eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
14.5هزار ویدیو
676 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/amola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaoa_110
مشاهده در ایتا
دانلود
yekbyek.pdf
3.43M
📖اسم رمان: یک بعلاوه یک ژانر: ، ، 👩🏻‍💻نویسنده:جوجو مویز 📃تعداد صفحات: 375 خلاصه رمان: تصور کنید که زندگی‌تان از هر نظر با مشکل رو‌به‌روست؛ همسرتان ناپدید شده، قلدرها دست از سر پسرخوانده‌ی نوجوانتان بر نمی‌دارند و برای دخترتان که هوش و استعداد کم‌نظیری در ریاضی دارد، فرصتی بی‌نظیر پیش آمده؛ اما به خاطر مشکلات مالی، نمی‌توانید این فرصت را برای او فراهم کنید. این، زندگی جس در یک نگاه است تا این که فرصت رهایی از این شرایط سخت به شکلی غیر منتظره خود را نمایان می‌سازد. این فرصت رهایی، میلیونری به نام اِد است که جس به شکلی اتفاقی، وظیفه‌ی تمیز کردن یکی از خانه‌هایش را بر عهده گرفته
🌷 🌷 !! 🌷شهید حسین محمدیانی، غیر از جراحت اصلی‌اش که باعث شهادتش شد، تقریباً جای سالم در بدن نداشت، دور هم که جمع می‌شدیم، به شوخی می‌گفتیم: «حاج حسین این زخم کدام عملیات است؟» می‌گفت: «کربلای ۵» ـ این زخم؟ ـ عملیات.... در عملیات مهران این‌قدر به بدنش ترکش خورده بود که تقریباً از همه جای آن خون می‌ریخت. 🌷وقتی در خدمت حاج حسین بودیم، معمولاً شب‌ها درِ حمام را می‌بست و برای استحمام می‌رفت. در ذهن خودم گمان می‌کردم که این‌ها نمی‌خواهند با نیروهای عادی باشند، چون به هر حال فرمانده هستند و غرور دارند. 🌷یک‌بار مسئله را با خودش در میان گذاشتم و پرسیدم: «مگر شما غیر از بقیه هستید؟ چرا با بقیه حمام نمی‌روید؟» او گفت: «وقتی حمام می‌روم، خیلی به من نگاه می‌کنند، پهلوها، پشت، دست و پایم پر از جای ترکش است و جای بخیه و زخم؛ چون بچه‌ها خیلی نگاه می‌کنند راحت نیستم، می‌ترسم احساس غرور یا تکبر به من دست بدهد.» 🌹خاطره ای به یاد فرمانده، جانباز شهید حسین محمدیانی فرمانده محور عملیاتی تیپ یکم لشکر ۵ نصر، ایشان در تاریخ ۱۲ آذر ماه ۱۳۷۰ به علت عوارض شیمیایی به شهادت رسید. 📚 کتاب "وقت قنوت" ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚دعایی که هدر رفت ! خداوند به يكى از پيامبرانش وحى فرمود كه در ميان قومت سه دعای فلان شخص مستجاب است. پیامبر آن شخص را مطلع کرد و آن مرد نیز این قضیه را به همسرش اطلاع داد ، همسر مرد از وی درخواست کرد که یکی از دعاها را مختص او قرار دهد و مرد نیز پذیرفت. همسر آن مرد از وى خواست تا دعا كند كه او زيباترين زن روزگار گردد ، مرد نیز دعا کرد و دعایش مستجاب شد ، ولى زيبايى زن چنان كرد كه پادشاه و درباريان و جوانان بسيارى به او دل بستند. كار به جايى رسيد كه آن زن ديگر به شوهر پيرش علاقه‌اى نداشت و خشمگينانه با او رفتار مى‌كرد ولى آن مرد پيوسته با زنش مدارا مى‌كرد. اما بلاخره طاقتش به سر رسید و مرد از خدا خواست كه زنش را به شكل سگى درآورد. فرزندان آن مرد به نزد وی آمدن و گفتند مردم مارا سرزنش می کنند که مادر شما سگ است و ... زارى‌كنان به پدر التماس کردند تا برای حفظ‍‌ آبروى خانواده، مادرشان را به چهرۀ نخست درآورد؛ پدر نيز قبول كرد و دعا کرد؛ همسرش به چهرۀ پيشين بازگشت و اينگونه دعا های این مرد ضایع شد. 📚منبع :بحار الأنوار, ج 14 , ص 485 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔆مهربانی 🦋خانمى داستان زندگى اش را اينگونه تعريف مى كند : 🦋با مرد مومنى ازدواج كردم و با او زندگى خوبى داشتم . از او داراى سه فرزند شدم. ما در شهرى زندگى مى كرديم و خانواده ى همسرم در شهرى ديگر؛ 🦋روزى از روزها اتفاق ناگوارى براى خانواده‌ى همسرم رخ داد؛ پدر و برادرانش فوت كردند و فقط مادرش زنده ماند و يكى از خواهرانش ، كہ دچار ناتوانى جسمى شد. همه اندوهگين بودند، 🦋روزها يكى پس از ديگرى سپرى شد و اين غم رفته رفته كمرنگ شد، اما همسرم همچنان غمگين بود، و نسبت بہ مادر و خواهر عليلش احساس مسوليت مى كرد . 🦋از من خواست تا مادر و خواهرش را بہ خانه مان بياورد تااز آنها مواظبت كنيم مخصوصا خواهرش، زيرا مادرش پير بود و توان نگهدارى از او را نداشت 🦋احساس كردم دنيا بر من تنگ آمد ، به پيشنهادش اعتراض كردم، گفت: خواهرم بہ زودى دوره ى درمانش را تمام مى كند و بعد از آن با ما زندگى خواهد كرد، چرا كہ او بعد از خدا، جز من كسى را ندارد 🦋از آن پس روزهاى خيلى بدى را سپرى مى كرديم ؛ هربار يادم مى افتاد كہ قرار است آن دو با ما زندگى كنند، حالم بد مى شد و بہ اين فكر مى كردم كہ با وجود آنها؛ چگونه مى توانم در خانه ام راحت باشم؟! 🦋خانواده ام چگونه به ديدنم بيايند؟! اصلا چگونه احساس راحتى كنم؟! 🦋هرچه روز بہ روز موعود نزديك تر مى شديم اندوه من بيشتر مى شد و بيش از پيش از دست همسرم دلگير مي شدم  🦋يك سال گذشت و پس از گذشت اين يك سال تقدير خداوند اينگونه بود كہ دوره ى درمانش يك سال ديگر تمديد شود؛ 🦋اما من اصلا از اين موضوع خوشحال نشدم ، چون باز به اين مى انديشيدم كه قرار است بیایند، و این موضوع همه خوشحالی هایی که به سمتم می آمد را بی معنی میکرد. 🦋اما اتفاقی افتاد که انتظارش را نداشتم .اتفاقی که حتى به ذهنم نيز خطور نکرده بود. همسرم در یک تصادف جانش را از دست داد. این اتفاق مرا واداشت تا من و فرزندانم به خانه مادر همسرم و دخترش منتقل شده و با آنها زندگى كنيم . 🦋چه روزهای زیادی كه بخاطر ترس از اینکه نکند آن دو با ما زندگی کنند خوشبختی را از خودم و همسرم منع كردم، چه روزهای زیادی كه قلب همسرم را به خاطر حرفها و سرزنشهایم به درد آوردم، اما او رفت و ما را در کنار خواهری که نگران آینده او بعد از مرگ مادرش بود، تنها گذاشت. 🦋ما هرگز نمى دانیم چه موقع خواهیم رفت و چه کسی خواهد رفت. 🦋بیاییم روزهایمان را به شادی بگذرانیم و ذهن خود را درگیر آینده اى كہ از آن بى خبريم نکنیم ؛ 🦋بیاییم عزیزانمان را با آنچه که آرزویش را دارند شاد کنیم، پيش از اینکه ما را تنها بگذارند و حسرت يك بار ديدنشان بر دلمان بماند ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
زندگی وقتی قشنگه که در کتاب قانون آن اصل معرفت ماده محبت... و تبصره عـشق نوشتـه شـده باشـه زندگی تـون عـاشقـانـه💕 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺تصور کنید چقدر دانش می تواند در آنجا باشد.. یک کتابخانه باستانی عظیم در یک صومعه تبتی در سال 2003 کشف شد. 84000 نسخه خطی مخفی (کتاب) با بیش از 1000 سال قدمت، روی طبقات قدیمی، با 60 متر طول و 10 متر ارتفاع. ♨️ 👇👇👇 🌍 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ | 💠حجت الاسلام عالی برخورد امام حسین علیه السلام با یک سیاه پوست ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
✨خانمی به دکتر گفت: نمیدانم چرا افسرده ام و خود را زنی بدبخت میدانم. 👈دکتر گفت: باید 5 نفر از خوشبخت ترین مردم شهر را بشناسی و از زبان آنها بشنوی که خوشبختند. زن رفت و پس از چند هفته برگشت، اما اینبار اصلاً افسرده نبود. 🌟به دکتر گفت: برای پیدا کردن آن 5 نفر، به سراغ 50 نفر که فکر می کردم خوشبخت ترینهایند رفتم، اما وقتی شرح زندگیشان را شنیدم، فهمیدم که خودم از همه خوشبخت ترم. 👌خوشبختی یک احساس است و لزوما با ثروت بدست نمی آید. 👌خوشبختی رضایت از زندگی و شکرگزاری بابت داشته هاست، نه افسوس بابت نداشته ها. ❤️❤️ خدایا بابت همه چی شکرت ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
💠 مرحوم آیت الله بهجت : 🔺 برای بی سر و سامانی خود برنامه و وقتی مشخص کرده ایم؟ 📌آیا تصمیم گرفتیم که روزی دیگر گناه نکنیم یا اینکه همه همین وضع را می خواهیم ادامه دهیم؟ 💥اگر نمی خواهید این وضع ادامه داشته باشد، برای آن وقت تعیین کنیم، یک ماه، شش ماه، یک یا چند سال؛ خلاصه اگر بخواهیم تا زنده‌ایم گناه کردن را ادامه دهیم، خطرناک است، حداقل حدی برای گناهان‌مان تعیین کنیم . 📚 کتاب جناب عشق ، صفحه ۱۸ . ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥بهترین مکان برای دعا در حرم امام حسین علیه السلام کجاست؟ ⭕️ حکایتی زیبا از زندگانی آیت الله نجفی مرعشی 🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹🏴پادکست | سه هدف امام سجاد علیه السلام در دوران امامت گفتاری از حجت الاسلام عالی علیه السلام🥀 ✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻قولنج گردن را نشکنید 🔹این کار مانع خون ‌رسانی به مغز و احتمال پارگی ریز در دیواره رگ‌ هایی از گردن شده و 《باعث سکته مغزی》 می‌شود 👈مخصوصا افراد بالای ۴۰ سال و http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻اشتباه‌های آسیب‌رسان در پخت و پز مواد غذایی 🔹نیم‌پز کردن گوشت، مرغ، بوقلمون، غذاهای دریایی و تخم مرغ 🔹نگهداری غذا به مدت طولانی بیرون از یخچال 🔹پوست کندن میوه و سبزی بدون اینکه ابتدا آنها را بشوییم 🔹قرار دادن گوشت پخته در بشقابی که گوشت خام در آن قرار دارد 🔹مزه یا بو کردن غذا برای اینکه بدانید فاسد شده است یا خیر 🔹شستن گوشت، مرغ یا بوقلمون بدون ملاحظات بهداشتی و http://eitaa.com/cognizable_wan
🔻📸هر ماده خوراکی چقدر طول می‌کشه تا در معده انسان هضم بشه؟ و http://eitaa.com/cognizable_wan
❌بدترین کارها پس از دعوای زن و شوهر؛ 👈 کش دادن مـسئله 👈 رفتار سـرد داشـتن 👈 جدا کردن جای خواب 👈 ناامید شـدن از رابطـه 👈 مـرور جمله‌های همسـر 🔻"چـند اصـل مـهم، در دعـواهای زناشـویی" ▪️حق نداریم به خانواده‌های هم توهین كنیم. ▪️ سلام و خداحافظی در هر صورت لازم است. ▪️هیچ‌كسی حق ندارد جای خودش را عوض كند. ▪️هر كسی برای آشتی پیشقدم شود؛ نفر دیگر باید برایش كادو بخرد. ▪️حق نداریم مسائل و مشكلات كهنه را مطرح كنیم. در حین دعوا فقط راجع به همان موضوع بحث می‌كنیم. ▪️شام و ناهار نپختن و نخوردن نداریم. همه اعضا باید مثل قبل برای غذا خوردن حاضر باشند. ▪️حق نداریم اشتباه طرف مقابل را تعمیم دهیم؛ "مثلا عبارت تو همیشه" ممنوع است چون این كار دعوا را به اوج می‌رساند. ▪️باید به هم فرصت دهیم كه هر فردی راجع به دیدگاهش نسبت به موضوع دعوا پنج دقیقه صحبت كند و طرف دیگر هم پنج دقیقه فرصت پاسخگویی دارد. در صحبت همدیگر نمی‌پریم. اگر حرفی هم باقی ماند باید به فردا موكول شود تا سر و ته بحث مشخص شود. 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan ‌‌‌
🔵خانومهایی که دوست دارن احترامشون به جا باشه. عزیزم خودت به عنوان یک بانو چقدر ارزش برای خودت قائلی؟🤔 🔵آیا از خود گذشتگی رو در این میبینی که بهترین غذا رو سر سفره برای دیگران بریزی و خودت ته قابلمه رو بتراشی؟😳 🔵آیا فکر میکنی اگه لباس کهنه ها رو دور نندازی و بارها تو خونه استفاده کنی خیلی صرفه جویی کردی؟😳 🔵آیا هر وقت ازت میپرسن شما چی میخوری میگی هر چی بقیه سفارش میدن همونو میخورم؟😳 و هزاران مثال اینجوری!!!🤔🤔🤔 🔵بیا از امروز از همین لحظه متفاوت باش. اعتماد بنفستو بالا ببر، نمیخواد بریز و بپاش راه بندازی و اسکناس خرج کنی😜 🔵فقط یک خانوم باش💃 از خودت شروع کن. همیشه تمیز و مرتب لباس بپوش.👌👌جلو بقیه افراد خانوادت برای خودت وقت بذار.👌👌 🔵خودت بهتر از من میدونی کارایی که باعث پایین اومدن ارزشت میشه ⛔️ممنوع 🧕 🌸👇 http://eitaa.com/cognizable_wan
💚 از اعمال و رفتار همسرتان ، درست مانند داروی سحرآمیز و پنهانی عشق، عمل می‌کند و این کار، او را در ادامه دادن صلح با شما، پایدار نگه می‌دارد. 🧕http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 چگونه در این شرایط ماشین رو نجات بدیم... ⭕️ بلد باشید به دردتون میخوره👌 🌏 👇 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
❣من شایسته ی لذت بردن هستم بسیاری از شما باور دارید که شایسته ی لذت بردن از زندگی نیستید. شروع به کاربرد جملاتی تأکیدی کنید که بر شایستگی شما تأکید می کند، و در عین حال سعی کنید به فراسوی محدودیت های والدین تان در دوران کودکی تان بروید. به آیینه نگاه کنید و به خودتان بگویید: «من شایسته ی همه ی خوبی ها هستم. من شایسته ی پیشرفت هستم. من شایسته ی لذت بردن هستم. من شایسته ی عشق هستم.» دستتان را بگشایید و بگویید: «من باز و پذیرنده ام. من فوق العاده ام. من شایسته ی همه ی خوبی ها هستم. من خودم را می پذیرم.» ✔️به هر جا بروید و هر کسی را که ملاقات کنید، متوجه خواهید شد که عشق منتظر شماست. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
❤️خوشبختی یعنی واقف بودن به اینکه هر چه داریم از رحمت خداست و هر چه نداریم از حکمت خدا احساس خوشبختی یعنی همین خوشبختی رسیدن به خواسته‌ها نیست بلکه لذت بردن از داشته‌هاست ‌ 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
اگر همیشه توجه خود را به تصاویر مخالف ،چه عینی وچه خیالی ،معطوف کنید نمی توانید تصویر حقیقی و واضحی از ثروت داشته باشید. اگر در گذشته مشکلات مالی داشته اید از آن صحبت نکنید اصلا راجب به آن هم فکر نکنید. در مورد تهی دستی والدینتان یا سختی گذشته صحبت نکنید.هر یک از آن کارها سبب می شودهم اکنون از نظر ذهنی هم ردیف فقرا باشیدواین امر از نزدیک شدن شما به خواسته هایتان ممانعت می کند.خود را از اندیشه ی فقروهرچه بدان وابسته است،رها کنید. 💟 http://eitaa.com/cognizable_wan
🟩زاغ کسی را چوب زدن 🔹️در گذشته به زاج،زاغ هم میگفتند.البته امروزه در بعضی جاهای ایران مثل کرمان زاغ گفته میشه! زاج ماده ای معدنی است که انواع سیاه و سفید و غیره داره که در صنعت نساجی و فرش بافی از اون برای خوشرنگ تر و براقتر شدن فرش و پارچه و چرم استفاده میشد! زمانی که فرش یا نخ یا پارچه کسی خوب از اب در میومد ،رقبا منتظر فرصتی مینشستند که چوبی در ظرف زاج طرف بگردونن که از ترکیبات دیگه محلول یا نسبت اب با زاج اطلاعی کسب کنن! از این به بعد این ضرب المثل جا افتاد که فلانی داره زاغ سیاه فلانی رو چوب میزنه!که سر از کارش در بیاره! http://eitaa.com/cognizable_wan
yekbyek.pdf
3.43M
📖اسم رمان: یک بعلاوه یک ژانر: ، ، 👩🏻‍💻نویسنده:جوجو مویز 📃تعداد صفحات: 375 خلاصه رمان: تصور کنید که زندگی‌تان از هر نظر با مشکل رو‌به‌روست؛ همسرتان ناپدید شده، قلدرها دست از سر پسرخوانده‌ی نوجوانتان بر نمی‌دارند و برای دخترتان که هوش و استعداد کم‌نظیری در ریاضی دارد، فرصتی بی‌نظیر پیش آمده؛ اما به خاطر مشکلات مالی، نمی‌توانید این فرصت را برای او فراهم کنید. این، زندگی جس در یک نگاه است تا این که فرصت رهایی از این شرایط سخت به شکلی غیر منتظره خود را نمایان می‌سازد. این فرصت رهایی، میلیونری به نام اِد است که جس به شکلی اتفاقی، وظیفه‌ی تمیز کردن یکی از خانه‌هایش را بر عهده گرفته