت گویی می گشاید...
تو دنیایت را آنقدر بزرگ کن که...
صبر و سکوتت رفیق لحظه های او باشد!!
🔺اگر دنیای همسرت آنقدر کوچک است که...
❤️❣❤️
شبها وقتی به خانه برمی گردد...
کوله باری از گله مندی و خستگی اش سهم تو می شود..
تو دنیایت را آنقدر بزرگ کن که...
آرامش و لبخندت سهم او باشد...
🔺اگر دنیای همسرت آنقدر کوچک است که...
با قضاوت های نابجا دلت را می شکند..
تو دنیایت را آنقدر بزرگ کن که...
گذشت و بخشش تو برایش راهی بسوی سعادت باز کند!!
❣❤️❣❤️❣
🔺زندگی را سخت نگیر...
دوست داشتن 💋آنقدر سخت نیست که زیربارش شانه خالی کنی..
او که نباشد ، هیچ مرافعه و کشمکشی هم نیست...
اما خانه چنان سوت و کور و خالی میشود که...
دلت سخت رنگ تنهایی می گیرد!!😔
دوست داشتن💋 سخت نیست اگر...
" تعهد و مهربانی را یاد بگیرید"☝️🏻
#همسرانه
http://eitaa.com/cognizable_wan
هدایت شده از یا فارج الهمّ
💞💓💞💓
🖋 اولین چیزی که محبت را از خونه میبره و شیشه محبت را بین زن و شوهر میشکونه
تندخوئی هست
💞💓💞💓💞💓💞
🔺اگر زن در مقابل شوهرش زبون دراز باشه ،پرخاشگری کنه
همون جمله ای اولی که میگه به احساس شوهرش لطمه میزنه.
دانستی زناشویی
💞💓💞
🔺اگر مردی تندخو شد، فریاد زد و زخم_زبان زد و به همسرش گفت ببین زن همسایه چه زن خوبیه،تو هم هستی
این یعنی مردی زنی را به رخ زن خودش میکشه💞💓💞💓
اینجاست که بدترین ضربه را به روح لطیف خانومش میزنه.
💓💞💓💞💓💞💓
چون این جمله به اندازه ای کوبندگی داره که همون لحظه اول عشق را به نفرت تبدیل میکنه.
💞💓💞💓💞💓💞
🔺باید مواظب رفتارها بود که خدای نکرده شیشه محبت بین زن و شوهر شکسته نشه و عشق و علاقه رشد پیدا کنه.
#همسرانه
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌸🍃🌸🍃
#ضرب_المثل
#سنگی_که_به_هوا_میرود_تا_برگردد_هزار_چرخ_میخورد
"متوکل "یکی از سفاک ترین و خون ریزترین خلفای عباسی بود. در دوران خلافت او با شیعیان، غیر مسلمانان و ایرانیان به بدترین شکل رفتار می شد.
یکی ازکارهای ناپسند دوران حکومت او این بود که، حاکمان افراد بی گناه را به دلایل واهی زندانی می کردند، در نتیجه زندان ها پر از افراد بی گناه شد، خلیفه پس از مدتی، از نگهداری این بی گناهان خسته شد و به جای آنکه فرمان آزادسازی آنها را بدهد، دستور داد، همه را به نوبت بکشند.
باری در یکی از همین روزها که افراد بی گناه را قتل عام می کردند ، فرمانده کشتار، در بین محکومان جوانی خوش سیما و خوش رفتار را می بیند ، دل جلاد با دیدن رفتار جوان به رحم می آد، پیش رفته و می گوید :"اهل کجایی؟" جوان می گوید:"همدان. "فرمانده کشتار می پرسد :"جرمت چیست؟ "جوان همدانی می گوید :"نمی دانم."فرمانده می گوید :"نمی توانم از فرمان خلیفه سرپیچی کنم و باید تو را حتماً اعدام کنم، اما می توانم آخرین خواسته تو را برآورده کنم، آخرین خواسته ات چیست؟ "جوان می گوید :"مدتی است غذای درستی نخوردهام اگر می شود لقمه نانی به من برسان. "
فرمانده دستور می دهد برای جوان غذای ماکولی آورند، و جوان بی اعتنا به صحنه کشتار به آرامی مشغول خوردن می شود، فرمانده از حال آرام او دچار شگفتی می شود و می پرسید :"پسر جان! تا چند لحظه دیگر تو را اعدام می کنند، چگونه اینقدر آرامی، گویی که در سفرخانه مشغول خوردن غذایی؟!؟ "جوان سنگی را از زمین بلند می کند و آنرا به هوا پرتاب می کند و می گوید :"این سنگ هزار چرخ می خورد تا به زمین برسد، خدا داناست که در طول چرخش این سنگ چه اتفاقاتی ممکن است، پیش آید. "هنوز سنگ به زمین نرسیده بود، که خبر دادند، کشتار را متوقف کنید، خلیفه به قتل رسیده است.
این مثل گاهی با سیب هم گفته می شود، ولی درواقع با توجه به ریشه تاریخی حکایت، سنگ درست تر است."سنگی که به هوا می رود تا برگردد هزار چرخ می خورد. "،یعنی حتی در بدترین شرایط هم از لطف و کرم پروردگار نا امید نشو، اگر خدا بخواهد روزگار دوباره به کامت خواهد شد.
#ضرب_المثل
http://eitaa.com/cognizable_wan
📍به لحاظ روانشناسی چطوری انگیزهمون
رو بیشتر کنیم⁉️🌈☘️
۱)از خودت بپرس:💕هر وقت نااامید شدی از خودت بپرس برای چی و به چه هدفی داری ادامه میدی،چرا داری درس میخونی؟چرا داری زبان میخونی؟چرا داری کار میکنی و..
۲)تمرکز روی امروز:🌸تموم تمرکزت رو فقط برای امروز باشه! نزار فکر آینده مضطربتکنه چون آینده چیزی جز همین روزات نیست.
۳)اهدافت رو خرد کن:🎀اهدافت رو خیلی بزرگ و سخت ننویس، خردشون کن بین بلند مدت و کوتاه مدت این باعث میشه که ذهن آمادگی پذیرشش رو داشته باشه و از پسش بر بیاد.
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
#انگیزه
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
‹💛🌼›
• میخوای به هدفات برسی این کارها را انجام بده:
- هدف تو تعیین کن و بنویسشون.
- راه هایی که میتونی به هدفت برسی رو بنویس.
- از تصویرسازی ذهنی استفاده کن و فکر کن بهش رسیدی.
- زمان را در نظر بگیرید سرعت تو بالا ببرد و اگه لازمه ازیک نفر با تجربه کمک بگیر.
- انگیزه و اشتیاق سوزان در خودت حس کن و ایجادش کن.
#هدف
#زمان
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
کفشِ پاشنه خوابونده نباش
یه شب مهمون داشتیم، کفش ها توی حیاط جفت شده بود، همشون مرتب بودن به جز یک کفش که پاشنه هاش خوابونده شده بود
هرکس میخواست بیاد تو حیاط اون کفش ها رو میپوشید ،
میدونی چرا؟ چون پاشنه هاش خوابونده شده بود
یه کم که فکر کردم دیدم بعضی از ما آدم ها مثل همین کفش های پاشنه خوابونده هستیم ، برامون مهم نیست کی سوارمون میشه
یادت باشه که اگر سر خم کنی، اگر خودت به خودت احترام نذاری،
اگر ضعیف باشی، همه میخوان ازت سواری بگیرن و کسی هم بهت احترام نمیذاره
#ضعیف
#احترام
#روانشناسی
💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
بهبود سوختگی زبان
اگر بر اثر خوردن غذا یا چای دچار سوختگی زبان شدید مقداری شکر روی زبان ریخته بعد از چند ثانیه دیگر نه اثری از سوختگی و نه سوزشی احساس می کنید.
🌿 #طب_و_سلامت
http://eitaa.com/cognizable_wan
🍏سفید کننده طبیعی دندان
قسمت داخلی پوست پرتغال یا لیمو را به صورت روزانه و برای تقریبا یک هفته روی دندان ها بمالید . پوست این مرکبات خاصیت سفید کنندگی دارند.
🌿 #طب_و_سلامت
http://eitaa.com/cognizable_wan
🔴 چند روش ساده برای تقویت پوست و مو
🌀 همیشه از روغن نارگیل بکر برای مرطوب کردن استفاده کنید.
🌀 آهن بیشتری مصرف کنید.
🌀 کمتر قهوه بنوشید.
🌀 برای میان وعده، آجیل بخورید.
🌿 #طب_و_سلامت
http://eitaa.com/cognizable_wan
#شهادت_باب_الحوائج_اقا_موسی_بن_جعفر علیه السلام بر تمام شیعیان تسلیت باد
http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹آیت الله العظمی جوادی آملی:
«انسان جواد و بخشنده آن است که از بی ادبی دیگری بگذرد،یعنی پا بگذارد روی غرور خود و این حق خود را بگذرد،این میشود سخا و [خدا همان آن پر میکند ( من ایقن بالخلف جاد بالعطیة۱)]
شوهر یک حرفی میزند،فورا او می رنجد.او یک حرفی می زند،این می رنجد. هیچ کدام هم گذشت ندارند؛آن وقت میشود این غده بدخیم.آن وقت دو طرف تا زنده اند افسرده زندگی می کنند.
وجود مبارک امام فرمود:خانه ای که با طلاق ویران شده به این آسانی ساخته نمیشود.[۲]»
[1]تحف العقول صفحه ۴۰۳
[2]کافی جلد ۵ صفحه ۳۲۸
📚درس اخلاق ۹۸/۵/٣١
آیت الله #جوادی_آملی
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
✨﷽✨
#پندانه 🌻💛
گاهی گذشت میکنم
گاهی گذر
بخشیدن دیگران دلیل ضعیف بودن من نیست
آنها را می بخشم چون انقدر قوی هستم
که می دانم آدم ها اشتباه می کنند
بزرگترین هدیه گذشت به ما
آرامش داشتن خود ماست....
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ #استاد_دانشمند
مردِ زندگی کیه؟
داستان جالب زن و شوهری که فرزند دار نمیشدن...
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
🏴خودکار معروف هویدا پیدا شد!!!
همون خودکار لعنتی که همش تو چشمون کردند
🔺طبق اعلام روزنامه اطلاعات پهلوی، لوازم التحریر از سال ۵۲ الی ۵۷ تا ۵۰۰ درصد افزایش قیمت داشته. این در حالی است که هویدا تا سال ۵۶ نخست وزیر بود.
این یعنی پایانی بر دروغ بزرگ چهل ساله که از هویدا ساختند
🗞 روزنامه اطلاعات ۲۵ شهریور ۱۳۵۷
#اطلاعات_عمومی
http://eitaa.com/cognizable_wan
#مثل_شهید ❤️
حاج عباس همیشه دائم الوضو بود و روزهای دوشنبه و چهارشنبه را حتما روزه میگرفت. نماز شبش به خصوص در سالهای آخر حیاتش ترک نمیشد و همواره با گریه و تضرع همراه بود.
می گفت: چقدر باید سر خود را به دیواره این دنیا بکوبم تا از این زندان خلاص شوم و به جایگاه ابدی خود بپیوندم؟ واقعا زندگی برایم مشکل شده، فقط یک آرزو در وجودم موج میزند و آن عشق به شهادت است.
#شهید_حاج_عباس_ورامینی
#دائم_الوضو
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆موسی (علیه السلام) و تلخی فراق
بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم
روزی عزرائیل نزد موسی (علیه السلام) آمد، موسی (علیه السلام) پرسید: برای زیارتم آمده ای یا برای قبض روحم؟
عزرائیل: برای قبض روحت آمده ام.
موسی: ساعتی به من مهلت بده تا با فرزندانم وداع کنم.
عزرائیل: مهلتی در کار نیست.
موسی (علیه السلام) به سجده افتاد و از خداوند خواست تا به عزرائیل بفرماید که مهلت دهد تا با فرزندانش وداع کند.
خداوند به عزرائیل فرمود: به موسی (علیه السلام) مهلت بده عزرائیل مهلت داد.
موسی نزد مادرش آمد و گفت سفری در پیش دارم!
مادر گفت: چه سفری
موسی: سفر آخرت
مادر گریه کرد.
موسی (علیه السلام) نزد همسرش آمد، کودکش را در دامن همسرش دید، با همسرش وداع کرد، کودک دست به دامن موسی (علیه السلام) زد و گریه کرد، دل موسی از گریه کودکش سوخت و گریه کرد، خداوند به موسی (علیه السلام) وحی کرد ای موسی! تو به درگاه ما می آئی، این گریه و زاریت چیست؟
موسی (علیه السلام) عرض کردن دلم به حال کودکانم می سوزد.
خداوند فرمود: ای موسی! دل از آنها بکن من از آنها نگهداری می کنم، و آنها را در آغوش محبتم می پرورانم.
دل موسی (علیه السلام) آرام گرفت، به عزرائیل گفت: جانم را از کدام عضو می گیری؟
عزرائیل: از دهانت.
موسی: آیا از دهانی که بی واسطه با خدا سخن گفته است جانم را می گیری؟
عزرائیل: از دستت.
موسی: از دستی که الواح تورات را گرفته است؟
عزرائیل: از پایت.
موسی: از آن پایی که من با آن از کوه طور برای مناجات با خدا رفته ام؟
عزرائیل: نارنجی خوشبو به موسی (علیه السلام) داد، موسی (علیه السلام) آن را بو کرد و جان سپرد.
فرشتگان به موسی گفتند: یا اهون الانبیا موتا کیف و جدت الموت: ای کسی که در میان پیامبران، از همه راحت تر مردی، مرگ را چگونه یافتی؟
موسی (علیه السلام) گفت: کشاه توسلخ وهی حیه
مرگ را مانند گوسفندی که پوستش را زنده بکنند...
📚عالم برزخ در چند قدمی ما
✍🏻محمد محمدی اشتهاردی
ریشه سختی جان دادن را باید تعلق و وابستگی نسبت به این دنیا و امکانات و داراییهای دنیوی بدانیم و این سختی برای افراد مختلف نیز گوناگون است...
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
✨﷽✨
#پندانه 🌹❤️
#ﺭﯾﺸﻪ_ﺩﺍﺭ_ﺑﺎﺵ …
❣ﺭﯾﺸﻪ ﯼ ﺗﻮ ، خداوند ﺗﻮﺳﺖ ؛
ﯾﮏ ﺳﻨﮓ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺍﯼ ﺑﺎﻻ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ ،
ﮐﻪ ﻧﯿﺮﻭﯾﯽ ﭘﺸﺖ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﺪ …
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺷﺪﻥِ ﻧﯿﺮﻭ ،ﺳﻘﻮﻁ ﻭ ﺍﻓﺘﺎﺩﻥ ﺳﻨﮓ ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺍﺳﺖ؛
❣ﻭﻟﯽ ﯾﮏ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﮏ ﺭﺍ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻦ !!
ﮐﻪ ﭼﻄﻮﺭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﻫﺎ ﻭ ﺳﻨﮓ ﻫﺎ
ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺣﺘﯽ ﺁﺳﻔﺎﻟﺖ ﻫﺎ
ﻭ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺷﮑﻨﺪ ﻭ ﺳﺮﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ …
❣ﺍﮔﺮ ﺗﻮ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯۀ ﺍﯾﻦ ﮔﯿﺎﻩ ﮐﻮﭼﮏ،
ﺭﯾـــﺸﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ ،
ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺧﺎﮎ ﻭ ﺳﻨﮓ …
ﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﻋـــﺎﺩﺕ ﻭ ﻏـــــﺮﯾﺰﻩ …
ﻭ ﺍﺯ ﺯﯾﺮ ﺣـﺮﻑ ﻫﺎ ﻭ ﻫــﻮﺱ ﻫﺎ …
و از زیر سختی ها و ناامیدی ها ...
ﺳﺮ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﯼ ،
ﻭ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﺁﻓﺮﯾﻨﯽ …
☝ﺭﯾـــﺸﻪ ﯼ ما،
ﻫﻤﺎﻥ " خداوند " ماﺳﺖ …!🍂🌸
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
°•°•°
زندگی به من یاد داده
برای داشتن آرامش و آسایش
امروز را با خدا قدم بر دارم
و فردا را به او بسپارم…💜🕊
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
☫بِسْـــــمِالـلَّـهِالرَّحْـمَنِالرَّحِیـــــمِ☫
منظوراز دائم الذکر بودن این نیست که فقط تسبیح به دست بگیری و یا الله کنی...
بلکه باید تمامی اندام خود را با حق عجین سازی.
حق ببینی
حق بشنوی
حق بروی
عـــــلامه #حســـن_زاده_آمــلی
📚متن دروس و شرح دستورالعملهای عرفانی و اخلاقیِ سیر و سلوک علامه ذوفنون
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
#پندانه 🙏🤍
✍️ بندگی راستین
🔹جوانی گمنام عاشق دختر پادشاهی شد. رنج این عشق او را بیچاره کرده بود و راهی برای رسیدن به معشوق نمییافت.
🔸مردی زیرک از ندیمان پادشاه که دلباختگیاش را دید و او را جوانی ساده و خوشقلب یافت، به او گفت:
پادشاه اهل معرفت است. اگر احساس کند که تو بندهای از بندگان خدا هستی، خودش به سراغ تو خواهد آمد.
🔹جوان به امید رسیدن به معشوق، گوشهگیری پیشه کرد و به عبادت و نیایش مشغول شد. بهطوری که اندکاندک مجذوب پرستش گردید و آثار اخلاص در او تجلی یافت.
🔸روزی گذر پادشاه بر مکان او افتاد. احوال وی را جویا شد و دانست که جوان، بندهای با اخلاص از بندگان خداست.
🔹در همانجا از وی خواست که به خواستگاری دخترش بیاید و او را خواستگاری کند.
🔸جوان فرصتی برای فکرکردن طلبید و پادشاه به او مهلت داد.
🔹همین که پادشاه از آن مکان دور شد، جوان وسایل خود را جمع کرد و به مکانی نامعلوم رفت.
🔸ندیم پادشاه از رفتار جوان تعجب کرد و به جستوجوی جوان پرداخت تا علت این تصمیم را بداند.
🔹بعد از مدتها جستوجو او را یافت.
🔸به او گفت:
تو در شوق رسیدن به دختر پادشاه آنگونه بیقرار بودی، چرا وقتی پادشاه به سراغ تو آمد و ازدواج با دخترش را از تو خواست، از آن فرار کردی؟
🔹جوان گفت:
اگر آن بندگی دروغین که بهخاطر رسیدن به معشوق بود، پادشاهی را به در خانهام آورد، چرا قدم در بندگی راستین نگذارم تا پادشاه جهان را در خانه خویش ببینم؟
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
#داستان_آموزنده
🔆حکایت حضرت موسی علیه السلام و برخ الاسود
هفت سال در بنى اسرائيل قحطى آمد، حضرت موسى عليه السلام با هفتاد هزار نفر بيرون رفتند تا دعا كنند كه باران بيايد. خداوند متعال به موسى عليه السلام وحى فرمود: موسى! چگونه اجابت كنم دعاى جمعيّتى را كه غرق در گناه هستند و گناهان بر ايشان سايه افكنده است و با خباثت باطن و غير يقين مرا مى خوانند و خود را از مجازات من ايمن مى دانند.
اى موسى! برگرد و برو به نزد يكى از بندگانم به نام برخ كه دعا نمايد، تا دعاى او را بپذيرم. حضرت موسى عليه السلام در پى برخ رفت و او را پيدا نكرد، تا اين كه روزى حضرت در كوچه اى عبور مى كرد، ناگهان به بنده سياه پوستى برخورد كرد در پيشانيش آثار سجده نمايان بود و چادر شبى به خود پيچيده و گوشه آن را به پشت گردنش گره زده بود. حضرت به نور خدا او را شناخت و بر او سلام كرد و گفت:
اسمت چيست؟ گفت: اسم من برخ است. حضرت موسى عليه السلام گفت: مدّتى در جستجوى تو بوديم، حال بيا برويم براى ما دعاى باران بخوان، برخ به ميان جمعيّت آمد و چنين دعا كرد:
اللَّهُمَّ ما هذا مْن فِعالِكَ وَ ما هذا مِنْ حِلْمِكَ وَ مَا الَّذى بَدا لَكَ انْقَضَتْ عَلَيْكَ عُيُونُكَ أَمْ عانَدَتْ الرِّياحُ عَنْ طاعَتِكَ أَمْ نَفَدَ ما عِنْدَكَ أَمْ إِشْتَدَّ غَضَبُكَ عَلَى الْمُذْنِبينَ، الَسْتَ كُنْتَ غَفَّاراً قَبْلَ خَلْقِ الْخاطِئينَ، خَلَقْتَ الرَّحْمَةَ وَ أَمَرْتَ بِالْعَطْفِ أَمْ تَرينا أَنَّكَ مُمْتَنِعٌ أَمْ تَخْشى الفَوْتَ فَتُعَجِّلُ بِالْعُقُوبَةِ.
خدايا! اين خشكى و قحطى كار تو نيست، و اين سخت گيرى بر بندگان از بردبارى تو نيست. چه آشكار شده بر تو كه چشمه هاى تو كم آب شده است؟! آيا بادها از فرمانبرى تو روگردان شده اند؟! يا آنچه نزد توست به پايان رسيده است؟! يا خشمت بر گنهكاران شدّت يافته است؟! آيا تو پيش از آفريدن معصيت كاران آمرزنده نبودى و رحمت را نيافريدى؟ مگر به مهربانى دستور ندادى؟ آيا مى خواهى با اين سخت گيرى شوكت خود را به ما نشان دهى، آيا مى ترسى فرصت از دست برود و ما نميريم، پس قبل از مردن ما در كيفر شتاب نمودى؟!
هنوز برخ نرفته بود كه باران رحمت خدا سرازير شد، و بارش بنى اسرائيل را فرا گرفت. برخ در بازگشت به حضرت موسى عليه السلام گفت: ديدى چگونه با پروردگار مشاجره كردم و او چگونه با من لطف و انصاف نمود.»
از بزرگترين الطاف الهى بر بندگان اين است كه اسرار عموم مردم را پنهان نگه داشته و باطن ها را بر يكديگر پوشيده مى نمايد تا از اسرار و نقشه هاى درونى آگاهى نيابند. بنابراين به زندگى و ارتباط در امور به گونه عادى مشغول هستند.
اگر پرده كشى بر ظاهر اعمال انسان ها نبود؛ اجتماع متلاشى شده و كار به سختى مى كشيد و هيچ كس ميل و علاقه اى به رابطه قلبى نداشت و بيشتر بندگان خدا از اين نعمت نهانى آگاه نيستند و نمى دانند كه آبروى فردى و اجتماعى آنان در گرو رحمت الهى است.
اگر روزى گوشه اى از اين پرده براى رسوايى يا آزمايش كنار رود، هيچ كسى قدرت زندگى با ديگران حتى با نزديكان خود را نخواهد داشت.
📚تسلیه العباد در ترجمه مسکن الفؤاد، شهید ثانی،(ترجمه حسین جناتی)، انتشارات آستانه رضویه، ص123
** این حکایت در کتاب مهجه البیضاء، فیض کاشانی، ج8، ص81 نیز نقل شده است
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبلها رو به راحتی تمیز کن
𖧷- - - - - - - - - - - - - - - - -𖧷
#ترفند
⛱🔥 http://eitaa.com/cognizable_wan 🔥⛱
در محله ما یک گاریچی بود که نفت میفروخت و به او عمو نفتی میگفتند.
یک روز مرا دید و گفت: سلام. ببخشید خانه تان را گازکشی کرده اید!؟
گفتم: بله! گفت: فهمیدم. چون سلام هایت تغییر کرده است!
من تعجب کردم، گفتم: یعنی چه!؟
گفت: قبل از اینکه خانه ات گازکشی شود، خوب مرا تحویل می گرفتی، حالم را می پرسیدی. همه اهل محل همینطور بودند.
هرکس خانه اش گازکشی میشود، دیگر سلام علیک او تغییر میکند… از اون لحظه، فهمیدم سی سال سلامم بوی نفت میداد. عوض اینکه بوی انسانیت و اخلاقیات بدهد...
سی سال او را با اخلاق خوب تحويل گرفتم. خیال میکردم اخلاقم خوب است.
ولی حالا که خانه را گازکشی کردم ناخودآگاه فکر کردم نیازی نیست به او سلام کنم.
یادمان باشد، سلام مان بوی نیاز ندهد!
#حکایت #داستان
🍃
🌺🍃http://eitaa.com/cognizable_wan
حکایت سخاوت چوپان
🌺 چوپانی به عالِمی که در صحرا تشنه بود، کاسهای شیر داد. سپس رفت و بزی برای او آورد و ذبح کرد. عالِم از سخاوت این چوپان که تعداد کمی بز داشت در حیرت شد. پرسید: چرا چنین سخاوت میکنی؟ چوپان گفت: روزی با پدرم به خانهی مرد ثروتمندی رفتیم. از ثروتِ او حسرت خورده و آرزوی ثروت او را کردم. آن مرد ثروتمند لقمهی نانی به ما داد.
🔷پدرم گفت: در حسرت ثروت او نباش هر چه دارد و حتی خود او را، روزی زمین به خود خواهد بلعید و او فقط مالک این لقمهی نان بود که توانست به ما ببخشد و از نابودی نجاتش دهد. بدان ثروت واقعی یک مرد آن است که میتواند ببخشد و با خود از این دنیا به آن دنیا بفرستد.
چوپان در این سخنان بود و بز را برای طبخ حاضر میکرد که سیلی از درّه روان شد و گوسفندان را با خود برد. چوپان گفت: خدایا! شکرت که چیزی از این سیلاب مرا مالک کردی که بخشیدم و به سرای دیگر فرستادم.
عالِم که در سخن چوپان حیران مانده بود گفت: از تو چیزی یاد گرفتم که از هیچکس نیاموخته بودم مرا ثروت زیاد است که ده برابر آنچه این سیلاب از تو ربوده است احشام خریده و به تو هدیه خواهم کرد.
چوپان گفت: بر من به اندازهی بزهایم که سیلاب برد احسان کن که بیش از آن ترس دارم اگر ببخشی، دستِ احسان مرا با این احسان خود بخاطر تیزشدن چاقوی طمعام بریده باشی.
#حکایت
👇👇👇
http://eitaa.com/cognizable_wan