eitaa logo
کانال پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا
1.3هزار دنبال‌کننده
11.2هزار عکس
10.2هزار ویدیو
205 فایل
گروه پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 اهداف اجرای فرامین رهبری حفظ دستاوردهای انقلاب پاسداری از خون شهدا ؛دفاع از نظام و دفاع از مردم ؛حفظ تمامیت ارضی کشور @comiete
مشاهده در ایتا
دانلود
و‌سرانجام‌کسی‌خواهد‌آمد و‌با‌مهربانی‌اش به‌تو‌نشان‌خواهد‌،داد که‌تو‌قبل‌از‌دیدن‌او اصلا‌زندگی‌نکرده‌ای:)))!🙂 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فاتحه کبیره چیست؟ یکی از علمای شیعه به نام شیخ مهدی فقیهی جهت استخاره و رفع گرفتاری نزد آیت الله بهجت می رود. آیت الله بهجت به ایشان می فرماید: چرا فاتحه کبیره نمی خوانید؟ هرکس برای میتی اینگونه فاتحه بخواند هر رفع گرفتاری از خودش می شود و هم گنجی است برای میت. شیخ مهدی فقیهی می گوید:به روستای خودمان رفتم و بر سر قبر پدر و مادرم فاتحه کبیره را خواندم و به قم بازگشتم. شب عمه ام خواب پدر و مادرم را میبیند که خمره ای از طلا و جواهرات در مقابل شان است.عمه ام از من پرسید:چه خیراتی برای پدر و مادرت فرستادی؟گفتم: فاتحه کبیره را خواندم. 💠دستور عمل ایت الله بهجت(فاتحه کبیره) ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
📌 سختی نگهداری ایمان در آخر الزمان.... امام محمد باقر(ع) فرمود: ای شیعیان آل محمد! یقیناً همه شما برای پاک شدن، به سختی مورد قرار می‌گیرید. مثل پاک شدن سرمه در چشم، که انسان می‌داند چه موقع سرمه وارد چشم او گردید، ولی خارج شدنش را از چشم متوجه نمیشود؛ همانطور هم انسان، بامداد اعتقاد به ما دارد ولی شامگاه بی اعتقاد می‌شود؛ و نیز شامگاه اعتقاد به امامت دارد ولی بامداد عقیده خود را از دست می‌دهد. 📚نعمانی، الغيبة، ص ۲۰۶ 📚طوسی، الغيبة، ص ۳۳۹ ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 خاطره‌ای زیبا از حجت الاسلام قرائتی در مورد امام_زمان علیه السلام🌟 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نکته از دیشب جاموند؛ وقتی یه انگلیسی از یه ایرانی تعریف می‌کنه، مثل اینه که یه دزد بیاد خونه‌ی شما و بعد بخواد از مرد خونه تعریف کنه. مثلا دزده می‌تونه بگه: دیشب رفتیم یه جا دزدی، مرد خونه فوق‌العاده آدم مادی و خسیسی بود. مقاومت می‌کرد جلومون. و می‌تونه بگه: دیشب رفتیم یه جا دزدی، مرد خونه فوق‌العاده فداکار و مهربون بود، اصلا اهل درگیری و دعوا نبود، دستشم خیر بود تازه. ایرون ساید وقتی میگه احمدشاه آدم بزدل و ترسویی بود، منظورش اینه که ما می‌خواستیم با یه قرارداد ایران رو تحت الحمایه‌ی خودمون کنیم، اون باید امضا می‌کرد، ولی از مردمش می‌ترسید و امضا نکرد. وقتی‌هم میگه رضاخان آدم شجاعی بود منظورش اینه که اومد پدر یک‌یک مخالفین انگلیس رو توی ایران درآورد. http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اجاره موتور به دختر بی حجاب در بوستان حقانی تهران از پشت میزهاتون بیرون بیاید و ببینید زیردستانتان چه ها که نمیکنند http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*✋🏻👌اولین خلبان بسیجی، دختر۱۷ساله...🌷🌷🌷* *✅دختر ایرانی یعنی این .... و این است افتخار یک دختر و یک زن . دختر ایرانی باید اینگونه دیده شود ، نه از خود و آنچه که هست فرار کند و خود را به دهها شکل گوناگون در بیاورد و .......🪷🪷🪷* 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رای دادن یعنی ما هستیم و دشمنان ایران هیچ غلطی نمیتونن بکنن👌🏼 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼✨مـــیــلاد گـــل نــرگـــس 💚✨نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت 🌼✨چلچله از شادمانی شب نخفت 💚✨آبشار یک لحظه آرام شد ، نریخت 🌼✨تا که رازش با گل نرگس بگفت 💚✨سرو حیران شد از آن فر و جلال 🌼✨ماه فرو مانده در آن حسن جمال 💚✨آسمان از شوق بارش سر گرفت 🌼✨کوه حیران ماند از آن عرف و کمال 💚✨اطلسی در باغچه خندید و شکفت 🌼✨لحظه ی سبز دعا با غنچه گفت: 💚✨هر چه زیبایی خداوند افرید 🌼✨جملگی در غنچه ی نرگس نهفت. 💚✨پیشاپیش میلاد پر نور و 🌼✨با سعادت مهدی موعود(عج) 💚✨بر همه شیعیان مبارک باد ... ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
💢 🌹 💠 از موقعیت اطرافم تنها هیاهوی مردم را می‌شنیدم و تلاش می‌کردم از زمین بلند شوم که صدای بعدی در سرم کوبیده شد و تمام تنم از ترس به زمین چسبید. یکی از مقام به سمت زائران دوید و فریاد کشید :«نمی‌بینید دارن با تانک اینجا رو می‌زنن؟ پخش شید!» 💠 بدن لمسم را به‌سختی از زمین کَندم و پیش از آنکه به کنار حیاط برسم، گلوله بعدی جای پایم را زد. او همچنان فریاد می‌زد تا از مقام فاصله بگیریم و ما می‌دویدیم که دیدم تویوتای عمو از انتهای کوچه به سمت مقام می‌آید. 💠 عباس پشت فرمان بود و مرا ندید، در شلوغی جمعیت به‌سرعت از کنارم رد شد و در محوطه مقابل مقام ترمز کشید. برادرم درست در آتش رفته بود که سراسیمه به سمت مقام برگشتم. رزمنده‌ای کنار در ایستاده و اجازه ورود به حیاط را نمی‌داد و من می‌ترسیدم عباس در برابر گلوله تانک شود که با نگاه نگرانم التماسش می‌کردم برگردد و او در یک چشم به هم زدن، گلوله‌های خمپاره را جا زد و با فریاد شلیک کرد. 💠 در سه گلوله تانک که به محوطه مقام زدند، با چند خمپاره داعشی‌ها را در هم کوبید، دوباره پشت فرمان پرید و به‌سرعت برگشت. چشمش که به من افتاد با دستپاچگی ماشین را متوقف کرد و همزمان که پیاده می‌شد، اعتراض کرد :«تو اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 تکیه‌ام را به دیوار داده بودم تا بتوانم سر پا بایستم و از نگاه خیره عباس تازه فهمیدم پیشانی‌ام شکسته است. با انگشتش خط را از کنار پیشانی تا زیر گونه‌ام پاک کرد و قلب نگاهش طوری برایم تپید که سدّ شکست و اشک از چشمانم جاری شد. 💠 فهمید چقدر ترسیده‌ام، به رزمنده‌ای که پشت بار تویوتا بود اشاره کرد ماشین را به خط مقدم ببرد و خودش مرا به خانه رساند. نمی‌خواستم بقیه با دیدن صورت خونی‌ام وحشت کنند که همانجا کنار حیاط صورتم را شستم و شنیدم عمو به عباس می‌گوید :«داعشی‌ها پیغام دادن اگه اسلحه‌ها رو تحویل بدیم، کاری بهمون ندارن.» 💠 خون در صورت عباس پاشید و با عصبانیت صدا بلند کرد :«واسه همین امروز مقام رو به توپ بستن؟» عمو صدای انفجارها را شنیده بود ولی نمی‌دانست مقام حضرت مورد حمله قرار گرفته و عباس بی‌توجه به نگرانی عمو، با صدایی که از غیرت و غضب می‌لرزید، ادامه داد :«خبر دارین با روستای بشیر چیکار کردن؟ داعش به اونا هم داده بود، اما وقتی تسلیم شدن ۷۰۰ نفر رو قتل عام کرد!» 💠 روستای بشیر فاصله زیادی با آمرلی نداشت و از بلایی که سرشان آمده بود، نفسم بند آمد و عباس حرفی زد که دنیا روی سرم خراب شد :«می‌دونین با دخترای بشیر چیکار کردن؟ تو بازار حراج‌شون کردن!» دیگر رمقی به قدم‌هایم نمانده بود که همانجا پای دیوار زانو زدم، کابوس آن شب دوباره بر سرم خراب شد و همه تنم را تکان داد. 💠 اگر دست داعش به می‌رسید، با عدنان یا بی عدنان، سرنوشت ما هم همین بود، فروش در بازار موصل! صورت عباس از عصبانیت سرخ شده بود و پاسخ داعش را با داد و بیداد می‌داد :«این بی‌شرف‌ها فقط می‌خوان ما رو بشکنن! پاشون به شهر برسه به صغیر و کبیرمون رحم نمی‌کنن!» 💠 شاید می‌ترسید عمو خیال شدن داشته باشد که مردانه اعتراض کرد :«ما داریم با دست خالی باهاشون می‌جنگیم، اما نذاشتیم یه قدم جلو بیان! اومده اینجا تا ما تسلیم نشیم، اونوقت ما به امان داعش دل خوش کنیم؟» اصلاً فرصت نمی‌داد عمو از خودش دفاع کند و دوباره خروشید :«همین غذا و دارویی که برامون میارن، بخاطر حاج قاسمِ که دولت رو راضی می‌کنه تو این جهنم هلی‌کوپتر بفرسته!» 💠 و دیگر نفس کم آورد که روبروی عمو نشست و برای مقاومت التماس کرد :«ما فقط باید چند روز دیگه کنیم! ارتش و نیروهای مردمی عملیات‌شون رو شروع کردن، میگن خیلی زود به آمرلی می‌رسن!» عمو تکیه‌اش را از پشتی برداشت، کمی جلو آمد و با غیرتی که گلویش را پُر کرده بود، سوال کرد :«فکر کردی من تسلیم میشم؟» و در برابر نگاه خیره عباس با قاطعیت داد :«اگه هیچکس برام نمونده باشه، با همین چوب دستی با داعش می‌جنگم!» 💠 ولی حتی شنیدن نام امان‌نامه حالش را به هم ریخته بود که بدون هیچ کلامی از مقابل عمو بلند شد و از روی ایوان پایین آمد. چند قدمی از ایوان فاصله گرفت و دلش نیامد حرفی نزند که به سمت عمو برگشت و با صدایی گرفته را گواه گرفت :«والله تا وقتی زنده باشم نمیذارم داعش از خاکریزها رد بشه.» و دیگر منتظر جواب عمو نشد که به سرعت طول حیاط را طی کرد و از در بیرون رفت... ادامه دارد ... ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
🌹یک توصیه از به همه ی مردم ایران ☝️همون کشورهایی که توی جنگ تحمیلی انواع سلاح ها را به صدام میدادن تا باهاش ایران را بکوبه، چند ماهه توی رسانه ها و کانال های فارسی زبان شون درحال کوبیدن انتخابات و تلاش برای منصرف کردن مردم ایران از شرکت در انتخابات اند. ♨️ آتش دشمن امروز در حال کوبیدن صندوق رای گیریه... ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
🌹 🌼السلام علیک یاصاحب الزمان(عجل الله )💚 🌼می تپد قلب زمین هم با صدای پای شما💚 🌼نیمه شعبان ببینم من کاش سیمـای شما💚 اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلِیکَ الْفَرَج🤲❤️ ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
💢 🌹 💠 در را که پشت سرش بست صدای مغرب بلند شد و شاید برای همین انقدر سریع رفت تا افطار در خانه نباشد. دیگر شیره توتی هم در خانه نبود، امشب فقط چند تکه نان بود و عباس رفت تا سهم ما بیشتر شود. 💠 رفت اما خیالش راحت بود که یوسف از گرسنگی دست و پا نمی‌زند زیرا با اشک زمین به فریادمان رسیده بود. چند روز پیش بازوی همت جوانان شهر به کار افتاد و با حفر چاه به رسیدند. هر چند آب چاه، تلخ و شور بود اما از طعم تلف شدن شیرین‌تر بود که حداقل یوسف کمتر ضجه می‌زد و عباس با لبِ تَر به معرکه برمی‌گشت. 💠 سر سفره افطار حواسم بود زخم گوشه پیشانی‌ام را با موهایم بپوشانم تا کسی نبیند اما زخم دلم قابل پوشاندن نبود و می‌ترسیدم اشک از چشمانم چکه کند که به آشپزخانه رفتم. پس از یک روز روزه‌داری تنها چند لقمه نان خورده بودم و حالا دلم نه از گرسنگی که از برای حیدر ضعف می‌رفت. 💠 خلوت آشپزخانه فرصت خوبی بود تا کام دلم را از کلام شیرینش تَر کنم که با شنیدن صدایش تماس گرفتم، اما باز هم موبایلش خاموش بود. گوشی در دستم ماند و وقتی کنارم نبود باید با عکسش درددل می‌کردم که قطرات اشکم روی صفحه گوشی و تصویر صورت ماهش می‌چکید. 💠 چند روز از شروع می‌گذشت و در گیر و دار جنگ فرصت هم‌صحبتی‌مان کاملاً از دست رفته بود. عباس دلداری‌ام می‌داد در شرایط عملیات نمی‌تواند موبایلش را شارژ کند و من دیگر طاقت این تنهایی طولانی را نداشتم. 💠 همانطورکه پشتم به کابینت بود، لیز خوردم و کف آشپزخانه روی زمین نشستم که صدای زنگ گوشی بلند شد. حتی اینکه حیدر پشت خط باشد، دلم را می‌لرزاند. شماره ناآشنا بود و دلم خیالبافی کرد حیدر با خط دیگری تماس گرفته که مشتاقانه جواب دادم :«بله؟» اما نه تنها آنچه دلم می‌خواست نشد که دلم از جا کنده شد :«پسرعموت اینجاس، می‌خوای باهاش حرف بزنی؟» 💠 صدایی غریبه که نیشخندش از پشت تلفن هم پیدا بود و خبر داشت من از حیدر بی‌خبرم! انگار صدایم هم از در انتهای گلویم پنهان شده بود که نتوانستم حرفی بزنم و او در همین فرصت، کار دلم را ساخت :«البته فکر نکنم بتونه حرف بزنه، بذار ببینم!» لحظه‌ای سکوت، صدای ضربه‌ای و ناله‌ای که از درد فریاد کشید. 💠 ناله حیدر قلبم را از هم پاره کرد و او فهمید چه بلایی سرم آورده که با تازیانه به جان دلم افتاد :«شنیدی؟ در همین حد می‌تونه حرف بزنه! قسم خورده بودم سرش رو برات میارم، اما حالا خودت انتخاب کن چی دوست داری برات بیارم!» احساس نمی‌کردم، یقین داشتم قلبم آتش گرفته و به‌جای نفس، خاکستر از گلویم بالا می‌آمد که به حالت خفگی افتادم. 💠 ناله حیدر همچنان شنیده می‌شد، عزیز دلم درد می‌کشید و کاری از دستم برنمی‌آمد که با هر نفس جانم به گلو می‌رسید و زبان عدنان مثل مار نیشم می‌زد :«پس چرا حرف نمی‌زنی؟ نترس! من فقط می‌خوام بابت اون روز تو باغ با این تسویه حساب کنم، ذره ذره زجرش میدم تا بمیره!» از جان به لب رسیده من چیزی نمانده بود جز هجوم نفس‌های بریده‌ای که در گوشی می‌پیچید و عدنان می‌شنید که مستانه خندید و اضطرارم را به تمسخر گرفت :«از اینکه دارم هردوتون رو زجر میدم لذت می‌برم!» 💠 و با تهدیدی وحشیانه به دلم تیر خلاص زد :«این کافر منه و خونش حلال! می‌خوام زجرکشش کنم!» ارتباط را قطع کرد، اما ناله حیدر همچنان در گوشم بود. جانی که به گلویم رسیده بود، برنمی‌گشت و نفسی که در سینه مانده بود، بالا نمی‌آمد. 💠 دستم را به لبه کابینت گرفتم تا بتوانم بلند شوم و دیگر توانی به تنم نبود که قامتم از زانو شکست و با صورت به زمین خوردم. پیشانی‌ام دوباره سر باز کرد و جریان گرم را روی صورتم حس کردم. از تصور زجرکُش شدن حیدر در دریای درد دست و پا می‌زدم و دلم می‌خواست من جای او بدهم. 💠 همه به آشپزخانه ریخته و خیال می‌کردند سرم اینجا شکسته و نمی‌دانستند دلم در هم شکسته و این خون، خونابه است که از جراحت جانم جاری شده است. عصر، حیدر با من بود که این زخم حریفم نشد و حالا شاهد زجرکشیدن عشقم بودم که همین پیشانی شکسته جانم شده بود. 💠 ضعف روزه‌داری، حجم خونی که از دست می‌دادم و عدنان کارم را طوری ساخت که راهی درمانگاه شدم، اما درمانگاه دیگر برای مجروحین شهر هم جا نداشت. گوشه حیاط درمانگاه سر زانو نشسته بودم، عمو و زن‌عمو هر سمتی می‌رفتند تا برای خونریزی زخم پیشانی‌ام مرهمی پیدا کنند و من می‌دیدم درمانگاه شده است... ادامه دارد ... ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌹منجی ما 🌹پدر جانِ ما 🌹تمام دلخوشی ما 🌹تولدتون مبارك...♥️ 🌹السلام علی المهدی (عج)..♥️ ‌💐 میلاد با سعادت یگانه منجی عالم بشریت، حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد... 💐 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🌹🌸🌹🌸🌹🌸🌹 🌸 تو میای و همه دردامون دوا میشه... 🌸 تو میای دلا خونه ی خدا میشه... (عج) 🌸🌹🌸🌹🌸 ‌💐 میلاد یگانه منجی عالم بشریت، حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف مبارک باد... 💐 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏵اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🏵🤲🏻 دلم هوای تو کرده هوای آمدنت صدای پای تو آید صداي آمدنت یک روز عاشقانه تو از راه می‌رسی بهار با تو بیاید فدای آمدنت 💚 🎊🎉💐 میلاد یگانه منجی عالم امکان حضرت صاحب زمان مهدی موعود علیه السلام بر عموم شیعیان  و دوستدارانش مبارک باد 🎊🎉💐 ولادت سرتاسر سعادت حضرت ولیعصر امام زمان(عج)راخدمت وجود شر یفشان ،  امام خامنه ای (مدظله العالی)،سربازان گمنام حضرتش وهمه شما عزیزان تبریک عرض میکنیم، امیدوارم همه مابا  اعمالمان  زمینه ساز ظهور آن حضرت باشیم.برای تعجیل در فرجش برمحمد وآل محمد صلوات بفرستید. (عج)✨🌷 🎊❣️✨ 🎊💐روابط عمومی بزرگترین گروه پاسداران کمیته در فراجا و توابع آن 🎊💐 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐مژده آمدنت قیمت جان می‌ارزد، 💐تاری از موی تو آقا به جهان می‌ارزد. 💐✨ ولادت حضرت ✨ 💐✨ مهدی صاحب الزمان (عج) 💐✨ بر شما مبارک✨ ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
✍️قسمتی از وصیتنامه 🕊️🌷 شهید سردار عبداله کاظم خانی 🌹✍️و برماست كه با توكل به الله تا ريشه ظلم و خود را از صحنه گيتي نزدائيم آرام نخواهيم نشست چرا كه ما برحقيم ، اينك كه ما برحقيم پس از به كام مرگ غلطيدن نو عروس شهادت را در آغوش كشيدن چه باك . 🌹✍️مولا علي ( ع ) در اين باره خطاب به فرزندش ميفرمايد : تزول  الجبال و لا تزل . اگر كوهها بلرزند و فرو پاشد تو پابرجا و ثابت قدم باش و ما نيز در این موقعیت حساس و بسيار مهم تاریخی با الهام از اوامر و فرامين امام كبيرمان عازم جبهه های حق علیه باطل شويم و اميد آن داریم که خداوند تبارک و تعالی صبر و استقامت در اين راه بر ما ارزانی دارد و تا سر به منزل مقصود نرسیده ایم گامی به عقب نخواهیم گذاشت باشد كه در اين راه به سختي ها و مشکلات مواجه شويم حسين ( ع ) سالار شهیدان دان ميفرمايد : ان كان محمد لم يستقم الا یقتلی فیا سوف خذيني .   🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹🕊️🌹 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
سلام،لطفا با تامل و تعقل بخوانید و از تاریخ درس بگیریم. ۱. رستم را تورانیان نکشتند، بلکه برادرش شغاد او را کشت! ۲. خلفای عباسی طی بیست سال حریف بابک نشدند و او در این مدت بیش از پانصدهزار تن از سربازان خلفای ملعون عباسی را کشت، اما با نیرنگ افشین یکی از خودمان اسیر و مثله شد! ۳. یعقوب لیث را خلیفه عباسی مغلوب نساخت، بلکه یاران او در حساس ترین زمان ممکن از پشت به او خنجر زدند! ۴. جلال‌الدین منکبرنی خوارزمشاه، در بیش از سی نبرد قوم تاتار (مغولان مسیحی، بودایی) را چنان در هم کوبید که تموچین عروس خود را به وساطت نزد وی فرستاد و از در صلح درآمد، اما متاسفانه در این هنگام یکی از بین خودمان از پشت بدو خنجر زد و با کشتن او، ایران از دست رفت. ۵. درست در زمانی که روسیه تزاری حاضر بود برای رهایی از دست شیرمرد ایران زمین (عباس میرزا) نیمی از ممالک خود را به ایران واگذار کند، صدراعظم غربزده ایران (میرزا ابوالحسن خان ایلچی) دست در دست سرگوزلی سفیر بریتانیا به کاخ گلستان رفت و نیمی از ایران را به روس واگذاشت. ۶. در آن هنگام که نابودی سپاهیان روس به یک یورش سواره نظام ایران بند بود، آصف الدوله فرمانده غربگرای سواره نظام، از پشت به ایران خنجر زد و از صدور فرمان حمله خودداری کرد و عباس میرزا و ایران را در برابر دشمن وانهاد و بدین سان ترکمنچای را بر عباس میرزا تحمیل کرد. ۷. امیرکبیر مترصد انقلاب صنعتی و علمی بود اما به سفارش بیگانه و به دستور نزدیکترین فرد به خود رگ حیاتش قطع شد. ۸. شیخ فضل الله نوری را پسرش با کمک یبرم خان ارمنی بر دار کرد و سران غربگرای مشروطه به دست همین یبرم خان، سردار ملی ستارخان و مبارزان تبریز را در باغ اتابک به خاک و خون کشیدند! ۹. نهضت جنگل را دشمن شکست نداد. سر میرزا کوچک خان را یکی از یاران نفوذی خودش بنام خالوقربان برید و برای رضا شاه برد. ۱۰. رئیسعلی را هم اجنبی ها شهید نکردند. رئیسعلی هم از پشت با تیر غلامحسین تنگکی که نفوذی انگلیس بود از پا در آمد. ۱۱. محمدتقی‌خان پسیان به کمک مردم همدان سپاه روس را در هم کوبید، روس و انگلیس او را نکشتند، بلکه رضاخان سر از بدن این مرد شجاع برداشت! ۱۲.بهشتی و رجائی و باهنر و مطهری و مفتح و هفده هزار شهدای ترور را هم دشمنان خارجی نکشتند بلکه کسانی کشتند که در همین مرز و بوم متولد شده بودند و ادعای مبارز و مجاهد بودن داشتند! کسانی که در جنگ صدام برعلیه ایران کنار دشمن بودند و شریک جرم دولت بعثی در شهادت ۲۳۰ هزار از بهترین مدافعان این مملکت بودند! ۱۳. تاریخ مبارزات ما با دشمنان این مرز و بوم گواه است که از پشت کمتر از روبه رو تیر نخوردیم. هر بار مبارزه جدی شد رهبران و قهرمانان ما به خودی ها (عناصر نفوذی که از پشت خنجر زدند، یا یاران سست عنصر که سر بزنگاه پشت رهبران و فرماندهان را خالی کردند) باختند! تا آنجا که مولوی فرمود : زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیر خدا و رستم دستانم آرزوست. آری تا ملتی خم نشود دشمن بر گرده او سوار نمیشود. و اما امروز، در شرایطی که ایران و مردم ستمدیده آماج شدیدترین و خطرناکترین یورش بیگانگان هستند ما چه نقشی را ایفا میکنیم، نقش رستم یا شغاد؟ چقدر علیه خودمان میگوئیم و می نویسیم و چقدر علیه دشمنانمان؟ آیا ما همان میگوئیم و همان میکنیم که دشمنان ایران را مایوس  می کند، یا برعکس ، گفتار و کردار ما موجب خشنودی دشمن شده است ؟ مراقب باشیم تا ما نیز مبدل به یکی از نامردان بین خودمان نشویم! نگذاریم تاریخ دوباره تکرار شود! ما ادعائی نداریم و گفتنی ها را گفتیم و باز هم میگوییم یکبار ۸ سال جلوی دشمن ایستادیم و هزاران شهید و جانباز و اسیر دادیم و خاک و شرف مردانگی ندادیم و باز هم از جان و خون و سر خود می گذریم ولی ای کاش خون ما به دست خودی ها ریخته نشود. با شرکت در انتخابات دشمن روبرو را شکست بدهیم اما با انتخاب اصکلح به استحکام سنگرخودی ها ، کمک کنیم. بزرگوارانی که در نشر این مطلب ما رو یاری می‌کنند، در ثواب جهاد تبیین سیره شهدا شریک هستند.ان شاالله رحمان http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🚨 @comiete ┗━━ °•🖌•°━━┛
هدایت شده از ♡مَدِینِهِ مُنَوَّرَه♡
✅✊💪پاسخ مقتدرانه سپاه به زیاده خواهی های امارات پایین کشیدن پرچم امارات در جزیره ابوموسی ✅ 🏹 🔫 نیروی دریایی سپاه، پرچم امارات را در بخش جنوبی جزیره ابوموسی در پاسگاه پلیس برافراشه شده بود را پایین کشیدند. ✅تا مدتی پیش اماراتی های مقیم جنوب جزیره ابوموسی وقاحت و جسارت را به آنجا رسانده بودند که در پاسگاه پلیس خود پرچم امارات را برافراشته بودند و این یعنی حاکمیت امارات بر این جزیره همیشه ایرانی.👈 از آن طرف محدوده آبهای جنوبی این جزیره بدون مراعات حق حاکمیت جمهوری اسلامی قلمرو شناورهای اماراتی و آمریکایی شده بود و این شناورها علیرغم نقض حاکمیت جمهوری اسلامی با پاسخی درخور مواجه نمی شدند و به همین دلیل هم بود که روز به روز بر جسارت خود اضافه می کردند. 👈اما پس از آنکه نیروی دریائی سپاه حفاظت از این جزیره را بر عهده گرفت، اوضاع به سرعت دگر گون شد. ⬅️اولین قدم بچه های سپاه؛ پائین کشیدن پرچم اماراتی ها و سرنگونی پایه پرچم آنها از بیخ بود. چرا که هم اماراتی ها و هم حامیان غربی آنها می بایست درک می کردند تنها یک پرچم شایستگی اهتزاز بر فراز این جزیره دارد و آن پرچم مزین به کلمه مبارک الله است. ⬅️در دومین گام کشتی های دریائی سپاه طی چند برخورد چنان درسی به شناورهای متجاوز اماراتی دادند که بساط ورود بی اجازه آنها به آبهای خلیج فارس برای همیشه برچیده شد. ⬅️گام سوم نیز زمینه برای بازگشت حاکمیت ایران به سکوی نفتی ایران واقع در جنوب "ابوموسی" بود. این سکو که بر اساس قرار داد منعقده در دوران پهلوی به اماراتی ها تحویل داده شده بود، پس از خاتمه قرار داد با پشتیبانی و همت بچه های نیروی دریائی سپاه، مجدداً در اختیار وزارت نفت قرار گرفت و ادعای شیوخ کوچک اما پر مدعای اماراتی در باب تعلق آن به امارات برای همیشه بایگانی شد. ✅اینها و بسیاری دیگر از این ناگفته ها گوشه ای است از تفسیر⬅️ این سخن حکیمانه حضرت امام که اگر سپاه نبود کشور هم نبود.
✅ فرق می کنه شاه باشه یا امام! پیغمبر خدا (ص) می فرماید: 🔻 هنگامی که: 1️⃣ زمامداران شـما خوبان شما باشند 2️⃣ و ثروتمندانتان بخشنده باشند 3️⃣ و جامعه شما بر اساس مشورت و انتخاب بهترین برنامه ها و گزینش لایق ترین چهره هـا اداره گردد، در این صـورت روي زمین برایتـان از زیر آن بهـتر است و زندگی تان گوارا خواهد بود. 🔻اما آنگاه که: 1️⃣ زمامـدارانتان اشـرار شـما باشند 2️⃣ و ثروتمنـدانتان بخیل باشـند 3️⃣ و مدیرتتان به دست زنانتان افتد و ظالمانه رفتار کنند، در آن وقت، زیر زمین براي شـما از روي آن بهتر است، زیرا زندگی شـما دردآفرین می گردد. 📚 داستانهای بحارالانوار، ج 10، ص 30 📱کانال سبک زندگی متقین @mottagheen
📖 پای درس امام حسین (ع) ... ☑️ در مقابل کسانی که در زمان غیبت امام زمان (عج) مرتد (کافر) می شوند، چه کنیم؟ 🌹امام حسین (ع): حضرت مهدی (عج) دارای غیبتی است که گروهی در آن دوره مرتد می‌شوند و گروهی ثابت قدم می‌مانند و اظهار خشنودی می‌کنند. اینجاست که مرتدّین به آنها می گویند: «اگر شما راست می گویید، این وعده چه زمانی محقق می شود؟» اما کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیّت و تکذیب آنها اهل و باشد، مانند مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا (ص) جهاد کرده است. 📖 لهُ غَیْبَةٌ یَرْتَدُّ فیها اَقْوامٌ وَیَثْبِتُ فیها اخَرُونَ فَیَوُذُّونَ وَ یُقالُ لَهُمْ: «مَتی هذَا الْوَعْدُ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ». اَما اَنَّ الصّابِرَ فی غَیْبَتِةِ عَلَی الاَْذی وَالتَّکْذیبِ بَمِنْزِلَةِ المجاهِدِ بِالسَّیْفِ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله. 📚 بحارالأنوار، ج ۵۱، ص ۱۳۳ 📱 کانال سبک زندگی متقین: @mottagheen
🔹پژوهشکده فقه اطلاعات و امنیت برگزار می کند: 🔻: تبیین و تعیین جایگاه فعالیت ها و اقدامات اطلاعاتی و امنیتی در احکام شرعی(احکام اولیه یا ثانویه) 🎙با استفاده از بیانات: استاد معظم حضرت آیت الله (دامت برکاته) 🕚 زمان: سه شنبه ۸ اسفند، ساعت ۱۱ 📌محل برگزاری برنامه: : قم- خیابان صفائیه، کوچه ۲۴(ممتاز)، فرعی ۶، پلاک ۹ 💠 پژوهشکده فقه اطلاعات و امنیت 🆔️@feghe_etelaat_va_amniyat